حکایت زیبا

یکی از شاگردان شیخ رجبعلی خیاط (ره) می گوید:
شبی وارد جلسه شدم،کمی دیر شده بود و شیخ مشغول مناجات بود.چشمم که به افراد جلسه افتاد،یکی را دیدم که ریشش را تراشیده بود،در دل ناراحت شدم و پیش خود اعتراض کردم که چرا این شخص چنین کرده است.

جناب شیخ که رو به قبله و پشت به من بود،ناگهان دعا را متوقف کرد و گفت:
به ریشش چه کار داری؟ ببین اعمالش چگونه است،
شاید یک حسنی داشته باشد که تو نداری!

 

کیمیای محبت

  • 5 stars
    نظر از: مهنــــا
    1399/09/01 @ 09:18:50 ق.ظ

    مهنــــا [عضو] 

    سلام خانومی کاش و ایکاش …
    ممنون از حضور پرمهرتون

  • 5 stars
    نظر از: یا کاشف الکروب
    1399/09/01 @ 07:47:23 ق.ظ

    یا کاشف الکروب [عضو] 

    با سلام و احترام جالب بود. کاش ما نیز پیش از آنکه به ظاهر افراد بنگریم به اعمال و حُسن های آنها بنگریم. در پناه حق التماس دعا

  • 5 stars
    نظر از: سربازی از تبار سادات
    1399/08/30 @ 04:56:31 ب.ظ

    سربازی از تبار سادات [عضو] 

    ممنون بابت حکایت زیباتون

  • 5 stars
    پاسخ از: مهنــــا
    1399/09/01 @ 09:17:40 ق.ظ

    مهنــــا [عضو] 

    ممنون از حضور پرمهرتون

نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.