مهنــا
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
چهارشنبه 04/01/20
قالَ اللّه ُ جل جلاله:
يا داوُدُ! بَلّـِغْ اَهْلَ الأَرضِ
اِنّى حَبيبُ مَنْ اَحَبَّنى وَ جليسُ مَنْ جالَسَنى وَ مُؤْنِسٌ لِمَنْ اَنِسَ بِذِكْرى وَ صاحِبٌ لِمَنْ صاحَبَنى وَ مُختارٌ لِمَنِ اخْتارَنى وَ مُطيعٌ لِمَنْ اَطاعَنى …
اى داود! به زمينيان برسان كه
من دوست كسى هستم كه مرا دوست بدارد، همنشين كسى هستم كه با من همنشينى كند، همدم و مونس كسى هستم كه با ياد من اُنس داشته باشد، همراه و هم صحبت كسى هستم كه با من مصاحبت كند، كسى را بر مى گزينم كه مرا برگزيند.
المجالس السنيّه ، ص 77
سه شنبه 04/01/19
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:
شما یک چیز را به من قول بدهید
من ۳ چیز را برایتان ضمانت میکنم…
جمعه 03/12/03
ده توصیه امام رضا علیه السلام به اباصلت برای آخر ماه شعبان
حجت الاسلام رفیعی
✔️ به کارهایی بپرداز که به تو مربوط است
✔️ اموری را که به تو مربوط نیست رها کن
✔️زیاد دعا کن
✔️فراوان استغفار کن
✔️قرآن بسیار تلاوت کن
✔️از گناهانت به درگاه خداوند توبه کن تا وقتی ماه رمضان می آید خالص برای خدا باشی
✔️ هر قرض و بدهی داری، بپرداز
✔️ هر کینه ای از مؤمنی در دلت داری بیرون بریز
✔️ و هر گناهی که به آن مبتلایی را ترک کن
✔️تقوای الهی را رعایت کن
✔️در پیدا و پنهان زندگی ات به خداوند توکل کن و [بدان که] هر که به خداوند توکل کند؛ خدا برای او کافی است…
✔️در باقی مانده ی این ماه، این جمله را فراوان بگو:
اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَکنْ قَدْ غَفَرْتَ لَنَا فِی مَا مَضَی مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِیمَا بَقِی مِنْهُ
خدایا اگر ما را در این روزهایی که از شعبان رفت نیامرزیده ای، پس ما را در روزهای باقی مانده ی آن بیامرز.
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
دوشنبه 03/11/22
یادداشت/ چه شد که انقلاب کردیم؟
روز ۲۲ بهمن یادآور پیروزی انقلاب اسلامی ایران است، انقلابی که ریشه در نارضایتی عمیق مردم از وضعیت موجود داشت. عوامل متعددی در این حرکت بزرگ نقش داشتند که در اینجا به سه نشانه از بیکفایتی حکومت پهلوی اشاره میکنیم.
قانون کاپیتولاسیون:
در سال ۱۳۴۳، رژیم پهلوی قانونی را به تصویب رساند که به اتباع آمریکایی در ایران مصونیت قضایی می داد. این قانون به کاپیتولاسیون معروف شد و به معنای اعطای امتیازات ویژه و برتری به خارجی ها در خاک ایران بود. این اقدام، احساس تحقیر و بیگانگی را در بین مردم ایران دامن زد، زیرا آنها میدیدند که عزت ملی شان پایمال شده است.
بخشش آرارات:
در پی یک توافقنامه با ترکیه در سال ۱۳۱۱، بخش بزرگی از منطقه آرارات به ترکیه واگذار شد. این اقدام در شرایطی صورت گرفت که مرزهای ایران به طور تاریخی در این منطقه تا کوه آرارات امتداد داشت. این تصمیم به عنوان یک عقب نشینی و ضعف از سوی مردم ایران تلقی شد و خشم عمومی را برانگیخت.
بخشش بحرین:
در سال ۱۳۴۹، رژیم پهلوی با استقلال بحرین موافقت کرد. این اقدام در حالی صورت گرفت که بحرین از نظر تاریخی بخشی از خاک ایران محسوب می شد. این تصمیم بدون توجه به خواست مردم و تنها بر اساس فشارهای بین المللی انجام شد و به عنوان یک نشانه دیگر از بی کفایتی رژیم و نادیده گرفتن منافع ملی در ذهن مردم حک شد.
این سه مسئله تنها بخشی از نارضایتی های عمیقی بود که در دل مردم ایران ریشه دوانده بود. فساد گسترده، سرکوب آزادی های سیاسی و عدم توجه به خواست مردم، شرایط را برای یک انقلاب فراهم کرد. مردم با رهبری امام خمینی (ره) به خیابان ها آمدند و با فداکاری و ایثار، سرانجام در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، رژیم پهلوی را سرنگون کردند و حکومت اسلامی را بنا نهادند. این روز، یادآور مبارزه مردم ایران برای استقلال، آزادی و عدالت است.
تهیه و تولید: مرسلون
یکشنبه 03/08/27
داستان جالب از زندگی سرور زنان عالم
هنگام شهادت بانوی اسلام، حضرت زهرا(علیها السلام)، امیرمؤمنان علی(علیه السلام) در کنار بستر ایشان جعبه ای را مشاهده کرد، پرسید این چیست؟
حضرت فاطمه(علیها السلام) عرض کرد: در میان این جعبه، حریر سبزی است که داخل آن صفحه ای سفید وجود دارد و در آن صفحه چند سطر نوشته شده.
[حضرت] علی(علیه السلام) فرمود: مضمون آن چیست؟
دختر پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) پاسخ داد: در شب عروسی و زفاف، من در جایگاه عبادت خود نشسته بودم، مستمندی آمد و تقاضای جامه ای کرد، من دو پیراهن داشتم، یکی نو که در آن شب پوشیده بودم و دیگری کهنه، همان پیراهن نو را به او دادم. صبحگاه پدرم برای دیدن ما آمد، فرمود تو که جامه نو داشتی چرا نپوشیدی!؟
گفتم: مگر شما نفرمودید هر چه انسان صدقه و کمک به مستمندان کند، برایش باقی می ماند، من هم آن جامه نو را به بینوائی دادم.
فرمود: اگر جامه نو را می پوشیدی و کهنه را به فقیر می دادی برای شوهرت بهتر بود و آن بینوا هم به پوشاک می رسید.
عرض کردم در این کار هم از شما پیروی کردم؛ زیرا مادرم خدیجه(سلام الله علیها) هنگامی که افتخار شرفیابی خدمت شما پیدا کرد و تمام اموال خود را در اختیار شما گذاشت، همه آنها را در راه خدا بخشیدی تا به جائی رسید که سائلی از شما پیراهنی خواست، جامه خود را به او دادی و در این امور مانند شما کسی نیست! پدرم گریه کرد و مرا به سینه چسبانید. در این هنگام فرمود: جبرئیل نازل شده و از جانب خداوند به تو سلام می رساند و می گوید: به فاطمه بگو هر چه از ما می خواهد درخواست کند که من او را دوست دارم. گفتم: «یا اَبَتَاهُ! شَغَلَتْنِی عَنِ الْمَسْئَلَةِ لَذَّة خِدْمَتِهِ، لَاحَاجَةَ لِی غَیرَ لِقَاءِ رَبِّی الْکرِیمِ فِی دَارِ السَّلَامِ»؛ پدر جان! مرا شیرینی فیض حضورش چنان به خود مشغول داشته که به یاد درخواست چیزی نیستم و جز لقاءِ پروردگار، آرزویی ندارم.
پدرم دست های خود را بلند کرد و به من نیز دستور داد دستم را بلند کنم و فرمود: «اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِاُمَّتِی»؛ (خدایا امّت مرا ببخش و بیامرز!) جبرئیل فرود آمد و عرض کرد: خداوند می فرماید: کسانی از امّت تو که محبّت فاطمه و همسر او و فرزندانش را داشته باشند، آمرزیدم!
من تقاضای سندی برای این موضوع کردم. جبرئیل این حریر سبز را آورد که در آن نوشته است: «کتَبَ رَبُّکمْ عَلی نَفْسِهِ الرَّحْمَة» و جبرئیل و میکائیل نیز گواهی دادند.
پدرم فرمود: آن را حفظ کن و در هنگام وفات سفارش کن که با تو در قبر گذارند، می خواهم در روز قیامت که زبانه های آتش شعله می کشد، درخواست آمرزش امّت کنی”
رَیاحینُ الشَّریعَه، محلاتی، ذبیح الله، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۹۶ ش، ج۱، ص ۷۲.
دوشنبه 03/08/14
روزی نامهای به امضای عدّهای از بزرگان شیعه به دست امام صادق علیه السلام رسید که چند نفر از امضاکنندگان خود حامل نامه بودند.
این نامه بیانگر شکایت از روشِ معاشرتی و رفاقت آمیز مفضّل بن عمر (یکی از شخصیّتهای شیعه و شاید نماینده و وکیل امام صادق علیه السلام در کوفه) با یک عدّه کبوترباز و افراد به ظاهر بی بندوبار بود.
درین نامه از حضرت خواسته شده بود مفضّل را از رفت و آمد با کبوتربازان و گرم گرفتن با آنها منع فرماید.
امام صادق علیه السلام پس از خواندنِ آن نامه، نامه ای دربسته برای مفضّل، به وسیله همان چندنفر فرستاد و فرمود این نامه را جز به دست مفضّل به کسی ندهند.
موقعی نامه حضرت به دست مفضّل رسید که امضاکنندگانِ نامه، همه در خانه او حاضر بودند،
او نامه را در حضور آنان باز کرده و خواند و سپس به دستِ آنها داد و گفت: میدانید که این نامه از امام صادق علیه السلام است، آن را بخوانید و بگویید چه باید کرد؟
آنها نامه را گرفته خواندند و متوجّه شدند امام درین نامه تنها دستورِ
چند قلم معامله به مفضّل داده که انجامش مستلزم رقمی درشت پول نقد میباشد و باید مفضّل تهیه کند.
آنها با خواندنِ نامه، همه سر به زیر انداخته و گفتند:
این کارها نیازمند به رقمِ بزرگی پول نقد است که باید پیرامون آن فکر کنیم و در صورت امکان فراهم و جمع آوری نموده به تو تسلیم نمائیم.
مفضل آنها را برای صرف غذا دعوت به ماندن کرد و نگذاشت از خانه بیرون روند و در همان موقع از پیِ کبوتربازان فرستاد و چون همه حاضر شدند، در حضورِ آن عدّه از بزرگان کوفه نامه امام را برای آنها خواند.
کبوتربازان بدون هیچ گونه تعلُّل و عذرتراشی از جای برخاسته، رفتند و هنوز مفضّل و میهمانانش از خوردنِ غذا دست نکشیده بودند که برگشتند و هریک مبلغی درخورِ توانائی خود از یک هزار و دوهزار درهم و رقمهائی از دینار آوردند و همه را یک جا جمع کرده تسلیم مفضّل نموده و رفتند.
در این موقع مفضّل روی سخن به امضاکنندگان نامه شکوائیه کرد و گفت: شما از من میخواهید که امثال این جوانان… را به خود راه ندهم و بدون توجه به این که امکان سر به راست کردنِ آنها در کار است و ممکن است در یک چنین مواردی باری از دین بردوش نهند، آنان را از دور و برِ خود بِرانم.
شما چنین پندارید که خداوند محتاج به نماز و روزه شماها میباشد، که مغرور بدان شده اید!
امّا در مقام گذشتِ مالی و کمک به دین خدا هریک عذرتراشی و تعلُّل میکنید و انجامِ امرِ امام را به دفع الوقت میگذرانید!
امضاکنندگانِ نامه که انتظار یک چنین گذشتِ مالی و بلندهمّتی را از کبوتربازان نداشته و رفاقت مفضّل با آنان را برمبنای بی بندوباریِ اخلاقی و امثال آن تلقّی کرده بودند، این عمل را پاسخِ دندان شکن و قانع کننده ای برای نامه خود و برخورد منفی و سکوت امام صادق علیه السلام نسبت به آن دانستند و حتّی از شکایتِ خود از مفضّل به امام نادم گردیده، برخاستند رفتند.
منهج المقال، ص۳۴۳