مهنــا
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
بار خدایا ! تاکی میان من و تو ، منی و مائی بود.
منی از میان بردار تا منیت من تو باشد و من هیچ نباشم.
الهی ، تا با توام بیشتر از همه ام و چون با خودم ، کمتر از همه ام .
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
یکشنبه 96/07/16
۱- بچههای کوچک باید با کتاب اُنس پیدا کنند
«در منزل خودِ من، همهی افراد، بدون استثناء هرشب در حال مطالعه خوابشان میبرد. خود من هم همینطورم. نه اینکه حالا وسط مطالعه خوابم ببرد. مطالعه می کنم؛ تا خوابم میآید، کتاب را می گذارم و می خوابم. همهی افراد خانهی ما، وقتی می خواهند بخوابند حتماً یک کتاب کنار دستشان است. من فکر می کنم که همهی خانوادههای ایرانی باید اینگونه باشند. توقّع من، این است. باید پدرها و مادرها، بچهها را از اوّل با کتاب محشور و مأنوس کنند. حتّی بچههای کوچک باید با کتاب اُنس پیدا کنند. باید خریدِ کتاب، یکی از مخارج اصلی خانواده محسوب شود.» ۱۳۷۴/۲/۲۶
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
۲- فرزندان در سنین پایین باید عادت به کتابخوانی کنند
«آنچه که همیشه برای انسان می ماند، کتابخوانی در سنین پائین است. جوانان شما، کودکان شما هرچه می توانند، کتاب بخوانند؛ در فنون مختلف، در راه های مختلف، مطلبی یاد بگیرند. البته از هرزهگردی در محیط کتاب هم باید پرهیز کرد، منتها این مسئلهی بعدی است؛ مسئلهی اول این است که یاد بگیرند، عادت کنند به این که اصلاً به کتاب مراجعه کنند، کتاب نگاه کنند.» ۱۳۹۱/۷/۲۰
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
۳- مسئولان از خوابشان هم خواهند زد …
«حقیقتاً باید بگویم که اگر مسئولان امور فرهنگی کشور بخواهند مسألهی کودک و نوجوان را آنچنان که هست، مورد اهتمام قرار دهند، من خیال می کنم خیلی از آنهایی که مسئولند، از ساعات خوابشان هم خواهند زد تا به این مسأله بپردازند.» ۱۳۷۷/۲/۲۳
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
۴- تهاجم فرهنگی حقیقتی در میان جوان، نوجوان و حتی کودک ایرانی
« تهاجمفرهنگی یک حقیقتی است که وجود دارد؛ میخواهند بر روی ذهن ملت ما و بر روی رفتار ملت ما -جوان، نوجوان، حتی کودک- اثرگذاری کنند. این بازیهای اینترنتی از جملهی همین است؛ این اسباببازیهایی که وارد کشور میشود از جملهی همین است … الان آموزش زبان انگلیسی خیلی رواج پیدا کرده… همهی کتابهای آموزش که خیلی هم با شیوههای جدید و خوبی این کتابهای آموزش زبان انگلیسی تدوین شده، منتقلکنندهی سبکزندگی غربی است.» ۱۳۹۲/۹/۱۹
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
۵- دسترسی بیگانگان به کودکان ما جای نگرانی است
«در واقع دسترسی کودک ما، یک منبعفرهنگی نیست؛ بلکه با دید درست، دسترسی مراکز هدایتکنندهی فرهنگ در سرتاسر دنیا برای القای مقاصد استعماری به کودک ماست… ناگهان مشاهده می کنید دسترسی یک نفر که حداقل بیگانه است به این بچه، از راه همین کالاهای فرهنگىِ متداول و رسانههای گوناگون خبری و فرهنگی، بیشتر از شماست! این، جای نگرانی است و امروز این وجود دارد؛ چه من و شما بخواهیم، چه نخواهیم!»
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
شنبه 96/07/15
مرحوم آیه الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری (رضوانالله علیه) نقل میکنند:
هنگامی که من در کربلا بودم شبی که شب سهشنبه بود در خواب دیدم شخصی به من گفت: شیخ عبدالکریم کارهایت را انجام بده سه روز دیگر خواهی مرد. من از خواب بیدار شدم و متحیر بودم گفتم: البته خواب است و ممکن است تعبیر نداشته باشد.
روز سهشنبه و چهارشنبه مشغول درس و بحث بودم تا خواب از خاطرم رفت روز پنجشنبه که تعطیل بود با بعضی از رفقا به طرف باغ مرحوم سید جواد رفتیم، در آنجا قدری گردش و مباحثه علمی نمودیم تا ظهر شد ناهار را همانجا صرف کردیم پس از ناهار ساعتی خوابیدیم.
در همین موقع لرزه شدیدی مرا گرفت رفقا آنچه عبا و روانداز داشتم روی من انداختند ولی همچنان بدنم لرزه داشت و در میان آتش تب افتاده بودم، حس کردم که حالم بسیار وخیم است به رفقا گفتم مرا به منزلم برسانید، آنها وسیلهای فراهم کرده و زود مرا به شهر کربلا آوردند و به منزلم رساندند.
در منزل بیحال و بیحس افتاده بودم، بسیار حالم دگرگون شد، در این میان به یاد خواب سه شب پیش افتادم علائم مرگ را مشاهده کردم با در نظر گرفتن خواب احساس آخر عمر کردم.
ناگهان دیدم دو نفر ظاهر شدند و در طرف راست و چپ من نشستند و به همدیگر نگاه میکردند و گفتند: اجل این مرد رسیده مشغول قبض روحش شویم.
در همین حال با توجه عمیق قلبی به ساحت مقدس حضرت اباعبدالله (سلاماللهعلیه) متوسل شدم و عرض کردم: ای حسین عزیز دستم خالی است! کاری نکردم و زادی تهیه ننمودهام؛ شمارا به حق مادرتان زهرا (علیها السلام) از من شفاعت کنید که خدا مرگ مرا تأخیر اندازد تا فکری به حال خود نمایم.
بلافاصله پس از توسل دیدم شخصی نزد آن دو نفر که میخواستند مرا قبض روح کنند آمد و گفت: حضرت سیدالشهداء (سلاماللهعلیه) فرمودند: شیخ عبدالکریم به ما توسل کرده و ما هم در پیشگاه خدا از او شفاعت کردیم که عمرش را تأخیر اندازد.
خداوند اجابت فرموده بنابراین شما روح او را قبض نکنید در این موقع آن دو نفر به هم نگاه کردند و به آن شخص گفتند: سَمْعا وَ طاعَهً، سپس دیدم آن دو نفر و فرستاده امام حسین (سلاماللهعلیه)، صعود کردند و رفتند.
در این موقع احساس سلامتی کردم صدای گریه و زاری شنیدم که بستگانم به سر و صورت میزدند آهسته دستم را حرکت دادم و چشمم را گشودم، دیدم چشمم را بستهاند و به رویم چیزی کشیدهاند خواستم پایم را جمع کنم ملتفت شدم که شستم (انگشت بزرگ پایم) را بستهاند.
دستم را برای برداشتن چیزی بلند کردم شنیدم میگویند: ساکت شوید گریه نکنید که بدن حرکت دارد آرام شدند رواندازی که بر روی من انداخته بودند برداشتند و چشمم را گشودند و پایم را فوری باز کردند، با دست اشاره به دهانم کردم که به من آب بدهند آب به دهانم ریختند کمکم از جا برخاستم و نشستم.
تا پانزده روز ضعف و کسالت داشتم و به حمدالله از آن حالت بهکلی خوب شدم این موهبت به برکت مولایم آقا سیدالشهداء (سلاماللهعلیه) بود آری به خدا.
? منبع: کرامات الحسینیه، ص ۱۵۹
شنبه 96/07/15
روزی چند نوبت باید برای سیدالشهدا گریه میکرد؛ محمدرضا شفیعی را میگویم … .
صبحها زیارت عاشورا که میخواندیم، گریه و نالههایش، جانسوز و شنیدنی بود. ساعت ۹ که کلاس عقیدتی داشتیم، استاد، بعد از درس روضه میخواند و او باز هم میگریست. نماز جماعت هر نوبت هم با ذکر مصیبت حسین (علیهالسلام) شروع میشد و خاتمه مییافت و محمدرضا همچنان دوشادوش دیگران گریه میکرد.
غروب که میشد، کتابچه زیارت عاشورایش را برمیداشت و میرفت «موقعیت صفا» قبری که با دستان خودش کنده بود، بچهها این اسم را رویش گذاشته بودند. روضهخوان خودش بود.
بعد از هر گریه، اشکهایش را پاک میکرد و بهصورت و بدنش میمالید! سر این عملش را نمیدانستم، اما سالها بعد فهمیدم.
محمدرضا جزء نیروهای تخریب بود و در عملیات کربلای ۴ مجروح شد و به دست عراقیها افتاد.
پیکر مجروحش را به بیمارستان بغداد منتقل کردند و آنجا به فیض شهادت رسید. همانجا دفنش کردند. پودرهایی روی بدنش ریخته بودند که متلاشی شود و از بین برود، اما اثر نکرده بود.
پیکر مطهرش را ۳ روز در معرض نور شدید آفتاب قرار دادند تا بپوسد، اما بعد از ۱۶ سال، خاک را که کنار زدند، هنوز جنازه محمدرضا مثل روز اول بود … او را با دیگر همرزمانش در قالب «کاروان شهدا» به ایران برمیگردانند. نامش در میان ۷ شهیدی که پیکرشان سالم است، ثبت شده. توفیق دفن جسم از سفر برگشتهاش، نصیب من میشود. راستی که فیض عظیمی است …
مادر محمدرضا، عقیقی به من میدهد و سفارش میکند آن را زیر زبانش بگذارم. لب، زبان و دندانهایش هیچ تغییری نکردهاند!
شانههایش را که برای تلقین خواندن، در دست میگیرم، تمام گوشتهایش را حس میکنم. بعد از ۱۶ سال! گویی تازه، روح از بدنش جدا شده است.
محمدرضا از موقعیت صفا و اشکهایی که بعد از هر گریه برای سیدالشهدا بهصورت و بدنش میمالید، ارث زیبا و ماندگاری برد.
راوی: حسین علی کاجی
نثار روح شهیدمحمدرضاشفیعی صلوات فراموش نشود
شنبه 96/07/15
در روزگاری که تقریباً همهشکل تبلیغات منفی در مورد آیین اصلی مسلمانی وجود دارد، ما پدر و مادرها چطور میتوانیم دخترانی با حجاب تربیت کنیم؟
? از تاثیرات اطرافیان غافل نشوید.
? نگویید حجاب داشتن راحت است.
? در انتخاب لباس از او نظرخواهی کنید.
? پوشیدن لباسهای تنگ را محدود کنید.
? از هفت سالگی پوشاندن موها را شروع کنید.
? هرسال با مراسم کوچکی جشن تکلیف رابرایش یادآوری کنید.
? صحبتها و انگیزههای داشتن حجاب را از ۵ و ۶ سالگی شروع کنید.
? به بزرگترها (پدربزرگها و مادربزرگها) بسپارید که کودک شما را برای داشتن حجاب تشویق کنند.
پنجشنبه 96/07/13
(1). « موقع زيارت »
در كامل الزياره از حضرت صادق عليه السلام روايت شده كه فرمودند:
مردگان را چون پيش از طلوع آفتاب زيارت كنيد ، مى شنوند و به شما جواب مى دهند و اگر بعد از طلوع آفتاب زيارت كنيد مى شنوند و جواب نمى دهند.
« مفاتيح الجنان »
———————
(2). « فاتحه »
در روايت است از معصوم كه وقتى سر قبر ميتى براى فاتحه خوانى مى رويد ، پنج انگشت را روى قبر بگذاريد و يك حمد و سه قل هو الله بخوانيد و بعد با انگشتان دست ، چند بار روى سنگ قبر بزنيد و اين دعا را براى مذكر بخوانيد:
«اللهم ارفع العذاب عن صاحب هذا القبر و ارفع درجته »
و براى مؤنث بايد گفت:
«اللهم ارفع العذاب عن صاحب هذا القبر و ارفع درجتها »
خدايا عذاب را از صاحب قبر برطرف نما و درجه اش را بالا ببر.
و در روايت است كه هفت مرتبه سوره قدر خوانده شود و در نقل است كه يازده صلوات هم وارد شده است.
¤¤¤¤¤
در روايتى از معصوم آمده كه وقتى پنج انگشتان را بر روى قبر مى گذاريد و فاتحه مى خوانيد ، قبر مرده پر از نور و روشن مى شود و روحش آگاه و حاضر مى شود.
¤¤¤¤¤
رسول خدا (ص) فرمودند: وقتى سر قبر ميتى مى رويد و فاتحه مى خوانيد ، روح مرده حاضر مى شود و با شما انس مى گيرد و خوشحال مى شود و براى شما دعا مى كند و از هديه [ فاتحه ] شما تشكر مى كند.
¤¤¤¤¤
همچنين وارد شده است وقتى وارد قبرستان شديد يك سلامى به همه مرده ها بدهيد و بگوئيد:
السلام على اهل لاإله إلاالله و رحمة الله و بركاته
———————
(3). « ملك نقاله »
1. مرحوم مغفور علامه نهاوندى رحمة الله عليه روايتى از ابو ابصير نقل مى كند و مى گويد عرض كردم به امام صادق عليه السلام ، يابن رسول الله انتقال ميت از مكان خودش و گذاشتن ديگرى در آن مكان چگونه صورت مى گيرد؟
آن بزرگوار فرمودند: اى ابا محمد ، خداوند هفتاد هزار ملك خلق فرموده كه به آنها ملك نقاله مى گويند و آنها در مشرق و مغرب متفرقند و مى گردند اموات مردم را جابجا مى كنند و آنها را مى گذارند به مكانى كه هر يك مستحق آن هستند و جسد ميت را از ميان قبر برداشته و ديگرى را در جاى او مى گذارند ، آنطورى كه شما متوجه نشويد و ندانيد يعنى احياء از اين امر با خبر نمى شوند و اين از قدرت خدا بعيد نيست.
¤¤¤¤¤
2. از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام روايت شده كه آن حضرت مى فرمود: مردگان خود را در هر كجا مى خواهيد دفن كنيد ، پس اگر از صلحاء و نيكويان باشند ، ملائكه آنها را در جوار بيت الله الحرام و مدينه منوره نقل مى كنند و اگر فاسق و از اشرار بوده باشند ، ملائكه آنها را به هر جا كه بيابند او را اهل از براى آنجا منتقل مى كنند.
¤¤¤¤¤
3. از روايات و احاديث استفاده ميشود كه وقتى مؤمنى را دفن مى كنند ، ملك نقاله مى آيد و از شخص مؤمن سؤال مى كند كه دوست دارى جسمت را كجا ببرىم؟
هر جا كه شخص مؤمن گفت بدن او را منتقل مى كنند
( قبرستان وادى السلام نجف ، كربلا ، قبرستان بقيع ، خانه خدا و … )
ولى انسان فاجر و فاسد را از جاى خوب كه لياقت آنرا ندارد جسم او را برمى دارند و به جائى كه لياقت و شأن بدى اوست منتقل مى كنند.
شاهد اين مثال ، هارون الرشيد لعنت الله عليه است كه پائين پاى حضرت رضا عليه السلام مدفون است.
قطعا اگر قبر اين ظالم را بشكافند ، هارون در اين مكان نخواهد بود ، آدم ظالمى مثل هارون لياقت چنين مكانى را ندارد و حتما ملك نقاله او را به يك جائى كه در شأن ظالمين است منتقل كرده اند.
« الا لعنت الله على القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اى منقلب ينقلبون »
———————
(4). « مرگ »
1. آقا امام حسين عليه السلام فرمودند:
مرگ مانند گلوبندى است كه بانوان به گردن مى آويزند.
¤¤¤¤¤
2. به آقا امام سجاد عليه السلام عرض شد ، مرگ چيست؟
حضرت فرمودند: براى مؤمن مانند كندن جامه هاى چركين از تن و باز كردن غل و زنجيرهاى سنگين است.
« معانى الاخبار ، ص 289 »
———————
(5) . « عذاب قبر»
رسول خدا (ص) فرمودند:
« عذاب القبر من النميمه و الغيبة و الكذب »
عذاب قبر از سخن چينى و غيبت و دروغ گفتن است.
« جامع الاخبار ، ص 413 »
———————
(6). « فوت در پنجشنبه »
آقا امام صادق عليه السلام فرمودند:
هر مؤمنى كه بين ظهر پنجشنبه تا ظهر روز جمعه از دنيا برود ، خداوند او را از فشار قبر در امان دارد.
« من مات ما بين زوال الشمس من يوم الخميس إلى زوال الشمس من يوم الجمعة أعاذه الله من ضغطة القبر »
« ثواب الأعمال شيخ صدوق ، ص 433 »
———————
(7). « ميوه درشت »
در روايت است وقتى از شما پذيرائى مى كنند ، ميوه و هر چيز خوراكى ديگر كه بزرگ و قابل توجه است برنداريد ، چرا؟!
چون قبل از شما بعضى آنرا زير نظر گرفته اند و چشم آنها در آن است و خوردن آن عافيت نمى شود.
این مورد از سخنان یک عالم در مراسم ختم بود
———————
رو به گورستان دمى خامش نشين
آن خموشان سخنگو را ببين
ليك اگر يك رنگ بينى خاكشان
نيست يكسان حالت چالاكشان
شحم و لحم زندگان يكسان بود
آن يكى غمگين، دگر شادان
تو چه دانى تا ننوشى قالشان
ز آنكه پنهان است بر تو حالشان
بشنوى از قالهاى و هوى را
ببينى حالت صد توى را
(مثنوى / 3 / 4764 ـ 4768)
پنجشنبه 96/07/13
طبق آموزه های دینی ودر نگاه متکلمان اسلامی به غیر از فرقه معتزله تردید در وقوع فشار قبر نیست .
درتحلیل وعلل وراه کار نجات از فشار قبر باید گفت :
فشار برزخی که در اصل از اُنس انسان به دنیا و عدم اُنس به نظام جدید و مبهم بودن آینده سرچشمه میگیرد، با بعضی از علل تشدید میشود. از آنجا که نظام برزخی و احکام و آثار آن برای ما ناشناخته است، با درک کم خود، نمیتوانیم دریابیم که کدام انحراف و عمل، در تشدید عذاب و گرفتاری نقش دارد.
تنها، کلام الهی و سخنان معصومان(ع) است که با برخورداری از دانش وچیرگی بر حقایق، میتواند راهگشای آشنایی ما به این عوامل باشد.
البته به یک نظر، همه انحرافات و آلودگیهای فکری، عقیدتی، اخلاقی و عملی - که شرعاً از آنها نهی شده - میتواند در فشارهای برزخی(قبر) مؤثر باشد؛ ولی بعضی از آلودگیهای خاص، نقش به سزایی در فشار قبر و فشار برزخی دارند که در کلمات گهر بار ائمه(ع) وارد شده است، از جمله:
۱- گذشتن از کنار مظلوم واری نکردن او
۲- سخن چینی
۳- نافرمانی و کناره گیری از خانواده و دوری از همسر و پاسخ مثبت ندادن به خواسته های طبیعی او.
۴- بد اخلاقی با خانواده
عوامل فشار قبر منحصر در این امور نیست، اما این عوامل به طور صریح در روایات بیان شده است.(۱)
روشن است که پرهیز از این عوامل می تواند موجب کاهش یا از بین رفتن فشار قبر باشد.
علاوه بر این در روایات به برخی عوامل جلوگیری کننده از فشار قبر اشاره شده که عبارت اند از:
۱ـ درست نماز خواندن؛ امام باقر(ع) می فرماید: کسی که رکوعش را تمام و کمال به جا آورد، وحشت قبر او را نمی گیرد.(۲)
البته در این روایت واژه وحشت به کار رفته که ممکن است گفته شود فشار قبر از آن استفاده نمی شود ولی می توان گفت: چون فشار قبر بدون وحشت امکان ندارد وقتی وحشت برداشته شد، طبعاً فشاری هم نخواهد بود.
۲ـ چهار بار به حج رفتن؛ امام صادق(ع) می فرماید: کسی که چهار حج به جا آورد، هیچ گاه او را فشار قبر نمی گیرد.(۳)
۳ـ زیارت امام حسین(ع)؛ یکی از پاداش هایی که خداوند به زایر قبر امام حسین(ع) می دهد آن است که از عذاب و فشار قبر او را نجات میدهد.(۴)
۴ـ مرگ در اوقات خاص؛ امام صادق(ع) فرمود: کسی که بین زوال شمس روز پنج شنبه تا ظهر روز جمعه بمیرد، خداوند او را از فشار قبر محافظت می کند. (۵)
در نقل دیگر حضرت فرمود: کسی که در روز جمعه بمیرد خدا رهایی از فشار قبر برای او مقرر می کند. (۶)
۵ـ خیرات بازماندگان؛ امام صادق(ع) می فرماید: میت در فشار به سر می برد اما به خاطر نماز برادرش خداوند قبر او را وسعت می دهد.(۷)
۶- قرائت سوره نساء در روزهای جمعه:
امام علی (ع) فرمود: کسی که در هر جمعه سوره نساء را بخواند از فشار قبر در امان خواهد بود.(۸)
۷- قرائت سوره نون والقلم:
امام صادق (ع) می فرماید: کسی که سوره نون والقلم را در نماز واجب یا مستحب بخواند خدا او را برای همیشه از فقر در امان می دارد و هنگامی که بمیرد او را در پناه خود از فشار قبر مصون می دارد.(۹)
۸- قرائت سوره یس
سوره یس خواندن نیز از عواملی است که ایمنی از فشار قبر می آورد.(۱۰)
این اعمال نمونه های اندکی است که در روایات باعث کم شدن یا نجات یافتن از فشار قبر شمرده شده است (۱۱)
پینوشتها:
۱. شیخ صدوق، علل الشرایع، ج۱، ص۳۰۹.
۲. بحارالانوار، ج۶، ص۲۴۴.
۳. همان، ج۹۹، ص۲۰.
۴. همان، ج۱۰۱، ص۱۸.
۵. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۸۳.
۶. بحارالانوار، ج۶، ص۲۳۰.
۷. علل الشرایع، ج ۱، ص ۳۶۰.
۸. بحارالانوار، ج۹۲،ص۲۷۳.
۹. همان، ص۳۱۶.
۱۰. همان، ص۲۸۹.
۱۱. معاد یا بازگشت به سوی خدا، ج ۱، ص ۲۷۷-۲۸۲.
چهارشنبه 96/07/12
تمام آياتی كه درباره اهلبيت(عليهم السلام ) نازل شده، شامل امامحسين(عليه السلام ) نيز میشود.
برخی از آياتی كه براساس روايات اسلامی يكی از مصاديق آن امام حسين ( عليه السلام ) است و به گونهای به امام حسين ( عليه السلام ) تفسير شدهاند، عبارتند از:
1.سوره فجر، به خصوص آيات: يا أَيتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ(الفجر/27)تو اي روح آراميافته!ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيةً مَرْضِيةً(الفجر/28)به سوي پروردگارت بازگرد در حالي که هم تو از او خشنودي و هم او از تو خشنود است.حضرت امام صادق ( عليه السلام ) ميفرمايد: «سوره فجر را در هر نماز واجب و مستحب بخوانيد كه سوره «حسينبنعلي»است».(1)
2. سوره اسرأ، آيه 33، كه ميفرمايد «مَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِي سُلْطَـَنًا …; كسي كه مظلوم كشته شده براي ولي او سلطه (حق قصاص) قرار داديم«حضرت امام صادق( عليه السلام ) ميفرمايد: «اين قسمت از آيه درباره امام حسين( عليه السلام ) نازل گرديده است.»(2)
3. بخشي از آيات سوره “دهر” (انسان) به اهلبيت: از جمله امام حسين( عليه السلام ) مربوط است و بر اين حقيقت نيز روايات فراواني وجود دارد.(3)
4. آية مباهله; كه در جريان مباهله پيامبر اكرم ( صلي الله عليه وآله و سلم)حضرت علي و فاطمه و امام حسن و امام حسين ( عليهم السلام ): را با خود برد و به همين مناسبت، آيه 61، آل عمران نازل شد و مصداق، “ابنائنا” امام حسن و امام حسين ( عليهما السلام ) هستند. (4)
همچنين آيه تطهير (احزاب، 33) ; آيه مودت (شوري، 23) ; آيه 19 تا 22 سوره “الرحمن” ; آيه اوليالامر(نسأ،59);5.در اوّل 29 سوره از قرآن حروفي آمده كه به حروف مقطعه مشهورند. اين حروف رمزهايي بين خداوند متعال و پيامبراكرم ( صلي الله عليه و آله و سلم) بوده، تنها خداوند متعال، رسولاكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و ائمه اطهار( عليهم السلام ): از حقيقت آن اطلاع دارند و دربارة آيه يك سوره مريم (كهيعص) روايتي از امام صادق( عليه السلام ) آمده است كه ميگويد: “كاف” اشاره به كربلا، “هأ” به هلاكت، “يأ” به يزيد، “عين” به عطش و “صاد” به صبر اشاره دارد.( 5)
6. در روايتي ديگر از امام صادق( عليه السلام )،سال خروج امام حسين( عليه السلام ) با استفاده از حروف مقطعه “الم” استخراج شده است.(6 )
7. همچنين آياتي مانند:« بِأَي ذَنْبٍ قُتِلَتْ(التکوير/9)به کدامين گناه کشته شدند»؟!«وَفَدَينَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ(الصافات/107)ما ذبح عظيمي را فداي او کرديم»،و… به شهادت امام حسين( عليه السلام ) تأويل شده است«.(7)
و…خلاصه اين كه تمام آياتي كه درباره اهلبيت( عليهم السلام ) نازل شده، شامل امامحسين( عليه السلام ) نيز ميشود.(8)
—————————————————————
پي نوشتها:
(1). ثواب الاعمال، شيخ صدوق، ص 123، مطبعة الامير.
(2). الكافي، محمدبن يعقوب كليني، ج 8، ص 255، حديث 364، دارالكتب الاسلامية، تهران.
(3). ر.ك: تفسير مجمعالبيان، طبرسي، ج 5، ص 404، داراحيأ التراث العربي، بيروت.
(4). ر.ك: پيام قرآن، آيتالله مكارم شيرازي و ديگران، ج 9، ص 225 ـ 258، دارالكتب الاسلامية، تهران.
(5). بحارالانوار، علاّمه مجلسي، ج 14، ص 664، داراحيأالتراث العربي؛تفسير نور الثقلين، شيخ عبد علي حويزي، ج 3، ص 320، انتشارات اسماعيليان.
(6). تفسير صافي، فيض كاشاني، ج 1، ص 134، ذيل آيه 1 سوره بقره، دار الكتب الاسلاميه.
(7). ر.ك: الحسين في القرآن، سيدمحمد الواحدي، ص 208، 164 و…، نشر لاهيجي.
(8). ر.ك: خصايص الحسينيه، شيخ جعفر شوشتري، ص 76 ـ 81، دارالكتاب / همگامي امام حسينبا قرآن، حسن دهشيري و…، ص 11 ـ 148، ناشر مؤلفان.
سه شنبه 96/07/11
گویند مردی وارد مسجدی شد تا کمی استراحت کند…
کفشهایش را گذاشت زیر سرش و خوابید.
طولی نکشید که دو نفر وارد مسجد شدند.
یکی از اون دو نفر گفت:
طلاها را بزاریم پشت منبر ،
اون یکی گفت: نه !
اون مرد بیداره وقتی ما بریم طلاها رو بر میداره.
گفتند: امتحانش میکنیم کفشایش را از زیر سرش برمیداریم اگه بیدار باشه معلوم میشه.
مرد که حرفای اونا رو شنیده بود، خودشو بخواب زد. اونها کفشایش را برداشتن و مرد هیچ واکنشی نشون نداد.
گفتند پس خوابه طلاها رو بزاریم پشت منبر…!
بعد از رفتن آن دو مرد، مرد خوش باور بلند شد و رفت که جعبه طلای اون دو رو بردارد اما اثری ازطلا نبود و متوجه شد که همه این حرفا برای این بوده که در عین بیداری کفشهایش را بدزدند…!
و اين گونه است که انسان خیلی وقتها در طول زندگی همه چیز خود را خودخواسته از دست میدهد از جمله زمان و فرصتها.چرا که نگاه و توجهش به جایی است که نباید باشد.
سه شنبه 96/07/11
از امام سجاد علیه السلام پرسیدند:
سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟
در پاسخ سه بار فرمودند: الشّام، الشّام، الشّام…
امان از شام !
در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر ، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود:
1.ستمگران در شام اطراف ما را باشمشیرها احاطه کردند و بر ما حمله مینمودند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل میزدند.
2.سرهای شهداء را در میان هودجهای زنهای ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس(علیه السلام) را در برابر چشم عمههایم زینب و ام کلثوم(علیها سلام) نگهداشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم(علیه السلام) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه و فاطمه میآوردند و با سرها بازی میکردند، و گاهی سرها به زمین میافتاد و زیر سم سُتوران قرار میگرفت.
3.زنهای شامی از بالای بامها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامهام افتاد و چون دستهایم را به گردنم بسته بودند نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامهام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند.
4.از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و میگفتند: «ای مردم! بکُشید اینها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند؟!»
5.ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها میگفتند: اینها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر و خندق و …) کشتند و خانههای آنها را ویران کردند . امروز شما انتقام آنها را از اینها بگیرید.
6.ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت.
7.ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شبها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر میبردیم…
صلی الله علیک یا سیدالساجدین ، الامام العارفین،زین العابدین…
برگرفته از: تذکرة الشهداء ملاحبیب کاشانی
دوشنبه 96/07/10
امام صادق علیه السلام فرمودند:
«آنگاه که اصحاب امام حسین علیه السلام شهید شدند و ایشان تنها ماند، فرشتگان بسوی خدا ضجّه زدند و گریه کردند و گفتند: پروردگارا! با حسین علیه السلام پسر پیغمبرت، چنین رفتار کنند؟
پس خداوند نور حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه) را به آن ها عرضه کرد و فرمود:
«با مهدی انتقام او را میگیرم»
? اصول کافی ج ١ ص ٤٦٥