موضوع: "نگاه خدا"

در هیاهوی زندگی


در گذر از جاده ی زندگی آموختم…

که زندگی طولانی ترین داستان دنیاست

که نمیشه زودتر صفحه آخرش رو خوند 

و برای دونستن آخر داستان باید تمام

عمر و هستیت رو صرف خوندنش کنی

كه خدا عشقه و همیشه باید 

به باران رحمتش امیدوار باشم

خدا با تمام بزرگیش عاشقانه انتظار ميكشه 

تا همیشه به رحمتش اميدوار باشم

آموختم از هر کسی تنها به اندازه شعورش 

انتظار داشته باشم اینطوری کمتر اذیت میشم 

و اینکه آموختم كه زندگي سخته 

ولي من از اون سخت ترم….

نیایش

 ای خدای خوب و مهربان
کمکم کن تا به هر کجا که می روم،
رایحه ی تو را به آن جا ببرم.

سرشارم کن از روح و لطف و توان،
و مرا از عشق خود لبریز کن،
چنان که دوست بدارم بی چشمداشت،

چنان بتاب بر من،
که خورشید می تابد بر ماه،
دوست دارم وجودم انعکاس نور تو باشد،

خدایا
چراغ دلم را روشن کن
تا آن را بگیرم فرا راهِ مردمانت،
روشنی از توست، ای خدا،
بی تو، ما سرد و سخت و خاموشیم،

 ای خوبِ مهربان
توانم ببخش تا تو را چنان که
شایسته ای پرستش کنم…

 

فرق انسان با خدا

 

یکی از فرق های انسان با خدا این است که
انسان تمام خوبیها را با یک بدی فراموش می کند،
ولی خدا تمام بدیها را با یک خوبی فراموش می کند.

خدا یعنی ...

 

خداوند متعال (جل جلاله)میفرماید :

کسانی که مرا یاد می کنند،میهمان من هستند.
کسانی که مرا اطاعت می کنند، در نعمت من هستند.
کسانی که مرا شُکر می کنند، در فزونی نعمت‌هایم هستند.
و اهل معصيتم را از رحمتم مايوس نمى كنم
اگر توبه كنند، دوست آنها هستم.
اگر مريض شوند، طبيب آنها هستم
گناهکاران را با سختی ها و مصيبت‌ها مداوا مى كنم تا آنها را از گناهان و عيب‌ها پاك كنم. .

ترجمه ارشاد القلوب،صفحه 227

آرامش


خدایا
من هیچ وقت از اینکه خیرم را دست تو بسپارم نمیترسم….
چون ایمان دارم که بهترینها را نصیبم میکنی…
خدای خوبم
من خوشبختم ، نه به خاطر رسیدن به همه خواسته هایم…
به خاطر داشتن خدایی چون تو خوشبختم…
و آرامم به خاطر اینکه تو آرامم کرده ای…
اگر گاهی بی حوصله و بی صبر میشوم و چرا، چرا، می کنم
تو ببخش…
من آرامشی میخواهم که با هیچ طوفانی نلرزد

خدا

 

شیطان اندازه یک حبه قند است

 

ﺷﯿﻄﺎﻥ ﺍﻧﺪﺍﺯﮤ ﯾﮏ ﺣﺒّﻪ ﻗﻨﺪ ﺍﺳﺖ
ﮔﺎﻫﯽ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﺪ ﺗﻮﯼ ﻓﻨﺠﺎﻥِ ﺩﻝِ ﻣﺎ، ﻃﻌﻢ ﺩﻫﺎﻧﻢ ﺗﻠﺦِ ﺗﻠﺦ ﺍﺳﺖ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺳﻤﯽ ﻗﻄﺮﻩ ﻗﻄﺮﻩ ﺭﻓﺘﻪ ﻣﯿﺎﻥ ﺗﺎﺭ ﻭ ﭘﻮﺩﻡ
ﺍﯾﻦ ﻟﮑﻪ ﻫﺎ ﭼﯿﺴﺖ؟ ﺑﺮ ﺭﻭﺡِ ﺳﺮ ﺗﺎ ﭘﺎ ﮐﺒﻮﺩﻡ ﺍﯼ ﻭﺍﯼ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺁﻧﮑﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺳﻢ ﺑﻤﯿﺮﻡ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﺳﺖِ ﺧﻮﺩﺕ ﺩﺍﺭﻭ ﺑﮕﯿﺮﻡ
ﺍﯼ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﺍﺭﻭ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﺕ ﻫﺮ ﻣﻮﻗﻊ ﺑﺎﺯ ﺍﺳﺖ ﻣﻦ ﻧﺎﺧﻮﺷﻢ، ﺩﺍﺭﻭﯼ ﻣﻦ ﺭﺍﺯ ﻭ ﻧﯿﺎﺯ ﺍﺳﺖ داروی من وصل بتوست.
ﯾﮏ ﺍﺳﺘﮑﺎﻥ ﯾﺎﺩِ ﺧﺪﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻨﻮﺷﻢ ﻣﻌﺠﻮﻧﯽ ﺍﺯ ﻧﻮﺭ ﻭ ﺩﻋﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻨﻮﺷﻢ
ﺍﻋﻮﺫ ﺑﺎﻟﻠﻪ ﻣﻦ ﻧﻔﺴﯽ…

نیایش

پروردگارا …
به ما بیاموز که دل آدم عصاره وجود توست، حرمت دلها را از یاد نبریم…

بیاموز که دوست داشتن را فراموش نکرده و آنهایي که دوستمان دارند را از یاد نبریم…

بیاموز که سوگند راست بودن دروغمان را به نام تو نسازیم…

و بیاموز همان باشیم که قولش را به تو داده ایم …

خودت میدونی تو دلم چیه 


خدایا تو تنها کسی  هستی که میتونم بدون ترس از این که برداشت اشتباہ از حرفام داشته باشی باهات حرف بزنم…تو تنها کسی  هستی که میتونم تمام بغضای دلمو با یه جمله ی خودت میدونی تو دلم چیه پیشت بیارم …

ممنونم که هستی…

درس اخلاق


 حاج اسماعیل دولابی(ره): 

خداوند دوست ندارد بنده‌اش از بدی‌هایش بگوید،  چون هرچه هست مصنوع خود خداست و خدا او را آفریده است.

خیلی اگر خود را بد می‌دانی، آخرش به تو می‌گوید مال بد بیخ ریش صاحبش!

همانطور که خداوند تو را پوشاند، تو هم خودت را بپوشان…