✨الهی✨

✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨

 

 بار خدایا ! تاکی میان من و تو ، منی و مائی بود.

منی از میان بردار تا منیت من تو باشد و من هیچ نباشم.

الهی ، تا با توام بیشتر از همه ام و چون با خودم ، کمتر از همه ام .

 

 ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨

 

 

 

واقعه عاشورا را به منطق قرآنیِ زینب(س) نزدیک کنیم.

 

زمانی که دشمنان زمین افتادن جسم یاران حسین(ع) را می‌دیدند، زینب(س) ارتفاع گرفتن و رشد ارواح اصحاب در درجات رشد و فضل تا «اعلا علیین» را می‌دید؛ از این منظر او جز زیبایی چیزی ندید.

نتیجه سطحی دیدن ماجرای عاشورا دوری شدن از منطق قرآنی زینب(س) است.


به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا

 

ماجرای قیام امام حسین(ع) و کربلا دارای ابعاد معرفتی گسترده‌ای است که متأسفانه به‌طور شایسته و بایسته به این ابعاد پرداخته نشده است و اگر هم از سوی محققان کاری صورت گرفته، به‌خوبی در جامعه انعکاس نیافته است. وجود چنین خللی باعث انحراف و تحریفاتی در معارف عترت و عاشورایی شد و زمینه را برای دور شدن از اصل معرفت حسینی فراهم کرد.

از عمده آسیب‌هایی که به‌فراخور تک‌بعدی دیدن ماجرای عاشورای حسینی در جامعه شیعه رواج یافت، می‌توان به مواردی مانند «پرداختن به ظاهر حادثه عاشورا»، «عدم‌تحقیق روی ابعاد غیبی و مخفی واقعه کربلا»، «عدم پرداختن به اهداف اصلی و معرفتی امام حسین(ع)»، «رواج تحریفات تاریخی و روایی»، «عدم‌انطباق معارف حسینی و عاشورایی» و … اشاره کرد. در ذیل به شرح برخی از موارد مذکور می‌پردازیم.

 ظاهر عاشورا ما را به معرفت حسینی نمی‌رساند
پرداختن به ظاهر ماجرای عاشورا نه‌تنها به انسان تصویر دقیقی از این واقعه عظیم تاریخی الهی نمی‌دهد بلکه ممکن است اصل ماجرای قیام حسینی(ع) را زیر سؤال ببرد؛

به این صورت که ظاهر واقعه عاشورا همان چیزی است که در مقاتل و تواریخ وجود دارد و کسانی که خود را مقید به این دو منبع می‌کنند و پا را فراتر نمی‌گذارند، فقط جنگ و خون و شمشیر برایشان پررنگ جلوه می‌کند و همان را به مخاطبان ارائه می‌دهند، در حالی که باید از مقاتل و تاریخ استفاده عبرتی و معرفتی داشت.

رهبر معظم انقلاب با همین نگاه در دهه هفتاد الگوی بسیار خوبی را در قالب مباحث «عبرت‌های عاشورا» به جامعه شیعه ارائه دادند که در تاریخ تشیع نمونه نداشت. چه پسندیده بود که سایر محققان این خط را در مباحث معرفتی نیز ادامه می‌دادند و آن را وارد محافل مذهبی می‌کردند.

 

زینب(س) شاهد زیبایی‌های عاشورا


اما در جریان کربلا با فرد بزرگواری مواجه هستیم که تربیت‌یافته مکتب اهل‌بیت(ع) است و از زاویه‌ای به کربلا نگاه می‌کند که زیبایی را نتیجه می‌گیرد و می‌فرماید «مارأیت إلّا جمیلاً»؛

زیرا برای زینب(س) سیر تربیت 6 ماهه یاران امام حسین(ع) از مدینه تا کربلا تا رسیدن به «اعلی علّیّین» پررنگ جلوه می‌کند، اصحابی که بین آن‌ها پیر و جوان و خردسال با آیین و مذاهب مختلف حضور داشتند.

زینب(س) که تا حدود زیادی عالم به معارف قرآن بود، شاهد بود تربیتی که نوح(ع) توانست طی 950 سال رسالتش آن هم با عده‌ای معدود انجام دهد، برادر و امامش حسین(ع) توانست با سرعت بسیار فراتر از نوح(ع) در مدت کمتر از 6 ماه با عده‌ای بیش از عده اصحاب نوح(ع) انجام دهد.

از این رو می‌بینیم که امام صادق(ع) در روایتی فرمودند: «سفینةالحُسَین أسرَعَ و أوسَع؛ کشتی حسین سریع‌تر و وسیع‌تر است».

 

یاران حسین(ع) بدون اذن وارد میدان نشدند.

 

زینب(س) شاهد بود که اصحاب در تمام مراحل آزمون الهی، سرافراز بیرون می‌آیند و هر بار به معنای واقعی کلمه، با امام زمانشان تجدید بیعت می‌کنند.

از سوی دیگر این بانوی مکرم اسلام شاهد دلدادگی و سر سپردگی اصحاب عاشورایی به امام حسین(ع) در روز عاشورا بود طوری که با وجود اشتیاق فراوانی که به شهادت در رکاب مولایشان و پیوستن به دوستان شهیدشان داشتند، بدون اذن امام پا به میدان نبرد نمی‌گذاشتند. 

بنابراین در زمانی که دشمنان زمین افتادن جسم یاران حسین(ع) را می‌دیدند، او ارتفاع گرفتن و رشد ارواح اصحاب در درجات رشد و فضل تا «اعلا علیین» را می‌دید؛ لذا در نظر زینب(س) ماجرای کربلا چیزی جز زیبایی نبود.

 

تحریف محتوای عاشورا جامعه را از معرفت حسینی دور می‌کند.


آسیب دیگری که می‌تواند قیام امام حسین(ع) و معارف عاشورایی را تحت‌الشعاع خود قرار دهد، «وجود تحریفات محتوایی و تاریخی» است. متأسفانه وجود محتواهایی که مطابق روایات اهل‌بیت عصمت و طهارت(ع) نیست، به‌وفور بین جامعه مداحان و برخی منبرهای دینی دیده می‌شود.

به‌عنوان نمونه یکی از مسائلی که مدام در هیئت‌های مذهبی مطرح می‌شود، مسأله تشنگی و گرسنگی کاروانیان و القای احساس درد شمشیر و آهن اصحاب عاشورایی به مخاطبان است، اما وقتی به روایات معتبر رجوع می‌کنیم، با چیزی بر خلاف آنچه تاکنون مطرح شده است، مواجه می‌شویم.

 

اصحاب امام حسین(ع) درد شمشیر را احساس نمی‌کردند.


امام محمد باقر(ع) در روایتی مشهور فرمود: «حسین‌بن علی(ع) قبل از اینکه کشته شود به اصحابش فرمود: همانا رسول خدا(ص) (به من) فرمود: اى فرزندم، همانا تو به‌زودى به‌سوى عراق سوق داده خواهى شد. و همانا تو و جماعتی از اصحاب تو در آن سرزمین شهید خواهید شد که (آنان) درد آهن (نیزه و شمشیر) را حس نمى‏‌کنند.»

و بعد حضرت استناد به آیه69 انبیا کرد و فرمود: «رسول‌الله(ص) سپس این آیه را تلاوت فرمود:«گفتیم: ای آتش؛ سرد و سلامت باشد بر ابراهیم»، جنگ براى تو و بر اینان (همراهانت) سرد و سلامت خواهد شد». (مختصرالبصائر، ص139)

 

آثار هنری عاشورا، تصویر زیبا به مخاطب نمی‌دهد.


نتیجه پررنگ کردن مسأله‌ای که بر خلاف روایات اهل‌عترت(ع) است، آسیبی جدی به معارف اصیل شیعی وارد می‌کند که به‌سادگی قابل جبران نیست، به این صورت که گویی فقط تشنگی و گرسنگی اصحاب مسأله‌ اصلی عاشورا و کربلا بود. بنابراین با این نگاه علاوه بر اینکه هیچ گاه نمی‌توان به حقیقت و زیبایی‌های عاشورا دست یافت، امام حسین(ع) و اصحاب حضرت مدام در موضع ضعف و انفعال قرار داده می‌شوند. از ین رو وقتی عمده آثار هنری واقعه عاشورا را می‌بینیم، حقیقتاً نمی‌توانیم زیبایی برداشت کنیم بلکه مدام خون و شمشیر و سیاهی فضای غالب آثار هنری است. پس بیاییم منظر خود را به زینب(س) نزدیک‌تر کنیم.

 

یادداشت: سعید شیری

۷۰۰ میلیون مسیحی در مقابل ۴۰ نفر مسلمان مقهور شدند!

 

دین به ماها نقشه داده است: شبکة روابط بین خودمان و شبکة روابط بیرونی با این آدم‌ها با اصل دعوت و امر به معروف و نهی از منکر.

تجربة سید جمال، کار سیاسی و اجتماعی و تشکیلاتی مبتنی بر مستحبات و تکالیف شرعی کار اصلی سید جمال در مصر، همین گونه شکل گرفت. به کارگیری یک رشته از مستحبات و واجبات این چنینی برای شبکه‌سازی و فعالیت ضد انگلیسی.

شهید هاشمی‌نژاد با لحن داستان گونه‌ای در کتاب مناظرة دکتر و پیر، بخشی از این ماجرا را آورده است.

ماجرا در کتاب از آن جا آغاز می‌شود که سید جمال به اتفاق شیخ محمد عبده از پاریس حرکت کرده و وارد مصر شدند. در آن‌جا جمعیتی را به نام «انجمن وطنی» تشکیل داده و از مردم برای پیوستن به آن دعوت کردند.

از آن‌جا که این انجمن بر خلاف تمام احزاب سیاسی روز برای رسیدن به قدرت تأسیس نشده بود، از سرتاسر مصر تنها ۴۰ نفر به آن پیوستند…

در جلسة پانزدهم انجمن وطنی سید جمال به ارائة بحث پرداخت و گفت: «…بارالها! گفتة تو راست است که «و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا» پروردگارا! گفتة تو حق است و این انجمن مقدس به نام تو و برای یاری دین تو تشکیل یافته است… قرآنی که در پرتو شعاع نورانی‌اش دنیای دیروز و امروز را با آن انحطاط به این درجه از تمدن رسانید امروز منحصر شده به:

تلاوت در قبرستان‌ها!

زینت قنداق بچه!

مقدمة انتقال اسباب منزل!

چشم زخم!

قسم دروغ!

مشغولیت روزه‌داران!

زبالة مساجد!

بازیچة مکتبخانه‌ها!

سلاح جن‌زده‌ها!

حمایل مسافرین!

حرز زورخانه!

سرمایة کتاب‌فروشی‌ها!…

خدایا تو گفتی و حق گفتی: «ان الله لا یغیر ما به قوم حتی یغیروا ما بانفسهم».

آری، خداوندا! ما صورت دل‌های خود را از اطاعت تو برگرداندیم، تو هم سعادت و شرافت ما را به ذلت و نکبت مبدل ساختی»! … از بدبختی‌های امت اسلامی می‌گوید تا جایی که سید جمال و ۴۰ نفر به شدت گریه می‌کنند و از حال می‌روند… بعد همگی به اتفاق آرا به این نتیجه رسیدند که تنها راه نجات، بازگشت به فرامین سعادت بخش اسلام است و بس.

از این‌ برنامة ۱۷گانه ای برای عمل تنظیم کردند:

«-هر یک از اعضای انجمن در هر شبانه روز لااقل۱ حزب از قرآن را با دقت و تأمل بخواند.

-به جماعت خواندن نمازهای واجب،

-ترک نکردن امر به معروف و نهی از منکر،

-دعوت غیر مسلمانان به اسلام،

-بحث به احسن شکل با مبلغین مسیحی،

-یاری به فقرا در حد امکان،

-کشف و برآوردن نیازهای مشروع نیازمندان قبل از درخواست آنان،

-صلة رحم،

-عیادت بیماران،

-جویا شدن از حال مسلمانی که در مسجد یا محل کار دیده نشده و کوشش برای رفع مشکل او،

-دیدار با کسانی که از مسافرت‌های مشروع برمی‌گردند،

-پرداخت حقوق واجب مالی،

-کوتاهی نکردن از راهنمایی افراد ناآشنا با قوانین دین و یا سایر شئون سعادت بخش دیگر،

-دور کردن صفات رذیله از خود به ویژه تکبر و خودپسندی و جاه‌طلبی،

-گذشت از لغزش‌های برادران مسلمان خود،

-تندخو و غضبناک نبودن در رفتار با مردم،

-خودداری از انجام کاری یا گفتن سخنی که نفعی (مادی یا معنوی) برای آنان یا دیگر مسلمانان ندارد».

 

هر یک از اعضاء موظف شدند دفترچة کوچکی به همراه خود داشته باشند تا به هر یک از مواد هفده‌گانه که عمل کردند آن را یادداشت کنند. تا در دفتر انجمن ثبت شود و چون بعضی از این مواد هفده‌گانه احتیاج به امکانات مالی داشت، همة ۴۰ نفر در مرحلة اول تصمیم گرفتند که تجملات زندگی خود را بفروشند و با حداقل ضروریات زندگی به سر ببرند و باقی درآمد خود را در اختیار صندوق انجمن قرار دهند…

کارنامة ۱ ماهه:

-عیادت ۱۵۰۰ مریض،

-برآوردن احتیاج ۱۲۰۰۰ محتاج،

-توبة ۸۰۰ معتاد به مشروبات الکلی،

-نماز خواندن ۱۳۰۰ مسلمان که نماز نمی‌خواندند،

-توبة ۴۰۰ زن منحرف،

-استعفای ۸۰ نفر از مستخدمین ادارات انگلیسی،

-خودداری ۵۰۰ نفر از ثروتمندان مصر از خرید کالاهای لوکس از ممالک بیگانه به ویژه انگلستان،

-سرمایه دادن به ۷۵ نفر ورشکسته،

-تأمین یک سالة ۲۰۶ نفر از نیازمندان واقعی،

-برقراری ۴۴ مجلس بحث با مبلغین مسیحی و وارد کردن ۱۲۰ اشکال که از دادن پاسخ به آن‌ها عاجز شدند!…

«لرد کرومر» مستشار مالی دولت انگلستان در مصر، یکباره مشاهده کرد که امور تجاری انگلیس در مصر ۳۵٪ تنزل کرده است! و ۸۰ نفر از مأمورین مجرب مسلمان استعفا دادند و نمایندگان کمپانی‌های انگلیسی و مخصوصاً نمایندگان فروش اشیای تجملی از عدم مراجعة مشتریان فریادشان بلند است که «به اندازة مخارج مغازه و حقوق کارکنان هم فروش نداریم».

 

آن عده از مأمورین دولت مصر که مأمور وصول مالیات مشروبات الکلی و فواحش بودند از شغل خود استعفا دادند. فعالیت‌های ۳۵ سالة مبلغان مسیحیت نسبت به فعالیت یک ماهة انجمن وطنی مصر رنگ باخت.

کرومر در اولین گزارش خود چنین نوشت: «بدین وسیله به زمامداران انگلستان اعلام خطر می‌کنم که اگر یک سال دیگر انجمن وطنی مصر تحت رهبری سید جمال الدین اسدآبادی ادامه پیدا کند، نه تنها سیاست و تجارت دولت انگلیس در آسیا و آفریقا یکسره نابود خواهد شد، بلکه ترس آن است که نفوذ کشورهای اروپایی یکباره در سراسر جهان به خطر افتد».

و در گزارش دوم خود نیز هشدار می‌دهد: «انجمن وطنی مصر بدترین صاعقه‌ایست که برای پیشرفت ما تصور شود و باید با کمال سرعت برای تفرق آنان دستور صادر شود».

کرومر در سومین گزارش معترف است: «انجمن وطنی مصر بهترین شاهد است بر استیلای محیرالعقول مسلمین در سیزده قرن قبل که در مدت کوتاهی بر ثلث کشورهای جهان تسلط یافتند»

 

یکی از مبلغین مسیحی در گزارشی که به کلیسای سنت پل (بزرگ‌ترین کلیسای آن وقت) ارائه کرد، آورده است:

«هیچ امری عجیب‌تر از این واقعه نیست که ۷۰۰ میلیون مسیحی در مقابل ۴۰ نفر مسلمان که در واقع روح یک سید روحانی در کالبد آن‌ها بیش نیست، این‌گونه مقهور گردند»!

و رئیس بانک انگلستان در مصر نیز نوشت: «از غرائب روزگار این که امروز سیاست اروپا در مصر و فردا در سراسر دنیا پایمال فعالیت ۴۰ نفر مسلمان خواهد شد که سلاحشان فقط دیانت است». (به نقل از کتاب «مناظرة دکتر و پیر» نوشتة شهید هاشمی نژاد)

درسی که از این قصه می‌شود گرفت همین اثر انجام یک سری وظایف دینی و ارتباطات دینی برای فعالیت‌های انقلابی است.

این همه روایت که دستورات خاص مربوط به ارتباطات مؤمنین با همدیگر است، یا می گوید به دیدار هم بروید و امر ما را احیا کنید برای همین چیزهاست…

به نقل از مقاله ی روش‌های هم‌افزائی دانشجویان مذهبی هم‌دوره در دانشگاه

روز تاسوعا چه اتفاقاتی افتاد؟

شیخ کلینى از جناب صادق علیه السلام روایت کرده که آنجناب فرمود:

تاسوعا روزى بود که جناب حسین علیه السلام و اصحابش را در کربلا محاصره کردند و سپاه شام بر قتال آنحضرت اجتماع کردند و ابن مرجانه و عمر سعد خوشحال شدند بسبب کثرت سپاه و بسیارى لشکر که براى آنها جمع شده بود و جناب حسین ع و اصحابش ضعیف شمردند و یقین کردند که یاورى از براى آن حضرت نخواهد آمد و اهل عراق او را مدد نخواهند نمود. 

پس فرمود پدرم : فداى آن ضعیف غریب .

آنچه در روز تاسوعا اتفاق افتاد:

1.محاصره خیمه ها در کربلا

امام صادق علیه السلام فرمودند:

تاسوعا روزی بود که حسین علیه السلام و اصحابش را در کربلا محاصره کردند و سپاه شام بر قتل آن حضرت اجتماع نمودند،و پسر مرجانه و عمر سعد به خاطر کثرت سپاه ولشکری که برای آنها جمع شده بود خوشحال شدند،وآن حضرت و اصحابش را ضعیف شمردند ویقین کردند که یاوری از برای او نخواهد آمد واهل عراق حضرتش را مدد نخواهند نمود.1

 

2.آمدن شمر و رساندن نامه ی ابن زیاد
در این روز لشکر مجهزی به دستور ابن زیاد از کوفه وارد کربلا شد،وشمر نامه ابن زیاد را آورد.2

 

3. آمدن امان نامه برای فرزندان ام البنین علیها السلام
در این روز شمر ملعون برای حضرت عباس علیه السلام و برادرانش امان نامه آورد . 3

آن لعین خود را نزدیک خیام با جلالت حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام رسانید وبانگ برآورد:

“أین بنو اختنا": “پسران خواهر ما کجایند"؟

ولی آن بزرگواران جواب ندادند.

امام حسین علیه السلام فرمودند:جواب او را بدهید اگر چه فاسق است.
حضرت عباس علیه السلام در جواب فرمودند:چه می گویی؟

شمر گفت:من از جانب امیر برای شما امان نامه آورده ام. شما خود را به خاطر حسین علیه السلام به کشتن ندهید.

حضرت عباس علیه السلام با صدای بلند فرمود:"لعنت خدا بر تو وامیر تو (و برامان تو ) باد . ما را امان میدهید در حالیکه پسر رسول خدا را امان نباشد"؟!4


4.خطابه امام حسین علیه السلام برای اصحابش
در عصر این روز امام حسین علیه السلام در جمع یاران خطبه ای قرائت فرمودند، و اصحاب اعلام وفاداری نمودند.


5- مهلت برای راز و نیاز

وقتی عمر سعد لشکر را آماده جنگ با امام علیه السلام نمود ومعلوم شد که قصد جنگ دارد، حضرت به برادرش عباس علیه السلام فرمود :

نزد دشمنان برو و به آنها بگو امشب را به ما مهلت بدهند چرا که : «و هو یعلم انی احب الصلاة له و تلاوة کتابه» (خداوند می داند و گواه است که من  نماز و تلاوت قرآن را دوست دارم).


پس حضرت عباس علیه السلام نزد سپاهیان دشمن بازگشت و ازآنها شب عاشورا را برای نماز وعبادت مهلت خواست عمربن سعد درموافقت با این درخواست مردد بود وسرانجام ازلشكریان خود پرسید كه : چه باید كرد؟

عمروبن حجاج گفت : سبحان الله اگراهل دیلم ( كنایه ازمردم بیگانه ) و كفار از تو چنین تقاضائی می كردند سزاوار بود كه با آنها موافقت كنی .

قیس بن اشعث گفت : درخواست آنها را اجابت كن بجان خودم سوگند كه آنها صبح فردا با توخواهند جنگید .

ابن سعد گفت : بخدا سوگند كه اگربدانم چنین كنندهرگز با درخواست آنها موافقت نكنم.(5)


و عاقبت فرستاده ابن سعد به نزد حضرت عباس بن علی علیه السلام آمد و گفت :

ما به شما تا فردا مهلت می دهیم اگرتسلیم شدید شما را به نزد عبیدالله بن زیاد خواهیم فرستاد واگر سرباززدید ، دست ازشما برنخواهیم داشت.(6)

 

 

منبع:

1 .کافی:ج4 ص 174.

2.اعلام الوری :ج1 ص455. فیض العلام:ص143.بحار الانوار :ج44ص361.

3.از مدینه تا مدینه :ص381_382

4.اعلام الوری:ج1 ص455.فیض العلام:ص146.بحارالانوار :ج44ص392.

5. مقتل الحسین مقرم،ص 212.

6. الارشاد مفید، ج2، ص91.

 

 

حکایت شیعه ای که نمی توانست به زیارت سیدالشهداء علیه السلام برود

?مسمَع بن عبدالملک: امام صادق علیه السلام به من فرمودند: «ای مِسمع! تو از اهل عراق هستی؛ به زیارت امام حسین علیه السلام نمیروی؟»

?عرض کردم: «نه؛ من نزد اهل بصره مرد شناخته شده ای هستم؛ گروهی از آنها هواداران خلیفه هستند و در میان قبائل دشمنان زیادی داریم که برخی ناصبی هستند؛ می ترسم که نزد فرزندان سلیمان (بن عبدالملک) جاسوسی مرا کنند، و از من انتقام بگیرند.»

?فرمودند: «آیا به یاد مصائب سیدالشهداء علیه السلام می افتی؟» عرض کردم: «آری» فرمودند: «آیا گریه و زاری هم می کنی؟»

?عرض کردم: «بله قسم به خدا و اشک می ریزم طوری که خانواده اثر آن را بر من مشاهده می کنند؛ و نمی توانم غذا بخورم و این حال در صورتم نمایان می شود.»

?فرمودند: «رحمت خدا بر اشک تو! تو از اهل جزع بر مصائب ما هستی و از کسانی که به شادی ما شادمان و به غصّۀ ما غمگین می شوند. نگرانی ما باعث نگرانی آنها و امنیّت ما موجب احساس امنیّت برای آنهاست.

?«مطمئن باش که زمان مرگت خواهی دید که پدران من نزد تو حاضر می شوند و به فرشتۀ مرگ سفارش تو را می کنند و بشارتهایی که برایت می آورند بالاتر است.

?و ملک الموت نسبت به تو از مادر دلسوز نسبت به فرزندش، دل نازکتر و مهربان تر خواهد بود.» در این حال حضرت به گریه افتادند و من هم با ایشان گریستم.

? «کامل الزیارات» ص 101

 

شتاب در انجام کار نیک

 امام حسين عليه‌السلام: اَيُّهَا النّاسُ نافِسوا فِى الْمَكارِمِ وَ سارِعوا فِى الْمَغانِمِ وَ لا تَحْتَسِبوا بِمَعْروفٍ لَمْ تَجْعَلوا… ؛

اى مردم در خوبی‌ها با يكديگر رقابت كنيد و در كسب غنائم (بهره گرفتن از فرصت‌ها) شتاب نماييد و كار نيكى را كه در انجامش شتاب نكرده‌ايد، به حساب نياوريد.

 

? بحارالأنوار، ج 78، ص 121، ح 4

کمک به فقرا یا نذری برای امام حسین علیه‌السلام؟

هر ساله شور و اشتیاق عزاداری برای سید و سالار شهیدان بیشتر می شود و این دریای بیکران شور و شعور و احساس, دنیای متمدن امروزی را بیشتر از گذشته تحت تاثیر خود قرار می دهد تا مردم در سراسر دنیا با روحیه مبارزه با ظلم و ستم و دفاع از مظلوم وفداکاری برای شرف و فضیلت و آزادی وآزادگی آشنا شوند و این همان وعده راستین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است که فرمود:

در آیات و روایات از اسراف و تبذیر به صورت کلی نهی شده است چنانچه در سوره فرقان خداوند متعال می فرماید:
آنها كساني هستند كه به هنگام انفاق، نه اسراف مي ‏كنند و نه سخت‏گيري، بلكه در ميان اين دو حد اعتدال را رعايت مي ‏كنند.(فرقان :67)

إنَّ لِقَتلِ الحُسَينِ حَرارَةً في قُلوبِ المُؤمِنينَ لاتَبرُدُ أبَدا
شهادت حسين سلام الله علیه آتشى در دل مؤمنان درانداخته است كه هرگز سرد نخواهد شد.
(مستدرك الوسائل : ج ۱۰ ، ص ۳۱۸)

یکی از مهمترین آداب و رسوم عزاداری موضوع اطعام است که به زبان عمومی از آن به نذری دادن تعبیر می شود که در آیات و روایات اسلامی بر آن تاکید شده است تاجایی که در بعضی از ادعیه از خداوند طلب توفیق برای اطعام مردم می شود و در برخی دیگر از روایات, اطعام کنندگان بهترین مردم معرفی شده اند.
( الأصول الستة عشر، ص 35)

برای دریافت کنندگان اطعام در روایات اسلامی مصادیق مختلفی بیان شده است که خویشاوندان و همسایگان و فقرا و کودکان و بیماران از جمله این مصادیق هستند.

اما یکی از مصادیق مهم این مساله اطعام عزادارن مصیبت دیده است که رسول خداصلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم به دختر بزرگوارش فرمود: برای خانواده جعفر غذایی ببرید, زیرا حادثه شهادت جعفر آنان را مشغول کرده است
(دیلمى ج 1، ص 77)

چنانچه از این روایت استفاده می شود, اطعام به عزاداران اختصاصی به عزادارن فقیر ندارد و به صورت کلی تاکید شده است و چه عزایی بزرگ تر و عظیم تر از عزای سید وسالار شهیدان که محتشم کاشانی از آن به صبح تیره ای یاد می کند که :
این صبح تیره باز دمید از کجا کزو
کار جهان و خلق جهان جمله در هم است
و با استناد به این روایات مردم با برپایی خیمه عزای حسینی به صورت گسترده اقدام به اطعام عزاداران حسینی می کنند.
اما هر ساله در روزهای ایام ماه محرم, عده ای از نویسندگان در شبکه های اجتماعی دست به قلم شده و در اینستاگرام و تلگرام از دغدغه های خود نسبت به هزینه های برپایی خیمه های عزا برای سید و سالار شهیدان می نویسند و انتقاد می کنند و برخی هم با وجود اینکه در طول سال شعار احترام به عقاید دیگران را سر می دهند, نه تنهایی احترامی نمی گزارند, بلکه توهین های بی شرمانه ای به زبان می آورند و در شبکه های اجتماعی قلم فرسایی می کنند.

سوالاتی از این قبیل :
1-با هزینه این عزاداری ها چه تعداد می توان اشتغال زایی کرد؟

2-با خرج و مخارج این نذری ها هزینه تحصیل چه تعداد کودک بی بضاعت را می توان تامین کرد؟

3-با صرف این هزینه ها در راه تامین جهیزیه دختران دم بخت چه تعداد جوان می توانند زندگی مشترک خود را آغاز کنند؟
و صدها ضرب و تقسیم مختلف با این هدف که عزاداری برای سید الشهدا علیه السلام را تعطیل کنید و در مقابل به این امور بپردازید.

اما جدای از اینکه در آیات و روایات از اسراف و تبذیر به صورت کلی نهی شده است چنانچه در سوره فرقان خداوند متعال می فرماید: آنها كساني هستند كه به هنگام انفاق، نه اسراف مي ‏كنند و نه سخت‏گيري، بلكه در ميان اين دو حد اعتدال را رعايت مي ‏كنند.
(فرقان :67)

توجه به چند نکته ضروری و لازم است:
1-همین مردم در برنامه ماه عسل امسال, میلیاردها تومان برای آزادی زندانیانی که برخی به خاطر تنها 5 میلیون تومان سال ها اسیر زندان بودند و رنج دوری از خانواده و فرزندان تحمل این موضوع را برای آنان سخت و دشوار کرده بود, با دل و جان هزینه کردند و موجبات آزادی صدها نفر را فراهم کردند.

2-همین مردم ,هر ساله در جشن عاطفه ها و ….هزینه تحصیل هزاران کودک بی بضاعت را که توان تامین وسایل مورد نیاز برای تحصیل را ندارند, تامین کردند .
و صدها مناسبت دیگر از کمک به سیل زدگان و زلزله زدگان گرفته تا کمک به مردم مظلوم در اقصی نقاط دنیا که مردم ایران اسلامی سنگ تمام گذاشته و با شور و شوق وصف نشدنی از جان و مال خود در راه خدا انفاق می کنند.

یکی از مهمترین آداب و رسوم عزاداری موضوع اطعام است که به زبان عمومی از آن به نذری دادن تعبیر می شود که در آیات و روایات اسلامی بر آن تاکید شده است تاجایی که در بعضی از ادعیه از خداوند طلب توفیق برای اطعام مردم می شود و در برخی دیگر از روایات, اطعام کنندگان بهترین مردم معرفی شده اند.
( الأصول الستة عشر، ص 35)

اما سوال اصلی اینجاست که :
1-چرا کسی از میلیاردها دلاری که ایرانی ها هرساله صرف هزینه سفر به خارج از کشور از آنتالیا گرفته تا پاتایا و مالزی و سنگاپور و ……..می کنند, انتقادی نمی کند که چرا این افراد هزینه سفر خود را صرف کمک به فقرا نمی کنند؟

2-چرا هیچ فردی از ارقام نجومی که در ایران صرف هزینه خرید و مصرف لوازم آرایشی می شود , تا جایی که رتبه تک رقمی در مصرف لوازم آرایش را در دنیا بدست آورده ایم ,حرفی به میان نمی آورد که چرا این ارقام نجومی صرف هزینه تحصیل کودکان بی بضاعت نمی شود؟

3-چرا هیچ کسی از بریز و بپاش های پارتی های شبانه و بعضا مختلطی که گاهی فقط مختص قشر مرفه جامعه است, انتقادی نمی کند که چرا صرف تامین نیازهای فقرا نمی شود؟

و هزاران سوال دیگر پیرامون میلیارد ها دلاری که در ایران صرف هزینه های مختلف می شود و هیچ گاه مورد انتقاد هیچ فرد و یا گروهی قرار نگرفته و نخواهد گرفت, اما همیشه مساله عزاداری برای سید الشهدا مورد انتقاد عده ای بوده است .

اما این انتقادها که بعضا به منظور دشمنی با عزاداری از طرف شبکه های معاند مطرح می شود, هرگز نمی تواند ذره ای از ابراز ارادت مردم به اباعبدالله الحسین علیه السلام کم کند و این مردم در کنار کمک به فقرا و نیازمندان و کودکان بی بضاعت و تهیه جهزیه برای دختران نیازمند, در اقامه عزای سید و سالار شهیدان و اطعام عزاداران که فقرا نیز در این سفره بزرگ سهم گسترده ای دارند, سنگ تمام گذاشته و بدون توجه به تورم و گرانی هر سال بیشتر از گذشته این موضوع را توسعه می دهند.

امین ادریسی- کارشناس حوزه/ بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

تحليل‌هاي كه از متن واقعه عاشورا نجوشيده باشد، خودش شُبهه است.

ورود به متن واقعه عاشورا با دو باب «بُکا» و «زیارت» ممکن است.

«تحليل‌هاي كه از متن عاشورا نجوشيده باشد، خودش شبهه است، از تحليل‌هاي جريان روشن‌فكري در دوره‌هاي هاي اخير (كه عاشورا را نتيجه يك درگيري قوميتي كه دوران آن گذشته است، مي‌داند) تا آن تحليل‌هايي كه مرحوم شهيد مطهري آن را روضه ماركسيستي براي امام حسين(ع) مي‌دانستند.
تحليلي كه همراه با دلدادگي و زيارت نيست، براي ما فهم از عمق عاشورا ايجاد نمي‌كند. آنچه صيانت ايجاد مي كند، متن واقعه عاشورا است.

تحليل‌هاي بيرون از واقعه _ چه تحليل‌هاي عرفاني باشد كه از جمال و جلال صنع الهي سخن بگويد و چه تحلیل‌های عقلي _ راهگشا نيست. ? بيرون اين حادثه ايستادن و تحليل كردن، نه‌تنها نجات‌دهنده نيست، بلكه خود شبهه‌اي مي‌شود كه بايد آن را جواب داد.

آنچه ما را از فتنه‌ها عبور مي‌دهد، همان چيزي است كه اصحاب سيدالشهداء(ع) را نجات داد، يعني پناه بردن به شفاعت سيدالشهداء(ع) و ورود به متن بلاي عاشورا. امام حسين(ع)، سنگين‌ترين بلا را تحمل كردند تا ازيك‌سو محبين را از اين شبهه‌ها و فتنه‌ها نجات دهند و ازسوي‌ديگر آنها را در وادي نور سير دهند و اين امر تنها با ورود به متن حادث ممكن است و اين ورود نيز تنها با همين دو باب بكاء و زيارت، اتفاق خواهد افتاد.

با ورود به متن واقعه، تحليل‌ها معنادار و بصيرت‌زا مي‌شود و انسان را به موضع‌گيري و صف و قتال مي‌رساند. تحليل با اين سرمايه بارور مي‌شود و الا نهايت تحليل به اينجا مي‌رسد كه عاشورا نتيجه خشونت بدر است. كسي كه عاشورايي نشده باشد، تحليل او از عاشورا هرچند به كشتن و كشته شدن برسد، تحليل صحيحي نيست. در همين دوران ما، ماركسيست‌ها هم عاشورا را تحليل مي‌كردند ولي اين تحليل ها، نه تنها راهگشا نبود كه خود شبهه بود.»

?استادسیدمحمّدمهدی میرباقری، ۹۳/۸/۱۳

کاش من هم یک «مرثیه خوان» بودم!

علامه طباطبایی (ره)، روزی در یکی از مجالس روضه شرکت کرده بود. شخص حرّاف و لوده‌ای که علامه را نمی‌شناخت در حضور ایشان شروع کرد به لودگی کردن و حرف‌های بی‌ربط زدن؛ و توجه نداشت این آقایی که حضور دارد حضرت علاّمه طباطبایی است؛ چرا که علامه، بسیار کم حرف بود و ظاهر بسیار معمولی و متعارفی داشت.

بعد از آنکه به آن شخص می‌گویند: آقا! حداقل امروز که حضرت علامه طباطبایی حضور دارند، مراعات کنید و در محضر ایشان مودّب باشید و درست صحبت کنید!

او می‌‌پرسد: حضرت علاّمه طباطبایی ایشان هستند؟

می‌گویند: بله.

بعد آن بنده خدا می گوید: من خیال ‌کردم ایشان مرثیه‌‌خوان‌ است. فکر نمی‌کردم، علامه طباطبایی، ایشان باشند.

علامه با شنیدن این سخن می‌فرمایند: «ای کاش من مرثیه‌‌‌خوان حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام بودم! من حاضرم همه این سالیانی را که مشغول درس و تالیف و فعالیت‌‌های علمی بوده‌‌ام بدهم و ثواب یک جلسه مرثیه‌‌خوانی ابا عبدالله الحسین را به من بدهند».

?عرفان علامه طباطبایی،تالیف حجت الاسلام حسن رمضانی

سیدی که دزد را عاقبت به خیر کرد!

هر دلخوری که بین ما و دیگران پیش می‌آید، فرصتی برای بزرگ‌تر شدن ما است، در واقع با تبدیل این تهدید به فرصت می‌شود با یک بخشش به موقع، مراحلی از رشد را به یک باره سپری کرد.

خداوند متعال در قرآن می‌فرماید:

✨إن تُبْدُواْ خَیرًا أَوْ تُخْفُوهُ أَوْ تَعْفُواْ عَن سُوَءٍ فَإِنَّ اللّهَ کانَ عَفُوًّا قَدِیرًا. نساء/149✨

اگر خیری را به آشکار انجام دهید یا پنهان دارید یا از بدی دیگران درگذرید، خدا عفو کننده و تواناست

حکایت

آقا سید مهدی قوام (ره) مرد بسیار بزرگوار و با سعه‌صدری بود؛ ایشان در عفو و گذشت کسانی که در حقشان بدی کرده بودند، منحصربه‌فرد بودند.

شبی دزدی وارد منزل ایشان می‌شود؛ بعد از بررسی منزل سراغ فرش می‌رود، همین که فرش را جمع می‌کند و در حال بردن است، آقا سید مهدی بیدار می‌گردد، دزد بسیار دست‌پاچه می‌شود و نمی‌داند که قرار است چه بلایی سرش آید!؟

اما مرحوم سید با کمال خونسردی به او می‌گوید: این فرش را برای چه می‌خواهی؟ می‌خواهی این فرش را چه کنی؟ دزد می‌گوید: نیازمندم، می‌خواهم آن را بفروشم.

آقا سید مهدی می‌گوید: اگر خودت بفروشی، آن را از تو ارزان می‌خرند؛ من آن را به تو مباح کردم، حلالت باشد! برو آخر بازار عباس‌آباد، بگو: من را سید مهدی فرستاده! آن را بفروش و برو با آن کاسبی کن!

آن شخص که بزرگواری آن عالم خوش‌طینت را دید منقلب شد و رفت از فروش همان فرش کاسبی راه انداخت و اهل عبادت و تقوی شد.

? با اقتباس و ویراست از کتاب نکته‌ها از گفته‌ها

امتحان

 

عجیب‌ترین معلم دنیا بود، امتحاناتش عجیب‌تر…


امتحاناتی که هر هفته می‌گرفت و هرکسی باید برگه‌ی خودش را تصحیح می‌کرد…آن هم نه در کلاس، در خانه…دور از چشم همه


اولین باری که برگه‌ی امتحان خودم را تصحیح کردم سه غلط داشتم…


نمی‌دانم ترس بود یا عذاب وجدان، هر چه بود نگذاشت اشتباهاتم را نادیده بگیرم و به خودم بیست بدهم…


فردای آن روز در کلاس وقتی همه‌ی بچه‌ها برگه‌هایشان را تحویل دادند فهمیدم همه بیست شده‌اند به جز من…
به جز من که از خودم غلط گرفته بودم…


من نمی‌خواستم اشتباهاتم را نادیده بگیرم و خودم را فریب بدهم…


بعد از هر امتحان آن‌قدر تمرین می‌کردم تا در امتحان بعدی نمره‌ی بهتری بگیرم…


مدت‌ها گذشت و نوبت امتحان اصلی رسید، امتحان که تمام شد، معلم برگه‌ها را جمع کرد و برخلاف همیشه در کیفش گذاشت…


چهره‌ی هم‌کلاسی‌هایم دیدنی بود…


آن‌ها فکر می‌کردند این امتحان را هم مثل همه‌ی امتحانات دیگر خودشان تصحیح می‌کنند… اما این بار فرق داشت…


این بار قرار بود حقیقت مشخص شود…


فردای آن روز وقتی معلم نمره‌ها را خواند فقط من بیست شدم…
چون برخلاف دیگران از خودم غلط می‌گرفتم؛ از اشتباهاتم چشم‌پوشی نمی‌کردم و خودم را فریب نمی‌دادم…


زندگی پر از امتحان است…


خیلی از ما انسان‌ها آن‌قدر اشتباهاتمان را نادیده می‌گیریم تا خودمان را فریب بدهیم …
تا خودمان را بالاتر از چیزی که هستیم نشان دهیم…
اما یک روز برگه‌ی امتحانمان دست معلم می‌افتد…
آن روز چهره‌مان دیدنی ست…
آن روز حقیقت مشخص می‌شود و نمره واقعی را می‌گیریم…
راستی در امتحان زندگی از بیست چند شدیم؟

 

 
مداحی های محرم