مهنــا
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
یکشنبه 03/04/31
تغییر ذائقه آدمها در تمثیل مولوی
آن يکي افتاد بيهوش و خميد
چونک در بازار عطاران رسيد
بوي عطرش زد ز عطاران راد
تا بگرديدش سر و بر جا فتاد
يک برادر داشت آن دباغ زفت
گُربُز و دانا بيامد زود تفت
اندکي سرگين سگ در آستين
خلق را بشکافت و آمد با حنين
هم از آن سرگين سگ داروي اوست
که بدان او را همي معتاد و خوست
الخبيثات لِلخبيثين را بخوان
رو و پشت اين سخن را باز دان
مر خبيثان را نسازد طيبات
درخور و لايق نباشد اي ثقات
داستان
شعر فوق بخشی از تمثیل جالب مولوی است ، خلاصه ش این جوری میشه؛
مردی در بازار عطرفروشان از حال میره ، برادرش میاد میگه من میدونم چِش شده و بلدم خوبش کنم.
ی کم پهن میاره، میگیره جلو دماغش ، بوی پهن همان و به هوش آمدن همان
بهش میگن مگه میشه مگه داریم؟!
بوی بد مدفوع اینو خوب کرد!!!
همون داداشِ دکترطور میگه میدونید چیه ؟
برادرم دباغ است و کارش پاک کردن پوست حیوانات از مدفوع و کثافات است. او به بوی بد عادت کرده و لایههای مغزش پر از بوی سرگین و مدفوع است و به این بوهای بد عادت کرده و به بوی خوش عطر عادت نداره برای همین وقتی از کنار فروشگاه عطر و ادکلن عبور میکرد حالش بد شد.
برداشت
اگر ذائقه آدم عوض بشه از دروغ و پلیدی بیشتر حال میکنه تا راست و راستی ، خدا نکنه در جامعه آدمها ذائقه شون تغییر کرده باشه .
لغت
گُربُز: باهوش
تفت: در شعر با سرعت رفتن معنی میده
زفت: بازم در شعر بالا همان معنی رفتن با عجله معنی میده
حَنین: اشتیاق
حسینی لیلابی
شنبه 03/04/30
دکتر هلاکویی میگه:
گاهی اوقات همین که با بعضی ها مثل قبل گرم وصمیمی نباشی، بزرگترین انتقامه! نیازی به دعوا و بحث نیست..!
و همینطور"برنادو” یه جمله ی طلایی داره که میگه:«گاهی سکوت بیان کاملترین شکل از تمسخر و تحقیر است!»
این روزا چقدر دلم میخواد فقط ساکت باشم شاید تاثیرش بیشتر باشه از بس گفتم خستهام