مهنــا
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
شنبه 96/08/06
اهمیت آموزش از منظر امام حسن مجتبی علیه السلام | راه گرامیداشت اهل البیت چیست؟!
آیت الله العظمی جوادی آملی با اشاره به روایت سالروز شهادت امام مجتبی(سلام الله علیه) طبق برخی از اقوال، بیان داشتند: طبق نقل مرحوم صدوق و برخی از محدّثان، شهادت امام مجتبی(سلام الله علیه) هفتم صفر میباشد، باید توجه داشته باشید که گرامیداشت ائمه(ع)به تذكره معارف آنهاست.
ایشان به حدیثی از وجود مبارك امام مجتبی علیه السلام اشاره کردند و اظهار داشتند: امام مجتبی علیه السلام به ما فرمود: «كونوا اوعیة العلم بمصابیح الهدی»؛ مهمترین وظیفه حوزوی و دانشگاهی خصوصاً و توده مردم عموماً، عمل به وصیت امام مجتبی(ع) است. ایشان فرمود «ظرف دانش باشید و چراغ هدایت»؛ وقتی ظرف علم شدید از بنان و بیان شما علم نشأت میگیرد، آنگاه وقتی حرف میزنید عالمانه است، چیزی مینویسد عالمانه است، قیام و قعودتان عالمانه است. یك ظرف عطر وقتی درش باز میشود جز بوی خوب چیز دیگر ندارد، وقتی یك فرد دانشگاهی و حوزوی حرف میزند یا كاری انجام میدهد یا چیزی مینویسد، نباید جز علم، اثر دیگری داشته باشد.
معظم له خاطرنشان کردند: امام مجتبی(ع) میفرماید تا نفس میكِشی یا درس بده یا درس بخوان، یا بحث كن، یا مطالعه كن، یا كتاب بنویس، تا بشوی چراغ هدایت، آن درسی كه راه را به دیگران نشان بدهد! وجود مبارك امام صادق(ع) به مفضّل فرمود: تو شاگرد مایی، تو شیعه مایی، تو وقتی مُردی باید بچههایت از تو كتاب های تو را ارث ببرند نه نوشته های دیگران را بگیری در كتابخانهات بگذاری. همین تفکر است که باعث شده امثال ابوریحان ها بعد از هزار سال همچنان با عظمت بمانند. اینها گذشته از اینكه حرفهای تازه آوردند عمر را در راه علم صرف كردند، اینها را اهل بیت علیهم السلام تربیت كردند.
آیت الله العظمی جوادی آملی در ادامه، به روال جلسات گذشته به شرح نامه های نهج البللاغه پرداختند و در خصوص نامه 67 نهج البلاغه ابراز داشتند: … دستور حضرت این است كه به انسان متمكّن میگوید: «المسكین رسول الله» یعنی شما كه از نظر مسائل مالی قدرت دارید آن نیازمندی كه به تو مراجعه كرده است میدانی چه كسی او را فرستاده؟ این را خدا فرستاده. اگر كسی قدرتی داشت و مشكل این آقا را حل نكرد فرستاده خدا را رد كرده است، بعد هم طولی نمیكشد كه قدرت از او گرفته میشود. اگر ما این را باور كردیم تا آنجا كه ممكن است مشكل مردم را حل میكنیم.
به نقل از سایت هدانا
پنجشنبه 96/08/04
با توجه به اینکه اموات دستشان از اعمال خیر کوتاه است؛ به احسان و دعاى فرزندان و خویشان و دوستان مؤمن خود، نیازمندند.
مرحوم «علاّمه مجلسى» مى فرماید: دعا کردن براى اموات در نماز شب و بعد از نمازهاى فریضه و همچنین یاد آنها در مکان هاى زیارتى خوب است و براى پدر و مادر باید بیشتر دعا کرد و اعمال خیر براى آنان بجا آورد. عمده خیرات براى پدر و مادر، اداى قرض آنان و اداى حقوق خدا و خلق از جانب آنان است.
در روایتى آمده است که رسول خدا(ص) می فرمایند: براى مردگان خود هدیه بفرستید! گفتند: هدیه براى آنان چیست؟ فرمود: صدقه و دعا.
همچنین فرمودند: ارواح مؤمنان هر جمعه، به آسمان دنیا در برابر خانه ها و منزل هاى خود مىآیند و با صداى غمناکى ندا مىدهند که اى خانواده ما، اى فرزندان ما و اى پدر و مادر و خویشان ما! به ما مهربانى کنید؛ از اموالى که در دست ما بود (و اکنون در اختیار شماست) با دادن درهمى و قرص نانى و جامه اى نسبت به ما ترحّم آورید، که خداوند شما را از جامه بهشت بپوشاند!
رسول خدا(ص) که این جملات را فرمود گریه کرد و صحابه نیز همراه او گریستند.
همچنین آن حضرت (ص) بیان کردند: هر صدقه اى که براى میّت داده مىشود، فرشتهاى آن را به مانند طبقى از نور مىگیرد و به کنار قبر مىآورد و مىگوید: «اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا اَهْلَ الْقُبُورِ» این هدیه را خانواده شما براى شما فرستاده اند. آنگاه آن میّت این هدیه را تحویل مى گیرد و وارد قبرش مى کند که همین سبب فراخى قبرش (و آسایش و آسودگى او) مى گردد.
در این رابطه نیز مرحوم «علاّمه مجلسى» مى فرماید: «در حدیث صحیحى آمده است که امام صادق(ع) در هر شب براى فرزند خود و در هر روز، براى پدر و مادر خود، دو رکعت نماز مى خواندند (و به روح آنان هدیه مى کردند) در رکعت اوّل سوره «انّا انزلناه» و در رکعت دوم سوره «کوثر» را مى خواندند».
نکته قابل توجّه آن است که انجام کارهاى خیر، جهت اموات براى کسانى که آن را انجام مى دهند نیز ثواب و پاداش فراوان دارد.
امام صادق(ع) فرمودند: ثواب اعمال خیر، براى کسى که براى مردگان انجام مى دهد، براى او و براى آن مرده، هر دو نوشته مى شود.
به گزارش «خیرات کتاب»کمک به اموات، از کانالهای گوناگونی امکانپذیر است هر کار خیری در این راستا مفید است ولی بعضی بر بعضی برتری دارند.
۱- نماز و دعا: روزی رسول خدا از کنار قبری که یک روز قبل، شخصی را در آن به خاک سپرده بودند، عبور می کرد دید بستگانش در کنار آن قبر به گرد هم آمده و گریه می کنند، پیامبر فرمود:
«انجام دو رکعت نماز سبک که شما آن را کوچک می شمرید، برای صاحب این قبر بهتر از همه دنیای شما است.» (مجموعه ورام، مطابق نقل میزان الحکمه، ج ۸، ص ۱۳)
۲- شریک ساختن اموات در عبادات: نیاز اموات به هدایا و اعمال نیک ما بسیار بیشتر از آن است که با هدایایی که ما به ندرت برایشان می فرستیم برطرف شود. شایسته است هر گاه توفیقی حاصل شد و عبادتی انجام دادیم، ایشان را نیز در عمل خود شریک سازیم.
از امام صادق(علیه السلام) سوال شد بعد از مرگ چه چیزی به میت واصل خواهد شد؟ فرمود:«حج و صدقه و روزه، به نیابت از او، به او واصل می شود.»(المحاسن البرقی ،ص ۷۲/ بحارالانوار، ج ۶،ص ۲۹۴)
۳- قرآن خواندن: هرگاه به زیارت قبور می روید حتما قرآن بخوانید اگر قرآن به همراه ندارید، سوره های کوچکی که از حفظ می دانید بخوانید، هر چند یک سوره باشد(می توانید آن را بارها بخوانید).
از امام رضا(علیه السلام) نقل است که: «هیچ مومنی نیست که زیارت قبر مومنی کند و هفت بار سوره انا انزلناه را بر او بخواند، مگر اینکه خداوند او و صاحب قبر را می آمرزد.»(محجة البیضاء، ج ۸، ص ۲۹۰)
و نیز فرمود: هر گاه مؤمن آیة الکرسى را بخواند و ثوابش را براى مردگان گورستان قرار دهد، خداوند بهر حرفى از آیة الکرسى فرشتهاى را قرار دهد که براى او تسبیح خدا کنند تا روز قیامت.(ارشاد القلوب، ترجمه رضایى، ج۱، ص ۴۱۵)
۴- صدقه برای اموات: گاهی می توانیم به نیت اموات صدقه بدهیم. صدقه برای اموات در روایات بسیار نیک و
مستوجب پاداش فراوان معرفی شده است: امام رضا(علیه السلام) فرمود:
هر گاه مرد به نیت مردگان صدقه بدهد خدا به جبرئیل فرمان دهد که هفتاد هزار فرشته بر قبر او بفرستند در دست هر فرشته اى طبقى از نور باشد به قبر او ببرند و بگویند سلام بر تو اى دوست خدا این ارمغان فلانى فرزند فلانى است که براى تو فرستاده پس قبرش روشن و نورانى شود و خدا هزار شهر در بهشت به او عنایت فرماید و هزار حوریهى بهشتى به عقدش در آورد و هزار حله بهشتى بر او بپوشانند و هزار حاجت او برآورده شود. (إرشاد القلوب إلى الصواب، ج۱، ص ۱۷۶)
۵- اطعام کردن: اموات به غذایی که توسط اهل دنیا برایشان فرستاده شود نیازمندند مخصوصا این که سفر آخرت طولانی است و توشه اموات برای این سفر طولانی بسیار کم است. بنابراین اموات بسیار محتاج محبت بازماندگان خود هستند .
۶- ترویج سنتهای حسنه و اقدام به کارهایی که آثار آنها برای طولانی مدت بماند: البته همه کارهای نیک می توانند هدایای ارزشمندی برای اموات باشند اما هر عملی که تداوم و تاثیر بیشتری داشته باشد، سودمندتر است ساختن یک بنا، یا ترویج یک سنت حسنه، حتی شریک ساختن اموات در ثواب تربیت نیکوی فرزندان از جمله اقداماتی است که یک حساب بانکی پایدار برای اموات باز می کند
سه شنبه 96/08/02
بشنوید / مداحی فارسی و عربی ویژه اربعین
بانوای: حاج میثم مطیعی
متن و ترجمه
پشت سر: مرقد مولا، روبرو: جاده و صحرا
بالخلف: مَرْقَد سَيِّدِنا (أمیرالمؤمنین) في المُقابِل: الطّريق والصَحْراء
بدرقه با خود حيدر پيش رو، حضرت زهرا
مُرافَقَة مع حيدر قُدُماً مع السَّيِّدَة الزَّهراء
اينجا هر كي هرچي داره نذر حسين كرده
الكُلُ هُنا يَفْدي بِكُلُ مايَمْلِك لِلحُسَين
هرستوني كه رد ميشيم سيل جوونمرده
كُلَّما مَرَرْنا مَن عَمودٍ نَرى سَيْلاً من الشَّبابِ الشَّهم
(يا حسين لبيكَ يا حسين لبيكَ يا حسين يابن الزهرا )
اومديم پاي پياده روز و شب، توو دل جاده
أَتَيْنا سَيْراً عَلى الأقدامِ ليلاً وَ نَهاراً في قَلبِ الطَريق
اومديم مولا ببينه شيعه مشتاقِ جهاده
أتَيْنا لِيَرى سَيِدَنا بأَنَّ الشيعَةَ مُشْتاقَةٌ للجِهاد
تا دم آخر مي مونيم پاي همين مكتب
وَ سَنَبْقى مُتَمَسّكينَ حتى النِّهايَةِ بِهذَه العَقيدَة
مرده باشه مگه شيعه، تنها بشه زينب
هَلْ ماتَوا الشيعَةَ لِيَتْرُكوا زَيْنَبَ وَحيدَة؟!
(يا حسين لبيكَ يا حسين لبيكَ يا حسين يابن الزهرا )
بِالنَّحيبِ والحَنينِ، حانَ يَومُ الأربَعينِ
با سوز و گريه روز اربعين فرارسيد
جِئْنا لكِن بِالمَدينَة تَنْتَظِر أُمُّ البَنينِ
ما آمديم اما ام البنين در مدينه چشم به راه است
جِئْنا مَشْياً حتَّى نُعْلِن أنّا عَلَى العَهْدِ
پياده آمديم تا اعلام كنيم كه همچنان بر عهد و پيمان خويشيم
نَنْتَقِم مِن كُلِّ طاغٍ يَوْماً مَعَ المَهْدي
و روزي همراه حضرت مهدي( عج) از همه ي طاغوت ها انتقام مي گيريم
(يا حسين لبيكَ يا حسين لبيكَ يا حسين يابن الزهرا )
نَحْنُ أصْحابُ الشَّهامَة صامِدون حتّى القِيامَة
ما صاحبان شهامت و شجاعتيم و تا قيامت استوار خواهيم بود
إنّا كُلٌّ كالمَسامير لانُبالي بالمَلامَة
مانند ميخ هايي هستيم كه به هيچ سرزنشي توجه نمي كند ( و ضربه ها فقط محكمترش خواهد كرد)
رُغْمَ أنْفِك يا تَكْفيري إنَّ الحُسَيْنَ يَبْقى
اي تكفيري! به كوري چشم تو حسين جاويدان است
نَجْعَلُ بِكَفِّ العَبّاس أيامَكُم سَوْداء
و ما با دست عباس، روزگار شما را سياه مي كنيم
(يا حسين لبيكَ يا حسين لبيكَ يا حسين يابن الزهرا )
شاعر: محسن رضوانی
سه شنبه 96/08/02
حضرت رقیه (ع) در عاشورا
در بعضی روایات آمده است: حضرت سکینه سلام الله علیها در روز عاشورا به خواهر سهسالهای (که بهاحتمال قوی همان حضرت رقیه (ع) باشد) گفت: «بیا دامن پدر را بگیریم و نگذاریم برود کشته بشود.»
امام حسین (ع) با شنیدن این سخن بسیار اشک ریخت و آنگاه رقیه (ع) صدا زد: «بابا! مانعت نمیشوم. صبر کن تا تو را ببینم.»
امام حسین (ع) او را در آغوش گرفت و لبهای خشکیدهاش را بوسید. در این هنگام آن نازدانه ندا در داد که:
العطش العطش، فان الظما قد احرقنی
بابا بسیار تشنه ام، شدت تشنگی جگرم را آتش زده است.
امام حسین (ع) به او فرمود: «کنار خیمه بنشین تا برای تو آب بیاورم». آنگاه امام حسین (ع) برخاست تا به سوی میدان برود، باز هم رقیه دامن پدر را گرفت و با گریه گفت:
یا ابه این تمضی عنا؟
بابا جان کجا میروی؟ چرا از ما بریدهای؟
امام (ع) یک بار دیگر او را در آغوش گرفت و آرام کرد و سپس با دلی پرخون از او جدا شد.
آخرین دیدار امام حسین (ع) با حضرت رقیه (س)
وداع امام حسین (ع) در روز عاشورا با اهلبیت (ع) صحنهای بسیار جانسوز بود، ولی آخرین صحنۀ دلخراش و جگرسوز، وداع ایشان با دختری سهساله بود که در ذیل میخوانید:
عمر سعد به آنها اجازه داد به آنها آب بدهند. وقتی که نوبت به حضرت رقیه (ع) رسید آن حضرت ظرف آب را گرفت و دوان دوان به سوی قتلگاه حرکت کرد. یکی از سپاهیان دشمن پرسید: کجا میروی؟ حضرت رقیه (ع) فرمود: «بابایم تشنه بود. میخواهم او را پیدا کنم و برایش آب ببرم.
هلال بن نافع که از سربازان دشمن بود، میگوید: من پیشاپیش صف ایستاده بودم. دیدم امام حسین (ع) پس از وداع با اهلبیت خود، به سوی میدان میآید. در این هنگام ناگاه چشمم به دخترکی افتاد که از خیمه بیرون آمد و با گامهای لرزان، دوان دوان به دنبال امام حسین (ع) شتافت و خود را به آن حضرت رسانید. آنگاه دامن آن حضرت را گرفت و صدا زد:
یا ابه! انظر الی فانی عطشان.
بابا جان، به من بنگر، من تشنه ام.
شنیدن این سخن کوتاه ولی جگرسوز از زبان کودکی تشنهکام، مثل آن بود که بر زخمهای دل داغدار امام حسین (ع) نمک پاشیده باشند. سخن او آنچنان امام حسین (ع) را منقلب ساخت که بیاختیار اشک از دیدگانش جاری شد. با چشمی اشکبار به آن دختر فرمود:
الله یسقیک فانه وکیلی.
دخترم، میدانم تشنه هستی خدا ترا سیراب میکند، زیرا او وکیل و پناهگاه من است.
هلال میگوید: پرسیدم «این دخترک که بود و چه نسبتی با امام حسین (ع) داشت؟»
به من پاسخ دادند: او رقیه (ع) دختر سهسالۀ امام حسین (ع) است.
به یاد لب تشنه پدر آب نخورد!
عصر عاشورا که دشمنان برای غارت به خیمهها ریختند، در درون خیمهها مجموعا ۲۳ کودک از اهلبیت را یافتند.
به عمر سعد گزارش دادند که این ۲۳ کودک، بر اثر تشنگی در خطر مرگ هستند.
عمر سعد به آنها اجازه داد به آنها آب بدهند. وقتی که نوبت به حضرت رقیه (ع) رسید آن حضرت ظرف آب را گرفت و دوان دوان به سوی قتلگاه حرکت کرد. یکی از سپاهیان دشمن پرسید: کجا میروی؟ حضرت رقیه (ع) فرمود: «بابایم تشنه بود. میخواهم او را پیدا کنم و برایش آب ببرم.»
او گفت: آب را خودت بخور. پدرت را با لب تشنه شهید کردند!
حضرت رقیه (ع) در حالی که گریه میکرد، فرمود: «پس من هم آب نمیآشامم.»
نیز در کتاب مفاتیح الغیب ابن جوزی آمده است که صالح بن عبدالله میگوید: موقعی که خیمهها را آتش زدند و اهلبیت رو به فرار نهادند، دختری کوچک به نظرم آمد که گوشۀ جامهاش آتش گرفته، سراسیمه میگریست و به اطراف میدوید و اشک میریخت. مرا به حالت او رحم آمد. به نزد او تاختم تا آتش جامهاش را فرونشانم. همین که صدای سم اسب من را شنید اضطرابش بیشتر شد. گفتم: ای دختر قصد آزارت ندارم. بهناچار با ترس ایستاد. از اسب پیاده شدم و آتش جامهاش را خاموش نمودم و او را دلداری دادم. یکمرتبه فرمود: ای مرد، لبهایم از شدت عطش کبود شده، یک جرعه آب به من بده. از شنیدن کلام رقتی تمام به من دست داده ظرفی پر از آب به او دادم. آب را گرفت و آهی کشید و آهسته رو به راه نهاد. پرسیدم: عزم کجا داری؟ فرمود: خواهر کوچکتری دارم که از من تشنهتر است. گفتم: مترس، زمان منع آب گذشت، شما بنوشید.
از کتاب سرور المومنین نقل شده است: حضرت رقیه (ع) هربار هنگام نماز، سجاده پدر را پهن میکرد و آن حضرت بر روی آن نماز میخواند. ظهر عاشورا نیز، طبق عادت، سجاده پدر را پهن کرد و به انتظار نشست. ولی بعد از مدتی، ناگهان دید شمر وارد خیمه شد.
گفت: ای مرد، سؤالی دارم، بابایم حسین (ع) تشنه بود، آیا آبش دادند یا نه؟!
گفتم: ای دختر نه و الله تا دم آخر میفرمود: (اسقونی شربه من الما)
میفرمود: یک شربت آب به من بدهید، ولی کسی او را آبش نداد بلکه جوابش را هم ندادند.
وقتی که آن دختر این سخن را از من شنید، آب را نیاشامید و بعضی از بزرگان میگویند اسم او حضرت رقیه خاتون (ع) بوده است.
کنار سجاده، چشم به راه پدر بود!
از کتاب سرور المومنین نقل شده است: حضرت رقیه (ع) هربار هنگام نماز، سجاده پدر را پهن میکرد و آن حضرت بر روی آن نماز میخواند. ظهر عاشورا نیز، طبق عادت، سجاده پدر را پهن کرد و به انتظار نشست. ولی بعد از مدتی، ناگهان دید شمر وارد خیمه شد.
رقیه (ع) به او گفت: آیا پدرم را ندیدی؟ شمر بعد از آنکه آن کودک را در کنار سجاده، چشم به راه پدر دید، به غلام خود گفت: این دختر را بزن! غلام به این دستور عمل نکرد. شمر خود پیش آمد و چنان سیلی بهصورت آن نازدانه زد که عرش خداوند به لرزه درآمد.
کنار پیکر خونین پدر، در شب شام غریبان
در کتاب مبکی العیون آمده است: در شب شام غریبان، حضرت زینب (ع) در زیر خیمه نیمسوخته، اندکی خوابید. در عالم خواب مادرش حضرت فاطمه زهرا (ع) را دید. عرض کرد: مادرجان آیا از حال ما خبر داری؟!
حضرت فاطمۀ زهرا (ع) فرمود: تاب شنیدن ندارم. حضرت زینب (ع) عرض کرد: پس شکوهم را به چه کسی بگویم؟
حضرت فاطمۀ زهرا (ع) فرمود: «من خود هنگامی که سر از بدن فرزندم حسین (ع) جدا میکردند، حاضر بودم. اکنون برخیز و رقیه (ع) را پیدا کن».
حضرت زینب (ع) برخاست. هر چه صدا زد، حضرت رقیه (ع) را نیافت.
با خواهرش امکلثوم (ع) در حالی که گریه میکردند و ناله سر میدادند، از خیمه بیرون آمدند و به جستجو پرداختند تا اینکه نزدیک قتلگاه صدای او را شنیدند. آمدند کنار بدنهای پارهپاره، دیدند رقیه (ع) خود را روی پیکر مطهر پدر افکنده و در حالی که دستهایش را به سینۀ پدر چسبانیده است درد و دل میکند.
حضرت زینب (ع) او را نوازش داد. در این وقت سکینه (ع) نیز آمد و با هم به خیمه بازگشتند. در مسیر راه، سکینه (ع) از رقیه (ع) پرسید: چگونه پیکر پدر را جستی؟ او پاسخ داد: «آنقدر پدر پدر کردم که ناگاه صدای پدرم را شنیدم که فرمود: بیا اینجا، من در اینجا هستم.»
—————————————-
روایتی دیگر
عصر روز سه شنبه در خرابه در کنار حضرت زینب(س) نشسته بود. جمعی از کودکان شامی را دید که در رفت و آمد هستند.
پرسید: عمه جان! اینان کجا می روند؟ حضرت زینب(س)فرمود: عزیزم این ها به خانه هایشان می روند. پرسید: عمه! مگر ما خانه نداریم؟ فرمودند: چرا عزیزم، خانه ما در مدینه است. تا نام مدینه را شنید، خاطرات زیبای همراهی با پدر در ذهن او آمد.
بلافاصله پرسید: عمه! پدرم کجاست؟ فرمود: به سفر رفته. طفل دیگر سخن نگفت، به گوشه خرابه رفته زانوی غم بغل گرفت و با غم و اندوه به خواب رفت. پاسی از شب گذشت. ظاهراً در عالم رؤیا پدر را دید. سراسیمه از خواب بیدار شد، مجدداً سراغ پدر را از عمه گرفت و بهانه جویی نمود، به گونه ای که با صدای ناله و گریه او تمام اهل خرابه به شیون و ناله پرداختند.
خبر را به یزید رساندند، دستور داد سر بریده پدرش را برایش ببرند. رأس مطهر سید الشهدا را در میان طَبَق جای داده، وارد خرابه کردند و مقابل این دختر قرار دادند. سرپوش طبق را کنار زد، سر مطهر سید الشهدا را دید، سر را برداشت و د رآغوش کشید.
بر پیشانی و لبهای پدر بوسه زد و آه و ناله اش بلند تر شد، گفت: پدر جان چه کسی صورت شما را به خونت رنگین کرد؟ پدر جان چه کسی رگهای گردنت را بریده؟ پدر جان «مَن ذَالَّذی أَیتَمَنی علی صِغَرِ سِنِّیِ» چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟ پدر جان یتیم به چه کسی پناه ببرد تا بزرگ بشود؟ پدر جان کاش خاک را بالش زیر سرم قرار می دادم، ولی محاسنت را خضاب شده به خونت نمی دیدم.
دختر خردسال حسین(ع) آن قدر شیرین زبانی کرد و با سر پدر ناله نمود تا خاموش شد. همه خیال کردند به خواب رفته. وقتی به سراغ او آمدند، از دنیا رفته بود. شبانه غساله آوردند، او را غسل دادند و در همان خرابه مدفون نمودند.
شرح شمع: صفحه 310 - نفس المهموم456 -الدمع الساکه141
شنبه 96/07/29
?ماه صفر دومین ماه قمری است که برای نامگذاری آن دو دلیل ذکر می شود:
?نخست این که از صُفْرَة به معنای زردی گرفته شده، زیرا زمان انتخاب نام با فصل پاییز و زرد شدن برگ درختان مقارن بوده است.
?دلیل دوم این که از صِفْر به معنای خالی گرفته شده است، چرا که با پایان یافتن ماه های حرام(رجب، ذی القعده، ذی الحجه و محرم) قبایل بار دیگر وارد جنگ می شدند و شهرها خالی می شد.
?معروف است که صفر ماهی منحوس است. در چرایی منحوس بودن ماه صفر دلایلی از جمله رحلت پیامبر اکرم(ص)، شهادت امام حسن(ع) و امام رضا(ع) در این ماه را ذکر می کنند. همچنین ابتدای ماه صفر با ورود کاروان اسرا به شهر شام مصادف است، و نیز آغاز جنگ صفین در نخستین روز صفر بوده است.
?در برخی از روایات اسلامی آمده است که مسلمانان از انجام کارهای مهم در ماه صفر، پرهیز و برای دفع آفات و بلایای این ماه بسیار صدقه دهند. به همین دلیل مسلمانان از این ماه به عنوان ماهی نحس و بد یمن یاد می کنند، چرا که در این ماه وحی قطع می شود. حضرت علی(ع) در این مورد فرموده است: با رحلت پیامبر(ص) چیزی قطع شد که با فوت هیچ احدی قطع نشد.
یکشنبه 96/07/16
۱- بچههای کوچک باید با کتاب اُنس پیدا کنند
«در منزل خودِ من، همهی افراد، بدون استثناء هرشب در حال مطالعه خوابشان میبرد. خود من هم همینطورم. نه اینکه حالا وسط مطالعه خوابم ببرد. مطالعه می کنم؛ تا خوابم میآید، کتاب را می گذارم و می خوابم. همهی افراد خانهی ما، وقتی می خواهند بخوابند حتماً یک کتاب کنار دستشان است. من فکر می کنم که همهی خانوادههای ایرانی باید اینگونه باشند. توقّع من، این است. باید پدرها و مادرها، بچهها را از اوّل با کتاب محشور و مأنوس کنند. حتّی بچههای کوچک باید با کتاب اُنس پیدا کنند. باید خریدِ کتاب، یکی از مخارج اصلی خانواده محسوب شود.» ۱۳۷۴/۲/۲۶
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
۲- فرزندان در سنین پایین باید عادت به کتابخوانی کنند
«آنچه که همیشه برای انسان می ماند، کتابخوانی در سنین پائین است. جوانان شما، کودکان شما هرچه می توانند، کتاب بخوانند؛ در فنون مختلف، در راه های مختلف، مطلبی یاد بگیرند. البته از هرزهگردی در محیط کتاب هم باید پرهیز کرد، منتها این مسئلهی بعدی است؛ مسئلهی اول این است که یاد بگیرند، عادت کنند به این که اصلاً به کتاب مراجعه کنند، کتاب نگاه کنند.» ۱۳۹۱/۷/۲۰
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
۳- مسئولان از خوابشان هم خواهند زد …
«حقیقتاً باید بگویم که اگر مسئولان امور فرهنگی کشور بخواهند مسألهی کودک و نوجوان را آنچنان که هست، مورد اهتمام قرار دهند، من خیال می کنم خیلی از آنهایی که مسئولند، از ساعات خوابشان هم خواهند زد تا به این مسأله بپردازند.» ۱۳۷۷/۲/۲۳
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
۴- تهاجم فرهنگی حقیقتی در میان جوان، نوجوان و حتی کودک ایرانی
« تهاجمفرهنگی یک حقیقتی است که وجود دارد؛ میخواهند بر روی ذهن ملت ما و بر روی رفتار ملت ما -جوان، نوجوان، حتی کودک- اثرگذاری کنند. این بازیهای اینترنتی از جملهی همین است؛ این اسباببازیهایی که وارد کشور میشود از جملهی همین است … الان آموزش زبان انگلیسی خیلی رواج پیدا کرده… همهی کتابهای آموزش که خیلی هم با شیوههای جدید و خوبی این کتابهای آموزش زبان انگلیسی تدوین شده، منتقلکنندهی سبکزندگی غربی است.» ۱۳۹۲/۹/۱۹
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
۵- دسترسی بیگانگان به کودکان ما جای نگرانی است
«در واقع دسترسی کودک ما، یک منبعفرهنگی نیست؛ بلکه با دید درست، دسترسی مراکز هدایتکنندهی فرهنگ در سرتاسر دنیا برای القای مقاصد استعماری به کودک ماست… ناگهان مشاهده می کنید دسترسی یک نفر که حداقل بیگانه است به این بچه، از راه همین کالاهای فرهنگىِ متداول و رسانههای گوناگون خبری و فرهنگی، بیشتر از شماست! این، جای نگرانی است و امروز این وجود دارد؛ چه من و شما بخواهیم، چه نخواهیم!»
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
پنجشنبه 96/07/13
(1). « موقع زيارت »
در كامل الزياره از حضرت صادق عليه السلام روايت شده كه فرمودند:
مردگان را چون پيش از طلوع آفتاب زيارت كنيد ، مى شنوند و به شما جواب مى دهند و اگر بعد از طلوع آفتاب زيارت كنيد مى شنوند و جواب نمى دهند.
« مفاتيح الجنان »
———————
(2). « فاتحه »
در روايت است از معصوم كه وقتى سر قبر ميتى براى فاتحه خوانى مى رويد ، پنج انگشت را روى قبر بگذاريد و يك حمد و سه قل هو الله بخوانيد و بعد با انگشتان دست ، چند بار روى سنگ قبر بزنيد و اين دعا را براى مذكر بخوانيد:
«اللهم ارفع العذاب عن صاحب هذا القبر و ارفع درجته »
و براى مؤنث بايد گفت:
«اللهم ارفع العذاب عن صاحب هذا القبر و ارفع درجتها »
خدايا عذاب را از صاحب قبر برطرف نما و درجه اش را بالا ببر.
و در روايت است كه هفت مرتبه سوره قدر خوانده شود و در نقل است كه يازده صلوات هم وارد شده است.
¤¤¤¤¤
در روايتى از معصوم آمده كه وقتى پنج انگشتان را بر روى قبر مى گذاريد و فاتحه مى خوانيد ، قبر مرده پر از نور و روشن مى شود و روحش آگاه و حاضر مى شود.
¤¤¤¤¤
رسول خدا (ص) فرمودند: وقتى سر قبر ميتى مى رويد و فاتحه مى خوانيد ، روح مرده حاضر مى شود و با شما انس مى گيرد و خوشحال مى شود و براى شما دعا مى كند و از هديه [ فاتحه ] شما تشكر مى كند.
¤¤¤¤¤
همچنين وارد شده است وقتى وارد قبرستان شديد يك سلامى به همه مرده ها بدهيد و بگوئيد:
السلام على اهل لاإله إلاالله و رحمة الله و بركاته
———————
(3). « ملك نقاله »
1. مرحوم مغفور علامه نهاوندى رحمة الله عليه روايتى از ابو ابصير نقل مى كند و مى گويد عرض كردم به امام صادق عليه السلام ، يابن رسول الله انتقال ميت از مكان خودش و گذاشتن ديگرى در آن مكان چگونه صورت مى گيرد؟
آن بزرگوار فرمودند: اى ابا محمد ، خداوند هفتاد هزار ملك خلق فرموده كه به آنها ملك نقاله مى گويند و آنها در مشرق و مغرب متفرقند و مى گردند اموات مردم را جابجا مى كنند و آنها را مى گذارند به مكانى كه هر يك مستحق آن هستند و جسد ميت را از ميان قبر برداشته و ديگرى را در جاى او مى گذارند ، آنطورى كه شما متوجه نشويد و ندانيد يعنى احياء از اين امر با خبر نمى شوند و اين از قدرت خدا بعيد نيست.
¤¤¤¤¤
2. از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام روايت شده كه آن حضرت مى فرمود: مردگان خود را در هر كجا مى خواهيد دفن كنيد ، پس اگر از صلحاء و نيكويان باشند ، ملائكه آنها را در جوار بيت الله الحرام و مدينه منوره نقل مى كنند و اگر فاسق و از اشرار بوده باشند ، ملائكه آنها را به هر جا كه بيابند او را اهل از براى آنجا منتقل مى كنند.
¤¤¤¤¤
3. از روايات و احاديث استفاده ميشود كه وقتى مؤمنى را دفن مى كنند ، ملك نقاله مى آيد و از شخص مؤمن سؤال مى كند كه دوست دارى جسمت را كجا ببرىم؟
هر جا كه شخص مؤمن گفت بدن او را منتقل مى كنند
( قبرستان وادى السلام نجف ، كربلا ، قبرستان بقيع ، خانه خدا و … )
ولى انسان فاجر و فاسد را از جاى خوب كه لياقت آنرا ندارد جسم او را برمى دارند و به جائى كه لياقت و شأن بدى اوست منتقل مى كنند.
شاهد اين مثال ، هارون الرشيد لعنت الله عليه است كه پائين پاى حضرت رضا عليه السلام مدفون است.
قطعا اگر قبر اين ظالم را بشكافند ، هارون در اين مكان نخواهد بود ، آدم ظالمى مثل هارون لياقت چنين مكانى را ندارد و حتما ملك نقاله او را به يك جائى كه در شأن ظالمين است منتقل كرده اند.
« الا لعنت الله على القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اى منقلب ينقلبون »
———————
(4). « مرگ »
1. آقا امام حسين عليه السلام فرمودند:
مرگ مانند گلوبندى است كه بانوان به گردن مى آويزند.
¤¤¤¤¤
2. به آقا امام سجاد عليه السلام عرض شد ، مرگ چيست؟
حضرت فرمودند: براى مؤمن مانند كندن جامه هاى چركين از تن و باز كردن غل و زنجيرهاى سنگين است.
« معانى الاخبار ، ص 289 »
———————
(5) . « عذاب قبر»
رسول خدا (ص) فرمودند:
« عذاب القبر من النميمه و الغيبة و الكذب »
عذاب قبر از سخن چينى و غيبت و دروغ گفتن است.
« جامع الاخبار ، ص 413 »
———————
(6). « فوت در پنجشنبه »
آقا امام صادق عليه السلام فرمودند:
هر مؤمنى كه بين ظهر پنجشنبه تا ظهر روز جمعه از دنيا برود ، خداوند او را از فشار قبر در امان دارد.
« من مات ما بين زوال الشمس من يوم الخميس إلى زوال الشمس من يوم الجمعة أعاذه الله من ضغطة القبر »
« ثواب الأعمال شيخ صدوق ، ص 433 »
———————
(7). « ميوه درشت »
در روايت است وقتى از شما پذيرائى مى كنند ، ميوه و هر چيز خوراكى ديگر كه بزرگ و قابل توجه است برنداريد ، چرا؟!
چون قبل از شما بعضى آنرا زير نظر گرفته اند و چشم آنها در آن است و خوردن آن عافيت نمى شود.
این مورد از سخنان یک عالم در مراسم ختم بود
———————
رو به گورستان دمى خامش نشين
آن خموشان سخنگو را ببين
ليك اگر يك رنگ بينى خاكشان
نيست يكسان حالت چالاكشان
شحم و لحم زندگان يكسان بود
آن يكى غمگين، دگر شادان
تو چه دانى تا ننوشى قالشان
ز آنكه پنهان است بر تو حالشان
بشنوى از قالهاى و هوى را
ببينى حالت صد توى را
(مثنوى / 3 / 4764 ـ 4768)
سه شنبه 96/07/11
از امام سجاد علیه السلام پرسیدند:
سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟
در پاسخ سه بار فرمودند: الشّام، الشّام، الشّام…
امان از شام !
در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر ، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود:
1.ستمگران در شام اطراف ما را باشمشیرها احاطه کردند و بر ما حمله مینمودند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل میزدند.
2.سرهای شهداء را در میان هودجهای زنهای ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس(علیه السلام) را در برابر چشم عمههایم زینب و ام کلثوم(علیها سلام) نگهداشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم(علیه السلام) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه و فاطمه میآوردند و با سرها بازی میکردند، و گاهی سرها به زمین میافتاد و زیر سم سُتوران قرار میگرفت.
3.زنهای شامی از بالای بامها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامهام افتاد و چون دستهایم را به گردنم بسته بودند نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامهام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند.
4.از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و میگفتند: «ای مردم! بکُشید اینها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند؟!»
5.ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها میگفتند: اینها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر و خندق و …) کشتند و خانههای آنها را ویران کردند . امروز شما انتقام آنها را از اینها بگیرید.
6.ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت.
7.ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شبها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر میبردیم…
صلی الله علیک یا سیدالساجدین ، الامام العارفین،زین العابدین…
برگرفته از: تذکرة الشهداء ملاحبیب کاشانی
یکشنبه 96/07/09
زمانی که دشمنان زمین افتادن جسم یاران حسین(ع) را میدیدند، زینب(س) ارتفاع گرفتن و رشد ارواح اصحاب در درجات رشد و فضل تا «اعلا علیین» را میدید؛ از این منظر او جز زیبایی چیزی ندید.
نتیجه سطحی دیدن ماجرای عاشورا دوری شدن از منطق قرآنی زینب(س) است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا
ماجرای قیام امام حسین(ع) و کربلا دارای ابعاد معرفتی گستردهای است که متأسفانه بهطور شایسته و بایسته به این ابعاد پرداخته نشده است و اگر هم از سوی محققان کاری صورت گرفته، بهخوبی در جامعه انعکاس نیافته است. وجود چنین خللی باعث انحراف و تحریفاتی در معارف عترت و عاشورایی شد و زمینه را برای دور شدن از اصل معرفت حسینی فراهم کرد.
از عمده آسیبهایی که بهفراخور تکبعدی دیدن ماجرای عاشورای حسینی در جامعه شیعه رواج یافت، میتوان به مواردی مانند «پرداختن به ظاهر حادثه عاشورا»، «عدمتحقیق روی ابعاد غیبی و مخفی واقعه کربلا»، «عدم پرداختن به اهداف اصلی و معرفتی امام حسین(ع)»، «رواج تحریفات تاریخی و روایی»، «عدمانطباق معارف حسینی و عاشورایی» و … اشاره کرد. در ذیل به شرح برخی از موارد مذکور میپردازیم.
ظاهر عاشورا ما را به معرفت حسینی نمیرساند
پرداختن به ظاهر ماجرای عاشورا نهتنها به انسان تصویر دقیقی از این واقعه عظیم تاریخی الهی نمیدهد بلکه ممکن است اصل ماجرای قیام حسینی(ع) را زیر سؤال ببرد؛
به این صورت که ظاهر واقعه عاشورا همان چیزی است که در مقاتل و تواریخ وجود دارد و کسانی که خود را مقید به این دو منبع میکنند و پا را فراتر نمیگذارند، فقط جنگ و خون و شمشیر برایشان پررنگ جلوه میکند و همان را به مخاطبان ارائه میدهند، در حالی که باید از مقاتل و تاریخ استفاده عبرتی و معرفتی داشت.
رهبر معظم انقلاب با همین نگاه در دهه هفتاد الگوی بسیار خوبی را در قالب مباحث «عبرتهای عاشورا» به جامعه شیعه ارائه دادند که در تاریخ تشیع نمونه نداشت. چه پسندیده بود که سایر محققان این خط را در مباحث معرفتی نیز ادامه میدادند و آن را وارد محافل مذهبی میکردند.
زینب(س) شاهد زیباییهای عاشورا
اما در جریان کربلا با فرد بزرگواری مواجه هستیم که تربیتیافته مکتب اهلبیت(ع) است و از زاویهای به کربلا نگاه میکند که زیبایی را نتیجه میگیرد و میفرماید «مارأیت إلّا جمیلاً»؛
زیرا برای زینب(س) سیر تربیت 6 ماهه یاران امام حسین(ع) از مدینه تا کربلا تا رسیدن به «اعلی علّیّین» پررنگ جلوه میکند، اصحابی که بین آنها پیر و جوان و خردسال با آیین و مذاهب مختلف حضور داشتند.
زینب(س) که تا حدود زیادی عالم به معارف قرآن بود، شاهد بود تربیتی که نوح(ع) توانست طی 950 سال رسالتش آن هم با عدهای معدود انجام دهد، برادر و امامش حسین(ع) توانست با سرعت بسیار فراتر از نوح(ع) در مدت کمتر از 6 ماه با عدهای بیش از عده اصحاب نوح(ع) انجام دهد.
از این رو میبینیم که امام صادق(ع) در روایتی فرمودند: «سفینةالحُسَین أسرَعَ و أوسَع؛ کشتی حسین سریعتر و وسیعتر است».
یاران حسین(ع) بدون اذن وارد میدان نشدند.
زینب(س) شاهد بود که اصحاب در تمام مراحل آزمون الهی، سرافراز بیرون میآیند و هر بار به معنای واقعی کلمه، با امام زمانشان تجدید بیعت میکنند.
از سوی دیگر این بانوی مکرم اسلام شاهد دلدادگی و سر سپردگی اصحاب عاشورایی به امام حسین(ع) در روز عاشورا بود طوری که با وجود اشتیاق فراوانی که به شهادت در رکاب مولایشان و پیوستن به دوستان شهیدشان داشتند، بدون اذن امام پا به میدان نبرد نمیگذاشتند.
بنابراین در زمانی که دشمنان زمین افتادن جسم یاران حسین(ع) را میدیدند، او ارتفاع گرفتن و رشد ارواح اصحاب در درجات رشد و فضل تا «اعلا علیین» را میدید؛ لذا در نظر زینب(س) ماجرای کربلا چیزی جز زیبایی نبود.
تحریف محتوای عاشورا جامعه را از معرفت حسینی دور میکند.
آسیب دیگری که میتواند قیام امام حسین(ع) و معارف عاشورایی را تحتالشعاع خود قرار دهد، «وجود تحریفات محتوایی و تاریخی» است. متأسفانه وجود محتواهایی که مطابق روایات اهلبیت عصمت و طهارت(ع) نیست، بهوفور بین جامعه مداحان و برخی منبرهای دینی دیده میشود.
بهعنوان نمونه یکی از مسائلی که مدام در هیئتهای مذهبی مطرح میشود، مسأله تشنگی و گرسنگی کاروانیان و القای احساس درد شمشیر و آهن اصحاب عاشورایی به مخاطبان است، اما وقتی به روایات معتبر رجوع میکنیم، با چیزی بر خلاف آنچه تاکنون مطرح شده است، مواجه میشویم.
اصحاب امام حسین(ع) درد شمشیر را احساس نمیکردند.
امام محمد باقر(ع) در روایتی مشهور فرمود: «حسینبن علی(ع) قبل از اینکه کشته شود به اصحابش فرمود: همانا رسول خدا(ص) (به من) فرمود: اى فرزندم، همانا تو بهزودى بهسوى عراق سوق داده خواهى شد. و همانا تو و جماعتی از اصحاب تو در آن سرزمین شهید خواهید شد که (آنان) درد آهن (نیزه و شمشیر) را حس نمىکنند.»
و بعد حضرت استناد به آیه69 انبیا کرد و فرمود: «رسولالله(ص) سپس این آیه را تلاوت فرمود:«گفتیم: ای آتش؛ سرد و سلامت باشد بر ابراهیم»، جنگ براى تو و بر اینان (همراهانت) سرد و سلامت خواهد شد». (مختصرالبصائر، ص139)
آثار هنری عاشورا، تصویر زیبا به مخاطب نمیدهد.
نتیجه پررنگ کردن مسألهای که بر خلاف روایات اهلعترت(ع) است، آسیبی جدی به معارف اصیل شیعی وارد میکند که بهسادگی قابل جبران نیست، به این صورت که گویی فقط تشنگی و گرسنگی اصحاب مسأله اصلی عاشورا و کربلا بود. بنابراین با این نگاه علاوه بر اینکه هیچ گاه نمیتوان به حقیقت و زیباییهای عاشورا دست یافت، امام حسین(ع) و اصحاب حضرت مدام در موضع ضعف و انفعال قرار داده میشوند. از ین رو وقتی عمده آثار هنری واقعه عاشورا را میبینیم، حقیقتاً نمیتوانیم زیبایی برداشت کنیم بلکه مدام خون و شمشیر و سیاهی فضای غالب آثار هنری است. پس بیاییم منظر خود را به زینب(س) نزدیکتر کنیم.
یادداشت: سعید شیری
شنبه 96/07/08
شیخ کلینى از جناب صادق علیه السلام روایت کرده که آنجناب فرمود:
تاسوعا روزى بود که جناب حسین علیه السلام و اصحابش را در کربلا محاصره کردند و سپاه شام بر قتال آنحضرت اجتماع کردند و ابن مرجانه و عمر سعد خوشحال شدند بسبب کثرت سپاه و بسیارى لشکر که براى آنها جمع شده بود و جناب حسین ع و اصحابش ضعیف شمردند و یقین کردند که یاورى از براى آن حضرت نخواهد آمد و اهل عراق او را مدد نخواهند نمود.
پس فرمود پدرم : فداى آن ضعیف غریب .
آنچه در روز تاسوعا اتفاق افتاد:
1.محاصره خیمه ها در کربلا
امام صادق علیه السلام فرمودند:
تاسوعا روزی بود که حسین علیه السلام و اصحابش را در کربلا محاصره کردند و سپاه شام بر قتل آن حضرت اجتماع نمودند،و پسر مرجانه و عمر سعد به خاطر کثرت سپاه ولشکری که برای آنها جمع شده بود خوشحال شدند،وآن حضرت و اصحابش را ضعیف شمردند ویقین کردند که یاوری از برای او نخواهد آمد واهل عراق حضرتش را مدد نخواهند نمود.1
2.آمدن شمر و رساندن نامه ی ابن زیاد
در این روز لشکر مجهزی به دستور ابن زیاد از کوفه وارد کربلا شد،وشمر نامه ابن زیاد را آورد.2
3. آمدن امان نامه برای فرزندان ام البنین علیها السلام
در این روز شمر ملعون برای حضرت عباس علیه السلام و برادرانش امان نامه آورد . 3
آن لعین خود را نزدیک خیام با جلالت حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام رسانید وبانگ برآورد:
“أین بنو اختنا": “پسران خواهر ما کجایند"؟
ولی آن بزرگواران جواب ندادند.
امام حسین علیه السلام فرمودند:جواب او را بدهید اگر چه فاسق است.
حضرت عباس علیه السلام در جواب فرمودند:چه می گویی؟
شمر گفت:من از جانب امیر برای شما امان نامه آورده ام. شما خود را به خاطر حسین علیه السلام به کشتن ندهید.
حضرت عباس علیه السلام با صدای بلند فرمود:"لعنت خدا بر تو وامیر تو (و برامان تو ) باد . ما را امان میدهید در حالیکه پسر رسول خدا را امان نباشد"؟!4
4.خطابه امام حسین علیه السلام برای اصحابش
در عصر این روز امام حسین علیه السلام در جمع یاران خطبه ای قرائت فرمودند، و اصحاب اعلام وفاداری نمودند.
5- مهلت برای راز و نیاز
وقتی عمر سعد لشکر را آماده جنگ با امام علیه السلام نمود ومعلوم شد که قصد جنگ دارد، حضرت به برادرش عباس علیه السلام فرمود :
نزد دشمنان برو و به آنها بگو امشب را به ما مهلت بدهند چرا که : «و هو یعلم انی احب الصلاة له و تلاوة کتابه» (خداوند می داند و گواه است که من نماز و تلاوت قرآن را دوست دارم).
پس حضرت عباس علیه السلام نزد سپاهیان دشمن بازگشت و ازآنها شب عاشورا را برای نماز وعبادت مهلت خواست عمربن سعد درموافقت با این درخواست مردد بود وسرانجام ازلشكریان خود پرسید كه : چه باید كرد؟
عمروبن حجاج گفت : سبحان الله اگراهل دیلم ( كنایه ازمردم بیگانه ) و كفار از تو چنین تقاضائی می كردند سزاوار بود كه با آنها موافقت كنی .
قیس بن اشعث گفت : درخواست آنها را اجابت كن بجان خودم سوگند كه آنها صبح فردا با توخواهند جنگید .
ابن سعد گفت : بخدا سوگند كه اگربدانم چنین كنندهرگز با درخواست آنها موافقت نكنم.(5)
و عاقبت فرستاده ابن سعد به نزد حضرت عباس بن علی علیه السلام آمد و گفت :
ما به شما تا فردا مهلت می دهیم اگرتسلیم شدید شما را به نزد عبیدالله بن زیاد خواهیم فرستاد واگر سرباززدید ، دست ازشما برنخواهیم داشت.(6)
منبع:
1 .کافی:ج4 ص 174.
2.اعلام الوری :ج1 ص455. فیض العلام:ص143.بحار الانوار :ج44ص361.
3.از مدینه تا مدینه :ص381_382
4.اعلام الوری:ج1 ص455.فیض العلام:ص146.بحارالانوار :ج44ص392.
5. مقتل الحسین مقرم،ص 212.
6. الارشاد مفید، ج2، ص91.