موضوع: "زندگی"

روابط دوستانه


آدما وقتی به هم دیگه نزدیک میشن، هم صمیمیتشون بیشتر میشه، هم دلخوریاشون، طبیعی هم هست، چون هم توقع‌ها بیشتر شده، هم اون تفاوت‌های شخصیتی برجسته‌تر شدن، اگر به یکی نزدیک باشی و هیچ‌وقت بینتون سوتفاهم، دلخوری، و ناراحتی پیش نیاد، یعنی این وسط یه چیزی اشکال داره، اندازه و شکل این ناراحتیاست که تعیین می‌کنه رابطه درست و سالم داره جلو میره، یا نه …

قاصدک رویاها

یک جوانه کوچک در ذهنت، کافی است تا درختی تنومند با ریشه‌هایِ جاودانه در زندگی‌ات خلق کند؛ به ندایِ درونت گوش کن و امروز قاصدکِ رویاهایت را به پرواز در بیاور…

همه چی درست میشه

همه چی درست میشه، شاید امروز نه ولی در نهایت میشه

تا دندون دارید بخندید، تا چشم دارید ببینید، تا گوش دارید گوش کنید، تا سالمید زندگی کنید

اگر جایی رو که هستید دوست ندارید، تلاش کنید تا موقعیتتون رو عوض کنید

زمینِ خدا بزرگه…

خوش قلبی

شاید دلیل خوش شانس بودن بعضی ها

خوش قلب بودنشان باشد

 «ذات خوب،پشتش خداست»

نعمت


یکی از بیمارى‌هاى خطرناک، مریضى بى‌صداست که هیچگونه علامتى نداشته و ندارد، اما مى‌تواند آسیب شدیدى به شما وارد نماید. این بیماری، مرض «عادى‌شدنِ نعمت» است!

این بیمارى چهار نشانه دارد:

۱ـ اینکه نعمت‌هاى فراوانى داشته باشى، اما آنها را نعمت ندانى، و هیچگونه احساس [شکرگزارى] در قبالش نداشته باشى، گویى این که حقى کسب شده!

۲ـ این که وارد خانه شوى و همه‌ى اعضاى خانواده‌ در سلامتى به سر ببرند، اما «شکر خدا» را به جاى نیاورى!

۳ـ وارد بازار شوى و خرید کنى و مایحتاج زندگى را در چرخ دستى بگذارى و به خانه برگردى، بدون این که قدردان و شکرگذار صاحب نعمت باشى، و این امر را عادى و حق خودت در زندگى بپندارى.

۴ـ هر روز در کمال صحت و سلامتى از خواب برخیزى در حالى که از چیزى ناراحت نباشى، اما خدا را سپاس نگویى!

خدایا مراقبمان باش اینگونه نشویم

لحظه‌ها...

لحظه‌ها را درياب،، زندگی در فردا نه، 

همين امروز است. راه‌ها منتظرند، تا تو هرجا

 كه بخواهی برسی.

 لحظه‌ها را درياب، 

پای در راه گذار، راز هستی اين است… 

زندگی 

شكسپير گفته: 

هر روز را، يک عمر به حساب آوريد 

بدين گونه صبح كه از رويای شب پيشين بيدار ميشويد كودكي هستيد شاداب و مشتاق ديدن و بهره بردن از جهان

به تدريج تا ظهر به ميانه عمر نزديك مي شويد.

از بعد از ظهر به دوران پختگي ميرسيد و مهم ترين كارهاي روز خود  را انجام ميدهيد

و سپس به تدريج به غروب و شب نزديك مي شويد و دوران پيري را مي گذرانيد

آنگاه به خواب مي رويد و مي ميريد، روز بعد باز زنده مي شويد.

پیوند آسمانی

مهریه و مصرف آن در ازدواج

وقتی خواستگاری حضرت علی(ع) از حضرت زهرا (ع) مطرح شد پیامبر به حضرت علی فرمود:« آیا برای این ازدواج اندوخته‌ای داری؟ »

علی (ع) پاسخ داد: شما از وضعیت من به خوبی آگاهید. تمام دارایی من شمشیر، زره و شتر آبکشم است. پیامبر (ص) فرمود: شمشیرت را برای جهاد در راه خدا نیاز داری؛ شتر هم برای انجام کارهای روزمره و امرار معاش‌ می‌خواهی؛ ولی این زره را بفروش و پولش را برایم بیاور. علی (ع) زره را به پانصد درهم فروخت و پول را به عنوان #مهریه همسرش نزد پیامبر آورد تا برای ازدواجشان هزینه کند.

بنابر نقل شیخ طوسی در کتاب امالی،  پیامبر(ص) مقداری از پول آن را به بلال حبشی داد تا برای فاطمه عطر تهیه کند.سپس باقیمانده آن را برای تهیه وسائل اساسی زندگی و جهیزیه ساده هزینه کردند.

 دو نکته:

چقدر خوب می شد همین شیوه در بین مسلمانان رواج می یافت که  مهریه ساده ای  در همان ابتدا توسط داماد به عروس تقدیم می شد و جهیزیه ساده ای با آن مهریه تهیه می شد.

 در مورد مهریه و عقد آسمانی حضرت علی و حضرت زهرا احادیثی وارد شده است که نهرهایی در دنیا و در بهشت و شفاعت گناهکاران از جمله مهریه عنوان شده است که منافاتی با آنچه در بالا گفته شد ندارد. که آنچه گفته شد مهریه عادی است و آنچه از امور معنوی گفته می شود تشریفات الهی و آسمانی این ازدواج مهم و با برکت می باشد.

از امام باقر(علیه السلام) نقل شده است:

«اِنَّ اللهَ تعالى جَعَل نِحلتَها مِن عليٍ  خُمسَ الدنيا، و ثُلُثَي الجنة، وجَعلَ نحلتها في الأرض أربعةَ أنهار: الفرات والنيل، ونهر دجلة ونهر بلخ»

خداوند متعال مهریه آن بانو را از طرف علی (ع) یک پنحم دنیا و یک سوم بهشت قرار داد و چهار نهر فرات و نیل و دجله و بلخ را »

زندگی کن

زندگی کن

نه تضمینی به اومدنِ فرداست

نه امکانی واسه‌یِ تغییرِ هرچی گذشت

اما، در «اکنون» می‌شه حضور داشت

از دست هیچ‌کس دلخور نشو

روزی سقراط حکیم معروف یونانی مردی را دید که خیلی ناراحت و متاثراست؛

علت ناراحتیش را پرسید، پاسخ داد: در راه که می آمدم یکی از  آشنایان را دیدم، سلام کردم جواب نداد و با بی اعتنایی و خودخواهی گذشت و رفت

و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم …

سقراط گفت: چرا رنجیدی؟

مرد با تعجب گفت: خب معلوم است چنین رفتاری ناراحت کننده است!!

سقراط پرسید: اگر در راه کسی را می دیدی که به زمین افتاده و از درد وبیماری به خود می پیچد، آیا از دست او دلخور و رنجیده می شدی؟

مرد گفت : مسلم است که هرگز دلخور نمی شدم؛ آدم که از بیمار بودن کسی دلخور نمی شود!

سقراط پرسید: به جای دلخوری چه احساسی می یافتی و چه می کردی؟

مرد جواب داد: احساس دلسوزی و شفقت و سعی می کردم طبیب یا دارویی به او برسانم …

سقراط گفت : همه ی این کارها را به خاطر آن می کردی که او را بیمار می دانستی آیا انسان تنها جسمش بیمار می شود؟

و آیا کسی که رفتارش نادرست است روانش بیمار نیست؟

اگر کسی فکر و روانش سالم باشد هرگز رفتار بدی از او دیده نمی شود؟

بیماری فکر و روان نامش “غفلت” است و باید به جای دلخوری و رنجش نسبت به کسی که بدی می کند و غافل است دل سوزاند و کمک کرد و به او طبیب روح و داروی جان رساند!!

پس از دست هیچکس دلخور مشو و کینه به دل مگیر و آرامش خود را هرگز از دست مده و بدان که هر وقت کسی بدی می کند، در آن لحظه بیمار است!