بار خدایا !
تاکی میان من و تو ،منی و مائی بود .منی از میان بردار تا منیت من تو باشد و من هیچ نباشم .
الهی، تا با توام بیشتر از همه ام و چون با خودم، کمتر از همه ام .
* نماز تمام شده بود و پیامبر هنوز در مسجد بود. به سؤالات مردم جواب میداد و به کارهایشان رسیدگی میکرد. ناگهان صدای شیونهایی پی در پی، آرامش نیمروز را در هم شکست. پیامبر و یارانش فوری بیرون رفتند ببینند چه خبر شده، که تشییع جنازه محقرانهای نظرشان… بیشتر »
فرزند علامه طباطبایی (ره) میگفتند: «پدرم با دسترنج کشاورزیاش به کشاورزان منطقهاش وام میداد و رسید میگرفت و آن رسیدها را تا دو سال نزد خود نگه میداشت اگر پول را میدادند رسید را برمیگرداند و الا همه را پاره میکرد. روزی به تکتک این رسیدها… بیشتر »