مهنــا
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
۱-ایمان
ممتحنه (1)ای كسانی كه ایمان آوردهاید! دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگیرید. شما به آنان اظهار محبت میكنید؛ در حالی كه آنها به آنچه از حق برای شما آمده، كافر شدهاند
۲-احترام به مقدسات و مسائل دینی
مائده (57ـ 58) ای كسانی كه ایمان آوردهاید! افرادی كه ایین شما را به باد استهزا و بازی میگیرند ـ از اهل كتاب و مشركان ـ ولی خود انتخاب نكنید… آنها هنگامی كه اذان میگویید و مردم را به نماز فرامیخوانید، آن را به مسخره و بازی میگیرند.
۳-راستگویی
توبه(119) ای كسانی كه ایمان آوردهاید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید و با صادقان باشید.
۴-دوستی دوطرفه
اگر انسان قصد دوستی با كسی را دارد، باید ببیند كه آیا طرف مقابل هم متمایل به این دوستی هست یا نه؟
آلعمران(119) شما كسانی هستید كه آنها را دوست میدارید، اما آنها شما را دوست ندارند.
آری، اگر دوستی یكطرفه باشد، باعث ذلت و خواری میگردد و هرگز برای انسان سودمند نخواهد بود.
۵-دو رو نبودن
آلعمران(119) و هنگامی که شما را ملاقات میکنند، (به دروغ) میگویند: ایمان آوردهایم، اما هنگامی که تنها میشوند، از شدتِ خشم بر شما، سر انگشتان خود را به دندان میگزند.
۶-خیر خواه بودن
آلعمران(118) ای كسانی كه ایمان آوردهاید! محرم اسراری از غیر خود، انتخاب نكنید؛ آنها از هر گونه شر و فسادی درباره شما كوتاهی نمیكنند. آنها دوست دارند شما در رنج و زحمت باشید.
۷-خوش اخلاق بودن
یكی از دستورهای دین مبین اسلام، خوش اخلاقی با دیگران است كه جایگاه بسیار والایی را داراست. خوش اخلاقی ،هم دوستیها را پایدار میسازد و هم در جذب دیگران به سمت خود تأثیر فوق العادهای دارد:
فصلت(34)بدی را با نیكی دفع كن، ناگاه (خواهی دید) همان كس كه میان تو و او دشمنی میكند، گویی دوستی گرم و صمیمی است.
در مقابل، تحمل نكردن دیگران و تندخو بودن، باعث میشود آنان از اطراف انسان پراكنده شوند؛ حتی اگر انسان، بهترین مخلوقات و پیامبر باشد
آلعمران(159) به (بركت) رحمت الهی، در برابر آنان (=مردم) نرم (و مهربان) شدی و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو پراكنده میشدند.
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط مهنــــا در 1395/09/20 ساعت 04:30:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
1395/09/24 @ 08:40:38 ب.ظ
رحیمی [عضو]
بر باد داده عاشقی خاکسترم را
وقتی تو را دیدم زدم قیدِ سرم را
ایل و تبارم کشته ی ایل و تبارت
نذر ِ تو کردم والدین و همسرم را
با بُردنِ نام ِ تو من معراج رفتم
فطرس شدم دادی به من بال و پرم را
باید برای عاشقی تَرکِ قرن کرد
من آمدم اینجا ببینم دلبرم را
کویِ تو را جارو زدم با اشک و مژگان
از من نگیر این دیده یِ رُفتگرم را
گریه نشانِ قلبِ پاک و صاف باشد
از دست دادم مدتی چشم ِ ترم را
غار ِ حرا یعنی همان گوشه نشینی
باید کمی خلوت کنم دور و برم را
***
پرسید که مُزد ِ رسالت را چه خواهی؟
گفتی نگه دار احترام ِ دخترم را
گفتی که این خانه همان عرش برین است
گفتی فقط حیدر امیرالمؤمنین است…
رضا قربانی
———————————————————-
ممنون برای حضور پرمهرتون
خوشحالم فراموشم نکردید
1395/09/21 @ 12:04:59 ب.ظ
عابدی [عضو]
با سلام و خدا قوت
ممنون میشم از وبلاگ ما در لینک زیر دیدن کنید
منتظر نظرات شما دوست عزیز هستیم
http://ivan.kowsarblog.ir/?p=305532&more=1&c=1&tb=1&pb=1