مهنــا
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
بار خدایا ! تاکی میان من و تو ، منی و مائی بود.
منی از میان بردار تا منیت من تو باشد و من هیچ نباشم.
الهی ، تا با توام بیشتر از همه ام و چون با خودم ، کمتر از همه ام .
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
چهارشنبه 96/05/04
پيامبر صلى الله عليه و آله :
دعاى پدر و مادر براى فرزند ، مانند دعاى پيامبر براى امّت خويش است.
دُعاءُ الوالِدِ لِوَلَدِهِ كَدُعاءِ النَّبِيِّ لاُِمَّتِهِ
مشكاة الأنوار ، ص 282
سه شنبه 96/05/03
امام کاظم عليه السّلام فرمودند:
تفقهوا في دينِ الله فَأنَّ الفِقهَ مِفتاحُ البَصيرةِ وَ تَمامُ العِبادَةِ؛
«در دين خدا تفقه و کاوش کنيد، چرا که فقه و فهم دين، کليد بصيرت و کامل کننده عبادت است.»
?بحارالانوار، ج 10، ص 247.
امام رضا علیه السلام:
لا یستَکمِلُ عَبدٌ حقیقةَ الایمانِ حَتَّى … فیهِ خِصالُ ثَلاثٍ: اَلتَّفقُّهُ فِى الدّینِ و َحُسنُ التَّقدیرِ فِى المَعیشَةِ، و َالصَّبرُ عَلَى الرَّزایا؛
هیچ بنده اى حقیقت ایمانش را کامل نمى کند مگر این که در او سه خصلت باشد: دین شناسى، تدبر نیکو در زندگى، و شکیبایى در مصیبتها و بلاها.
?تحف العقول،ص324
رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم:
إذا أرادَ اللّه بِأهلِ بَيتٍ خَيرا فَقَّهَهُم فِى الدّينِ و َوَقَّرَ صَغيرُهُم كَبيرَهُم و َرَزَقَهُمُ الرِّفقَ فى مَعيشَتِهِم و َالقَصدَ فى نَفَقاتِهِم و َبَصَّرَهُم عُيُوبَهُم فَيَتُوبُوا مِنها؛
هرگاه خداوند براى خانواده اى خير بخواهد آنان را در دين دانا مى كند، كوچك ترها بزرگ ترهايشان را احترام مى نمايند، مدارا در زندگى و ميانه روى در خرج روزيشان مى نمايد و به عيوبشان آگاهشان مى سازد تا آنها را برطرف كنند.
?نهج الفصاحه،ص181، ح 147
دین شناسی حضرت معصومه(ع)
آیت الله سید نصر الله مستنبط از کتاب «کشف اللئالی » نقل فرموده که:
روزى جمعى از شیعیان به قصد دیدار حضرت موسى بن جعفر علیه السلام و پرسیدن سوالاتى از ایشان به مدینه منوره مشرف شدند.
چون امام کاظم(ع) در مسافرت بود, سوالات خود را به حضرت معصومه که در آن هنگام کودکى خردسال بیش نبود, تحویل دادند.
فرداى آن روز براى بار دیگر به منزل امام شرف حضور پیدا کردند, لیکن هنوز ایشان از سفر برنگشته بود. چون ناگزیر به بازگشت بودند, مسائل خود را مطالبه نمودند تا در مسافرت بعدى خدمت امام برسند. غافل از این که حضرت معصومه جواب پرسشها را نگاشته است.
وقتى پاسخها را ملاحظه کردند, بسیار خوشحال شدند و پس از سپاسگزارى فراوان شهر مدینه را ترک گفتند.
از قضاى روزگار در بین راه با امام موسى بن جعفر(ع) مواجه شده, ماجراى خویش را باز گفتند.
چون امام پاسخ سوالات را مطالعه کرد, سه بار فرمود: (فداها ابوها)
پدرش فدایش.
?کریمه اهل بیت, ص 64 و 63.
سه شنبه 96/05/03
از اول ذیقعده تا دهم ذی حجّه که اربعین موسای کلیم است، این یک فصل مناسبی است؛ بهار مراقبه و چله نشینی است. وجود مبارک موسای کلیم چهل شبانه روز مهمان خدا بود. فرمود : و واعدنا موسی ثلاثین لیلهً فاتممناها بعشر فتمّ میقات ربّه أربعین لیله. به او وعده دیدار و ملاقات خصوصی دادیم؛ آمد به دیدار ما. اوّل سی شب بود؛ بعد ده شب اضافه کردیم، راهش باز بود؛ جمعاً شد چهل شب. فرمود : او 40 شب مهمان ما بود. چون برکاتی که در شب نصیب انسان می شود، در روز نمی شود. روز مشغول کار و گفتن و خریدن و فروختن است؛ در قرآن کریم فرمود : شب را در یابید. انّ لک فی النّهار سبحاً طویلاً . در روز درس است، بحث است، گفتن است، شنیدن است، دیدار است، مصاحبه است، مناظره است؛ با یک کثرت همراهید.
“امّا انّ ناشئه اللّیل هی اشدّ وطئاً و اقوم قیلا"ً. شب یک نشئه ای دارد، شب یک حسابی دارد، یک کتابی دارد ؛ شب کجا، روز کجا ! فرمود : روز، کار فراوانی دارید؛ می گوئید، می شنوید، می خوانید، می خورید؛ این کارهای روزتان است. به وجود مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: روز، کارهای فراوانی داری، شب را دریاب ! هر کس به جائی رسید، از شب زنده داری به جائی رسید.
به وجود مبارک موسای کلیم فرمود : تو سی شب مهمان مائی، ده شب هم اضافه می کنیم.” و واعدنا موسی ثلاثین لیلهً،” با اینکه شب و روز بود. نفرمود : یوماً، نفرمود : “لیلاً و یوماً !” فرمود : سی شب؛ آن روزش هم شب بود، شبش هم شب بود. برای اینکه بیگانه راه نداشت !” فاتممناها بعشر فتمّ میقات ربّه أربعین لیله.” باز چهل شب شد؛ نه چهل روز، نه چهل شب و روز ! شب را گفت در یابید. این اربعین است !
معنای اربعین هم این نیست که آدم از جامعه جدا شود؛ باید در متن جامعه و زندگی باشد، در متن خدمتگزاری به مردم باشد؛ امّا کاسب نباشد، بیگانه ای در راهش نباشد، جز رضای حق چیزی را نداشته باشد؛ این اربعین گیری است. از اوّل ذیقعده تا دهم ذیحجّه، این دوره چهل شبانه روزی می شود أربعین!
در طول سال آدم می تواند چله بگیرد، ولی بهارش این چهل شب است؛ یعنی از اوّل ذی القعده تا دهم ذیحجّه،آدم مواظب دهانش باشد که غذای بد وارد نشود؛ مواظب زبانش باشد که حرف بد نزند؛ مواظب گوشش باشد که حرف بد نشنود؛ مواظب چشمش باشد که نگاه بد نکند؛ آنوقت سائر کارها خوب است. اینقدر کارهای حلال هست که آدم فرصت نمی کند به سراغ کار حرام برود ! فرمود : لزومی ندارد که آدم کار خلافی رامرتکب شود، مثل اینکه اینقدر غذای حلال هست که دیگر آدم فرصت نمی کند به سراغ غذای حرام برود!
آیت اله جوادی آملی
سه شنبه 96/05/03
#نامه_ای_به_دخترم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر دخترای گلم ریحانه و فاطمه دلم براتون تنگ شده بااینکه میدونم الان جاتون خیلی بهتر از پیش من بودنه ولی مادرم ودلتنگ
اشک مجال نوشتن نمیده یادآوری روی زیبای فرشته هام و نبودشون سخت آزارم میده
برادرتون مدام سراغ شمارو میگیره و اینکه خدا چرا خواهراش برد پیش خودش؟
جوابی براش ندارم جز اینکه توفیق نداشتم و سلب توفیق یعنی من کسی که از دیدن دختراش محروم شد
خدایا من شاکرم حکمتت بر من پوشیده است
مصلحت نبود دخترا رو شاید در آینده نه چندان دور درک کنم
گلهای مامان دوستتون دارم
فرشته های مهربون برامون دعا کنید
دوشنبه 96/05/02
روزي اميرالمؤمنين (عليهالسلام) از كنار عدهاي كه نشسته بودند عبور ميكرد،و ديد آنها لباسهاي سفيد و گران قيمت پوشيده و (نشانه تكبر در آنها مشهود است) رنگ صورتشان برافروخته است و خنده آنها بلند و زياد است و با انگشت خود هر كس را كه از كنارشان رد ميشود مسخره ميكنند. سپس به عده ديگر رسيد كه لاغر اندام و رنگ آنها زرد و در هنگام سخن گفتن متواضع بودند. آن حضرت در حالي كه تعجب كرده بود خدمت رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم رسيد و عرض كرد يا رسولالله دو گروه متفاوت را ديدم و هر دو گروه خود را مؤمن ميدانستند؟ صفت مؤمن چيست؟ پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم سكوتي كرد و در پاسخ حضرت علي (عليهالسلام) فرمود يا علي مؤمن بيست خصوصيت دارد كه اگر يكي از آنها در او نباشد ايمانش كامل نيست:
1- به نماز (جماعت) حاضر ميشود.
2- زكات را در وقت خود ميپردازد.
3- به مستمندان رسيدگي ميكند.
4- يتيم را نوازش ميكند.
5- لباسهاي پاك و پاكيزه ميپوشند.
6- كمر به عبادت حق بستهاند.
7- راست ميگويد.
8- به وعده خود وفا ميكند.
9- در امانت خيانت نميكند.
10- زاهد شب و شير روز هستند.
11- در روز روزهدار و در شب بيدار و عابد هستند.
12- همسايه را آزار نميدهد.
13- متواضعانه راه ميروند.
14- تشييع جنازه ميكند.
?محجه البیضا،ج4،ص68و362
یکشنبه 96/05/01
●√ برتر از جهاد:
【پیامبر اکرم (ص)فرمودند: قسم به خدایی که جانم دردست اوست هر آینه انس پدر و مادر به تو در یک شبانه روز، از جهاد یک سال بهتر است.】
●√ نیکی به والدین کفاره گناهان است:
【شخصی نزد حضرت رسول (ص) آمد عرض کرد: کار زشتی نبوده مگر اینکه من انجام دادهام آیا برای من توبهای هست؟ حضرت فرمود: برو به پدر و مادرت نیکی کن تا کفاره گناهانت گردد.】
●√ نگاه شفقت به پدرو مادر:
【پیامبر(ص)وفرمود: نیست فرزند نیکوکار به پدر و مادرش مگر اینکه هر گاه از روی رحمت و محبت به والدین خود بنگرد بهر نظری ثواب یک حج مقبوله برایش می باشد.】
●√ خشنودی والدین خشنودی خداست:
【پیامبر اکرم (ص) فرمودند: خشنودی خداوند با خشنودی والدین است و خشم او با خشم ایشان است.】
●√ دعای ملائکه به نیکی کننده به والدین:
【رسول خدا(ص) فرمود: خدای را دو ملک است که یکی از آنها میگوید خدایا از هر شری و آفتی نیکی کننده به والدین را نگهدار، و دیگری میگوید: خدایا هلاک کن عاق والدین ها را به سبب غضب فرمودند به آنها و البته دعای ملک هم مستجاب است.】
? منبع:
⇦بحار الانوار، ج 74، ص 52
⇦بحار الانوار، ج 74، ص 82
⇦بحار الانوار، ج 74، ص 73.
⇦کنز العمال، ج 16، ص 470.
⇦مستدرک الوسائل کتاب نکاح باب86 ص627
یکشنبه 96/05/01
امام على علیه السلام :
دنيا، در حال انتقال از يكى به ديگرى است و از كف رفتنى است. گيرم كه دنيا براى تو بمانَد، تو براى آن نمى مانى
?عيون الحكم والمواعظ ۲۲
یکشنبه 96/05/01
پیامبر اکرم ( صلی الله علیه وآله): آب را جرعه جرعه بیاشامید و سر نکشید،چون از سر کشیدن آب بیماری کبدی ایجاد می شود.
وسائل، جلد 17، ص 188
————————————————————————
امام صادق ( علیه السلام ) :هویج در معالجه قولنج و بواسیر موثر است و کلیه ها را گرم می کند.
طب الرضا و الصادق، ص 256
شنبه 96/04/31
مرحوم کلینی در کتاب روضه کافی از امام صادق علیه السلام روایت می کند که فرمود:
در بنى اسرائیل مرد عابدى بود كه به هیچ وجه به دنیا آلوده نشده و گرد آن نگشته بود، شیطان كه از وضع او رنج می برد، از بینى خود فریادی كشید، لشكریانش به دور او جمع شدند، بدانها گفت: كدام یك از شما می تواند این شخص را از راه به در كند؟
یكى گفت: من. گفت: از چه راهی به سراغش می روى؟ پاسخ داد: از راه زن ها.
شیطان گفت: تو حریف او نیستى، چون او زنان را نیازموده (و لذتى از آنها نبرده كه فریب بخورد). دیگرى گفت: من.
پرسید: تو از چه راهی فریبش می دهی؟ گفت: از راه لذت و خوشی ها. به او گفت: تو هم مرد این كار نیستى چون او اهل اینها نیست.
سومى گفت: من او را گمراه می كنم، پرسید: از چه راهی؟ گفت: از راه كار خیر.
شیطان گفت: برو كه تو حریف او هستى.
شیطانك بیامد و در برابر او جایى را انتخاب و شروع به نماز خواندن كرد.
و آن عابد چنان بود كه شبانه روز قدرى می خوابید و استراحت می كرد، ولى شیطانك هیچ نمی خوابید و استراحت نداشت و یكسره نماز می خواند.
آن مرد عابد كه خود را در برابر او كم ارزش دید و عبادتش را كوچك شمرد، به نزد آن شیطانك رفت و به او گفت: اى بنده خدا چه چیز تو را بر این همه نماز خواندن نیرو داده است؟
پاسخش را نداد.
بار دوم پرسید، باز هم پاسخش را نداد. تا بار سوم كه پرسید گفت: اى بنده خدا من گناهى كرده ام
و از آن توبه نموده ام و هر گاه آن گناه را به خاطر مى آورم به نماز خواندن نیرو می گیرم.
مرد عابد گفت: آن گناه را به من هم بگو تا انجام دهم و دنبالش توبه كنم و در نتیجه (مانند تو) بر خواندن نماز نیرو بگیرم. شیطانك به او گفت:
به شهر برو و سراغ فلان زن فاحشه را بگیر و دو درهم به او بده و با او درآویز و كام خود برگیر (و سپس توبه كن تا مانند من بر عبادت نیرو بگیرى).
عابد گفت: دو درهم را از كجا بیاورم؟ من كه نمی دانم درهم چیست؟ شیطان از زیر پاى خود دو درهم بیرون آورده به او داد. عابد برخاست و با همان جامه و لباس خود كه در آن عبادت می كرد به شهر درآمد و سراغ منزل آن زن را گرفت، مردم او را به خانه آن زن راهنمائى كردند و گمان كردند براى موعظه او آمده است.
عابد به نزد آن زن رفت و دو درهم را پیش او انداخت و به او گفت: برخیز. زن برخاست و به درون اطاق خود رفت و به مرد عابد گفت: داخل شو.
عابد به درون اطاق رفت. آن زن گفت: اى مرد تو در وضع و لباسى به خانه من آمده اى كه معمولا كسى با این وضع و لباس نزد من نمی آید، شرح حال خود را براى من بگو، عابد سرگذشت خود (و شیطان) را براى آن زن تعریف كرد.
زن گفت: اى بنده خدا ترك گناه آسانتر از توبه كردن است،
و چنان نیست كه هر كس توبه كند بدان برسد (و توبه اش پذیرفته گردد)، به نظر می رسد كه آن كس (كه این راه را پیش پاى تو گذارده) شیطانى بوده در نظرت مجسم شده (تا تو را از راه به در كند) اكنون بازگرد كسى را (در آنجا) نخواهى دید.
عابد برگشت و آن زن همان شب از این جهان رفت، و چون صبح شد دیدند بر در خانه اش نوشته شده: بر سر جنازه این زن (براى دفن و كفن او) حاضر شوید كه او از اهل بهشت است. مردم همه در شك و تردید فرو رفتند، و به خاطر همان تردیدى كه در كار او پیدا كرده بودند تا سه روز جنازه اش را به خاك نسپردند، خداى ـ عز و جل ـ به پیغمبر آن زمان وحى فرمود: بالاى جنازه فلان زن برو و بر آن نماز بخوان و به مردم بگو: بر او نماز بخوانند كه من او را آمرزیدم و بهشت را بر او واجب كردم چون فلان بنده مرا از گناه و نافرمانى من باز داشت.
?روضه کافی، شیخ کلینی، ترجمه آیت الله رسولی محلاتی، ج 2 ص 242