مهنــا
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
بار خدایا ! تاکی میان من و تو ، منی و مائی بود.
منی از میان بردار تا منیت من تو باشد و من هیچ نباشم.
الهی ، تا با توام بیشتر از همه ام و چون با خودم ، کمتر از همه ام .
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
جمعه 97/01/24
امير المومنين علی (ع) يظهر صاحب الراية المحمدية و الدولة الأحمدية، القائم بالسيف و الحال الصادق في المقال، يمهد الأرض و يحيي السنة و الفرض.
صاحب پرچم محمّدي و دولت احمدي صلي الله عليه و آله و سلم ظاهر مي شود در حاليکه قيام به شمشير فرموده و با راستگويي و استواري در گفتار پيش مي تازد و آرامش را به زمين باز مي گرداند (و يا: زمين را براي پياده کردن عدالت اجتماعي آماده مي سازد) احکام الهي و سنن نبوي (و يا: واجبات و مستحبات) را زنده مي کند.
ينابيع المودة/ ص406
جمعه 97/01/24
به طاها/ به یاسین/به معراج احمد/به قدر و/ به کوثر/
به رضوان و طوبی/به وحی الهی/به قرآن جاری به تورات موسی وانجیل عیسی
بسی پادشاهی کنم در گدایی چو باشم گدای گدایان زهرا
چه شبها که زهرا دعا کرده تا ما همه شیعه گردیم و بی تاب مولا
غلامی این خانواده دلیل و مراد خدا بوده از خلقت ما
مسیرت مشخص امیرت مشخص مکن دل دل
ای دل بزن دل به دریا که دنیا که دنیا
که دنیا به خسران عقبی نیارزد به دوری ز اولاد زهرا نیارزد
واین زندگانی فانی جوانی خوشیهای امروز و اینجا به افسوس بسیار فردا نیارزد…
اگر عاشقانه هوادار یاری اگر مخلصانه گرفتار یاری
اگر آبرو میگذاری به پایش یقیناً یقیناً خریدار یاری
بگو چند جمعه گذشتی ز خوابت؟ چه اندازه در ندبه ها زاری آری؟
به شانه کشیدی غم سینه اش را؟ و یا چون بقیه تو سربار یاری
اگر یک نفر را به او وصل کردی برای سپاهش تو سردار یاری
به گریه شبی را سحر کردی یا نه؟ چه مقدار بی تاب و بیمار یاری؟
دل آشفته بودن دلیل کمی نیست اگر بی قراری بدان یار یاری
و پایان این بی قراری بهشت است
بهشتی که سرخوش زدیدار یاری
نسیم کرامت وزیدن گرفته و باران رحمت چکیدن گرفته
مبادا بدوزی نگاه دلت را به مردم که بازار یوسف فروشی
در این دوره ی بدشدیدا گرفته
خدایا به روی درخشان مهدی به زلف سیاه و پریشان مهدی
به قلب رئوفش که دریای داغ است
به چشمان از غصه گریان مهدی
به لبهای گرم علی یا علی اش به ذکر حسین و حسن جان مهدی
به دست کریم و نگاه رحیمش به چشم امید فقیران مهدی
به حال نیاز و قنوت نمازش به سبحان /سبحان/ سبحان مهدی
به برق نگاه و به خال سیاهش به عطر ملیح گریبان مهدی
به حج جمیلش به جاه جلیلش به صوت حجازی قرآن مهدی
به صبح عراق و شبانگاه شامش به آهنگ سمت خراسان مهدی
به جان داده های مسیر عبورش به شهد شهود شهیدان مهدی
مرا دائم الاشتیاقش بگردان مرا سینه چاک فراقش بگردان
تفضل بفرما بر این بنده ی بی سر وپا
مرا همدم و محرم و همرکاب سفرهای سوی خراسان و شام و عراقش بگردان
یا مهــــدی
چهارشنبه 97/01/22
موسای طور غربتم و خسته، بی عصامجروح عشق هستم و محکوم بی خطا
افتاده ام به گوشه زندان بی کسی
در حسرتم به دیدن یک بار آشنا
در قعر تیرگی نفسم بند آمده
از دود شعله ی ستم و قحطی هوا
در سجده بسکه پیکر من آب رفته است
انگار روی خاک فتاده است یک عبا
شاعر : مجتبی صمدی شهاب