موضوع: "آیه"

آرامش این روزها...


خُدای من … 

در نِگرانی ها گُم شده ام …

آرامش این روزهایم باش …

أَلا بِذِكرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ القُلُوب

وابسته به خدا شوید






بزرگی
 گفت : وابسته به خدا شوید

 پرسیدم : چگونه؟ 

گفت : چگونه وابسته به یک نفر می‌شوید ؟

گفتم : وقتی زیاد با او حرف می زنم و زیاد ارتباط دارم

 گفت : آفرین . زیاد با خدا حرف بزنید زیاد با خدا رفت و آمد کنید

 وقتی دلت با خداست، بگذار هر کس میخواهد دلت را بشکند…

 وقتی توکلت با خداست، بگذار هر چقدر میخواهند با تو بی انصافی کنند…

 وقتی امیدت با خداست، بگذار هر چقدر میخواهند نا امیدت کنند…

آیا در قرآن آیه ای هست که درباره امام حسين (ع ) تفسير شده باشد؟

تمام آياتی كه درباره اهل‌بيت‌(عليهم السلام ) نازل شده‌، شامل امام‌حسين(عليه السلام ) ‌نيز می‌شود.

برخی از آياتی كه براساس روايات اسلامی يكی از مصاديق آن امام حسين ( عليه السلام ) ‌است و به گونه‌ای به امام حسين ( عليه السلام ) ‌تفسير شده‌اند، عبارتند از:


1.سوره فجر، به خصوص آيات: يا أَيتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ(الفجر/27)تو اي روح آرام‌يافته!ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيةً مَرْضِيةً(الفجر/28)به سوي پروردگارت بازگرد در حالي که هم تو از او خشنودي و هم او از تو خشنود است.حضرت امام صادق ( عليه السلام ) مي‌فرمايد: «سوره فجر را در هر نماز واجب و مستحب بخوانيد كه سوره «حسين‌بن‌علي»‌است‌».(1)


2. سوره اسرأ، آيه 33، كه مي‌فرمايد «مَن قُتِل‌َ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّه‌ِي سُلْطَـَنًا …; كسي كه مظلوم كشته شده براي ولي او سلطه (حق قصاص‌) قرار داديم‌«حضرت امام صادق‌( عليه السلام ) مي‌فرمايد: «اين قسمت از آيه درباره امام حسين( عليه السلام ) ‌نازل گرديده است‌.»(2)


3. بخشي از آيات سوره “دهر” (انسان‌) به اهل‌بيت‌: از جمله امام حسين‌( عليه السلام ) مربوط است و بر اين حقيقت نيز روايات فراواني وجود دارد.(3)


4. آية مباهله‌; كه در جريان مباهله پيامبر اكرم‌ ( صلي الله عليه وآله و سلم)حضرت علي و فاطمه و امام حسن و امام حسين‌ ( عليهم السلام ): را با خود برد و به همين مناسبت‌، آيه 61، آل عمران نازل شد و مصداق‌، “ابنائنا” امام حسن و امام حسين‌ ( عليهما السلام ) هستند. (4)
همچنين آيه تطهير (احزاب‌، 33) ; آيه مودت (شوري‌، 23) ; آيه 19 تا 22 سوره “الرحمن‌” ; آيه اولي‌الامر(نسأ،59);5.در اوّل 29 سوره از قرآن حروفي آمده كه به حروف مقطعه مشهورند. اين حروف رمزهايي بين خداوند متعال و پيامبراكرم‌ ( صلي الله عليه و آله و سلم) بوده‌، تنها خداوند متعال‌، رسول‌اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ‌و ائمه اطهار( عليهم السلام ): از حقيقت آن اطلاع دارند و دربارة آيه يك سوره مريم (كهيعص‌) روايتي از امام صادق( عليه السلام ) ‌آمده است كه مي‌گويد: “كاف‌” اشاره به كربلا، “هأ” به هلاكت‌، “يأ” به يزيد، “عين‌” به عطش و “صاد” به صبر اشاره دارد.( 5‌)


6. در روايتي ديگر از امام صادق( عليه السلام )،‌سال خروج امام حسين( عليه السلام ) ‌با استفاده از حروف مقطعه “الم‌” استخراج شده است‌.(6 ‌)


7. همچنين آياتي مانند:« بِأَي ذَنْبٍ قُتِلَتْ(التکوير/9)به کدامين گناه کشته شدند»؟!«وَفَدَينَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ(الصافات/107)ما ذبح عظيمي را فداي او کرديم»،و… به شهادت امام حسين( عليه السلام ) ‌تأويل شده است‌«.(7)


و…خلاصه اين كه تمام آياتي كه درباره اهل‌بيت‌( عليهم السلام ) نازل شده‌، شامل امام‌حسين( عليه السلام ) ‌نيز مي‌شود.(8)


—————————————————————

پي نوشتها:


(1). ثواب الاعمال‌، شيخ صدوق‌، ص 123، مطبعة الامير.


(2). الكافي‌، محمدبن يعقوب كليني‌، ج 8، ص 255، حديث 364، دارالكتب الاسلامية‌، تهران‌.


(3). ر.ك‌: تفسير مجمع‌البيان‌، طبرسي‌، ج 5، ص 404، داراحيأ التراث العربي‌، بيروت‌.


(4). ر.ك‌: پيام قرآن‌، آيت‌الله مكارم شيرازي و ديگران‌، ج 9، ص 225 ـ 258، دارالكتب الاسلامية‌، تهران‌.


(5). بحارالانوار، علاّمه مجلسي‌، ج 14، ص 664، داراحيأالتراث العربي‌؛تفسير نور الثقلين‌، شيخ عبد علي حويزي‌، ج 3، ص 320، انتشارات اسماعيليان.


(6). تفسير صافي‌، فيض كاشاني‌، ج 1، ص 134، ذيل آيه 1 سوره بقره‌، دار الكتب الاسلاميه.


(7). ر.ك‌: الحسين في القرآن‌، سيدمحمد الواحدي‌، ص 208، 164 و…، نشر لاهيجي‌.


(8). ر.ك‌: خصايص الحسينيه‌، شيخ جعفر شوشتري‌، ص 76 ـ 81، دارالكتاب / همگامي امام حسين‌با قرآن‌، حسن دهشيري و…، ص 11 ـ 148، ناشر مؤلفان‌.

سیدی که دزد را عاقبت به خیر کرد!

هر دلخوری که بین ما و دیگران پیش می‌آید، فرصتی برای بزرگ‌تر شدن ما است، در واقع با تبدیل این تهدید به فرصت می‌شود با یک بخشش به موقع، مراحلی از رشد را به یک باره سپری کرد.

خداوند متعال در قرآن می‌فرماید:

✨إن تُبْدُواْ خَیرًا أَوْ تُخْفُوهُ أَوْ تَعْفُواْ عَن سُوَءٍ فَإِنَّ اللّهَ کانَ عَفُوًّا قَدِیرًا. نساء/149✨

اگر خیری را به آشکار انجام دهید یا پنهان دارید یا از بدی دیگران درگذرید، خدا عفو کننده و تواناست

حکایت

آقا سید مهدی قوام (ره) مرد بسیار بزرگوار و با سعه‌صدری بود؛ ایشان در عفو و گذشت کسانی که در حقشان بدی کرده بودند، منحصربه‌فرد بودند.

شبی دزدی وارد منزل ایشان می‌شود؛ بعد از بررسی منزل سراغ فرش می‌رود، همین که فرش را جمع می‌کند و در حال بردن است، آقا سید مهدی بیدار می‌گردد، دزد بسیار دست‌پاچه می‌شود و نمی‌داند که قرار است چه بلایی سرش آید!؟

اما مرحوم سید با کمال خونسردی به او می‌گوید: این فرش را برای چه می‌خواهی؟ می‌خواهی این فرش را چه کنی؟ دزد می‌گوید: نیازمندم، می‌خواهم آن را بفروشم.

آقا سید مهدی می‌گوید: اگر خودت بفروشی، آن را از تو ارزان می‌خرند؛ من آن را به تو مباح کردم، حلالت باشد! برو آخر بازار عباس‌آباد، بگو: من را سید مهدی فرستاده! آن را بفروش و برو با آن کاسبی کن!

آن شخص که بزرگواری آن عالم خوش‌طینت را دید منقلب شد و رفت از فروش همان فرش کاسبی راه انداخت و اهل عبادت و تقوی شد.

? با اقتباس و ویراست از کتاب نکته‌ها از گفته‌ها

عرش الهی بر آب واقع شده

حضرت آيت الله جوادي آملي

 

اين كه قرآن مى فرمايد: «وَكانَ عَرشُهُ عَلَى الْماء»1

عرش الهی بر آب واقع شده، چه معنايى دارد؟

 

آب مفهومى جامع است و مصاديق بسيار دارد.

علم هم يكى از مصاديق آب است.

علم در حقيقت آب زندگانى است و عالم براى هميشه زنده است:

«اَلعُلماءُ باقُونَ كَما بَقِىَ الدَّهْر»2

منظور از اين علم، علم تدبير و فرمانروايى است.

 

در آيه اى كه فرمود: «وَكانَ عَرشُهُ عَلَى الْماء»3

يا «ثُمَّ استَوى عَلَى الْعَرش»4

آب زندگانى و آب حيات كه علم و قدرت الهی است، زير بناى تمام مسائل عالم است نه آب ظاهرى؛

 

زيرا آب ظاهرى مانند خاك و هوا بعدا پديد آمده است.

آب ظاهرى حقيقتى دارد كه كه عرش بر آن استوار است؛ چنان كه آتش و هوا و خاك هم روى آب است.

بنابراين، آبى كه عرش بر آن استوار است شى ءِ مادى نيست و مى تواند يك حقيقت معنوى باشد.

 

 

1. سوره هود11: آيه 7.

 

2. يَا كُمَيْلُ هَلَكَ خُزَّانُ الْأَمْوَالِ وَ هُمْ أَحْيَاءٌ وَ الْعُلَمَاءُ بَاقُونَ مَا بَقِيَ الدَّهْرُ أَعْيَانُهُمْ مَفْقُودَةٌ وَ أَمْثَالُهُمْ فِي الْقُلُوبِ مَوْجُودَةٌ؛ بحارالأنوار، ج 1، ص 187.

 

3. سوره هود11: آيه 7.

 

4. سوره اعراف7: آيه 54.

 

منبع : هدانا برگرفته ازپرسش ها و پاسخ ها

معجزه غدير، امضاى الهى


واقعه ى عجيبى كه به عنوان يك معجزه، امضاى الهى را بر خطوط پايانى واقعه ى غدير ثبت كرد ماجراى ‘حارث فهرى‘ بود. در آخرين ساعات از روز سوم، او با دوازده نفر از اصحابش نزد پيامبر صلى اللَّه عليه و آله آمد و گفت:

 

اى محمد! سه سؤال از تو دارم:

آيا شهادت به يگانگى خداوند و پيامبرى خود را از جانب پروردگارت آورده اى يا از پيش خود گفتى؟

آيا نماز و زكات و حج و جهاد را از جانب پروردگار آورده اى يا از پيش خود گفتى؟

آيا اينكه درباره ى على بن ابى طالب گفتى: ‘مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِيّ مَوْلاه...’، از جانب پروردگار بود يا از پيش خود گفتى؟

 

حضرت در جواب هر سه سؤال فرمودند:

‘خداوند به من وحى كرده است و واسطه ى بين من و خدا جبرئيل است و من اعلان كننده ى پيام خدا هستم و بدون اجازه ى پروردگارم خبرى را اعلان نمى كنم’.

حارث گفت:

خدايا، اگر آنچه محمد مى گويد حق و از جانب توست سنگى از آسمان بر ما ببار يا عذاب دردناكى بر ما بفرست.

سخن حارث تمام شد و به راه افتاد خداوند سنگى از آسمان بر او فرستاد كه از مغزش وارد شد و از دُبُرش خارج گرديد و همانجا او را هلاك كرد.

بعد از اين جريان، آيه ى ‘سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ، لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ…’ [ سوره ى معارج: آيه ى 21 ] نازل شد.

پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به اصحابشان فرمودند: آيا ديديد و شنيديد؟ گفتند: آرى.

 

با اين معجزه، بر همگان مسلّم شد كه ‘غدير’ از منبع وحى سرچشمه گرفته و يك فرمان الهى است.

 

از سوى ديگر، تعيين تكليف براى همه ى منافقان آن روز و طول تاريخ شد كه همچون حارث فهرى فكر مى كنند و به گمان خود خدا و رسول را قبول دارند و بعد از آنكه مى دانند ولايت على بن ابى طالب عليه السلام از طرف خداست صريحاً مى گويند ما تحمل آن را نداريم!! اين پاسخ دندان شكن و فورى خداوند ثابت كرد كه هر كس ولايت على عليه السلام را نپذيرد، خدا و رسول را قبول ندارد و كافر است.

 

 


[ بحارالأنوار: ج 37 ص 136 و 162 و 167. عوالم: ج 3:15 ص 56 و 57 و 129 و 144. الغدير: ج 1 ص193. لازم به تذكر است كه نام ‘حارث فهرى’ در روايات به اسمهاى مختلف آمده است كه احتمالاً بعضى از نامها مربوط به دوازده نفر همراهان او باشد. ]

راز شوخ‌طبعیِ مؤمن چیست؟

اینکه فرموده‌اند : «مؤمن اهل شوخی و مزاح است»

(تحف‌العقول/49)

معنایش این نیست که مؤمن سعی می‌کند با شوخی کردن، نشاط پیدا کند؛ بلکه چون درونش لبریز از نشاط عمیق است، این نشاط مدام سرریز می‌شود و به‌صورت شوخی و مزاح بروز می‌کند.

?نه اینکه مؤمن بخواهد مدام با لطیفه گفتن، خوشحال بشود؛ او اصلاً نمی‌تواند لطیفه نگوید و با همه‌چیز، شوخ برخورد نکند. می‌دانید چرا؟

?چون باور دارد که «إِنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ»

(محمد/36)

لذا چیزی را در این دنیا جدی نمی‌گیرد و بنابراین؛ نه از کسی که به او بدی کرده، کینه به دل می‌گیرد، و نه با کسی ارتباط عمیقی(شبیه ارتباط با خدا) برقرار می‌کند. به‌این ترتیب می‌تواند با شوخی از کنار همه رد شود و خلوت خودش با خدا را نگه دارد.


استاد پناهیان

راههای رسیدن به  حال خوش معنوی و نشاط زندگی ج20

ربنا...

آیه 8 سوره آل عمران
رَبَّنَا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِن لَّدُنكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنتَ الْوَهَّابُ (8)


(راسخان در علم مى گويند:) پروردگارا! پس از آن كه ما را هدايت كردى، دلهاى مارا به باطل مايل مگردان و از سوى خود مارا رحمتى ببخش. به راستى كه تو خود بسيار بخشنده اى.

- به علم و دانش خود مغرور نشويم، از خداوند هدايت بخواهيم. «ربّنا لاتزغ قلوبنا…»
- نشانه ى علم واقعى و رسوخ در علم، توجّه به خدا و استمداد از اوست. «الاّ الراسخون فى العلم… ربّنا لاتزغ قلوبنا»
- محور هدايت و گمراهى، قلب و افكار انسانى است. «لاتزغ قلوبنا»
- در خط قرار گرفتن خيلى مهم نيست، از خط خارج نشدن بسيار اهميّت دارد. «بعد اذ هديتنا…»
- هديه و هبه ى دائمى و بى منّت، مخصوص اوست. «انّك انت الوهّاب»

توکل راستین

 

وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا
وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا
?سوره طلاق آیه 2

در حدیثی رسول گرامی اسلام (ص) از جبرئیل (ع) می پرسد: معنای توکل بر خدا چیست ؟
جبرئیل (ع) در پاسخ می گوید: «العلم بان المخلوق لایضر و لا ینفع و لا یعطی و لا یمنع و استعمال الیأس من الخلق؛ حقیقت توکل علم و آگاهی به این است که مخلوق نمی تواند زیانی برساند و نه سودی و نه چیزی ببخشد و نه از آن باز دارد، و نیز توکل مأیوس شدن از خلق است (یعنی همه چیز را از خدا و به فرمان او بداند.
?بحار، ج ۶۸، ص ۱۳۸، ح ۲۳

 

پيامبر اکرم صلّي الله عليه و آله گروهي را که کشت و کار نمي کردند، ديدند و فرمودند:
ما أنتم؟ قالوا: نحن المتوکلون، قال: لا، بل أنتم المتکلون؛
شما چه کاره‌اید؟ عرض کردند: ما توکل کنندگانیم. حضرت (به آن‌ها) فرمودند: نه، شما سر بارید.
?مستدرک الوسائل 12789/217/11

 

گفت پیغمبر به آواز بلند
با توکل زانوی اشتر ببند
گر توکل می‌کنی در کار خود
کشت کن پس تکیه بر جبار کن

 

نکته: توَکّل در اسلام به معنی آن است که بندهٔ خدا، خدا را وکیل در امر خود قرار دهد. شخصی که بر خدا توکل کرده، کارهای خود را به خدا حواله کرده و از هر عامل دیگری در امور خود دوری می‌جویند. شخص توکل کننده را «متوکل» می‌نامند. شخص متوکل تنها به خدا وابسته‌است و او را اساس اعمال می‌داند.

دعای پدرومادر


 پيامبر صلى الله عليه و آله :


دعاى پدر و مادر براى فرزند ، مانند دعاى پيامبر براى امّت خويش است.

دُعاءُ الوالِدِ لِوَلَدِهِ كَدُعاءِ النَّبِيِّ لاُِمَّتِهِ

مشكاة الأنوار ، ص 282