موضوع: "حرف حساب"

قضاوت

خيلی شرم آوره كه هيچكس حريف زبونمون نباشه!
افتخار اينه كه هيچ كس حريف شخصيت ما نشه.
چه ﺧﻮﺏ میشداﻓﺘﺨﺎﺭ ﺁﺩﻣﺎ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻧﺒﺎﺷﻪ ﮐﻪ هیچ کس ﺣﺮﯾﻒ ﺯﺑﻮﻥ ﻣﻦ ﻧﻤﯿﺸﻪ
ﮐﺎﺵ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﺮﺩند ﮐﻪ هیچ کس ﺣﺮﯾﻒ شخصیت ﻣﻦ ﻧﻤﯿﺸﻪ
ﺳﮑﻮﺕ می کنم

می گذارم ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎ ﺗﺎ ﺍﻧﺘﻬﺎﯼ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﺸﺎﻥ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺁن چه ﻫﺴﺘﻢ ﺑﺮﻭﻧﺪ

می گذارم ﺍﺻﻼ ﻋﻮﺿﯽ ﺑﮕﯿﺮﻧﺪ ﻧﯿﺖ ﻫﺎﯼ ﻣﺮﺍﻭ ﺧﯿﺮﻩ ﻧﮕﺎﻫﺸﺎﻥ می کنم

ﻣﮕﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻬﻢ ﺍﺳﺖ ﺩﺭﺳﺖ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﺩﺭ ﺍﺫﻫﺎنی كه دنيای افكارشان را “خود قاضی” هستند.

پایان سال

اسفندروبه پایان است؛

کاش ارمغان روزهاییکه گذشت آرامشےباشدازجنس خدا

عیدواقعی ازآنکسی است که پایانسالش راجشن بگیرد

نه آغازسالی که ازآن بےخبراست…

زشت ترین



خیلی ها فکر می کنند، زشت ترین بخش بدن شان بینی شان است!

بعضیها هم با دهانشان مشکل دارند، فکر می کنند دهانشان خیلی زشت است!

و دیگران زیادی هم شکم بزرگشان، مشکلشان است و زشت شان کرده؛همه اینها شاید زشت و زیبا باشد،اما :

زشت ترین بخش بدن آدم ها،"ذهن شان” است؛

ذهن آدم ها، مثل یک حفره عمیق، پر می شود از خیلی چیزهای زشت؛از شک،از بد بینی،از برداشتهای بد، از نگاه پر غرور به دیگران، از توقع زیاد،از خودبینی زیاد؛


ذهن آدم ها گاهی تبدیل می شود به عضو زشت بدن؛ آنقدر بدن را زشت می کند که صدتا جراحی زیبایی هم کاری از پیش نمی برد؛

کاش می شد،جای بینی، جای شکم و پا، آدم ذهنش را جراحی می کرد.

عاقل ... عارف

اين متن را بايد باطلا قلم زد:


ﻧﯿﺎﺯﯼ ﺑﻪ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﻋﺒﺎﺩﺗﮕﺎﻩ ﻧﯿﺴﺖ

ﺷﻤﺎ ﻣﻌﺒﺪﯼ ﻫﺴﺘﯿدﮐﻪ ﺧـﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ

ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺩﺭ ﺩﺭﻭﻧﺘﺎﻥ…

ﻣﻌـﺸﻮﻕ ﺩﺭ ﻋـﺎﺷﻖ ﻧﻬﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ

تغییر واقعی همیشه از درون آغاز میشود

پس هنگامی که در خلوت خودت هستی تغییر کن نه در مقابل دیگران

هرکس که دیگران را بشناسد  عاقل است 

وهر کس خود را بشناسد عارف است ….

پیر شی الهی...



پیرمردی میگفت: پیر شی ولی نوبتی نشی!

گفتم: یعنی چی؟

گفت: یعنی وقتی دیگه قادر به انجام کارهات نیستی، بچه هات برا نگهداری ازت نوبت تعیین نکنند و باهم دعوا کنند

پیر نوبتی نشین الهی

حامی

لحظه‌شماری می‌کردند که امیرالمؤمنین از مسجد بیرون بیاید. باورشان نمی‌شد که علی از آنان حمایت کند. 

وقتی پیش او رفتند و از او خواستند که با خلیفه حرف بزند و او را متقاعد کند که غیر اعراب را هم منصب و مسئولیت بدهد. فکر می‌کردند علی بیش از هم دردی، کاری برای آنان نکند؛ اما حالا می‌بینند که علی به مسجد رفته است تا با بزرگان مدینه درباره آنان گفتگو کند.

همان‌طور منتظر ایستاده بودند که امیرالمؤمنین از مسجد بیرون آمد. آثار خشم و غضب را که در چهره او دیدند، دانستند که با درخواست آنان موافقت نشده است. سرها را پایین انداختند و رو به سوی خانه‌های خود گذاشتند. 

 اما ناگهان صدای امیرالمؤمنین را شنیدند که گفت:

بله؛ آنان موافقت نکردند که شما را بر کارهای مهم بگمارند؛ اما من از پسرعمو و برادرم، رسول خدا شنیده‌ام که اگر رزق و روزی را ده قسم کنند، یک قسم آن در حکومت است و باقی در تجارت. چشم به حکومت نداشته باشید؛ بروید به سوی نه قسم دیگر.

بحارالانوار، ج 42، ص 160

خودمان را بروز رسانی کنیم

“به‌روزرسانی “را که فقط برای انواع بازی‌ها، نرم‌افزارها و برنامه‌های کامپیوتری نگذاشته‌اند …

گاهی هم آدم، باید افکارش را به روز کند! طرز فکرش را ارتقا بدهد ، حال و هوایش را تازه کند ،

مثلاً دور بریزد تمام خاطراتی را که تکرارشان چیزی به‌جز غم و اندوه ندارد،

رها کند بعضی وابستگی‌ها را که حال و روزش را به هم می‌ریزندافسوس‌ها را …غصه‌ها را …نگرانی‌ها را …و تمام تلخی‌هایی که بوی کهنگی گرفته‌اند

گاهی بایدیک گوشه‌ی دنج نشست؛زندگی را نو کرد و یک “من” تازه ساخت با باورهایی جدید و افکاری رو به رشد …

باور کن لازم است هرازگاهی خودمان را هم "به‌روزرسانی” کنیم.

آیا من دزدم؟!؟!

یکی از برادران اهل سودان مقاله زیبایی نوشت تحت عنوان “آیا من دزدم؟"  ایشان برای بیان این مطلب به دو رخداد که برای او پیش آمده است اشاره می کند :

رخداد اول:

او می گوید: زمان امتحانات پزشکی من در ایرلند بود

 و مبلغی که برای امتحانات می بایست پرداخت میکردم 309 پوند بود

 در صورتی که پول خرد نداشته و من مبلغ 310 پوند را پرداخت نمودم

امتحانات خود را دادم و بعد از گذشت زمان در حالی که به کشورم سودان برگشته بودم .

در آن هنگام نامه ای دریافت نمودم که از ایرلند برایم ارسال شده بود.

 در آن نامه آمده بود که:

شما در پرداخت هزینه های امتحان اشتباه کردید و به جای مبلغ 309 پوند ، 310 پوند پرداخت کردید، و این چکی که به همراه این نامه برای شما ارسال شده به ارزش یک پوند می باشد … ما بیش از حق خودمان دریافت نمی کنیم).جالب اینجاست که ارزش آن پاکت نامه و نامه ای که در آن تایپ شده بود خود بیش از مبلغ 1 پوند بود.

اتفاق دوم:

او می گوید که من اکثر اوقات که در مسیر دانشگاه و خانه تردد میکردم، از بقالی (سوپر مارکت) که تو مسیرم بود و خانمی در آن فروشنده بود کاکائو به قیمت 18 بینس میخردم و به مسیر خودم ادامه می دادم .

در یکی از روزها … قیمت جدیدی برای همان نوع از کاکائو که بر روی آن 20 بینس نوشته بود در قفسه دیگر قرار داد.

برای من جای تعجب داشت و از او پرسیدم آیا فرقی بین این دو رقم جنس وجود دارد؟

در پاسخ ، به من گفت :

نه، همان نوع و همان کیفیت است !!

پس دلیل چیست؟!

چرا قیمت کاکائو در قفسه ای 18 و در دیگری به قیمت 20 به فروش می رسد؟

در پاسخ به من گفت :

به تازگی در کشور نیجریه، که کاکائو برای ما صادر میکرد

اتفاق جدیدی رخ داده که همراه با افزایش قیمت کاکائو برای ما بود

این جنس جدید قیمت فروش اش 20 بینس و قبلی را چون قبلا خریدیم همان 18 بینس است.

به او گفتم با این وضعیت کسی از شما جنس جدید خرید نمی کند تا زمانی که جنس قبل کامل به فروش نرود.

او گفت: بله، من آن را می دانم

من به او گفتم: بیا یه کاری بکن همه جنس ها را قاطی کن و با قیمت جدید بفروش با این کار کسی نمی تواند متوجه شود و جنس قدیم از جنس جدید تشخیص دهد.

در پاسخ در گوشی به من گفت : مگه شما یک دزدی ؟؟

شگفت زده شدم از آنچه او به من گفت

و مسیر خودم را پیش گرفتم و رفتم

در حالی که همیشه این سوال در گوش من تکرار می شودو ذهن مرا در گیر کرده است که :

آیا من دزدم ؟؟!!!

این چه اخلاق و کرداری است؟!

ما از جهان غرب عقب تر نیستیم ، از باورهایمان عقب تر مانده ایم

آخوند جهنمی

سال چهارم حوزه استادی داشتیم که تحصیل کرده فرانسه در رشته پزشکی بود و بعد حوزه آمده، روی نظم و سخت کوشی حساس بود هرکسی در یک جلسه غیبت می کرد جلسه بعد او را به کلاس راه نمی داد

و می گفت برو پیش مسئول مدرسه -که سخت گیر بود- مجوز کتبی بگیر و بیا. او از آنها درس می پرسید اگر می گفت دیروز غائب بودم می گفت عذر بدتر از گناه نیاور. غیاب بود باید از دوستانت درس را یاد می گرفتی.

یک روز طلبه ای با یک جعبه شیرینی آمد.

استاد به او گفت: دیروز نبودی؟!

آن طلبه گفت: دیروز مراسم عقد داشتم.این هم شیرینی که خدمت تون آوردم.

استاد گفت: مبارک باشه و دست تون درد نکنه تا بچه های کلاس مشغول خوردن هستند. بلند شو برو از مسئول مدرسه مجوز بگیر و بیا.

* روزی در حالی که طبق معمول درس روز قبل را به شکل تصادفی می پرسید گفت: من سخت گیرم؟

گفتیم: بله

گفت: نمی خواهم شما آخوند جهنمی شوید.

گفتیم: آخوند جهنمی ؟

گفت: بله این اصطلاح من است.

آخوند جهنمی به آخوندی می گویند که مردم یا مراکز دانشگاهی می گویند جهنم، فلان آخوند را دعوت کنیم و این زمانی است که از همه آخوندهای باسواد دعوت شده است ولی آنها به دلیل پر بودن برنامه و وقت شان دعوت را قبول نکرده اند.

کار این استاد من را به یاد شعار یکی از اساتید عرب زبان(ابو زهراء) که کمپانی ادب و تواضع بود می اندازد که مرتب می گفت:

“حوزوی لیس بفُوضوی"؛

طلبه هرج و مرج و بی نظم نیست.

 

برگرفته از کتاب شوخی های طلبگی

 

مراقب باشیم!


دو سوره در قرآن، با کلمه “ویل” شروع شده
“ویل” یکی از شدید ترین تهدید های قرآن است،
و اون دو آیه اینها هستند:

 

وَیْلٌ لِّلْمُطَفِّفِینَ
وای بر کم فروشان…

 

وَیْلٌ لِّكُلِّ هُمَزَةٍ لُّمَزَةٍ
وای بر عیبجویان طعنه زننده…

 

اولی در مورد مال مردم
دوم در مورد آبروی مردم…

 

مراقب هر دو باشیم!