مهنــا
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
جمعه 99/01/29
راز اول: با خدا ارتباط برقرار کنید
راز دوم: مثبت فکر کنید
راز سوم: قضاوت خود را به تاخیر بیندازید
راز چهارم: برآرامش درونی تمرکز کنید
راز پنجم: از آن چه هستید راضی باشید
راز ششم:به دستورات اخلاقی احترام بگذارید.
راز هفتم: دید جدیدی پیدا کنید.
️
سه شنبه 99/01/26
در مقابله با مسائل زندگي آرام و صبور باشيد
به خداوند شكايت نكنيد
نگران آينده نباشيد
به خدا اعتماد كنيد
و همه چيز را به بزرگي و عشق او بسپاريد
خداوند از همه مسائل ما بزرگ تر است
خدا راه حل مسائل ما را بهتر ميداند
خدا از درون ما باخبر است
مشكلات را از تخت پادشاهي پايين بكشيد
و به خود بگوييد
“خدا از همه چيز بزرگتر است”
” خدا بر همه چيز تواناست”
” خدا از همه چيز آگاه است”
پس رها كنيد و رها شويد
خداوند، با همه عظمت و شكوهش
با همه بخشش و مهرباني اش
با همه بزرگي و عشق خدايي اش
همراه و يار و ياور ماست
خود گفته است
” فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ”
او به ما بسيار نزديك است و ما را اجابت مي كند
چهارشنبه 99/01/20
اِلهی اِنْ عَفَوْتَ فَمَنْ اَوْلی مِنْکَ بِذلِکَ وَ اِنْ کانَ قَدْدَنا اَجَلی وَ لَمْ یُدْنِنی مِنْکَعَمَلی فَقَدْ جَعَلْتُ الْاِقْرارَ بِالذَّنْبِ اِلَیْکَ وَسیلَتی.
معبودِ من! اگر از من درگذری چه کسی از تو شایسته تر به گذشت می باشد واگر عمرم به سر رسیده باشد و هنوز عملم موجبِ قُرب به تو نشده باشد اقراربه گناهانم را نزد تو وسیله و دستاویزِ قُربِ به سمت تو قرار می دهم.
دوشنبه 99/01/18
در زمان حضرت موسی (ع) پسر مغروری بود که دختر ثروتمندی گرفته بود
عروس مخالف مادر شوهـر خود بود… پسر به اصرار عروس مجبور شد مادر پیر خود را بر ڪول گرفته بالای کوهـه ببرد
تا مادر را گرگ بخورد…
مادر پیر خود را بالای کوہ رساند چشم در چشم مادر ڪرد و اشک چشم مادر را دید و سریع برگشت
به موسی (ع) ندا آمد برو در فلان کوہ مهر مادر را نگاہ کن… مادر با چشمانی اشک بار و دستانی لرزان
دست به دعا برداشت
و میگفت: خدایا…!
ای خالق هـستی..!
من عمر خود را کرده ام و برای مرگ حاضرم
فرزندم جوان است و تازه داماد تو را به بزرگیات قسم میدهـم… پسرم را در مسیر برگشت به خانه اش از شر گرگ در امان دار که او تنهـاست…
ندا آمد: ای موسی(ع)…
مهر مادر را میبینی…؟
با اینکه جفا دیدہ ولی وفا میکند… بدان من نسبت به بندگانم از این پیرزن نسبت به پسرش مهربانترم…
از رحمت خدا نا امید نشید سریع توبه کنید و برگردید که خداوند منتظر شماست…
چهارشنبه 98/12/21
اینکه گناهانمان پیدا نیستند
وگرنه مجبور بودیم
هر روز خودمان را پاک بشوییم
شاید هم می بایست زیر باران زندگی می کردیم
و باز دلپذیر و نیکوست اینکه دروغهایمان
شکل مان را دگرگون نمی کنند
چون در اینصورت حتی یک لحظه همدیگر را به یاد نمی آوردیم
خدای رحیم ، تو را به خاطر این همه مهربانی ات سپاس.