نوشته شده توسط
مهنــــا در حکایت
در روزگاران قدیم شاهی بود به نام «ابراهیم اَدهَم» ، او با لشکر خود برای شکار روانه ی صحرا شد و در محلی فرود آمد و برای غذاخوردن سفره چیدند. در میان سفره، بزغاله ای بریان بود. ناگاه مرغی روی سفره نشست و مقداری از گوشت همان بزغاله را برداشت و پرید.…
بیشتر »