نوشته شده توسط
مهنــــا در حکایت
یكی از اطرافیان شیخ رجبعلی خیاط نقل می كند كه:پارچه هایی را بردم و به جناب شیخ دادم بدوزد، از قیمتش پرسیدم، گفت: دو روز كار می برد، چھل تومان؛ روزی كه رفتم لباسھا را بگیرم گفت: اجرتش بیست تومان می شود، گفتم: فرموده بودید چھل…
بیشتر »