بشر حافی

=======================
=======================
روزي حضرت كاظم عليه السلام از در خانه (بشر حافي ) در بغداد مي گذشت كه صداي ساز و آواز و رقص را از آن خانه شنيد .

ناگاه كنيزي از آن خانه بيرون آمد و در دستش خاكروبه بود و بر كنار در خانه ريخت .
امام فرمود : اي كنيز صاحب اين خانه آزاد است يا بنده ؟
عرض كرد : آزاد است .
فرمودند : راست گفتي اگر بنده بود از مولاي خود مي ترسيد .

كنيز چون برگشت (بشر حافي ) بر سر سفره شراب بود و پرسيد : چرا دير آمدي ؟ كنيز جريان ملاقات را با امام نقل كرد .

بشر حافي با پاي برهنه بيرون دويد و خدمت آن حضرت رسيد و عذر خواست و اظهار شرمندگي نمود و از كار خود توبه كرد .

… ازآن روز به بعد بشر پا برهنه میگشت، مردم می پرسیدند تو چرا این گونه می گردی و بشر جوا ب می داد: آخر من موقع دیدار یارم پا برهنه بودم می خواهم با این کار، تا همیشه به یاد آن روز باشم. (حافی یعنی پابرهنه )

جامع السعادات ، 2/235
=======================
=======================

  • نظر از: مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر
    1395/06/31 @ 08:42:19 ب.ظ

    مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر [عضو] 

    میلاد امام کاظم علیه السلام بر شما مبارک

  • پاسخ از: مهنــــا
    1395/06/31 @ 11:29:58 ب.ظ

    مهنــــا [عضو] 

    سلام و عرض تبریک خدمت شما خواهر گلم
    ممنون از حضورتون

نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.