مهنــا
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
بار خدایا ! تاکی میان من و تو ، منی و مائی بود.
منی از میان بردار تا منیت من تو باشد و من هیچ نباشم.
الهی ، تا با توام بیشتر از همه ام و چون با خودم ، کمتر از همه ام .
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
دوشنبه 99/12/11
یک وقت هایی؛
بعد از دو شب نماز شب!
بعد از چند روز روزه مستحبی!
بعد از چند روز تسبیح چرخاندن!
بعد از یک کار فرهنگی در فضای مجازی و حقیقی!
و …
کُلی سر و صدا راه می اندازیم که آقا چرا ما امام زمان(عج) رو نمی بینیم؟
کُلی هم خودمون رو تحویل میگیریم!
شاید جلو آیینه هم بریم و ببینیم که به به چقدر نورانی شدیم!
اونی که دونه درشت بشه! مخلص بشه! خالص بشه!
برای امام زمان عج سر و صدا راه نمیندازه
به قول حاج حسین یکتا:
اون پولِ خوردِ که سر و صدا داره!
اسکناس صدایی ازش در نمیاد…
دونه درشت بشیم، خالص بشیم،
که امام زمان(عج) ماموریت هاشو به ما بسپاره
محسن پوراحمد خمینی
دوشنبه 99/12/11
از پيامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم روايت شده:
هر كه در ماه رجب ۴۰۰ مرتبه بگويد:
أسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِي لا إلَهَ إلّا هو وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَه وَ أتُوبُ إِلَيْه
{ آمرزش می خواهم از خدايى كه معبودى جز او نيست، اوست يگانه، برايش شريكى نمی باشد، و توبه میکنم و به سوى خدا باز مى گردم }
و بعد از آن صدقه بدهد، ثواب صد شهيد را براى او بنويسند و هنگامی که خداوند را در روز قیامت ملاقات کند، خداوند به او گوید: به سلطنت من اقرار کردی پس هر درخواستی داری بنما تا اجابت کنم که کسی جز من نمیتواند خواستههای تو را برآورد.
اقبال الاعمال ج ۲ ص ۶۴
جمعه 99/12/08
پرهیز از تهمت زدن
گناه تهمت در روایات :
- فاسق چهار نشانه دارد: (اشتغال به) لهو، لغو، دشمني و بهتان.
- آنگاه که مؤمن به برادرش تهمت زند ایمان در دل او ذوب میشود؛ همانگونه که نمک در آب ناپدید میشود.
- بهتان زدن به آدم بی گناه (گناهش) بزرگتر از آسمان است.
- هيچ بي شرمي و وقاحتي چون بهتان زدن نيست.
- هر كس به مرد یا زن مومنهای تهمت بزند یا درباره او چیزی بگوید كه او مبرّا از آن است خدای عزّوجلّ او را در روز رستاخیز بر تلّی از آتش قرار میدهد تا اینكه از حرف خود درباره آن شخص برگردد.
پنجشنبه 99/12/07
سخنی از حضرت علی ( علیه السلام ):
از کسانی مباش که بدون عمل صالح به آخرت امیدوار است، و توبه را با آرزوهای دراز به تأخیر میاندازد،
در دنیا چونان زاهدان سخن میگوید، امّا در رفتار همانند دنیا پرستان است،
اگر نعمتها به او برسد سیر نمیشود، و در محرومیّت قناعت ندارد،
از آنچه به او رسید شکرگزار نیست، و از آنچه مانده زیاده طلب است.
دیگران را پرهیز میدهد امّا خود پروا ندارد،
به فرمانبرداری امر میکند امّا خود فرمان نمیبرد،
نیکوکاران را دوست دارد، امّا رفتارشان را ندارد،
گناهکاران را دشمن دارد امّا خود یکی از گناهکاران است،
و با گناهان فراوان مرگ را دوست نمیدارد،
امّا در آنچه که مرگ را نا خوشایند ساخت پافشاری دارد،
اگر بیمار شود پشیمان میشود، و اگر تن درست باشد سرگرم خوشگذرانی هاست،
در سلامت مغرور و در گرفتاری ناامید است،
اگر مصیبتی به او رسد به زاری خدا را میخواند،
اگر به گشایش دست یافت مغرورانه از خدا روی برمی گرداند،
نفس به نیروی گمان ناروا، بر او چیرگی دارد، و او با قدرت یقین بر نفس چیره نمیگردد.
نهج البلاغه، حکمت ۱۵۰،ترجمه استاد محمد دشتی.