مهنــا
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
شنبه 99/06/08
مقام عباس، تجلی بصیرت در عمل است همهی اصحاب عاشورا، اهل بصیرت بودند، اما عباس را، مقام بصیرت این قیام خواندهاند
بصیرت، شجاعت میآورد؛ مثل وقتی که دشمن برایش اماننامه آورد… و او پشیمانشان کرد
بصیرت، قدرت میآورد؛ مثل وقتی که اول برادرهایش را به میدان میفرستد…. میخواهد با سهم قربانی بیشتری، در کنار امامش باشد
بصیرت، وفاداری میآورد؛ مثل وقتی که پنجه در فرات دارد، و آب نمینوشد
راز پایداری در میدان … نه راز عباس شدن … بصیرت است
خیلی ها در میدان میمانند، اما عباس نمیشوند
عباس؛ یعنی قیمت هر چیزی را، به اندازهای که هست بدانی …
و امامت را ، پای ارزشهایِ اشتباهیِ دنیا، ذبح نکنی
تاسوعای حسینی، یادبود استوارترین برادر تاریخ، خداوند ادب، پاسبان خیمه خورشید، سردار سربلند کربلا و مدافع راستین ولایت، حضرت ابالفضل العباس ‹علیه السلام› را محضر مبارک حضرت مهدی ارواحنا فداه ،میراث دار عاشورا و سوگواران و ارادتمندان آن حضرت تسلیت عرض میکنم.
جمعه 99/06/07
سالی گذشت اما تو را پیدا نکردم
فکری به حال این دل رسوا نکردم
شرمنده ام آقا، برای دیدن تو
این چشم های خشک را دریا نکردم
پر دارم اما پر نمی گیرم به سویت
بند گناهم را ز پایم وا نکردم
همت برای ترک معصیّت ندارم
گفتم که توبه می کنم اما نکردم
پیش همه نام تو را بردم همیشه
اما خودم را در دل تو جا نکردم
گفتی بیا، من روی گرداندم ز رویت
من با دل تو خوب، اصلا تا نکردم
جز روضه ها ما را پناهی نیست فردا
کاری برای محشر کبری نکردم
چون خواهری که بین مقتل داشت می گشت
گشتم ولی آقا تو را پیدا نکردم
وحید محمدی
جمعه 99/06/07
در روز هشتم محرم امام حسین علیهالسلام و اصحابش از تشنگی سخت آزرده خاطر شده بودند
بنابراین امام علیهالسلام کلنگی برداشت و در پشت خیمهها به فاصله نوزده گام به طرف قبله زمین را کَند
آبی گوارا بیرون آمد و همه نوشیدند و مشکها را پر کردند، سپس آن آب ناپدید شد و دیگر نشانی از آن دیده نشد
هنگامی که خبر این ماجرا به عبیدالله بن زیاد رسید، پیکی نزد عمر بن سعد فرستاد که به من خبر رسیده است که حسین چاه میکَند و آب بدست میآورد!
به محض اینکه این نامه به تو رسید بیش از پیش مراقبت کن که دست آنها به آب نرسد و کار را بر حسین و یارانش سخت بگیر
عمر بن سعد دستور وی را عمل نمود
در این روز یزید بن حصین همدانی از امام علیهالسلام اجازه گرفت تا با عمر بن سعد گفتگو کند
حضرت اجازه داد و او بدون آنکه سلام کند بر عمر بن سعد وارد شد
عمر بن سعد گفت: ای مرد همدانی! چه چیز تو را از سلام کردن به من بازداشته است؟
مگر من مسلمان نیستم؟
گفت: اگر تو خود را مسلمان میپنداری پس چرا بر عترت پیامبر شوریده و تصمیم به کشتن آنها گرفتهای و آب فرات را که حتی حیوانات این وادی از آن مینوشند از آنان مضایقه میکنی؟
عمر بن سعد سر به زیر انداخت و گفت:
ای همدانی من میدانم که آزار دادن به این خاندان حرام است من در لحظات حساسی قرار گرفتهام و نمیدانم باید چه کنم!
آیا حکومت ری را رها کنم
حکومتی که در اشتیاقش میسوزم؟
و یا دستانم به خون حسین آلوده گردد
در حالیکه میدانم کیفر این کار آتش است!
ای مرد همدانی حکومت ری به منزله نور چشمان من است و من در خود نمیبینم که بتوانم از آن گذشت کنم
یزید بن حصین همدانی بازگشت و ماجرا را به عرض امام علیهالسلام رساند و گفت:
عمر بن سعد حاضر شده است شما را در برابر حکومت ری به قتل برساند
امام علیهالسلام مردی از یاران خود را نزد ابن سعد فرستاد و از او خواست تا شب هنگام در فاصله دو سپاه با هم ملاقاتی داشته باشند
شب هنگام امام حسین علیهالسلام با 20 نفر و عمر بن سعد با 20 نفر در محل موعود حاضر شدند
امام حسین علیهالسلام به همراهان خود دستور داد تا برگردند و فقط برادر خود عباس و فرزندش علیاکبر را نزد خود نگاه داشت
عمر بن سعد نیز فرزندش حفص و غلامش را نگه داشت و بقیه را مرخص کرد
در این ملاقات عمر بن سعد هر بار در برابر سؤال امام علیهالسلام که فرمود:
آیا میخواهی با من مقاتله کنی؟
عذری آورد
یک بار گفت:
میترسم خانهام را خراب کنند
امام علیهالسلام فرمود:
من خانهات را میسازم
ابن سعد گفت:
میترسم اموال و املاکم را بگیرند
امام فرمود: من بهتر از آن را به تو خواهم داد، از اموالی که در حجاز دارم
عمر بن سعد گفت: من در کوفه بر جان افراد خانوادهام از خشم ابن زیاد بیمناکم و میترسم آنها را از دم شمشیر بگذراند
حضرت هنگامی که مشاهده کرد عمر بن سعد از تصمیم خود باز نمیگردد
از جای برخاست در حالی که میفرمود:
تو را چه میشود؟
خداوند جانت را در بسترت بگیرد
و تو را در قیامت نیامرزد
به خدا سوگند من میدانم که از گندم عراق نخواهی خورد
ابن سعد با تمسخر گفت: جو ما را بس است
پس از این ماجرا عمر بن سعد نامهای به عبیدالله نوشت و ضمن آن پیشنهاد کرد که حسین علیهالسلام را رها کنند
چرا که خودش گفته است که یا به حجاز برمیگردم یا به مملکت دیگری میروم
عبیدالله در حضور یاران خود نامه ابن سعد را خواند، شمر بن ذی الجوشن سخت برآشفت و نگذاشت عبیدالله با پیشنهاد عمر بن سعد موافقت کند.
منابع:
کشف الغمه، جلد2، صفحه47
بحارالانوار، جلد44، صفحه388
ارشاد،شیخ مفید، جلد2، صفحه82
جمعه 99/05/24
مباهله پیامبر اسلام (ص) با مسیحیان نجران
درباره زمان مباهله شیخ مفید مینویسد: این واقعه پس از فتح مکه (سال هشتم هجری) و قبل از حجة الوداع (سال دهم هجری) در ذیالحجه به وقوع پیوست.
روزی که محمد (ص) با تمام خلق حسنهاش به مباهله آمد و با خود گنجینه پنجگانه طه را گواه برده بود.
«مُباهَلَه»درخواست لعن و نفرین الهی برای اثبات حقانیت است و بین دو طرفی رخ میدهد که هر کدام ادعای حقانیت دارند.
این واژه در تاریخ اسلام به ماجرایی اشاره دارد که طی آن، پیامبر اسلام (ص) پس از مناظره با مسیحیانِ نجران و ایمان نیاوردن آنان، پیشنهاد مباهله داد و آنان پذیرفتند.
با این حال مسیحیان نجران، در روز موعود از این کار خودداری کردند چرا که حقیقت نور را دریافته بودند.
بنابر اعتقادات شیعی، جریان مباهله پیامبر (ص)، نه تنها نشانگر حقانیت اصل دعوت پیامبر (ص) است، بلکه بر فضیلت ویژه همراهان او (فاطمه و حسنین) در این ماجرا دلالت میکند.
شیعیان معتقدند امام علی (ع) بر اساس آیه مباهله، به منزلۀ نَفْس و جان پیامبر است.
واقعه مباهله در ۲۴ ذی الحجه سال نهم هجری روی داد و آیه ۶۱ سوره آل عمران به آن اشاره دارد.
آیه مباهله آیه ۶۱ سوره آل عمران: (بنابراین، پس از فرارسیدن علم ( وحی ) به تو، هر کس درباره او (حضرت عیسی(ع) )، با تو به چالش برخیزد، به او بگو:
بیایید تا فرزندانمان و فرزندانتان، و زنانمان و زنانتان، و جانهایمان و جانهایتان را فراخوانیم، آنگاه (به درگاه خداوند ) زاری [تضرّع] کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم.)
خداوند در آیه مباهله، امام حسن (ع) و امام حسین (ع) را فرزند پیامبر (ص) خطاب کرده است، و این صریح ترین دلیل است بر اینکه اهل بیت، نسل و ذریه پیامبر (ص) هستند.
واقعه مباهله با نامه پیامبر (ص) به مسیحیان نجران و دعوت آنان به اسلام شروع شد و در نهایت با عقب نشستن نجرانیان و ایمانآوردن عدهای از آنان پایان یافت.
زهرا مرادوند
شنبه 99/05/18
۱-روزه گرفتن،
۲-صلوات فرستادن،
۳-صدقه دادن،
۴- دعای ندبه،
۵- طعام دادن،
۶- گفتن ذکر زیر هنگام دیدار یکدیگر
اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّكِينَ بِوِلاَيَهِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الأَْئِمَّهِ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ سپاس خداي را، كه ما را از چنگ زنندگان به ولايت امير المؤمنين و امامان ديگر درود بر آنان قرار داد.
۷-زیارت حضرت علی علیه السلام،
۸-غسل کردن،
۹-خواندن عقد اخوت،
۱۰-خواندن نمازهای وارده در مفاتیح الجنان،
۱۱-گفتن ذکر آنكه صد مرتبه بگويد:
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَ كَمَالَ دِينِهِ وَ تَمَامَ نِعْمَتِهِ بِوِلايَهِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلامُ
آگاه باش در اين روز شريف، براي هريك از امور زير فضيلت بسياري است:
پوشيدن جامه هاي نيكو، زينت كردن، استعمال بوي خوش، شادي كردن، و شاد نمودن شيعيان اميرالمؤمنين (عليه السّلام) ، گذشت از تقصيرات شيعيان، برآوردن حاجات آنان، صله ارحام، توسعه دادن بر اهل و عيال، اطعام اهل ايمان، افطار دادن به روزه داران، مصافحه با مؤمنان رفتن به زيارت آنان، تبسّم نمودن بر چهره ي ايشان، و فرستادن هدايا براي اهل ايمان، و بجا آوردن شكر و سپاس، بخاطر نعمت بزرگ ولايت، بسيار صلوات فرستادن، انجام عبادات و طاعات بسيار.
كسي كه در اين روز يك درهم به برادر مؤمن خود بدهد، برابر با صد هزار درهم در غير اين روز است. طعام دادن در اين روز به يك مؤمن مانند طعام دادن به همه پيامبران و صدّيقان است.
در خطبه حضرت اميرالمؤمنين (عليه السّلام) در روز غدير چنين آمده است:
هركه مؤمن و روزه دار را به وقت افطارش افطار دهد، مانند آن است كه ده <فئام> را افطار داده باشد،
شخصي از جاي برخاست و عرضه داشت: يااميرالمؤمنين <فئام> چيست؟
ايشان فرمود صد هزار پيغمبر و صديق وشهيد، پس چگونه خواهد بود، كثرت فضيلت حال كسي كه جمعي از مردان و زنان مؤمن را كفالت كند، من امان او را از كفر و فقر بر خداي تعالي ضامن هستم. . . تا آخر خبر.
در هر صورت فضيلت اين روز شريف، بيش از آن است كه ذكر شود، و اين روز روزقبولي اعمال شيعيان، و روز برطرف شدن غمهاي ايشان است، و روزي است كه حضرت موسي (عليه السّلام) بر ساحران پيروز شد، و خدا آتش را بر ابراهيم (عليه السّلام) سرد و سلامت نمود، و حضرت موسي (عليه السّلام) يوشع بن نون را جانشين خود كرد، و حضرت عيسي شمعون الصّفا را خليفه خود نمود، و حضرت سليمان (عليه السّلام) ملّت خود را بر جانشيني آصف بن برخيا گواه گرفت.