مهنــا
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
سه شنبه 97/11/02
من این داستان رو زیاد خواندم ولی نمی دانم چرا هربار اشکم در میاد
وقتی بچه بودم کنار مادرم میخوابیدم و هر شب یه آرزو میکردم.
مثلاً آرزو میکردم برایم اسباب بازی بخرد؛ میگفت میخرم به شرط اینکه بخوابی. یا آرزو میکردم برم بزرگترین شهربازیِ دنیا؛ میگفت میبرمت به شرط اینکه بخوابی. یک شب پرسیدم اگر بزرگ بشوم به آرزوهایم میرسم؟ گفت میرسی به شرط اینکه بخوابی. هر شب با خوشحالی میخوابیدم. اِنقدر خوابیدم که بزرگ شدم و آرزوهایم کوچک شدند.
دیشب مادرمو خواب دیدم؛ پرسید هنوز هم شبها قبل از خواب به آرزوهایت فکر میکنی؟ گفتم شبها نمیخوابم. گفت مگر چه آرزویی داری؟گفتم تو اینجا باشی و هیچ آرزویی نداشته باشم. گفت سعی خودم را میکنم به خوابت بیایم به شرط آنکه بخوابی …
چارلی_چاپلین
جمعه 97/10/28
از غصهها دست بکش کمی لبخند به لبهایت بزن
پاهـایت را بـردار و راه بیفتز ندگی پر از زیباییهای بیانتهاست ؛
لذت ببر …
این لحظهها حق توست وتو را که برای گریستن نیافریدهاند نگران آدمهایی نباش که مدام شاخ و برگت را میریزند…
آنها غافل هستند که تو ریشه داری و در بدترین شرایط هم جوانه میزنی
پاهایت را بردار و به کفشهایت ایمان داشته باش؛
آنها تو را از پیچ و خمها عبور میدهند باخدا مطمئن قدم بردار.
دوشنبه 97/08/28
خــــــــدای مــن
گُم شده ام در هزار راه های بیراهـــــــه
یاد حرف استادم بخیر که میگفتن :
اگر سر جلسه ی امتحان بگویم پنج دقیقه وقت دارین چه میکنید ؟
تمـــــام سعیتونُ برای نمره گرفتن میگزارین؟یا با بند کفشتون بازی میکنید ؟
شرح حال من است انگار گویی به بند کفشی ســـــرگرمم ….
هـمان بـازیـچـه هـای دنــیـا …
مرا در صـــــراط مستقیمت قرار بده
تا کــــــــی سرگردانی…
تا کــــــــی غـــــفلت….
مرا از آرامشت پر کن…
………………………………………….
خداجونم دلم گرفته میدونم که میدونی چرا ولی چراتموم نمیشه؟!
سه شنبه 97/08/15
گاهی پیش می آید که دلت یک اتفاق خوب می خواهد.اتفاقی که از روزمرگی نجاتت دهد.
اتفاقی که حالت را خوب کند.
حتی حاضری در هوای یخ زده ی زمستان پیاده قدم بزنی، به هوای اینکه آفتابی بتابد و تو را گرم کند.
نمی دانی چه می خواهی.
فقط می گویی منتظر یک اتفاق تازه هستی.
به ترنمی دلبسته می شوی و روزی هزاربار با گوش جان آن نوای موسیقی را می شنوی،
اما باز هم نمی دانی که چه می خواهی
آشفته و بی قرار هستی.
و باز هم نمی دانی که چه می خواهی.
من راز این بی قراری ات را می دانم.
دلت یک دوست می خواهد!
کسی را که فقط بشود با او چند کلام حرف زد.
شاید هم گاهی دلت یواشکی چیز بیشتری بخواهد.
شاید هم دلت به سرش زده باز عاشق شود!!!
شیما سبحانی
از کتاب: خیال بافی ها
جمعه 97/07/27
جمعه یعنی
عطر نرگس در هوا سر میکشد
جمعه یعنی
قلب عاشق سوی او پر میکشد
جمعه یعنی
روشن از رویش بگردد این جهان
جمعه یعنی
انتظار مَهدی صاحب زمان
تعجیل در فرج صاحب العصر صلوات
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ و عَجِّل فَرجَه
سه شنبه 97/07/24
یک باره دلم گفت که بنویس کلامی
در وصف بلند مرتبه و شاه مقامی
دستی به روی سینه نهادم و نوشتم
از من به حسین بن علی عرض سلامی
شنبه 97/07/21
گر عاشق و دلداده شوی میآید
پاک از گنه ، آزاده شوی می آید
پیداست علائم ظهورش
اما..
وقتی که تو آماده شوی میآید