مهنــا
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
پنجشنبه 95/07/01
______اهمیت_بازی با کودکان_______
سیره رسول الله (ص) در تربیت فرزند
روزی رسول خدا(ص) به نمازی فرا خوانده شد. ایشان، در حالی که نوۀ خویش حسن(ع) را در آغوش گرفته بود، به سوی مسجد رفت.
پیامبر(ص)، پیش از نماز، حسن(ع) را از آغوش خویش، پایین آورده، در کنار خود روی زمین گذاشت.
نماز، آغاز شد و وقتی ایشان به سجده رفت، سجدۀ ایشان، طول کشید. من که در میان جمعیّت بودم، سر از سجده برداشته و دیدم حسن(ع)بر کتف رسول خدا(ص) سوار شده.
وقتی سلام نماز داده شد، مردم به رسول خدا(ص)گفتند: در این نماز، سجدهای کردی که تا به حال چنین سجدهای از تو ندیده بودیم. گویا وحی بر تو نازل شده بود!
ایشان فرمود: «نه. وحی بر من نازل نشده بود؛ امّا فرزندم بر دوش من سوار شده بود و من هم خوش نداشتم عجله کنم تا او از دوشم پایین بیاید».
برخورد پیامبر عزیزمان، به روشنی نشان میدهد که چه اندازه کودک به بازی نیاز دارد.
در نقل دیگری از همین روایت آمده که ایشان فرمود:
فرزندم، مرا مَرکب خود قرار داده بود و من دوست نداشتم عجله کنم تا این که او نیازش را بر آورَد.
✅در این نقل، رسول خدا(ص)، به صراحت از بازی کودک، با عنوان یک نیاز، یاد میکند.
????برای فهم میزان اهمّیت این نیاز، کافی است به این نکته توجّه کنید: کسی مانند پیامبر اکرم(ص)، نه به جهت مناجات با خدا، بلکه به دلیل بر آورده شدن نیاز بازی یک کودک، سجدۀ نماز جماعتش را طول میدهد.
پنجشنبه 95/07/01
تواضع و فروتنى
امام موسى_بن_جعفر علیه السلام بر مرد سیاه چهره و بد منظرى گذر كرد و بر وى سلام نمود و كنارش نشست مدتى با او سخن گفت سپس آمادگى خود را در قضاى حوائج او اعلام فرمود.
بعضى كه ناظر جریان بودند عرض كردند یابن رسول الله ! آیا با چنین شخصى مى نشینى و از حوائج او سوال مى كنى ؟
حضرت در جواب فرمود: «این مرد سیاه چهره بنده ایست از بندگان خدا و برادرى است از برادران، به حكم كتاب خدا، همسایه اى است با ما در بلاد خدا، حضرت آدم بهترین پدران، آئین اسلام والاترین ادیان ما و او را به هم ربط داده است».
تحت العقول ص ۴۱۳
پنجشنبه 95/07/01
===============
امام کاظم علیه السلام :
تجربه ها برای ادب کردن کافی است، و گذشت روزها برای موعظه و پند و یاد مرگ برای بازداشتن از گناهان بس است.
حیاة الامام موسی بن جعفر(ع)، ج1، ص256 ===============
پنجشنبه 95/07/01
اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کمِشْکاةٍ فِیها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فِی زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ کأَنَّها کوْکبٌ دُرِّی یوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَکةٍ زَیتُونَةٍ لا شَرْقِیةٍ وَ لا غَرْبِیةٍ یکادُ زَیتُها یضِی ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلی نُورٍ یهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یشاءُ وَ یضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِکلِّ شَی ءٍ عَلِیمٌ
خداوند، نور آسمان ها وزمین است. مَثَل نور او همچون چراغدانی است که در آن چراغی (پر فروغ) باشد. آن چراغ در میان حبابی شیشه ای و آن شیشه همچون ستاره ای تابان و درخشان، چراغ از روغن درخت پر برکت زیتونی بر افروخته شده، که نه شرقی است و نه غربی. (روغنش به قدری صاف و شفّاف است) که بدون تماس آتش نزدیک است (شعله ور شود و) روشنی دهد. نوری است بر فراز نور دیگر. هر کس را خداوند بخواهد به نور خویش هدایت می کند، و خداوند برای مردم مَثَل ها می زند و خداوند به هر چیزی آگاه است.
توضیح
فضيل بن يسار گفت به حضرت صادق (ع) عرض كردم اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ
فرمود خداوند چنين است
گفتم مَثَلُ نُورِهِ
فرمود محمّد مثل نور خدا است
گفتم «كَمِشْكاةٍ»
فرمود سينه محمّد صلى اللَّه عليه و آله و سلم
گفتم «فِيها مِصْباحٌ»
فرمود در آن نور علم است. يعنى نُبوّت.
گفتم: «الْمِصْباحُ فِي زُجاجَةٍ»
فرمود علم پيامبر اكرم وارد به قلب علي عليه السّلام شد.
گفتم: (كأنها)
فرمود چرا (كأنها) مي گویى،
پرسيدم پس چگونه بگويم
فرمود «كأنه كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ».
گفتم: «يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ».
فرمود آن امير المؤمنين علي بن ابى طالب عليه السّلام است كه نه يهودى است و نه نصراني.
گفتم: «يَكادُ زَيْتُها يُضِيءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ.
فرمود نزديك است علم از دهان عالم آل محمّد فرو ريزد قبل از سخن گفتن.
گفتم: «نُورٌ عَلى نُورٍ»
فرمود امامى پس از امام ديگر
سوره نور، آیه 35
منبع: تفسیر نور؛ ج 6؛ ص186؛
بحار الأنوار ، ج23، ص: 307
چهارشنبه 95/06/31
==========================
امیرالمومنین علیه السلام می فرمایند:
هرگاه سخنی از شخصی سر زد، و تو می توانی برای آن توجیه خوبی بیابی،به آن گمان بد مبر.
√ نهج البلاغه، حکمت 360
==========================
چهارشنبه 95/06/31
=======================
=======================
روزي حضرت كاظم عليه السلام از در خانه (بشر حافي ) در بغداد مي گذشت كه صداي ساز و آواز و رقص را از آن خانه شنيد .
ناگاه كنيزي از آن خانه بيرون آمد و در دستش خاكروبه بود و بر كنار در خانه ريخت .
امام فرمود : اي كنيز صاحب اين خانه آزاد است يا بنده ؟
عرض كرد : آزاد است .
فرمودند : راست گفتي اگر بنده بود از مولاي خود مي ترسيد .
كنيز چون برگشت (بشر حافي ) بر سر سفره شراب بود و پرسيد : چرا دير آمدي ؟ كنيز جريان ملاقات را با امام نقل كرد .
بشر حافي با پاي برهنه بيرون دويد و خدمت آن حضرت رسيد و عذر خواست و اظهار شرمندگي نمود و از كار خود توبه كرد .
… ازآن روز به بعد بشر پا برهنه میگشت، مردم می پرسیدند تو چرا این گونه می گردی و بشر جوا ب می داد: آخر من موقع دیدار یارم پا برهنه بودم می خواهم با این کار، تا همیشه به یاد آن روز باشم. (حافی یعنی پابرهنه )
جامع السعادات ، 2/235
=======================
=======================
چهارشنبه 95/06/31
حضرت موسی بن جعفر الکاظم علیه السلام:
برای هر چیزی دلیل و راهنمایی است و راهنمای شخص عاقل تفکر و اندیشه است.
تحف العقول ص 285
چهارشنبه 95/06/31
صلوات خاصه امام کاظم علیه السلام
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الْأَمِينِ الْمُؤْتَمَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ الْبَرِّ الْوَفِيِّ الطَّاهِرِ الزَّكِيِّ النُّورِ الْمُبِينِ [الْمُنِيرِ] الْمُجْتَهِدِ الْمُحْتَسِبِ الصَّابِرِ عَلَى الْأَذَى فِيكَ اللَّهُمَّ وَ كَمَا بَلَّغَ عَنْ آبَائِهِ مَا اسْتُودِعَ مِنْ أَمْرِكَ وَ نَهْيِكَ وَ حَمَلَ عَلَى الْمَحَجَّةِ وَ كَابَدَ أَهْلَ الْعِزَّةِ وَ الشِّدَّةِ فِيمَا كَانَ يَلْقَى مِنْ جُهَّالِ قَوْمِهِ رَبِّ فَصَلِّ عَلَيْهِ أَفْضَلَ وَ أَكْمَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِمَّنْ أَطَاعَكَ وَ نَصَحَ لِعِبَادِكَ إِنَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ .
خدايا درود فرست بر امين مورد اعتماد، موسى بن جعفر، نيكوكار وفادار، پاك و پاكيزه، نور آشكار تلاش كننده، و عمل كننده، براى خدا، شكيبا بر آزار در راه تو. خدايا چنان كه از سوى پدرانش، آنچه از امر و نهى تو، به او سپرده شده بود، به مردم رساند، و بندگانت را به راه روشن واداشت، و از اهل تكبّر و سرسختى، در امورى كه از نادانان ملّت خود میديد، متحملّ زحمت و مصيبت شد، پس بر او درود فرست، برترين و كاملترين درودى كه بر يكى از فرمانبران و خيرخواهان بندگانت فرستادى، به درستی كه تو آمرزنده و مهربانى.