مهنــا
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
بار خدایا ! تاکی میان من و تو ، منی و مائی بود.
منی از میان بردار تا منیت من تو باشد و من هیچ نباشم.
الهی ، تا با توام بیشتر از همه ام و چون با خودم ، کمتر از همه ام .
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
شنبه 96/07/22
یکی از علمای تبریز در عصر زعامت و مرجعیت شیخ محمدحسن نجفی (صاحب جواهر) به نجف آمد.
وقتی چشمش به ایشان افتاد گفت: من از برخوردی که در دوران طلبگی صاحب جواهر با وی داشتهام او را میشناسم؛ زیرا روزی خواستم مبلغی را بین طلاب تقسیم کنم. وقتی بررسی و حساب کردم دیدم به هر طلبه یک تومان میرسد.
شروع کردم به تقسیم تا آن که به آقا محمدحسن رسیدم به او گفتم: این یک تومان سهم شما است بفرمایید.
گفت: نه من نمیگیرم.
علت را جویا شدم گفت: من برای امروز بیش از دو ریال احتیاج ندارم و برای روزهای آینده از حقوق شرعی چیزی نمیگیرم، از کجا معلوم که من بعداً زنده باشم و بتوانم در قبال مصرف آن خدمت کنم.
بالاخره پیش یکی از کفشدارهای حرم رفتیم یک تومان را خرد کردیم و ایشان تنها دو ریال که هزینه بسیار کم برای یک روزش بود برداشت.
آری، چنین بودند مردان پاک و جواهر نویسان، این است شخصیتی که جواهرش بیش از یک قرن است مورد استفاده همه فقها و محور تعلیم و تعلم همه حوزههاست.
? با اقتباس و ویراست از کتاب سیمای فرزانگان
سه شنبه 96/07/18
احکام و کفاره شکستن دل کسی در قرآن و احادیث معصومین گفته شده است که طبق انها اگر دل کسی را شکستی حتی اگر دنیا را هم به او ببخشی گناه تو کم نمی شود.
آنگاه که غرور کسی را له میکنی،
آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری،
آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران میکنی،
آنگاه که شمع امید کسی را خاموش میکنی،
آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی!
آنگاه که خدا را می بینی و بنده ی خدا را نادیده می گیری ،
می خواهم بدانم، دستانت را بسوی کدام آسمان دراز میکنی تا برای خوشبختی خودت دعا کنی؟!!
احکام شکستن دل در احادیث و آیات نورانی قرآن کریم آمده است که طبق فرمایشات کفاره هم دارد؛
کفاره شکست دل
آزار و اذیت مومن (کسی که در دلش خدا وجود دارد) در اسلام حرام است و به طور کلی شکستن دل انسان مومن که به تعبیر روایات، احترام او از کعبه بیشتر است، دارای آثار وضعی و جانبی فراوانی است و دلی که شکست به سادگی التیام نمی یابد و جبران آن دشوار است،
پس در مرحله ی اول باید انسان مراقب باشد دل کسی را نشکند و قلبی را جریحه دار نسازد و اگر خدای ناخواسته این اتفاق افتاد باید به سرعت جبران و تلافی کند و دل شکسته را التیام بخشد و آن را به دست آورد و تنها استغفار و آمرزش کافی نیست.
در حدیث آمده است که خداوند می فرماید:(” انا عند المنکسره قلوبهم"؛ من همدم قلب های شکسته هستم)، یعنی انسان دل شکسته در پیشگاه خداوند دارای جایگاه ویژه ای است و مورد توجه خداوند می باشد و دعا و نفرین انسان دل شکسته خیلی زود اثر می بخشد.
اما زین العابدین (ع) در حدیث شریفی می فرماید:پدرم در لحظات آخر عمر عزیزش، در آن شرایط سخت روز عاشورا در حالی که خون در رگ هایش می غلطید مرا در آغوش گرفت و به من فرمود تو را به آن چه پدرم نزدیک وفاتش به من فرمود وصیت میکنم و آن این که :( ” یا بنی! ایاک و ظلم من لاتجد علیک ناصرا الا الله” ؛ پسر عزیزم! از طلم و ستم به کسی که یار و یاوری جز خدا ندارد بپرهیز).
شکستن دل انسان و ناراحت کردن او از گناهانی است که دارای عواقب بدی است و باید خیلی سریع از آن توبه کرد و در این مورد فقط پشیمان شدن و طلب آمرزش از خداوند کافی نیست بلکه باید به نحوی دل آن فرد را به دست آورد و او را از خود راضی و خشنود نمود و با عذرخواهی و جبران کردن به وسیله ی احسان و یا هدیه ای و یا کلمات دلنشیتی اندوه و گرفتگی را از آن فرد برطرف نمود چون دل شکستن آثار بدی به دنبال دارد و شکستگی او در اعمال و زندگی و آسایش ما تاثیر منفی دارد و ار جبران نشود، علاوه بر ناخشنودی الهی، عذاب اخروی را در پی دارد.
گناه شکستن دل و حکم دل کسی را شکستن
از نظر پیامبر صلی الله علیه و آله اذیت و آزار و مومن برابر با اذیت و آزار رسول خدا صلی الله علیه و آله برابر با اذیت خداوند می باشد که چنین شخصی در تمامی کتب آسمانی و الهی از تورات و انجیل و زبور و قرآن، انسانی ملعون می باشد.
بعضی از افراد با کارهای خویش دل مومنان را به درد می آورند و آنان را غمناک و اندوهگین می سازند. این افراد حتی اگر همه دنیا را برای شاد کردن وی به او هدیه دهند و آن را کفاره ی آن قرار دهند، این کار نمی تواند کفاره زشتی عمل دل شکستن مومن باشد و شخص آزار دهنده گمان نکند که با این کارش پاداشی می برد زیرا اندوهی که در دل مومنی انداخته و حزن و اندوهی که در یک لحظه بر جانش نشانده است، هیچ چیز نمی تواند آن را از بین ببرد این است که گفته اند انسان نباید کاری کند که دلی غمناک گردد که هیچ چیزی نمی تواند کفاره آن باشد. پیامبر گرامی (ص) می فرماید:هر که مومنی را غمگین کند، آن گاه دنیا را به او بدهد، این بخشش کفاه عمل او نخواهد بود و برای او پاداشی به دنبال نخواهد داشت.
امام صادق (ع) می فرماید:اگر شما دلی را شکستید نمی توانید جبران آن دل شکستگی را بکنید اگر همه ی دنیا را به او بدهید.
اگر کسی لیوان قیمتی را بشکند ، می تواند آنرا بچسباند که حتی مشخص هم نشود ولی باز این مثل لیوان سالم نمی شود. اگر ما دل کسی را شکستیم باید از طرف دلجویی کنیم و طرف هم ما را ببخشد و خدا هم توبه ما را بپذیرد. ریشه ی این دل شکستن ها خودخواهی است. یعنی فرد فکر میکند که از دیگری بالاتر است و به من های درونش توجه می کند.
رسول خدا (ص) فرمودند:(” من احزن مومنا ثم اعطاه الدنیا، لم یکن ذلک کفارته و لم یوجر علیه “؛ کسی که مومنی را اندوهگین سازد، آن گاه دنیا را به او ببخشد، این بخشش، گناه او را جبران نمی کند و پاداشی هم ندارد.)، آزردن دل دیگران کفاره ندارد ، برخلاف بسیاری از گناهان که قابل جبران است، آزردن دل دیگران چنین نیست. اگر کسی مال دیگری را به ستم از میان برده باشد یا آن را تصرف کرده باشد، با بازگرداندن آن و جبران خسارت مادی و معنوی، پیامدهای آن گناه از میان خواهد رفت، ولی شکستن دل دیگران چنین نیست. شکستن دل، قابل جبران نیست، چون ترمیم دل شکسته ممکن نیست و بازیافت آن نشاید. به سبوی شکسته بندزده بنگرید، اگر چه به ظاهر به حال نخست خود بازگشته است، ولی اگر صدا شناس باشید و به صدایش گوش فرا دهید، خواهید دید که صدایش کاملا تغییر کرده است. هرگز دلی را نیازارید که عالم آزرده می شوید. مگر نه این است که دل بندگان خدا، حرم و خانه ی اوست؟! تعدی و تجاوز به خانه ی خدا دور از خرد است، زیرا تجاوز به خانه، رنجش صاحب خانه را به دنبال دارد. صاحب خانه یا محبوب است و یا منتقم، کجاست خردمندی که با محبوب در آویزد یا با منتقم قهار بستیزد؟!!
امام رضا (ع) از پیامبر (ص) نقل می کنند:آن گاه که بدون حق مومنی را برنجاند ، مانند این است که خانه کعبه و بیت المعمور را ده بار ویران کرده باشد و مثل این است که هزار ملک از ملائکه مقرب الهی را به قتل رسانده باشد.
چنین کسی در واقع حرم حقیقی خدا را ویران کرده است. چنین کسی به آزار کسی پرداخته است که قبله ی همه عالم و مسجود آسمانیان است.
برگرفته از بحار الانوار ، منتهی الامان - /ن
سه شنبه 96/07/18
دوستی نیز مانند دیگر مفاهیم اخلاقی دارای ضوابط، شرایط و آداب خاصی است. چه این که دوستی تنها مسئله ایی دنیایی برای پر کردن اوقات فراغت نیست و همان گونه که گذشت در روز رستاخیز از دوستی ها و همنشینی ها نیز سؤال می شود.
1- رعایت صداقت در دوستی
راستگویی امر مهمی در دوستی با افراد است چرا که سبب ارتقاء روحیه صداقت در فرد می شود. نوشته اند: مردی بسیار به امام مجتبی (علیه السلام) علاقه مند بود. خدمت امام آمد و از او خواست که دوست و همنشین او باشد. امام مجتبی با چهره ای گشاده به او تبسم نمود و پاسخ مثبت داد و فرمود: «من تو را به دوستیِ خود بر میگزینم اما چند شرط دارد که باید در دوستی با من رعایت نمایی». مرد گفت: «هر چه باشدمی پذیرم». امام فرمود: «اگر می خواهی با من دوست باشی نباید مرا مدح نمایی زیرا من خود را بهتر از تو می شناسم؛ مبادا به من دروغ بگویی زیرا دروغ را ارزش و اعتباری نیست؛ و مبادا نزد من از کسی غیبت نمایی». مرد اندکی سکوت کرد و چون آن شرایط را درخود نمی دید به امام گفت: «ای فرزند رسول خدا! به من اجازه بده تا باز گردم». امامبا لبخندی فرمود: «اگر این گونه می خواهی اشکالی ندارد.»[1]
2- احترام به دوست
رعایت احترام، از دیگر آداب و شرایط دوستی است. چرا که افراد، در نتیجه دوستی، نسبت به همدیگر حقوقی پیدا می کنند که باید به این حقوق احترام بگذارند. گذشته از آن، از جمله وظایفی که مسلمان دارد حفظ احترام دیگران است و چه بسا که تغییر رویه ها و اصلاحات رفتاری، به همین طریق اجرا می شود زیرا احترام، سبب هدایت دیگران می شود. امام علی (علیه السلام) روزی در بازگشت از سفر، آرام آرام به کوفه نزدیک می شد و از سفر دور خود به سوی خانه برمی گشت. اما هنوز راه زیادی تا کوفه مانده بود. در بین راه، مردی یهودی را دید که او نیز به سوی کوفه حرکت می کرد اما مقصد او اطراف و حومه کوفه بود. مرد یهودی او را نمی شناخت و نمی دانست که او امیرالمؤمنین (علیه السلام) است اما چون راهشان یکی بود با او همراه شد و با هم به راه خود ادامه دادند و در بین راه به گفت و گو پرداختند تا این که به یک دو راهی رسیدند که یکی راه به کوفه و دیگری به حومه آن می رفت. امام به جای این که راه کوفه را انتخاب نماید راه دیگر را برگزید و همچنان مرد یهودی را همراهی کرد. مرد یهودی که می دانست او می خواهد به کوفه برود از او پرسید: «مگر نگفتی که می خواهی به کوفه بروی؟» امام پاسخ داد: «آری، گفتم». مرد یهودی با تعجب پرسید: «تو که راه کوفه را می دانی پس چرا با من می آیی؟» امام فرمود: «ما در این مسیر با هم دوست شدیم و این کار برای نیکو پایان دادن به این هم سفری است چرا که انسان برای احترام، رفیق راهش را، هنگام جدایی، چند قدمی دنبال می کند و او را بدرقه می نماید. این دستور پیامبر ماست». مرد یهودی پرسید: «آیا پیامبر شما به راستی این چنین دستور داده است؟» امام فرمود: «آری» مرد یهودی به خاطر این اخلاق نیکو و رفتار پسندیده مسلمان شد.[2]
3- تداوم دوستی در سختی ها
از دیگر وظایف و آداب دوستی، تداوم بخشیدن به آن در گرفتاری ها است. آن گونه که سروده اند:
دوست آن باشد که گیرد دست دوست / در پریشان حالی و درماندگی
یکی از آداب دوستی این است که وقتی کسی بیمار می شود و نیاز به توجه عاطفی بیشتری دارد دوستان به عیادتش بروند. امیرالمؤمنین(علیه السلام) وقتی شنید دوستش «حارث هَمدانی» بیمار است و در بستر مرگ افتاده تصمیم گرفت به عیادت او برود. وارد خانه شد و کنار بالین حارث نشست. حارث چشمان خود را گشود و دید مولایش امیرالمؤمنین(علیه السلام) در کنار بستر او نشسته است. امام با او احوال پرسی کرد و برای خشنودی او گفت: «ای حارث! من به تو بشارت می دهم که تو در وقت مرگ و هنگام عبور از پل صراط و در کنار حوض کوثر و در موقع «مُقاسمه» مرا می بینی». حارث که دیگر از دنیا بریده بود پرسید: «مقاسمه چیست؟» امام فرمود: «مقاسمه، تقسیم کردن مردم با آتش است. روز قیامت، من با آتشِ جهنم، مردم را تقسیم می کنم. من به آتش می گویم: ای آتش! این دوست من است او را رها کن و این دشمن است او را بسوزان». سپس دست حارث را در دست خود گرفت و فشرد و گفت: «روزی همین طور که دست تو را گرفته ام پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله) نیز دست مرا گرفته بود. من از کارشکنی و دشمنی قریش به او شکایت کردم و او به من فرمود: هنگامی که قیامت برپا می شود من ریسمان خدا را می گیرم و تو ای علی! دامن مرا می گیری و شیعیان دامن تو را می گیرند». سپس سه بار به حارث فرمود: «ای حارث! در آن دنیا هر کس با آن کسی که دوست است خواهد بود و او را همراهی خواهد کرد». حارث که بسیار دوستدار امام بود از این جمله خوشحال شد و برای لحظه ای حالش بهبود یافت و نشست و گفت: «بعد از این هیچ باکی ندارم که من به سوی مرگ روم یا او به سوی من آید.» و اندکی بعد از دنیا رفت.[3]
4- پرهیز از تکبر و خودبزرگ بینی در دوستی
رابطه دوستی وقتی مستحکم تر می شود که فرد ببیند دوستش نه تنها به او احترام می گذارد بلکه هرگز خود را از او بالاتر ندیده و قصد فخرفروشی به او را ندارد. همچنان که امیرالمؤمنین (علیه السلام) در این باره می فرماید: «بین الاحباب تسقط الآداب؛ بین دوستان، آداب ورزی جایگاهی ندارد».[4] کنایه از این که دوستان باید با هم صمیمی باشند و آدابی را که زمینه ساز دوری است کنار گذارند.
گلبرگی از آفتاب
قال امیرالمؤمنین(علیه السلام): جالس العلماء تزدُد حلماً؛ با بردباران همنشینی کن و حلم و بردباری خود را زیاد نما.[5]
قال امیرالمؤمنین(علیه السلام): جالس العلماء فسعد؛ با علما همنشینی کن؛ خوشبخت می شوی.[6]
قال امیرالمؤمنین(علیه السلام): جالس الفقراء تزدد شکراً؛ با فقرا همنشینی کن و شکرگزاری خدا را زیاد نما.[7]
قال امیرالمؤمنین(علیه السلام): جالس الحکماء و یکمل عقلک و تشرف نفسک ینتفِ عنک جهلک؛ با حکما همنشینی کن تا عقلت کامل، نفست شریف، و جهلت دور گردد.[8]
قال امیرالمؤمنین(علیه السلام): خلطة ابناء الدنیا تشین الدین و تضعف الیقین؛ همنشینی با اهل دنیا سبب زائل شدن دین و ضعیف شدن ایمان می گردد.[9]
قال امیرالمؤمنین(علیه السلام): صاحب العقلاء و جالس العلماء و اغلب الهوی ترافق الملاء الاعلی؛ با عقلا و علما همنشینی کن و بر نفس غلبه نما تا همنشین ملأ اعلی گردی.[10]
قال امیرالمؤمنین(علیه السلام): صحبة الولّی اللبیب حیاة الروح؛ همنشینی دوستِ عاقل، زندگانی روح است.[11]
قال امیرالمؤمنین(علیه السلام): انّما سمّی الرفیق رفیقاً لانه یرفقک علی صلاح دینک فمن اعانک علی صلاح دینک فهو الرفیق الشفیق؛ دوست به این دلیل دوست نامیده شده که به تو در صلاح دینت نفع می رساند پس او رفیق دلسوز توست.[12]
قال امیرالمؤمنین(علیه السلام): انّما سمّی الصدیق صدیقاً لانّه یصدقک فی نفسک و معایبک فمن فعل ذلک فاستنم الیه فانّه الصدیق؛ دوست به این دلیل دوست نامیده شده که در مورد نفس و عیب هایت به تو راست می گوید. پس هر کس این کار را با تو کرد به آن آرام گیر که او دوست توست.[13]
[1]- کلمات الامام الحسن (علیه السلام)، ص 168.
[2]. الأصول من الکافی، ج 2، ص 670 ، ح 5 ؛ بحارالأنوار، ج 41، ص 53 ، ج 74، ص 157.
[3]. بحارالانوار، ج 6 ، ص 179.
[4]. همان، ج 74، ص 183.
[5]. غرر/3/357.
[6]. همان/356.
[7]. همان/357.
[8]. همان/372.
[9]. غرر/453.
[10]. همان/4/204.
[11]. همان/206.
[12]. همان/3/79.
[13]. همان.
دوشنبه 96/07/17
اقدامات پیشگیرانه در فصل سرما (فصول پاییز و زمستان)
هر فصل از سال، دارای ویژگی هایی می باشد که با آگاهی از خصوصیات آنها، می توان از فرصت های آن حداکثر استفاده را برد و با شناخت تهدیدها و انجام اقدامات مناسب پیشگیرانه و رعایت توصیه های بهداشتی، از بیماریها و مشکلات احتمالی آن، ایمن باشیم.
با فرا رسیدن فصل سرما با توجه به این که:
?در فصول پاییز و زمستان، هوا سرد تر و روزها کوتاه تر می شوند.
?مدت زمان تابش خورشید کم تر از دیگر فصول می باشد.
?احساس افسرگی و دلگیری در فصل پاییز افزایش می یابد و افراد افسرده بیش از سایر فصول سال دچار عود علایم افسردگی می شوند.
?طبیعت پاییز، سودازاست و خلط سودا در پاییز و خلط بلغم در زمستان بیش از سایر اخلاط می توانند بسته به شرایط افراد در آنها غلبه پیدا کنند.
انجام موارد ذیل، توصیه می گردد:
?گرم نگه داشتن سر به شکل گذاشتن کلاه و بستن سر، مخصوصاً موقع خواب.
? پوشیدن لباس پوشیده ولو که احساس سردی نکنید، چرا که باد پاییزی مضر است و باید بدن را از آن دور کرد
?انجام حجامت عام به عنوان اقدامی پیشگیرانه در نیمه دوم ماه های قمری در فصل پاییز. (اصولاً در محدوده زمانی روزهای هفدهم هر ماه قمری تا بیست و هفتم هر ماه، انجام حجامت بهتر است.)
?اجتناب از خوردن غذاهای با طبع سرد، خصوصاً در وعده شام.
?اجتناب از خوردن خوراکی های با طبع سرد، در مهمانی های شبانه و شب نشینی ها و استفاده از خشکبار گرم به جای هرگونه پذیرایی و تنقلات.
?اجتناب از خوردن هندوانه که دارای طبع سرد و تر هست و مخصوص این فصول نمی باشد. (نارنگی، پرتقال و انار را می توانید در صورتیکه که شیرین هستند میل کنید)
?خوردن انواع آش های سنتی مناسب فصل سرما.
?استفاده فراوان از چای های افتیمون و استخدوس.
?خوردن زعفران همراه برنج (هنگامی که در وعده غذایی برنج نیز باشد).
? استفاده بیشتر از نور خورشید، در ساعات محدودی که امکان استفاده از نور خورشید هست.
✅ ضمنا توجه به این نکته بسیار حائز اهمیت است که ما واژه ای به عنوان دم نوش نداریم و متاسفانه این نام یک نام وارداتی است تا واژه چای را منحصر به چای سیاه مضر گرداند. واژه ی چای یک واژه ایرانی است و مربوط به بسیاری از گیاهان می باشد مانند چای به لیمو، چای بابونه، چای گل گاو زبان و … .
نشر بدون ذکر منبع شرعاً جایز نمی باشد.
برگرفته از:
www.ravazadeh.com
دوشنبه 96/07/17
از سیّد روغن ها چه می دانیم ؟!
پیامبر مکرم اسلام فرمودند: روغن بنفشه نسبت به دیگر روغن ها از جهت برتری مانند برتری اسلام نسبت به دیگر ادیان است.
امام صادق علیه السلام فرمودند: روغن بنفشه، آقای روغن هاست.
گوشه ای از خواص روغن بنفشه از نظر معصومین؛
بهترین روغن ها، روغن بنفشه است و روغن مالی در شب در رگ ها جریان می یابد و پوست را آبیاری و رو را سفید می کند. سعوط آن یعنی به بینی ریختن آن جهت سر دردهای گرم و چشم درد بسیار مجرب و مفید است.
روغن بنفشه در تابستان سرد و در زمستان گرم است که این سخنی «معصوم» اشاره به مرکب القوی بودن روغن بنفشه است که دلالت بر وجود سردی و گرمی در او با هم دارد و بی ضررترین داروها، داروهای مرکب القوی هستند چرا که به محض ورود به تن آدمی فعل خود را بر اساس نیاز تن نمایان می کنند. فلذا در تابستان سرد و در زمستان گرم می باشد.
نظر حکمای ایرانی در مورد روغن بنفشه: خواب آور، جهت خارش و بثورات پوستی و جراحت بدن و خشکی سینه و سرفه و ریختن موی و نرم کردن اعضا و مفاصل و حفظ صحت ناخن مؤثر است. مکرر آشامیدن دو درهم آن بعد از تعریق در حمام جهت تنگی نفس ضماد آن با موم بر سینه اطفال جهت سرفه بغایت نافع.
سعوط آن در بینی جهت سر درد حار و بی خوابی مفید و روغن مالی با آن در ناف جهت سرفه مزمن مجرب و چون پنبه را به روغن بنفشه آغشته کنند و بر مقعد ضماد نمایند در خواب آوری عدیل ندارد.
امام رضا علیه السلام: اگر می خواهی که در بدنت جوش و غیر آن نمایان نشود، موقع داخل شدن در حمام بدنت را با روغن بنفشه شروع به چرب کردن نما.
در دوران بارداری هر ۲۴ ساعت ۱-۲مرحله شکم را با روغن بنفشه، روغن مالی نمایند تا بعد از زایمان شکم مجدداً شکل ظاهری خود را مانند قبل از بارداری پیدا کند.
همه عزیزان بدانند که اگر بعد از حمام همیشه کل بدن و سر و صورت را با روغن بنفشه روغن مالی نمایند، از زیبایی خاصی در پوست خویش برخوردار خواهند شد.
? منابع: طب الصادق، مخزن الادویه، تجارب حکما
برگرفته از:
www.ravazadeh.com
دوشنبه 96/07/17
امروز با هوس فراوان موفق به گرفتن ترشی گل کلم شدم طرز تهیه اش یادم رفته بود چندتا سایت معتبر سر زدم تا دستور دلخواه خودم رو پیدا کردم تو صفحه خودمم گذاشتم تا این همه دنبال دستورش نباشم امیدوارم درست کنید و لذت ببرید
عکس رو بعداً میزارم:)
طرز تهیه ترشی گل کلم رو به همراه بعضی نکات مهمش با هم مرور می کنیم.
مواد لازم:
گل کلم: ۲ کیلو
هویج: ۱ کیلو
کرفس: ۱ کیلو
خیار: ۱ کیلو
فلفل سبز تند: ۱۰۰ گرم
سیر: ۲ بوته
سبزی معطر: نیم کیلو
نمک: به مقدار لازم
سرکه سفید: به مقدار لازم
طرز تهیه:
در مرحله اول کلم ها رو درشت خرد می کنیم و بعد از شستن روی پارچه ای می ریزیم تا به خوبی خشک بشن.
هویج ها و کرفس ها رو بعد از شستن به قطعات درشت خرد می کنیم. هویج باید پوست گرفته بشه.
خیارهای قلمی رو انتخاب کنین و نیازی نیست خیار ها رو خرد کنین به صورت درسته استفاده می کنیم.
سبزی های معطر رو بعد از پاک کردن و شستن اجازه بدین تا کاملن خشک بشن و نیازی نیست ریز خردشون کنین.
برای خوش طعم شدن بیشترمخلوط، از برگ های کرفس به همراه سبزی های معطرمون استفاده می کنیم.
سیرها رو پوست گرفته و به صورت درسته استفاده کنین یا در صورت تمایل هر سیر رو ۴ قسمت کنین.
فلفل سبزها رو هم می تونین به صورت درسته بیاندازیم و چند تاشو برای اینکه مزه بیشتری لابه لای مواد به صورت نصف شده قرار میدیم.
البته اگر دوست دارین طعم تندتری داشته باشین می تونین فلفل های بیشتری رو نصف کنین و در مخلوط فوری بیاندازیم.
و اما می رسیم به قسمت آماده سازی شورآب، برای هر یک لیوان آبی که استفاده می کنیم یک قاشق غذاخوری سر پر نمک میریزیم یا برای هر یک لیتر ۴ قاشق غذاخوری نمک میریزیم.
آب رو به همراه نمک روی حرارت قرار میدیم تا به جوش بیاد و بعد از به جوش آمدن سرکه سفید رو بهش اضافه کرده و ۱۰ زمان میدیم تا از حرارت اولیه بیفته.
برای هر یک لیتر آبی که استفاده می کنین نصف لیوان سرکه سفید می ریزیم یا به عبارتی برای هر یک لیوان آب ۲ قاشق غذاخوری سرکه.
همه مواد رو لایه لایه در ظرف های مناسب می ریزیم، دقت کنین که این ظرف ها باید کاملا تمیز و خشک باشن.
یک لایه سبزی یک لایه گل کلم، هویج و کرفس، چند عدد خیار، فلفل و سیر و دوباره ….
در پایان مخلوط شورآب و سرکه رو روی مواد ریخته و درب ظرف رو به خوبی می بندیم و به مدت یک روز در محیط آشپزخانه قرار میدیم.
بعد از این یک روز درب ظرف ها رو باز کنین اگر نیاز بود باز هم از شورآب روش بریزین تا به خوبی روی مواد رو بپوشونه و بعد به یک جای خنک انتقال بدین.
ترشی گل کلم و هویج بعد از ۲ هفته آماده مصرف هستش.
نکات:
۱- علت کپک زدن مخلوط، خیس بودن مواد یا ظرف هستش … پس باید از خشک بودن هر دو مطمئن باشین.
۲- علت لزج شدن آب، هوا کشیدن و یا کم نمک بودن آب و حتی خیس بودن مواد میتونه باشه.
برای جلوگیری از این اتفاق ها، همیشه در لایه آخر از سبزیجات و برگ کرفس استفاده کنین، یعنی با این سبزیجات ورودی ظرف شور رو به خوبی بپوشونین و یک کیسه فریزر روی ظرف بذارین و بعد دربشو محکم ببندین.
۳-زمانی که آب رو روی مواد میریزین باید گرم باشه ، یعنی نه به داغی اولش باشه و نه سرد شده باشه … علتش هم اینه که باعث زود رسیدن مخلوط و همین طور ترد شدنش میشه.
برای کسانی که دقیقن میخوان بدونن کی آب رو بریزن: وقتی دمای آب بین ۷۵ تا ۸۵ درجه هستش.
این مقدار ازمیزان نمک و سرکه در امتحان شده هستش، اما اگر میخواین مخلوط کم نمک تر باشه میتونین برای هر یک لیتر آب از ۳ قاشق غذاخوری نمک استفاده کنین.
۴- سبزیجات معطر شامل جعفری، ترخون، مرزه، شوید و برگ کرفس هستش.
برای کسانی که مشکل فشار خون دارن، میتونن نیم ساعت قبل از مصرف گل کلم و هویج رو در آب سرد قرار بدن تا کمی شوری آن گرفته بشه.
یکشنبه 96/07/16
۱- بچههای کوچک باید با کتاب اُنس پیدا کنند
«در منزل خودِ من، همهی افراد، بدون استثناء هرشب در حال مطالعه خوابشان میبرد. خود من هم همینطورم. نه اینکه حالا وسط مطالعه خوابم ببرد. مطالعه می کنم؛ تا خوابم میآید، کتاب را می گذارم و می خوابم. همهی افراد خانهی ما، وقتی می خواهند بخوابند حتماً یک کتاب کنار دستشان است. من فکر می کنم که همهی خانوادههای ایرانی باید اینگونه باشند. توقّع من، این است. باید پدرها و مادرها، بچهها را از اوّل با کتاب محشور و مأنوس کنند. حتّی بچههای کوچک باید با کتاب اُنس پیدا کنند. باید خریدِ کتاب، یکی از مخارج اصلی خانواده محسوب شود.» ۱۳۷۴/۲/۲۶
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
۲- فرزندان در سنین پایین باید عادت به کتابخوانی کنند
«آنچه که همیشه برای انسان می ماند، کتابخوانی در سنین پائین است. جوانان شما، کودکان شما هرچه می توانند، کتاب بخوانند؛ در فنون مختلف، در راه های مختلف، مطلبی یاد بگیرند. البته از هرزهگردی در محیط کتاب هم باید پرهیز کرد، منتها این مسئلهی بعدی است؛ مسئلهی اول این است که یاد بگیرند، عادت کنند به این که اصلاً به کتاب مراجعه کنند، کتاب نگاه کنند.» ۱۳۹۱/۷/۲۰
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
۳- مسئولان از خوابشان هم خواهند زد …
«حقیقتاً باید بگویم که اگر مسئولان امور فرهنگی کشور بخواهند مسألهی کودک و نوجوان را آنچنان که هست، مورد اهتمام قرار دهند، من خیال می کنم خیلی از آنهایی که مسئولند، از ساعات خوابشان هم خواهند زد تا به این مسأله بپردازند.» ۱۳۷۷/۲/۲۳
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
۴- تهاجم فرهنگی حقیقتی در میان جوان، نوجوان و حتی کودک ایرانی
« تهاجمفرهنگی یک حقیقتی است که وجود دارد؛ میخواهند بر روی ذهن ملت ما و بر روی رفتار ملت ما -جوان، نوجوان، حتی کودک- اثرگذاری کنند. این بازیهای اینترنتی از جملهی همین است؛ این اسباببازیهایی که وارد کشور میشود از جملهی همین است … الان آموزش زبان انگلیسی خیلی رواج پیدا کرده… همهی کتابهای آموزش که خیلی هم با شیوههای جدید و خوبی این کتابهای آموزش زبان انگلیسی تدوین شده، منتقلکنندهی سبکزندگی غربی است.» ۱۳۹۲/۹/۱۹
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
۵- دسترسی بیگانگان به کودکان ما جای نگرانی است
«در واقع دسترسی کودک ما، یک منبعفرهنگی نیست؛ بلکه با دید درست، دسترسی مراکز هدایتکنندهی فرهنگ در سرتاسر دنیا برای القای مقاصد استعماری به کودک ماست… ناگهان مشاهده می کنید دسترسی یک نفر که حداقل بیگانه است به این بچه، از راه همین کالاهای فرهنگىِ متداول و رسانههای گوناگون خبری و فرهنگی، بیشتر از شماست! این، جای نگرانی است و امروز این وجود دارد؛ چه من و شما بخواهیم، چه نخواهیم!»
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
شنبه 96/07/15
مرحوم آیه الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری (رضوانالله علیه) نقل میکنند:
هنگامی که من در کربلا بودم شبی که شب سهشنبه بود در خواب دیدم شخصی به من گفت: شیخ عبدالکریم کارهایت را انجام بده سه روز دیگر خواهی مرد. من از خواب بیدار شدم و متحیر بودم گفتم: البته خواب است و ممکن است تعبیر نداشته باشد.
روز سهشنبه و چهارشنبه مشغول درس و بحث بودم تا خواب از خاطرم رفت روز پنجشنبه که تعطیل بود با بعضی از رفقا به طرف باغ مرحوم سید جواد رفتیم، در آنجا قدری گردش و مباحثه علمی نمودیم تا ظهر شد ناهار را همانجا صرف کردیم پس از ناهار ساعتی خوابیدیم.
در همین موقع لرزه شدیدی مرا گرفت رفقا آنچه عبا و روانداز داشتم روی من انداختند ولی همچنان بدنم لرزه داشت و در میان آتش تب افتاده بودم، حس کردم که حالم بسیار وخیم است به رفقا گفتم مرا به منزلم برسانید، آنها وسیلهای فراهم کرده و زود مرا به شهر کربلا آوردند و به منزلم رساندند.
در منزل بیحال و بیحس افتاده بودم، بسیار حالم دگرگون شد، در این میان به یاد خواب سه شب پیش افتادم علائم مرگ را مشاهده کردم با در نظر گرفتن خواب احساس آخر عمر کردم.
ناگهان دیدم دو نفر ظاهر شدند و در طرف راست و چپ من نشستند و به همدیگر نگاه میکردند و گفتند: اجل این مرد رسیده مشغول قبض روحش شویم.
در همین حال با توجه عمیق قلبی به ساحت مقدس حضرت اباعبدالله (سلاماللهعلیه) متوسل شدم و عرض کردم: ای حسین عزیز دستم خالی است! کاری نکردم و زادی تهیه ننمودهام؛ شمارا به حق مادرتان زهرا (علیها السلام) از من شفاعت کنید که خدا مرگ مرا تأخیر اندازد تا فکری به حال خود نمایم.
بلافاصله پس از توسل دیدم شخصی نزد آن دو نفر که میخواستند مرا قبض روح کنند آمد و گفت: حضرت سیدالشهداء (سلاماللهعلیه) فرمودند: شیخ عبدالکریم به ما توسل کرده و ما هم در پیشگاه خدا از او شفاعت کردیم که عمرش را تأخیر اندازد.
خداوند اجابت فرموده بنابراین شما روح او را قبض نکنید در این موقع آن دو نفر به هم نگاه کردند و به آن شخص گفتند: سَمْعا وَ طاعَهً، سپس دیدم آن دو نفر و فرستاده امام حسین (سلاماللهعلیه)، صعود کردند و رفتند.
در این موقع احساس سلامتی کردم صدای گریه و زاری شنیدم که بستگانم به سر و صورت میزدند آهسته دستم را حرکت دادم و چشمم را گشودم، دیدم چشمم را بستهاند و به رویم چیزی کشیدهاند خواستم پایم را جمع کنم ملتفت شدم که شستم (انگشت بزرگ پایم) را بستهاند.
دستم را برای برداشتن چیزی بلند کردم شنیدم میگویند: ساکت شوید گریه نکنید که بدن حرکت دارد آرام شدند رواندازی که بر روی من انداخته بودند برداشتند و چشمم را گشودند و پایم را فوری باز کردند، با دست اشاره به دهانم کردم که به من آب بدهند آب به دهانم ریختند کمکم از جا برخاستم و نشستم.
تا پانزده روز ضعف و کسالت داشتم و به حمدالله از آن حالت بهکلی خوب شدم این موهبت به برکت مولایم آقا سیدالشهداء (سلاماللهعلیه) بود آری به خدا.
? منبع: کرامات الحسینیه، ص ۱۵۹
شنبه 96/07/15
روزی چند نوبت باید برای سیدالشهدا گریه میکرد؛ محمدرضا شفیعی را میگویم … .
صبحها زیارت عاشورا که میخواندیم، گریه و نالههایش، جانسوز و شنیدنی بود. ساعت ۹ که کلاس عقیدتی داشتیم، استاد، بعد از درس روضه میخواند و او باز هم میگریست. نماز جماعت هر نوبت هم با ذکر مصیبت حسین (علیهالسلام) شروع میشد و خاتمه مییافت و محمدرضا همچنان دوشادوش دیگران گریه میکرد.
غروب که میشد، کتابچه زیارت عاشورایش را برمیداشت و میرفت «موقعیت صفا» قبری که با دستان خودش کنده بود، بچهها این اسم را رویش گذاشته بودند. روضهخوان خودش بود.
بعد از هر گریه، اشکهایش را پاک میکرد و بهصورت و بدنش میمالید! سر این عملش را نمیدانستم، اما سالها بعد فهمیدم.
محمدرضا جزء نیروهای تخریب بود و در عملیات کربلای ۴ مجروح شد و به دست عراقیها افتاد.
پیکر مجروحش را به بیمارستان بغداد منتقل کردند و آنجا به فیض شهادت رسید. همانجا دفنش کردند. پودرهایی روی بدنش ریخته بودند که متلاشی شود و از بین برود، اما اثر نکرده بود.
پیکر مطهرش را ۳ روز در معرض نور شدید آفتاب قرار دادند تا بپوسد، اما بعد از ۱۶ سال، خاک را که کنار زدند، هنوز جنازه محمدرضا مثل روز اول بود … او را با دیگر همرزمانش در قالب «کاروان شهدا» به ایران برمیگردانند. نامش در میان ۷ شهیدی که پیکرشان سالم است، ثبت شده. توفیق دفن جسم از سفر برگشتهاش، نصیب من میشود. راستی که فیض عظیمی است …
مادر محمدرضا، عقیقی به من میدهد و سفارش میکند آن را زیر زبانش بگذارم. لب، زبان و دندانهایش هیچ تغییری نکردهاند!
شانههایش را که برای تلقین خواندن، در دست میگیرم، تمام گوشتهایش را حس میکنم. بعد از ۱۶ سال! گویی تازه، روح از بدنش جدا شده است.
محمدرضا از موقعیت صفا و اشکهایی که بعد از هر گریه برای سیدالشهدا بهصورت و بدنش میمالید، ارث زیبا و ماندگاری برد.
راوی: حسین علی کاجی
نثار روح شهیدمحمدرضاشفیعی صلوات فراموش نشود
شنبه 96/07/15
در روزگاری که تقریباً همهشکل تبلیغات منفی در مورد آیین اصلی مسلمانی وجود دارد، ما پدر و مادرها چطور میتوانیم دخترانی با حجاب تربیت کنیم؟
? از تاثیرات اطرافیان غافل نشوید.
? نگویید حجاب داشتن راحت است.
? در انتخاب لباس از او نظرخواهی کنید.
? پوشیدن لباسهای تنگ را محدود کنید.
? از هفت سالگی پوشاندن موها را شروع کنید.
? هرسال با مراسم کوچکی جشن تکلیف رابرایش یادآوری کنید.
? صحبتها و انگیزههای داشتن حجاب را از ۵ و ۶ سالگی شروع کنید.
? به بزرگترها (پدربزرگها و مادربزرگها) بسپارید که کودک شما را برای داشتن حجاب تشویق کنند.