مهنــا
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
بار خدایا ! تاکی میان من و تو ، منی و مائی بود.
منی از میان بردار تا منیت من تو باشد و من هیچ نباشم.
الهی ، تا با توام بیشتر از همه ام و چون با خودم ، کمتر از همه ام .
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
چهارشنبه 02/06/01
صبوری میکنم اما تماشا کن
دلم آروم نمیشه
بمونم زنده دور از تو که چی شه
سه شنبه 02/05/31
عالم رو خبر کنید بابای من اومده…
شهادت حضرت رقیه سلاماللهعلیها تسلیت باد.
دوشنبه 02/05/30
دو برادر نزد پادشاهی به آهنگری مشغول بودند. روزی پادشاه امر کرد برای جنگ او با سپاه دشمن، یکی از برادران تیری تیرافکن بسازد و برادر دیگر زره پولادین و غیرقابل نفوذ!!! دو برادر تیر و زره را ساختند.
شاه دو برادر را به محوطۀ قصر برد و کنار هم گذاشت و گفت: بایستید؛ و روی به آن دو گفت: تیر را میزنم اگر در زره فرو رفت، آنگاه سازندۀ زره کارش درست نبوده، پس سزای او مرگ است و سازندۀ تیر کارش درست است و باید زنده بماند و اگر در زره فرو نرود، سازندۀ تیر کارش درست نبوده پس سازندۀ زره آزاد و تیر در قلب سازندۀ تیر خواهم زد. هر دو برادر از سخن پادشاه برجای خود لرزیدند. چون پاداش یکی از آنها مرگ حتمی بود در حالی که انتظار آن را نداشتند. پادشاه هر چه در بازو توان داشت کمان را کشید و تیر از کمان بر قلب سازنده فرو رفت و در دم جان سپرد و برادر دیگر آزاد گشت.
هیچ یک از دو برادر این چنین انتظار امتحان پادشاه بر خود، برای محصولشان را نداشتند. برادری که زنده ماند به جای شادی از زنده ماندن خویش، بر نعش برادر خود گریست و گفت: پادشاها! این سازندۀ زره برادر بزرگتر من بود که من فن آهنگری از او آموخته بودم و او به من یاد داد ولی خود به دانستۀ خود عمل نکرد. او به من گفت: چکش را محکم بکوب، ولی خود عمل نکرد؛ پس سزای من زنده ماندن به خاطر علمی بود که از او فراگرفتم و بدان عمل کردم، ولی خودش عمل به علمی که داشت نکرد تا خودش را در چنین روزی از دست مرگ رها سازد.
در احادیث آمده است: در روز قیامت عالمان بیعمل هم به شاگردان خود که به آموختههای خود عمل کرده و بهشتی شدهاند تأسف خواهند خورد در حالی که خود روانۀ جهنم خواهند شد.
دوشنبه 02/05/30
نقل شده است که روزی «سید هاشم» امام جماعت مسجد «سردوزک» بعد از نماز به منبر رفت. در ضمن توصیه به لزوم حضور قلب در نماز، فرمود:
روزی پدرم می خواست نماز جماعت بخواند و من هم جزء جماعت بودم. ناگاه مردی با هیأت روستایی وارد شد، از صفوف جماعت عبور کرد تا به صف اول و پشت سر پدرم قرار گرفت. مؤمنین از اینکه یک نفر روستایی رفت و در صف اوّل ایستاد، ناراحت شدند، اما او اعتنایی نکرد. در رکعت دوم در حال قنوت، قصد فرادا کرد و نمازش را به تنهایی به اتمام رساند و همانجا نشست و مشغول خوردن نان شد. چون نماز تمام شد، مردم از هر طرف به رفتار ناپسند او حمله و اعتراض کردند ولی او به کسی پاسخ نمی داد.
پدرم فرمود: چه خبر است؟ به او گفتند: مردی روستایی و جاهل به مسأله، به صف اوّل جماعت آمد و پشت سر شما اقتدا کرد و آنگاه وسط نماز، قصد فرادا کرد و هم اکنون نشسته و نان می خورد.
پدرم به آن شخص گفت: چرا چنین کردی؟
او در پاسخ گفت: سبب آن را آهسته به خودت بگویم یا در این جمع بگویم؟
پدرم گفت: در حضور همه بگو.
گفت: من وارد این مسجد شدم به امید اینکه از فیض نماز جماعت با شما بهره مند شوم، اما وقتی اقتدا کردم، دیدم شما در وسط حمد، از نماز بیرون رفتید و در این خیال واقع شدید که من پیر شده و از آمدن به مسجد عاجز شده ام لذا به الاغی نیاز دارم، پس به میدان الاغ فروشها رفتید و خری را انتخاب کردید و در رکعت دوم در خیال تدارک خوراک و تعیین جای او بودید. بدین سبب من عاجز شدم و دیدم بیش از این سزاوار نیست با شما باشم، لذا نماز خود را فرادا تمام کردم. این را بگفت و برفت.
پدرم بر سر خود زد و ناله کرد و گفت: این مرد بزرگی است، او را نزد من بیاورید، با او کار دارم، مردم رفتند که او را بیاورند اما او ناپدید گردید و دیگر دیده نشد.
داستانهای شگفت، ص ۸۸
یکشنبه 02/05/29
بنا بر روایات، روز اول ماه صفر «اهل بیت (ع)» وارد شهر شام شدند و در منطقه شامات که به مرکزیت دمشق معروف بود سکنا گزیدند.
این مکان که خانهای مخروبه بود، «امام سجاد (ع)» آن را بدون سقف و دردناک توصیف کردند و فرمودند به شکلی بود که هر لحظه احتمال میدادیم که دیوارها بریزد، دیوارها ظاهرا دور ما را گرفته بودند، اما مردم ما را میدیدند، سرمای شب و تابش آفتاب در روز ما را اذیت میکرد، به حدی که صورت دختران «پیامبر اکرم (ص)» آن قدر در مقابل آفتاب قرار گرفته بودند که پوست انداخته بودند.
: روز اول ماه صفر تا غروب کاروان اسرا در شهر دمشق چرخانده شدند،غروب آنان را در خرابه ساکن کردند و روز دوم همه آنان را از زن و مرد گرفته با دست و پای بسته به داخل کاخ یزید بردند به حدی که «حضرت سکینه(س)» دختر «امام حسین(ع)» به شکلی دو دست خود را بر روی سر قرار داده بودند که اینگونه پوشش خود را در داخل کاخ یزید حفظ کنند ایشان که به نوعی حجاب بر صورت داشتند یزید تعجب میکند و میگوید چرا این گونه ایستادهای؟ «حضرت سکینه (س)» میفرمایند من دختر «حسین بن علی(ع)» حجاب، عفاف و متانت دارم.
این جا بود که «حضرت زینب (ص)» در تکمیل سخنان «حضرت سکینه (س)» خطاب به یزید میفرمایند آیا این از عدل است که نوامیس خود را در پس پرده قرار دهی و نوامیس «پیامبر اکرم(ص)» را در کوچه و بازار بچرخانی.
در روز دوم ماه صفر در حضور یزید و اسرای کربلا جسارتهایی از جمله چوب خیزران بر سر مطهر «اباعبدالله (ع)» زده شد.، هرکس بلند شد و نوایی سر داد که نزنید، اینها داغدیده هستند. مشاور رومی یزید به وی گفت من چیزهایی از صاحب این سر شنیده ام که صلاح نیست تو چنین کاری کنی.
در روز سوم ماه صفر «حضرت زینب (س)» در ادامه سخنان اثر گذارشان به یزید فرمودند هر حیلهای داری به کار گیر و هر تلاشی میتوانی انجام بده، ولی نمیتوانی محبت ما را از دل مردم کم کنی یا پاک کنی چون این محبت را خدا در دل مردم قرار داده است و به زودی خواهی دید که هیچ کس از بنی امیه باقی نخواهد ماند، اما نور «حسین (ع)» بر همه عالم خواهد تابید.
الا لعنت الله علی القوم الظالمین
جمعه 02/05/27
دعای هر روز ماه صفر
درمفاتیح الجنان آمده است اگر کسى بخواهد از بلاهاى نازله این ماه محفوظ بماند، هر روز ده مرتبه این دعا را بخواند:
يَا شَدِيدَ الْقُوَى وَ يَا شَدِيدَ الْمِحَالِ يَاعَزِيزُيَاعَزِيزُ يَا عَزِيزُ
اى سخت نيرو و اى سختگير اى با عزت اى عزيز اى با عزت
ذَلَّتْ بِعَظَمَتِكَ جَمِيعُ خَلْقِكَ فَاكْفِنِي شَرَّ خَلْقِكَ يَا مُحْسِنُ يَا مُجْمِلُ يَا مُنْعِمُ يَا مُفْضِلُ
از بزرگيت تمام خلقت در پيشگاه تو خوار است پس شر خلقت را از من كفايت فرما اى احسان كننده اى نيكوكار اى نعمت بخش اى عطا ده
يَا لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ نَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذَلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
اى كه نيست معبود حقى جز تو منزهى تو بدرستى كه من از ظالمانم پس اجابت كرديم برايش و نجاتش داديم از غم و همچنين نجات دهيم مؤمنان را
وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ
و رحمت خداى بر محمد و آل پاك و پاكيزه اش
جمعه 02/05/27
مَنو به محرم رسوندید ، ازت ممنونم
نه محرم ، تموم سال برات گریونم
به اباالفضل که تا زندم به پات میمونم
ای آب حیات ، عالیدرجات ، کشتی نجات
جونم به فدات ارباب …