مهنــا
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
در روزگاران قدیم شاهی بود به نام «ابراهیم اَدهَم» ، او با لشکر خود برای شکار روانه ی صحرا شد و در محلی فرود آمد و برای غذاخوردن سفره چیدند. در میان سفره، بزغاله ای بریان بود. ناگاه مرغی روی سفره نشست و مقداری از گوشت همان بزغاله را برداشت و پرید. ابراهیم گفت: دنبال آن مرغ بروید و ببینید با آن گوشت چه می کند. در آن نزدیکی کوهی بود که مرغ پشت آن کوه به زمین نشست. عده ای از لشکر او دنبال مرغ را گرفتند و دیدند مردی را محکم بسته اند، مرغ گوشت را پیش او می گذارد و کم کم آن را با منقار خود می کند و در دهان آن مرد می گذارد!
آن مرد را پیش ابراهیم آوردند و او حکایت خود را چنین شرح داد: «از این محل عبور می کردم که عده ای سر راهم را گرفتند و دست و پایم را بستند و در آن جا افکندند.
[آن گاه که هیچ راه نجاتی برایم نمانده بود به خدا پناه بردم] و خداوند این مرغ را مأموریت داده برایم غذا می آورد و به وسیله ی منقارش آب آماده می کند و به من می دهد تا این که افراد تو مرا به این جا آوردند.»
ابراهیم از شنیدن این موضوع شروع به گریستن کرد و گفت: «در صورتی که خداوند ضامن روزی بندگان است و برای آنها حتی در چنین مواقعی روزی می رساند، پس چه حاجت به این همه زحمت و تکلف سلطنت و تحمل آن همه گناه در ارتباط با حقوق مردم و حرص بی جا زدن؟!»
اینگونه شد که او از پادشاهی کناره گرفت و زندگی ساده عارفانه برگزید و جز عارفان روزگار گردید.
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط مهنــــا در 1402/06/19 ساعت 02:42:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |