مهنــا
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
بار خدایا ! تاکی میان من و تو ، منی و مائی بود.
منی از میان بردار تا منیت من تو باشد و من هیچ نباشم.
الهی ، تا با توام بیشتر از همه ام و چون با خودم ، کمتر از همه ام .
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
پنجشنبه 96/07/13
(1). « موقع زيارت »
در كامل الزياره از حضرت صادق عليه السلام روايت شده كه فرمودند:
مردگان را چون پيش از طلوع آفتاب زيارت كنيد ، مى شنوند و به شما جواب مى دهند و اگر بعد از طلوع آفتاب زيارت كنيد مى شنوند و جواب نمى دهند.
« مفاتيح الجنان »
———————
(2). « فاتحه »
در روايت است از معصوم كه وقتى سر قبر ميتى براى فاتحه خوانى مى رويد ، پنج انگشت را روى قبر بگذاريد و يك حمد و سه قل هو الله بخوانيد و بعد با انگشتان دست ، چند بار روى سنگ قبر بزنيد و اين دعا را براى مذكر بخوانيد:
«اللهم ارفع العذاب عن صاحب هذا القبر و ارفع درجته »
و براى مؤنث بايد گفت:
«اللهم ارفع العذاب عن صاحب هذا القبر و ارفع درجتها »
خدايا عذاب را از صاحب قبر برطرف نما و درجه اش را بالا ببر.
و در روايت است كه هفت مرتبه سوره قدر خوانده شود و در نقل است كه يازده صلوات هم وارد شده است.
¤¤¤¤¤
در روايتى از معصوم آمده كه وقتى پنج انگشتان را بر روى قبر مى گذاريد و فاتحه مى خوانيد ، قبر مرده پر از نور و روشن مى شود و روحش آگاه و حاضر مى شود.
¤¤¤¤¤
رسول خدا (ص) فرمودند: وقتى سر قبر ميتى مى رويد و فاتحه مى خوانيد ، روح مرده حاضر مى شود و با شما انس مى گيرد و خوشحال مى شود و براى شما دعا مى كند و از هديه [ فاتحه ] شما تشكر مى كند.
¤¤¤¤¤
همچنين وارد شده است وقتى وارد قبرستان شديد يك سلامى به همه مرده ها بدهيد و بگوئيد:
السلام على اهل لاإله إلاالله و رحمة الله و بركاته
———————
(3). « ملك نقاله »
1. مرحوم مغفور علامه نهاوندى رحمة الله عليه روايتى از ابو ابصير نقل مى كند و مى گويد عرض كردم به امام صادق عليه السلام ، يابن رسول الله انتقال ميت از مكان خودش و گذاشتن ديگرى در آن مكان چگونه صورت مى گيرد؟
آن بزرگوار فرمودند: اى ابا محمد ، خداوند هفتاد هزار ملك خلق فرموده كه به آنها ملك نقاله مى گويند و آنها در مشرق و مغرب متفرقند و مى گردند اموات مردم را جابجا مى كنند و آنها را مى گذارند به مكانى كه هر يك مستحق آن هستند و جسد ميت را از ميان قبر برداشته و ديگرى را در جاى او مى گذارند ، آنطورى كه شما متوجه نشويد و ندانيد يعنى احياء از اين امر با خبر نمى شوند و اين از قدرت خدا بعيد نيست.
¤¤¤¤¤
2. از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام روايت شده كه آن حضرت مى فرمود: مردگان خود را در هر كجا مى خواهيد دفن كنيد ، پس اگر از صلحاء و نيكويان باشند ، ملائكه آنها را در جوار بيت الله الحرام و مدينه منوره نقل مى كنند و اگر فاسق و از اشرار بوده باشند ، ملائكه آنها را به هر جا كه بيابند او را اهل از براى آنجا منتقل مى كنند.
¤¤¤¤¤
3. از روايات و احاديث استفاده ميشود كه وقتى مؤمنى را دفن مى كنند ، ملك نقاله مى آيد و از شخص مؤمن سؤال مى كند كه دوست دارى جسمت را كجا ببرىم؟
هر جا كه شخص مؤمن گفت بدن او را منتقل مى كنند
( قبرستان وادى السلام نجف ، كربلا ، قبرستان بقيع ، خانه خدا و … )
ولى انسان فاجر و فاسد را از جاى خوب كه لياقت آنرا ندارد جسم او را برمى دارند و به جائى كه لياقت و شأن بدى اوست منتقل مى كنند.
شاهد اين مثال ، هارون الرشيد لعنت الله عليه است كه پائين پاى حضرت رضا عليه السلام مدفون است.
قطعا اگر قبر اين ظالم را بشكافند ، هارون در اين مكان نخواهد بود ، آدم ظالمى مثل هارون لياقت چنين مكانى را ندارد و حتما ملك نقاله او را به يك جائى كه در شأن ظالمين است منتقل كرده اند.
« الا لعنت الله على القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اى منقلب ينقلبون »
———————
(4). « مرگ »
1. آقا امام حسين عليه السلام فرمودند:
مرگ مانند گلوبندى است كه بانوان به گردن مى آويزند.
¤¤¤¤¤
2. به آقا امام سجاد عليه السلام عرض شد ، مرگ چيست؟
حضرت فرمودند: براى مؤمن مانند كندن جامه هاى چركين از تن و باز كردن غل و زنجيرهاى سنگين است.
« معانى الاخبار ، ص 289 »
———————
(5) . « عذاب قبر»
رسول خدا (ص) فرمودند:
« عذاب القبر من النميمه و الغيبة و الكذب »
عذاب قبر از سخن چينى و غيبت و دروغ گفتن است.
« جامع الاخبار ، ص 413 »
———————
(6). « فوت در پنجشنبه »
آقا امام صادق عليه السلام فرمودند:
هر مؤمنى كه بين ظهر پنجشنبه تا ظهر روز جمعه از دنيا برود ، خداوند او را از فشار قبر در امان دارد.
« من مات ما بين زوال الشمس من يوم الخميس إلى زوال الشمس من يوم الجمعة أعاذه الله من ضغطة القبر »
« ثواب الأعمال شيخ صدوق ، ص 433 »
———————
(7). « ميوه درشت »
در روايت است وقتى از شما پذيرائى مى كنند ، ميوه و هر چيز خوراكى ديگر كه بزرگ و قابل توجه است برنداريد ، چرا؟!
چون قبل از شما بعضى آنرا زير نظر گرفته اند و چشم آنها در آن است و خوردن آن عافيت نمى شود.
این مورد از سخنان یک عالم در مراسم ختم بود
———————
رو به گورستان دمى خامش نشين
آن خموشان سخنگو را ببين
ليك اگر يك رنگ بينى خاكشان
نيست يكسان حالت چالاكشان
شحم و لحم زندگان يكسان بود
آن يكى غمگين، دگر شادان
تو چه دانى تا ننوشى قالشان
ز آنكه پنهان است بر تو حالشان
بشنوى از قالهاى و هوى را
ببينى حالت صد توى را
(مثنوى / 3 / 4764 ـ 4768)
پنجشنبه 96/07/13
طبق آموزه های دینی ودر نگاه متکلمان اسلامی به غیر از فرقه معتزله تردید در وقوع فشار قبر نیست .
درتحلیل وعلل وراه کار نجات از فشار قبر باید گفت :
فشار برزخی که در اصل از اُنس انسان به دنیا و عدم اُنس به نظام جدید و مبهم بودن آینده سرچشمه میگیرد، با بعضی از علل تشدید میشود. از آنجا که نظام برزخی و احکام و آثار آن برای ما ناشناخته است، با درک کم خود، نمیتوانیم دریابیم که کدام انحراف و عمل، در تشدید عذاب و گرفتاری نقش دارد.
تنها، کلام الهی و سخنان معصومان(ع) است که با برخورداری از دانش وچیرگی بر حقایق، میتواند راهگشای آشنایی ما به این عوامل باشد.
البته به یک نظر، همه انحرافات و آلودگیهای فکری، عقیدتی، اخلاقی و عملی - که شرعاً از آنها نهی شده - میتواند در فشارهای برزخی(قبر) مؤثر باشد؛ ولی بعضی از آلودگیهای خاص، نقش به سزایی در فشار قبر و فشار برزخی دارند که در کلمات گهر بار ائمه(ع) وارد شده است، از جمله:
۱- گذشتن از کنار مظلوم واری نکردن او
۲- سخن چینی
۳- نافرمانی و کناره گیری از خانواده و دوری از همسر و پاسخ مثبت ندادن به خواسته های طبیعی او.
۴- بد اخلاقی با خانواده
عوامل فشار قبر منحصر در این امور نیست، اما این عوامل به طور صریح در روایات بیان شده است.(۱)
روشن است که پرهیز از این عوامل می تواند موجب کاهش یا از بین رفتن فشار قبر باشد.
علاوه بر این در روایات به برخی عوامل جلوگیری کننده از فشار قبر اشاره شده که عبارت اند از:
۱ـ درست نماز خواندن؛ امام باقر(ع) می فرماید: کسی که رکوعش را تمام و کمال به جا آورد، وحشت قبر او را نمی گیرد.(۲)
البته در این روایت واژه وحشت به کار رفته که ممکن است گفته شود فشار قبر از آن استفاده نمی شود ولی می توان گفت: چون فشار قبر بدون وحشت امکان ندارد وقتی وحشت برداشته شد، طبعاً فشاری هم نخواهد بود.
۲ـ چهار بار به حج رفتن؛ امام صادق(ع) می فرماید: کسی که چهار حج به جا آورد، هیچ گاه او را فشار قبر نمی گیرد.(۳)
۳ـ زیارت امام حسین(ع)؛ یکی از پاداش هایی که خداوند به زایر قبر امام حسین(ع) می دهد آن است که از عذاب و فشار قبر او را نجات میدهد.(۴)
۴ـ مرگ در اوقات خاص؛ امام صادق(ع) فرمود: کسی که بین زوال شمس روز پنج شنبه تا ظهر روز جمعه بمیرد، خداوند او را از فشار قبر محافظت می کند. (۵)
در نقل دیگر حضرت فرمود: کسی که در روز جمعه بمیرد خدا رهایی از فشار قبر برای او مقرر می کند. (۶)
۵ـ خیرات بازماندگان؛ امام صادق(ع) می فرماید: میت در فشار به سر می برد اما به خاطر نماز برادرش خداوند قبر او را وسعت می دهد.(۷)
۶- قرائت سوره نساء در روزهای جمعه:
امام علی (ع) فرمود: کسی که در هر جمعه سوره نساء را بخواند از فشار قبر در امان خواهد بود.(۸)
۷- قرائت سوره نون والقلم:
امام صادق (ع) می فرماید: کسی که سوره نون والقلم را در نماز واجب یا مستحب بخواند خدا او را برای همیشه از فقر در امان می دارد و هنگامی که بمیرد او را در پناه خود از فشار قبر مصون می دارد.(۹)
۸- قرائت سوره یس
سوره یس خواندن نیز از عواملی است که ایمنی از فشار قبر می آورد.(۱۰)
این اعمال نمونه های اندکی است که در روایات باعث کم شدن یا نجات یافتن از فشار قبر شمرده شده است (۱۱)
پینوشتها:
۱. شیخ صدوق، علل الشرایع، ج۱، ص۳۰۹.
۲. بحارالانوار، ج۶، ص۲۴۴.
۳. همان، ج۹۹، ص۲۰.
۴. همان، ج۱۰۱، ص۱۸.
۵. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۸۳.
۶. بحارالانوار، ج۶، ص۲۳۰.
۷. علل الشرایع، ج ۱، ص ۳۶۰.
۸. بحارالانوار، ج۹۲،ص۲۷۳.
۹. همان، ص۳۱۶.
۱۰. همان، ص۲۸۹.
۱۱. معاد یا بازگشت به سوی خدا، ج ۱، ص ۲۷۷-۲۸۲.
چهارشنبه 96/07/12
تمام آياتی كه درباره اهلبيت(عليهم السلام ) نازل شده، شامل امامحسين(عليه السلام ) نيز میشود.
برخی از آياتی كه براساس روايات اسلامی يكی از مصاديق آن امام حسين ( عليه السلام ) است و به گونهای به امام حسين ( عليه السلام ) تفسير شدهاند، عبارتند از:
1.سوره فجر، به خصوص آيات: يا أَيتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ(الفجر/27)تو اي روح آراميافته!ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيةً مَرْضِيةً(الفجر/28)به سوي پروردگارت بازگرد در حالي که هم تو از او خشنودي و هم او از تو خشنود است.حضرت امام صادق ( عليه السلام ) ميفرمايد: «سوره فجر را در هر نماز واجب و مستحب بخوانيد كه سوره «حسينبنعلي»است».(1)
2. سوره اسرأ، آيه 33، كه ميفرمايد «مَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِي سُلْطَـَنًا …; كسي كه مظلوم كشته شده براي ولي او سلطه (حق قصاص) قرار داديم«حضرت امام صادق( عليه السلام ) ميفرمايد: «اين قسمت از آيه درباره امام حسين( عليه السلام ) نازل گرديده است.»(2)
3. بخشي از آيات سوره “دهر” (انسان) به اهلبيت: از جمله امام حسين( عليه السلام ) مربوط است و بر اين حقيقت نيز روايات فراواني وجود دارد.(3)
4. آية مباهله; كه در جريان مباهله پيامبر اكرم ( صلي الله عليه وآله و سلم)حضرت علي و فاطمه و امام حسن و امام حسين ( عليهم السلام ): را با خود برد و به همين مناسبت، آيه 61، آل عمران نازل شد و مصداق، “ابنائنا” امام حسن و امام حسين ( عليهما السلام ) هستند. (4)
همچنين آيه تطهير (احزاب، 33) ; آيه مودت (شوري، 23) ; آيه 19 تا 22 سوره “الرحمن” ; آيه اوليالامر(نسأ،59);5.در اوّل 29 سوره از قرآن حروفي آمده كه به حروف مقطعه مشهورند. اين حروف رمزهايي بين خداوند متعال و پيامبراكرم ( صلي الله عليه و آله و سلم) بوده، تنها خداوند متعال، رسولاكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و ائمه اطهار( عليهم السلام ): از حقيقت آن اطلاع دارند و دربارة آيه يك سوره مريم (كهيعص) روايتي از امام صادق( عليه السلام ) آمده است كه ميگويد: “كاف” اشاره به كربلا، “هأ” به هلاكت، “يأ” به يزيد، “عين” به عطش و “صاد” به صبر اشاره دارد.( 5)
6. در روايتي ديگر از امام صادق( عليه السلام )،سال خروج امام حسين( عليه السلام ) با استفاده از حروف مقطعه “الم” استخراج شده است.(6 )
7. همچنين آياتي مانند:« بِأَي ذَنْبٍ قُتِلَتْ(التکوير/9)به کدامين گناه کشته شدند»؟!«وَفَدَينَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ(الصافات/107)ما ذبح عظيمي را فداي او کرديم»،و… به شهادت امام حسين( عليه السلام ) تأويل شده است«.(7)
و…خلاصه اين كه تمام آياتي كه درباره اهلبيت( عليهم السلام ) نازل شده، شامل امامحسين( عليه السلام ) نيز ميشود.(8)
—————————————————————
پي نوشتها:
(1). ثواب الاعمال، شيخ صدوق، ص 123، مطبعة الامير.
(2). الكافي، محمدبن يعقوب كليني، ج 8، ص 255، حديث 364، دارالكتب الاسلامية، تهران.
(3). ر.ك: تفسير مجمعالبيان، طبرسي، ج 5، ص 404، داراحيأ التراث العربي، بيروت.
(4). ر.ك: پيام قرآن، آيتالله مكارم شيرازي و ديگران، ج 9، ص 225 ـ 258، دارالكتب الاسلامية، تهران.
(5). بحارالانوار، علاّمه مجلسي، ج 14، ص 664، داراحيأالتراث العربي؛تفسير نور الثقلين، شيخ عبد علي حويزي، ج 3، ص 320، انتشارات اسماعيليان.
(6). تفسير صافي، فيض كاشاني، ج 1، ص 134، ذيل آيه 1 سوره بقره، دار الكتب الاسلاميه.
(7). ر.ك: الحسين في القرآن، سيدمحمد الواحدي، ص 208، 164 و…، نشر لاهيجي.
(8). ر.ك: خصايص الحسينيه، شيخ جعفر شوشتري، ص 76 ـ 81، دارالكتاب / همگامي امام حسينبا قرآن، حسن دهشيري و…، ص 11 ـ 148، ناشر مؤلفان.
سه شنبه 96/07/11
گویند مردی وارد مسجدی شد تا کمی استراحت کند…
کفشهایش را گذاشت زیر سرش و خوابید.
طولی نکشید که دو نفر وارد مسجد شدند.
یکی از اون دو نفر گفت:
طلاها را بزاریم پشت منبر ،
اون یکی گفت: نه !
اون مرد بیداره وقتی ما بریم طلاها رو بر میداره.
گفتند: امتحانش میکنیم کفشایش را از زیر سرش برمیداریم اگه بیدار باشه معلوم میشه.
مرد که حرفای اونا رو شنیده بود، خودشو بخواب زد. اونها کفشایش را برداشتن و مرد هیچ واکنشی نشون نداد.
گفتند پس خوابه طلاها رو بزاریم پشت منبر…!
بعد از رفتن آن دو مرد، مرد خوش باور بلند شد و رفت که جعبه طلای اون دو رو بردارد اما اثری ازطلا نبود و متوجه شد که همه این حرفا برای این بوده که در عین بیداری کفشهایش را بدزدند…!
و اين گونه است که انسان خیلی وقتها در طول زندگی همه چیز خود را خودخواسته از دست میدهد از جمله زمان و فرصتها.چرا که نگاه و توجهش به جایی است که نباید باشد.
سه شنبه 96/07/11
از امام سجاد علیه السلام پرسیدند:
سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟
در پاسخ سه بار فرمودند: الشّام، الشّام، الشّام…
امان از شام !
در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر ، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود:
1.ستمگران در شام اطراف ما را باشمشیرها احاطه کردند و بر ما حمله مینمودند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل میزدند.
2.سرهای شهداء را در میان هودجهای زنهای ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس(علیه السلام) را در برابر چشم عمههایم زینب و ام کلثوم(علیها سلام) نگهداشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم(علیه السلام) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه و فاطمه میآوردند و با سرها بازی میکردند، و گاهی سرها به زمین میافتاد و زیر سم سُتوران قرار میگرفت.
3.زنهای شامی از بالای بامها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامهام افتاد و چون دستهایم را به گردنم بسته بودند نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامهام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند.
4.از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و میگفتند: «ای مردم! بکُشید اینها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند؟!»
5.ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها میگفتند: اینها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر و خندق و …) کشتند و خانههای آنها را ویران کردند . امروز شما انتقام آنها را از اینها بگیرید.
6.ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت.
7.ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شبها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر میبردیم…
صلی الله علیک یا سیدالساجدین ، الامام العارفین،زین العابدین…
برگرفته از: تذکرة الشهداء ملاحبیب کاشانی
دوشنبه 96/07/10
امام صادق علیه السلام فرمودند:
«آنگاه که اصحاب امام حسین علیه السلام شهید شدند و ایشان تنها ماند، فرشتگان بسوی خدا ضجّه زدند و گریه کردند و گفتند: پروردگارا! با حسین علیه السلام پسر پیغمبرت، چنین رفتار کنند؟
پس خداوند نور حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه) را به آن ها عرضه کرد و فرمود:
«با مهدی انتقام او را میگیرم»
? اصول کافی ج ١ ص ٤٦٥
یکشنبه 96/07/09
زمانی که دشمنان زمین افتادن جسم یاران حسین(ع) را میدیدند، زینب(س) ارتفاع گرفتن و رشد ارواح اصحاب در درجات رشد و فضل تا «اعلا علیین» را میدید؛ از این منظر او جز زیبایی چیزی ندید.
نتیجه سطحی دیدن ماجرای عاشورا دوری شدن از منطق قرآنی زینب(س) است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا
ماجرای قیام امام حسین(ع) و کربلا دارای ابعاد معرفتی گستردهای است که متأسفانه بهطور شایسته و بایسته به این ابعاد پرداخته نشده است و اگر هم از سوی محققان کاری صورت گرفته، بهخوبی در جامعه انعکاس نیافته است. وجود چنین خللی باعث انحراف و تحریفاتی در معارف عترت و عاشورایی شد و زمینه را برای دور شدن از اصل معرفت حسینی فراهم کرد.
از عمده آسیبهایی که بهفراخور تکبعدی دیدن ماجرای عاشورای حسینی در جامعه شیعه رواج یافت، میتوان به مواردی مانند «پرداختن به ظاهر حادثه عاشورا»، «عدمتحقیق روی ابعاد غیبی و مخفی واقعه کربلا»، «عدم پرداختن به اهداف اصلی و معرفتی امام حسین(ع)»، «رواج تحریفات تاریخی و روایی»، «عدمانطباق معارف حسینی و عاشورایی» و … اشاره کرد. در ذیل به شرح برخی از موارد مذکور میپردازیم.
ظاهر عاشورا ما را به معرفت حسینی نمیرساند
پرداختن به ظاهر ماجرای عاشورا نهتنها به انسان تصویر دقیقی از این واقعه عظیم تاریخی الهی نمیدهد بلکه ممکن است اصل ماجرای قیام حسینی(ع) را زیر سؤال ببرد؛
به این صورت که ظاهر واقعه عاشورا همان چیزی است که در مقاتل و تواریخ وجود دارد و کسانی که خود را مقید به این دو منبع میکنند و پا را فراتر نمیگذارند، فقط جنگ و خون و شمشیر برایشان پررنگ جلوه میکند و همان را به مخاطبان ارائه میدهند، در حالی که باید از مقاتل و تاریخ استفاده عبرتی و معرفتی داشت.
رهبر معظم انقلاب با همین نگاه در دهه هفتاد الگوی بسیار خوبی را در قالب مباحث «عبرتهای عاشورا» به جامعه شیعه ارائه دادند که در تاریخ تشیع نمونه نداشت. چه پسندیده بود که سایر محققان این خط را در مباحث معرفتی نیز ادامه میدادند و آن را وارد محافل مذهبی میکردند.
زینب(س) شاهد زیباییهای عاشورا
اما در جریان کربلا با فرد بزرگواری مواجه هستیم که تربیتیافته مکتب اهلبیت(ع) است و از زاویهای به کربلا نگاه میکند که زیبایی را نتیجه میگیرد و میفرماید «مارأیت إلّا جمیلاً»؛
زیرا برای زینب(س) سیر تربیت 6 ماهه یاران امام حسین(ع) از مدینه تا کربلا تا رسیدن به «اعلی علّیّین» پررنگ جلوه میکند، اصحابی که بین آنها پیر و جوان و خردسال با آیین و مذاهب مختلف حضور داشتند.
زینب(س) که تا حدود زیادی عالم به معارف قرآن بود، شاهد بود تربیتی که نوح(ع) توانست طی 950 سال رسالتش آن هم با عدهای معدود انجام دهد، برادر و امامش حسین(ع) توانست با سرعت بسیار فراتر از نوح(ع) در مدت کمتر از 6 ماه با عدهای بیش از عده اصحاب نوح(ع) انجام دهد.
از این رو میبینیم که امام صادق(ع) در روایتی فرمودند: «سفینةالحُسَین أسرَعَ و أوسَع؛ کشتی حسین سریعتر و وسیعتر است».
یاران حسین(ع) بدون اذن وارد میدان نشدند.
زینب(س) شاهد بود که اصحاب در تمام مراحل آزمون الهی، سرافراز بیرون میآیند و هر بار به معنای واقعی کلمه، با امام زمانشان تجدید بیعت میکنند.
از سوی دیگر این بانوی مکرم اسلام شاهد دلدادگی و سر سپردگی اصحاب عاشورایی به امام حسین(ع) در روز عاشورا بود طوری که با وجود اشتیاق فراوانی که به شهادت در رکاب مولایشان و پیوستن به دوستان شهیدشان داشتند، بدون اذن امام پا به میدان نبرد نمیگذاشتند.
بنابراین در زمانی که دشمنان زمین افتادن جسم یاران حسین(ع) را میدیدند، او ارتفاع گرفتن و رشد ارواح اصحاب در درجات رشد و فضل تا «اعلا علیین» را میدید؛ لذا در نظر زینب(س) ماجرای کربلا چیزی جز زیبایی نبود.
تحریف محتوای عاشورا جامعه را از معرفت حسینی دور میکند.
آسیب دیگری که میتواند قیام امام حسین(ع) و معارف عاشورایی را تحتالشعاع خود قرار دهد، «وجود تحریفات محتوایی و تاریخی» است. متأسفانه وجود محتواهایی که مطابق روایات اهلبیت عصمت و طهارت(ع) نیست، بهوفور بین جامعه مداحان و برخی منبرهای دینی دیده میشود.
بهعنوان نمونه یکی از مسائلی که مدام در هیئتهای مذهبی مطرح میشود، مسأله تشنگی و گرسنگی کاروانیان و القای احساس درد شمشیر و آهن اصحاب عاشورایی به مخاطبان است، اما وقتی به روایات معتبر رجوع میکنیم، با چیزی بر خلاف آنچه تاکنون مطرح شده است، مواجه میشویم.
اصحاب امام حسین(ع) درد شمشیر را احساس نمیکردند.
امام محمد باقر(ع) در روایتی مشهور فرمود: «حسینبن علی(ع) قبل از اینکه کشته شود به اصحابش فرمود: همانا رسول خدا(ص) (به من) فرمود: اى فرزندم، همانا تو بهزودى بهسوى عراق سوق داده خواهى شد. و همانا تو و جماعتی از اصحاب تو در آن سرزمین شهید خواهید شد که (آنان) درد آهن (نیزه و شمشیر) را حس نمىکنند.»
و بعد حضرت استناد به آیه69 انبیا کرد و فرمود: «رسولالله(ص) سپس این آیه را تلاوت فرمود:«گفتیم: ای آتش؛ سرد و سلامت باشد بر ابراهیم»، جنگ براى تو و بر اینان (همراهانت) سرد و سلامت خواهد شد». (مختصرالبصائر، ص139)
آثار هنری عاشورا، تصویر زیبا به مخاطب نمیدهد.
نتیجه پررنگ کردن مسألهای که بر خلاف روایات اهلعترت(ع) است، آسیبی جدی به معارف اصیل شیعی وارد میکند که بهسادگی قابل جبران نیست، به این صورت که گویی فقط تشنگی و گرسنگی اصحاب مسأله اصلی عاشورا و کربلا بود. بنابراین با این نگاه علاوه بر اینکه هیچ گاه نمیتوان به حقیقت و زیباییهای عاشورا دست یافت، امام حسین(ع) و اصحاب حضرت مدام در موضع ضعف و انفعال قرار داده میشوند. از ین رو وقتی عمده آثار هنری واقعه عاشورا را میبینیم، حقیقتاً نمیتوانیم زیبایی برداشت کنیم بلکه مدام خون و شمشیر و سیاهی فضای غالب آثار هنری است. پس بیاییم منظر خود را به زینب(س) نزدیکتر کنیم.
یادداشت: سعید شیری
شنبه 96/07/08
دین به ماها نقشه داده است: شبکة روابط بین خودمان و شبکة روابط بیرونی با این آدمها با اصل دعوت و امر به معروف و نهی از منکر.
تجربة سید جمال، کار سیاسی و اجتماعی و تشکیلاتی مبتنی بر مستحبات و تکالیف شرعی کار اصلی سید جمال در مصر، همین گونه شکل گرفت. به کارگیری یک رشته از مستحبات و واجبات این چنینی برای شبکهسازی و فعالیت ضد انگلیسی.
شهید هاشمینژاد با لحن داستان گونهای در کتاب مناظرة دکتر و پیر، بخشی از این ماجرا را آورده است.
ماجرا در کتاب از آن جا آغاز میشود که سید جمال به اتفاق شیخ محمد عبده از پاریس حرکت کرده و وارد مصر شدند. در آنجا جمعیتی را به نام «انجمن وطنی» تشکیل داده و از مردم برای پیوستن به آن دعوت کردند.
از آنجا که این انجمن بر خلاف تمام احزاب سیاسی روز برای رسیدن به قدرت تأسیس نشده بود، از سرتاسر مصر تنها ۴۰ نفر به آن پیوستند…
در جلسة پانزدهم انجمن وطنی سید جمال به ارائة بحث پرداخت و گفت: «…بارالها! گفتة تو راست است که «و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا» پروردگارا! گفتة تو حق است و این انجمن مقدس به نام تو و برای یاری دین تو تشکیل یافته است… قرآنی که در پرتو شعاع نورانیاش دنیای دیروز و امروز را با آن انحطاط به این درجه از تمدن رسانید امروز منحصر شده به:
تلاوت در قبرستانها!
زینت قنداق بچه!
مقدمة انتقال اسباب منزل!
چشم زخم!
قسم دروغ!
مشغولیت روزهداران!
زبالة مساجد!
بازیچة مکتبخانهها!
سلاح جنزدهها!
حمایل مسافرین!
حرز زورخانه!
سرمایة کتابفروشیها!…
خدایا تو گفتی و حق گفتی: «ان الله لا یغیر ما به قوم حتی یغیروا ما بانفسهم».
آری، خداوندا! ما صورت دلهای خود را از اطاعت تو برگرداندیم، تو هم سعادت و شرافت ما را به ذلت و نکبت مبدل ساختی»! … از بدبختیهای امت اسلامی میگوید تا جایی که سید جمال و ۴۰ نفر به شدت گریه میکنند و از حال میروند… بعد همگی به اتفاق آرا به این نتیجه رسیدند که تنها راه نجات، بازگشت به فرامین سعادت بخش اسلام است و بس.
از این برنامة ۱۷گانه ای برای عمل تنظیم کردند:
«-هر یک از اعضای انجمن در هر شبانه روز لااقل۱ حزب از قرآن را با دقت و تأمل بخواند.
-به جماعت خواندن نمازهای واجب،
-ترک نکردن امر به معروف و نهی از منکر،
-دعوت غیر مسلمانان به اسلام،
-بحث به احسن شکل با مبلغین مسیحی،
-یاری به فقرا در حد امکان،
-کشف و برآوردن نیازهای مشروع نیازمندان قبل از درخواست آنان،
-صلة رحم،
-عیادت بیماران،
-جویا شدن از حال مسلمانی که در مسجد یا محل کار دیده نشده و کوشش برای رفع مشکل او،
-دیدار با کسانی که از مسافرتهای مشروع برمیگردند،
-پرداخت حقوق واجب مالی،
-کوتاهی نکردن از راهنمایی افراد ناآشنا با قوانین دین و یا سایر شئون سعادت بخش دیگر،
-دور کردن صفات رذیله از خود به ویژه تکبر و خودپسندی و جاهطلبی،
-گذشت از لغزشهای برادران مسلمان خود،
-تندخو و غضبناک نبودن در رفتار با مردم،
-خودداری از انجام کاری یا گفتن سخنی که نفعی (مادی یا معنوی) برای آنان یا دیگر مسلمانان ندارد».
هر یک از اعضاء موظف شدند دفترچة کوچکی به همراه خود داشته باشند تا به هر یک از مواد هفدهگانه که عمل کردند آن را یادداشت کنند. تا در دفتر انجمن ثبت شود و چون بعضی از این مواد هفدهگانه احتیاج به امکانات مالی داشت، همة ۴۰ نفر در مرحلة اول تصمیم گرفتند که تجملات زندگی خود را بفروشند و با حداقل ضروریات زندگی به سر ببرند و باقی درآمد خود را در اختیار صندوق انجمن قرار دهند…
کارنامة ۱ ماهه:
-عیادت ۱۵۰۰ مریض،
-برآوردن احتیاج ۱۲۰۰۰ محتاج،
-توبة ۸۰۰ معتاد به مشروبات الکلی،
-نماز خواندن ۱۳۰۰ مسلمان که نماز نمیخواندند،
-توبة ۴۰۰ زن منحرف،
-استعفای ۸۰ نفر از مستخدمین ادارات انگلیسی،
-خودداری ۵۰۰ نفر از ثروتمندان مصر از خرید کالاهای لوکس از ممالک بیگانه به ویژه انگلستان،
-سرمایه دادن به ۷۵ نفر ورشکسته،
-تأمین یک سالة ۲۰۶ نفر از نیازمندان واقعی،
-برقراری ۴۴ مجلس بحث با مبلغین مسیحی و وارد کردن ۱۲۰ اشکال که از دادن پاسخ به آنها عاجز شدند!…
«لرد کرومر» مستشار مالی دولت انگلستان در مصر، یکباره مشاهده کرد که امور تجاری انگلیس در مصر ۳۵٪ تنزل کرده است! و ۸۰ نفر از مأمورین مجرب مسلمان استعفا دادند و نمایندگان کمپانیهای انگلیسی و مخصوصاً نمایندگان فروش اشیای تجملی از عدم مراجعة مشتریان فریادشان بلند است که «به اندازة مخارج مغازه و حقوق کارکنان هم فروش نداریم».
آن عده از مأمورین دولت مصر که مأمور وصول مالیات مشروبات الکلی و فواحش بودند از شغل خود استعفا دادند. فعالیتهای ۳۵ سالة مبلغان مسیحیت نسبت به فعالیت یک ماهة انجمن وطنی مصر رنگ باخت.
کرومر در اولین گزارش خود چنین نوشت: «بدین وسیله به زمامداران انگلستان اعلام خطر میکنم که اگر یک سال دیگر انجمن وطنی مصر تحت رهبری سید جمال الدین اسدآبادی ادامه پیدا کند، نه تنها سیاست و تجارت دولت انگلیس در آسیا و آفریقا یکسره نابود خواهد شد، بلکه ترس آن است که نفوذ کشورهای اروپایی یکباره در سراسر جهان به خطر افتد».
و در گزارش دوم خود نیز هشدار میدهد: «انجمن وطنی مصر بدترین صاعقهایست که برای پیشرفت ما تصور شود و باید با کمال سرعت برای تفرق آنان دستور صادر شود».
کرومر در سومین گزارش معترف است: «انجمن وطنی مصر بهترین شاهد است بر استیلای محیرالعقول مسلمین در سیزده قرن قبل که در مدت کوتاهی بر ثلث کشورهای جهان تسلط یافتند»…
یکی از مبلغین مسیحی در گزارشی که به کلیسای سنت پل (بزرگترین کلیسای آن وقت) ارائه کرد، آورده است:
«هیچ امری عجیبتر از این واقعه نیست که ۷۰۰ میلیون مسیحی در مقابل ۴۰ نفر مسلمان که در واقع روح یک سید روحانی در کالبد آنها بیش نیست، اینگونه مقهور گردند»!
و رئیس بانک انگلستان در مصر نیز نوشت: «از غرائب روزگار این که امروز سیاست اروپا در مصر و فردا در سراسر دنیا پایمال فعالیت ۴۰ نفر مسلمان خواهد شد که سلاحشان فقط دیانت است». (به نقل از کتاب «مناظرة دکتر و پیر» نوشتة شهید هاشمی نژاد)
درسی که از این قصه میشود گرفت همین اثر انجام یک سری وظایف دینی و ارتباطات دینی برای فعالیتهای انقلابی است.
این همه روایت که دستورات خاص مربوط به ارتباطات مؤمنین با همدیگر است، یا می گوید به دیدار هم بروید و امر ما را احیا کنید برای همین چیزهاست…
به نقل از مقاله ی روشهای همافزائی دانشجویان مذهبی همدوره در دانشگاه
شنبه 96/07/08
شیخ کلینى از جناب صادق علیه السلام روایت کرده که آنجناب فرمود:
تاسوعا روزى بود که جناب حسین علیه السلام و اصحابش را در کربلا محاصره کردند و سپاه شام بر قتال آنحضرت اجتماع کردند و ابن مرجانه و عمر سعد خوشحال شدند بسبب کثرت سپاه و بسیارى لشکر که براى آنها جمع شده بود و جناب حسین ع و اصحابش ضعیف شمردند و یقین کردند که یاورى از براى آن حضرت نخواهد آمد و اهل عراق او را مدد نخواهند نمود.
پس فرمود پدرم : فداى آن ضعیف غریب .
آنچه در روز تاسوعا اتفاق افتاد:
1.محاصره خیمه ها در کربلا
امام صادق علیه السلام فرمودند:
تاسوعا روزی بود که حسین علیه السلام و اصحابش را در کربلا محاصره کردند و سپاه شام بر قتل آن حضرت اجتماع نمودند،و پسر مرجانه و عمر سعد به خاطر کثرت سپاه ولشکری که برای آنها جمع شده بود خوشحال شدند،وآن حضرت و اصحابش را ضعیف شمردند ویقین کردند که یاوری از برای او نخواهد آمد واهل عراق حضرتش را مدد نخواهند نمود.1
2.آمدن شمر و رساندن نامه ی ابن زیاد
در این روز لشکر مجهزی به دستور ابن زیاد از کوفه وارد کربلا شد،وشمر نامه ابن زیاد را آورد.2
3. آمدن امان نامه برای فرزندان ام البنین علیها السلام
در این روز شمر ملعون برای حضرت عباس علیه السلام و برادرانش امان نامه آورد . 3
آن لعین خود را نزدیک خیام با جلالت حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام رسانید وبانگ برآورد:
“أین بنو اختنا": “پسران خواهر ما کجایند"؟
ولی آن بزرگواران جواب ندادند.
امام حسین علیه السلام فرمودند:جواب او را بدهید اگر چه فاسق است.
حضرت عباس علیه السلام در جواب فرمودند:چه می گویی؟
شمر گفت:من از جانب امیر برای شما امان نامه آورده ام. شما خود را به خاطر حسین علیه السلام به کشتن ندهید.
حضرت عباس علیه السلام با صدای بلند فرمود:"لعنت خدا بر تو وامیر تو (و برامان تو ) باد . ما را امان میدهید در حالیکه پسر رسول خدا را امان نباشد"؟!4
4.خطابه امام حسین علیه السلام برای اصحابش
در عصر این روز امام حسین علیه السلام در جمع یاران خطبه ای قرائت فرمودند، و اصحاب اعلام وفاداری نمودند.
5- مهلت برای راز و نیاز
وقتی عمر سعد لشکر را آماده جنگ با امام علیه السلام نمود ومعلوم شد که قصد جنگ دارد، حضرت به برادرش عباس علیه السلام فرمود :
نزد دشمنان برو و به آنها بگو امشب را به ما مهلت بدهند چرا که : «و هو یعلم انی احب الصلاة له و تلاوة کتابه» (خداوند می داند و گواه است که من نماز و تلاوت قرآن را دوست دارم).
پس حضرت عباس علیه السلام نزد سپاهیان دشمن بازگشت و ازآنها شب عاشورا را برای نماز وعبادت مهلت خواست عمربن سعد درموافقت با این درخواست مردد بود وسرانجام ازلشكریان خود پرسید كه : چه باید كرد؟
عمروبن حجاج گفت : سبحان الله اگراهل دیلم ( كنایه ازمردم بیگانه ) و كفار از تو چنین تقاضائی می كردند سزاوار بود كه با آنها موافقت كنی .
قیس بن اشعث گفت : درخواست آنها را اجابت كن بجان خودم سوگند كه آنها صبح فردا با توخواهند جنگید .
ابن سعد گفت : بخدا سوگند كه اگربدانم چنین كنندهرگز با درخواست آنها موافقت نكنم.(5)
و عاقبت فرستاده ابن سعد به نزد حضرت عباس بن علی علیه السلام آمد و گفت :
ما به شما تا فردا مهلت می دهیم اگرتسلیم شدید شما را به نزد عبیدالله بن زیاد خواهیم فرستاد واگر سرباززدید ، دست ازشما برنخواهیم داشت.(6)
منبع:
1 .کافی:ج4 ص 174.
2.اعلام الوری :ج1 ص455. فیض العلام:ص143.بحار الانوار :ج44ص361.
3.از مدینه تا مدینه :ص381_382
4.اعلام الوری:ج1 ص455.فیض العلام:ص146.بحارالانوار :ج44ص392.
5. مقتل الحسین مقرم،ص 212.
6. الارشاد مفید، ج2، ص91.
شنبه 96/07/08
?مسمَع بن عبدالملک: امام صادق علیه السلام به من فرمودند: «ای مِسمع! تو از اهل عراق هستی؛ به زیارت امام حسین علیه السلام نمیروی؟»
?عرض کردم: «نه؛ من نزد اهل بصره مرد شناخته شده ای هستم؛ گروهی از آنها هواداران خلیفه هستند و در میان قبائل دشمنان زیادی داریم که برخی ناصبی هستند؛ می ترسم که نزد فرزندان سلیمان (بن عبدالملک) جاسوسی مرا کنند، و از من انتقام بگیرند.»
?فرمودند: «آیا به یاد مصائب سیدالشهداء علیه السلام می افتی؟» عرض کردم: «آری» فرمودند: «آیا گریه و زاری هم می کنی؟»
?عرض کردم: «بله قسم به خدا و اشک می ریزم طوری که خانواده اثر آن را بر من مشاهده می کنند؛ و نمی توانم غذا بخورم و این حال در صورتم نمایان می شود.»
?فرمودند: «رحمت خدا بر اشک تو! تو از اهل جزع بر مصائب ما هستی و از کسانی که به شادی ما شادمان و به غصّۀ ما غمگین می شوند. نگرانی ما باعث نگرانی آنها و امنیّت ما موجب احساس امنیّت برای آنهاست.
?«مطمئن باش که زمان مرگت خواهی دید که پدران من نزد تو حاضر می شوند و به فرشتۀ مرگ سفارش تو را می کنند و بشارتهایی که برایت می آورند بالاتر است.
?و ملک الموت نسبت به تو از مادر دلسوز نسبت به فرزندش، دل نازکتر و مهربان تر خواهد بود.» در این حال حضرت به گریه افتادند و من هم با ایشان گریستم.
? «کامل الزیارات» ص 101