خاطره از شهدا


خاطره ای زیبا از شهید علی چیت سازیان

زمستان بود و دم غروب کنار جاده یک زن و ُیک مرد با یک بچه مونده بودن وسط راه. من و علی هم از منطقه بر می گشتیم.

تا دیدشون زد رو ترمز و رفت طرفشون.

پرسید:”کجا می رین؟ “

مرد گفت: کرمانشاه .

علی گفت: ” رانندگی بلدی گفت بله بلدم!.

علی رو کرد به من گفت: “سعید بریم عقب. “

مرد با زن و بچه اش رفتن جلو و ما هم عقب تویوتا.

عقب خیلی سرد بود،گفتم:

 آخه این آدم رو می شناسی که این جوری بهش اعتماد کردی؟

اون هم مثل من می لرزید، لبخندی زد و گفت:

“آره، اینا همون کوخ نشینایی هستن که امام فرمود به تمام کاخ نشین ها شرف دارن. تمام سختی های ما توی جبهه به خاطر ایناس.”

روز جمعه شهدا را ياد كنيم با ذكر صلوات

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.