مهنــا
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
شنبه 00/01/14
بر رفتار خودمان تامل کنیم
دو آتشنشان وارد جنگلی میشوند تا آتش کوچکی را خاموش کنند؛ آخر کار وقتی از جنگل بیرون میآیند و میروند کنار رودخانه، صورت یکیشان کثیف و خاکستر است و صورت آن یکی به شکل معصومانهای تمیز!
سوال: کدامشان صورتش را میشوید؟
اشتباه کردید، آنکه صورتش کثیف است به آن یکی نگاه کرده و فکر میکند صورت خودش نیز همانطور است …
اما آنکه صورتش تمیز است، میبیند که سرتاپای رفیقش غبار گرفته و به خودش میگوید: حتماً من هم کثیفم، باید خودم را تمیز کنم.
حالا فکر کنیم، چندین بار اتفاق افتاده که دیگران از رفتار بد ما و یا ما از رفتار بد دیگران به شستشو و پالایش روح خودمان پرداخته باشیم!
وقتی فرد مقابل ما مهربان، خوب و دوستداشتنی نیست، کمی باید به خودمان شک کنیم.
جمعه 99/12/08
پرهیز از تهمت زدن
گناه تهمت در روایات :
- فاسق چهار نشانه دارد: (اشتغال به) لهو، لغو، دشمني و بهتان.
- آنگاه که مؤمن به برادرش تهمت زند ایمان در دل او ذوب میشود؛ همانگونه که نمک در آب ناپدید میشود.
- بهتان زدن به آدم بی گناه (گناهش) بزرگتر از آسمان است.
- هيچ بي شرمي و وقاحتي چون بهتان زدن نيست.
- هر كس به مرد یا زن مومنهای تهمت بزند یا درباره او چیزی بگوید كه او مبرّا از آن است خدای عزّوجلّ او را در روز رستاخیز بر تلّی از آتش قرار میدهد تا اینكه از حرف خود درباره آن شخص برگردد.
شنبه 99/09/22
کسی که دربارۀ پول و دستمزدش زیاد اصرار نمی کند و خیال می کند دیگران انصاف دارند، احمق نیست،
مناعت طبع دارد.
کسی که به موقع می آید و برای با کلاس بودن، عده ای را منتظر نمی گذارد، احمق نیست،
منظم و محترم است.
کسی که برای حل مشکلات دیگران به آنها پول قرض می دهد یا ضامن وام آنها می شود و به دروغ نمی گوید که ندارم و گرفتارم، احمق نیست،
کریم و جوانمرد است.
کسی که از معایب و کاستی های دیگران می گذرد و بدی ها را نادیده می گیرد، احمق نیست،
شریف است.
کسی که در مقابل بی ادبی و بی شخصیتی دیگران با تواضع و محترمانه صحبت می کند و مانند آنها توهین و بد دهنی نمی کند، احمق نیست،
مودب و باشخصیت است.
کسی که به حرف های پشت سرش گفته می شود اهمیت نمی دهد، بی خبر نیست،
صبور و با گذشت است.
” انسان بودن هزینه سنگینی دارد “
چهارشنبه 99/07/09
امام حسین (علیهالسلام) :
اگر کسی در گوش راستم مرا دشنام دهد و در گوش چپم عذرخواهی کند ، گذشت میکنم ؛ به این دلیل که پدرم علی (علیه السلام) از جدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) روایت کرده که :
کسی که عذرخواهی دیگران را نپذیرد ، چه عذرش موجّه باشد چه ناموجّه ، بر حوض کوثر وارد نخواهد شد ، و به شفاعت من نمیرسد .
احقاق الحق ، ج ۱۱ ، ص ۴۳۱
سه شنبه 99/07/08
- رنجش، عصبانیت و ترس، “مثلث خودمشغولی” را به وجود میآورند.
شاید جالب باشد که بدانید، تمام نواقص اخلاقی از این سه واکنش سرچشمه میگیرند.
“رنجش” واکنش ما در برابر آن قسمت از گذشتهمان است که مسایل طبق خواسته و روال ما پیش نرفته، از این طریق ما دوباره به گذشته باز میگردیم و در آن زندگی میکنیم.
“عصبانیت” روش رویارویی ما با زمان حال و واکنشی به منظور انکار واقعیت است.
“ترس” احساسی است که وقتی ما به آیندهمان فکر میکنیم دچار آن میشویم و به بیان دیگر ، واکنش ما در مقابل ناشناختهها و احساس نگرانی از به وقوع نپیوستن رویاهایمان است.
این واکنشها در مقابل آدمها، مکانها و وقایع گذشته، حال و آینده زمانی ظاهر میشود که انتظارات ما از آنها برآورده نشود.
مثلث رهايى
اما راه حل کلیدی برای رهایی از خودمشغولی:
پذیرش را جایگزین رنجش
عشق را جایگزین عصبانیت
ایمان را جایگزین ترس کنیم…
جمعه 99/05/03
کسی آمد محضر آیت الله میلانی در مشهد.
در اطراف حرم امام رضا علیه السلام مغازه داشت.
عرض کرد: مغازه دارم در اطراف حرم، در ایامی که شهر شلوغ است و زائر زیاد، قیمت اجناس را مقداری بالا میبرم و بیشتر از نرخ متعارف میفروشم. حکم این کار من چیست؟
آیت الله میلانی فرمود: این کار “بی انصافی” است.
مغازه دار خوشحال از این پاسخ و اینکه آقا نفرمود حرام است، کفشهایش را زیر بغل گذاشت و دست بر سینه عقب عقب خارج میشد.
آقای میلانی با دست اشاره کرد به او که برگرد!
برگشت!
آقا دهانش را گذاشت کنار گوش مغازه دار و گفت:
داستان کربلا را شنیده ای؟
گفت:بله!
گفت: میدانی سیدالشهدا علیه السلام تشنه بود و تقاضای آب کرد و عمر سعد آب را از او دریغ کرد؟
گفت: بله آقا، شنیده ام.
آقای میلانی فرمود: آن کار عمر سعد هم “بی انصافی” بود!
این روزها باانصاف باشیم
چهارشنبه 99/04/18
چندین بار توسط چندین نفر این قانون به ما گفته شد
آجر را بردار، اما هیچ وقت بر روی دیوار نگذار
چرا که به محض گذاشتن آجر، توقع دارند آجر بعد و بعدتر
اما ما بازماندگان کسانی بودیم که کوک چهارم را می فهمیدند …خنگ نبودیم…
پای درس استاد مرحوم علامه محمد تقی جعفری
بعد از پایان کلاس شرح مثنوی معنوی مولانا جلال الدین،
استاد علامه محمدتقی جعفری گفت:
من خیلی فکر کردم و به این جمعبندی رسیدهام که رسالت همه پیغمبران در این عبارت خلاصه میشود، و آن. ” کوک چهارم ” است.
مریدان پرسیدند؟ “کوک چهارم"چیست؟
علامه با آن لهجه شیرین ٱذری در تمثیل چنین شرح میدهد :
یک شخصی کفشهایش را برای تعمیر نزد کفاشی میبرد،
کفاش با نگاهی میگوید این کفش سه کوک میخواهد و هر کوک مثلا ده تومان میشود و خرج تعمیر کفش کلا میشود سی تومان.
مشتری هم قبول میکند. پول را میدهد و میرود تا ساعتی دیگر برگردد و سوار کفش تعمیر شده بشود.
کفاش دست به کار میشود. کوک اول، کوک دوم و در نهایت، کوک سوم و تمام…!!
اما با یک نگاه عمیق در مییابد اگر چه کار تمام است، ولی یک کوک دیگر اگر بزند عمر کفش بیشتر میشود و کفش، کفشتر خواهد شد.
از یک سو، قرار مالی را گذاشته و نمیشود طلب اضافه کند و از سوی دیگر، دو دل است که کوک چهارم را بزند یا نزند.
او میان نفع و اخلاق، میان دل و قاعدهی توافق، مانده است.
یک دو راهی ساده که هیچ کدام خلاف عقل نیست.
اگر کوک چهارم را نزند، هیچ خلافی نکرده، اما اگر بزند، به رسالت هزار پیامبر تعظیم کرده.
اگر کوک چهارم را نزند، روی خط توافق و قانون راه رفته، اما اگر بزند، صدای لبیک او، آسمان اخلاق را پر خواهد کرد.
دنیا پر از فرصت کوک چهارم است، و ما کفاشهای دو دل…
برایتان دعا میکنم که در این دنیای فانی همیشه و هر لحظه با نگاهتان، با کلامتان، و با قدمهایتان با مهرورزی و از سر وجدان کوک چهارم را برای ديگران بزنید، شما هم برای ما دعا کنید که کوک چهارم را بزنیم …
دنیایی سراسر خیر و نیکی خواهیم داشت اگر با هم مهربان باشیم.