رنج امام حسن علیه السلام

 

من هم مانند پدرم، خار در چشم و استخوان در گلو، ماندم و بردباری پیشه کردم. تا اینکه به پدرم علی و مادرم زهرا مُلحق شدم.

فراموش نمی‌کنم. آن لحظه‌ای که دستان پدرم علی را بستند. شیرِ دربند را کشان کشان به سوی مسجد بردند. یادم نمی‌ رود صورتِ از سیلی کبود مادرم ما. ناسپاسی‌ ها را، زخم زبان‌ ها را، نگاه‌ های سرد و سنگین را. اشک‌ های مادرم را. بی‌ وفاییِ اهل دنیا را.
هنوز جسم پیغمبر در خاک نیارمیده بود که دیدم کفتارها میراث جدمان را… دین خدا را به دندان گرفته؛ به جان هم افتاده اند. هیچ گاه فراموش نمی‌ کنم، لحظه وداع با مادرم را، فراموش نمی‌کنم آن داغی که بر دلم نهاده شد. اشک‌ های پدرم را از یاد نمی‌ برم. لحظه غسل مادرم را… هنگامی که مادر سر به تیره تراب فرو برد.. شیر عرصاتِ جهاد، با آن جذبه‌ی نگاهش، از سر شرمساری چشم بر زمین دوخته بود.

سال‌ های دراز، لحظه به لحظه تنهایی و غربتِ پدر را حس کردم. شب‌ ها می‌ دیدم که سر در چاه فرو برده، حرف‌ هایش را در دل زمین دفن می‌ کند. گذشت و گذشت… میراث پیغمبر، پس از 25 سال، به جایگاهش بازگشت. اما کدام میراث؟ میراثی که دندانِ درندگان آن را پاره پاره کرده بود. در دورانِ پنج ساله خلافت پدر، در کنار او بودم. شاهد غم‌ های او… همراهِ رنج‌ های او… تا اینکه زمانش فرا رسید و فرقِ ماه شکافته شد.[1]
 
خدا انسان را آفرید، و پتانسیلِ حرکت به سوی کمال را به او داد و قدرتِ سقوط را نیز به او بخشید (و به هر کس به قدر معینی قدرت و مکنت عطا کرد) پس به او اختیار داد تا راه خود را برگزیند. خدا، ظلمت را قرار داد تا نور معنی یابد (اگر همه جا نور باشد، معنی خود را از دست خواهد داد. ظلمت هم باید باشد تا نور معنا داشته باشد. همانطور که بیماری، به سلامتی معنا و مفهوم می‌دهد. ناامنی به امنیت و…) پس انتخاب با انسان است.


پس از او مردم گرد من آمدند. هر چند امیدی به وفای آنان نداشتم. دسته دسته با من بیعت کردند. اما اندک مدتی که گذشت، بیعت‌ شکنی‌ ها و خیانت‌ ها آغاز شد. راهی برایم نمانده بود. برای حفظ اسلام، برای زنده ماندن میراث پیغمبر، ناگزیر، حکومت را به روباهی از نسل امیه واگذاردم. پس من هم مانند پدرم، خار در چشم و استخوان در گلو، ماندم و بردباری پیشه کردم. تا اینکه به پدرم علی و مادرم زهرا مُلحق شدم‌.

 

1.اقْترَبَتِ السَّاعَةُ وَ انشَقَّ الْقَمَر [قمر/1] زمانش نزدیک شد. ماه شکافته شد.

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.