✨الهی✨

✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨

 

 بار خدایا ! تاکی میان من و تو ، منی و مائی بود.

منی از میان بردار تا منیت من تو باشد و من هیچ نباشم.

الهی ، تا با توام بیشتر از همه ام و چون با خودم ، کمتر از همه ام .

 

 ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨

 

 

 

تلاش کن

منتظر باش اما معطل نشو

تأمل کن اما متوقف نشو

قاطع باش اما لجباز نباش

شکست بخور اما دوباره تلاش کن

آرامش

«سكينه» در اصل از ماده سكون به معنى آرامش و اطمينان خاطرى است كه هر گونه شك و ترديد و وحشت را از انسان زائل مى‌كند و او را در طوفان حوادث ثابت قدم مى‌دارد.

و نتايج بسيارى را براى او در پى دارد، از جمله: از ملامت‌ها نمى‌هراسد، توكّل دارد، اگر چيزى را از دست بدهد غمناك نمى‌شود و اگر چيزى را به دست آورد طغیان و نافرمانی نمى‌كند.

حبل المتین تفسیر سوره فتح/۴

رویا و هدف


رویا و هدف،مثل پرنده میمونه

میتونی تـــوی قفس بزاریش یا

میتونی پــــروازش بدی و بهش 

برسی

ولادت حضرت زینب سلام الله

 «هِیَ عَقیلَةُ بَنی‌هاشِمٍ وَ قَدْ حازَتْ‌ مِنَ‌ الصِّفاتِ‌ الْحَمیدَةِ مـا لم یُحزْها بَعْدَ‌ اُمِّها‌ احَدٌ‌ حَتی حَقَّ اَنْ یُقالَ هِیَ الصِدّیقَةُ الصُغْری، هِیَ فِی الْحِجابِ والْلِفّافِ مَزیدَةٌ لَمْ یَر شَخْصَها احَدٌ مِنَ الرِّجالِ فی زَمانِ اَبیها‌ وَ‌ اَخَویها‌ الاّ یَومَ طَّفِّ وَ هِیَ فِی الصـَّبْرِ وَ‌ الثَّباتِ‌ وَ قُوَّةِ الایمانِ وَالتَّقوی وَحیدَةٌ وَ هِیَ فِی الْفَصاحَةِ وَ الْبَلاغَةِ کَاَنَّها تَفْرَغُ عَنْ لِسانِ امیرِالمؤمنین (علیه‌السّلام)…»

زینب بانوی بنی‌هاشم است‌ که در صفات سـتوده، بـرترین اسـت و کسی جز مادرش بر او افتخار و برتری ندارد، تا جایی‌ که‌ اگر‌ بگوییم او « صدیقه_صغری» است، حق گفته‌ایم.

 در پوشیدگی و حجاب، چنان‌ بود که کسی از مردان در زمان پدر و برادرانش او را ندید، جز در واقعه‌‌ی کربلا.

او‌ در صبر و قوت،‌ ایمان و تقوا منحصر به فرد بود و در‌ فصاحت‌ و بلاغت، گویا از زبان امیرالمؤمنین علیه‌السّلام سخن می‌گوید…

  مستدرک سفینه البحار، ج۴، ص۳۱۳.

دانش ناتمام

دانشِ ناتمام

روزی بود و روزگاری. یک روز یکی از دانشمندانِ حکمت و فلسفه درباره‌ی عدالت سخنرانی می‌کرد و می‌گفت: «وزن و ارزش هر چیزی در جای خودش با وزن و ارزش چیزهای دیگه یکیه. مثلاً سرما و گرما هر کدوم به یک اندازه در زندگی انسان به کار میان.»

اتفاقی یک آشپز بی‌سواد و ساده‌دل هم میون شنوندگان درس حاضر بود که در خانه‌ی همین دانشمند طَبّاخی و آشپزی می‌کرد. طبّاخِ از همه‌جا بی‌خبر، وقتی این حرف‌ها رو شنید با خودش گفت: «از قراری که استاد می‌گه، همه‌چی با هم مساویه و وزن و اندازه‌ی هر چیزی باید یکسان باشه»

ازقضا اون روز قرار بود آبگوشتِ زیره بپزه. پس برای این‌که طبقِ دستورِ استاد رفتار کرده باشه، هرچی که در پختن آبگوشت لازم بود، از گوشت و نخود و زیره و نمک تا پیاز و آب و ادویه، همه رو به یک وزنِ مساوی در دیگ ریخت.

وقتی غذا حاضر شد و اون رو سر سفره گذاشت، استاد بهش گفت: «اين چیه پختی؟» طبّاخ گفت: «این آبگوشتِ زیره‌س دیگه!» استاد گفت: «آخه این چه آبگوشتیه که آبش تموم شده، گوشتش هم که خشک شده. از شوری هم مثل خاکِ شوره‌زار می‌مونه. تازه از تیزی و تندی پیاز و زیره و ادویه هم بدبو و بدمزه شده. مگه اندازه‌ی هر چیزی رو فراموش کردی؟» 

طباخ گفت: «نه فراموش نکردم. من همیشه آب رو سه برابرِ گوشت و نمک و ادویه و پیاز رو خیلی کم می‌ریختم، ولی امروز مطابق دستور حکیمانه‌ی شما خواستم عدالت رو به کار برده باشم و همه رو به یک اندازه ریختم.»

استاد گفت: «ای آدمِ نادون، من کی گفتم همه رو به یک اندازه مساوی بریز!؟ گفتم که هر چیزی به جای خودش. مثلاً برای پختن یک خوراکِ آبگوشت، ارزش یه کاسه آب با ارزش دو مثقال نمک مساویه و اگه هر چیزی به یک اندازه‌ی خودش به‌کار برده بشه، عدالت و مساوات برقرار می‌شه.» 

طباخ گفت: «بله. من فقط چند کلمه‌ی «عدالت» و «مساوات» رو شنیدم. استاد گفت: «اگه تمام علم‌ها و هنرها به همین آسونی حاصل می‌شد، همه‌ی مردم دانشمند بودن. من از حکمت سخن گفتم و دستورِ طباخی نمی‌دادم. نتیجه‌ی دانشِ ناتمام و علمِ ناقص همین آبگوشته که می‌بینی!»

از «قصه‌های مرزبان‌نامه» در مجموعه کتابِ «قصه‌های خوب برای بچه‌های خوب»

نشانه های خوشبختی

حداقل نشانه‌های خوشبختی که باور کنین که تنها اقلیتی از مردم دنیا ، هر ده تاش رو دارن ؛ 

ده نشانه عملکرد خوب یا خوشبختی شما:

۱- سقفی بالای سرتونه

۲- امروز چیزی خوردین 

۳- خوش قلبین

۴- برای دیگران هم آرزوی کامیابی می‌کنین

۵- دسترسی به آب پاک دارین

۶- کسی دوستتون داره و دغدغه مراقبت و‌مهربانی کردن بهتون رو داره.

۷- می‌کوشین که مرتب بهتر بشین و خودتون رو ارتقا بدین.

۸- لباس تمیز به تن دارین

۹- رؤیایی در سر دارین

۱۰- نفس می‌کشین

وجود خدا


امام رضا عليه السلام :

 بصُنْعِ اللّه ِ يُسْتَدلُّ علَيهِ ، و بالعُقولِ يُعتَقَدُ مَعرِفَتُهُ ، و بالفِطْرَةِ تَثْبُتُ حُجَّتُهُ 

از آفرينش خدا، به وجود او پى برده مى شود و با خردها شناخته مى شود و با فطرت ، برهان بر وجود او ثابت مى شود.

التوحید، صفحه ۳۵

همه چی درست میشه

همه چی درست میشه،

شاید امروز نه ولی در نهایت میشه

تا دندون دارید بخندید 

تا چشم دارید ببینید

تا گوش دارید گوش کنید  

تا سالمید زندگی کنید

اگر جایی رو که هستید دوست ندارید

تلاش کنید تا موقعیتتون رو عوض کنید

زمینِ خدا بزرگه…

آسیب به کودکان

⁣چگونه والدین  به مغز کودک شان آسیب میرسانند؟

آزمایش روی مغز کودکانی که در معرض دعوای بین پدر و مادرشان قرار گرفته اند، نشان میدهد الگوی مغزی این کودکان مشابه سربازانی است که در جنگ بوده اند!

کودک با گریه مادر احساس ناامنی میکند! یکی از بدترین رفتارها با کودکان، دعوای شدید پدر و مادر با هم در برابر کودک است.  

⁣کودکی که در معرض دیدن دائم چنین صحنه‌ ای ست، بخشی از مغزش به اسم Lingual gyrus ، که مربوط به تکلم کودک است نسبت به کودکان معمولی تا شش درصد کوچک تر میشود. نتیجه چنین موردی کاهش توانایی ادراک گفتاری و لکنت زبان در کودک است. 

⁣ اشتباه بزرگ والدین این است که جلوی چشمان فرزندانمان باهم دعوا میکنند و در خلوت دونفره شان آشتی میکنند! همانطور که دعوایتان علنی است آشتی و عشق و احترامتان هم علنی باشد!

معاشرت با کبوترباز

 روزی نامه‌ای به امضای عدّه‌ای از بزرگان شیعه به دست امام صادق علیه السلام رسید که چند نفر از امضاکنندگان خود حامل نامه بودند.

این نامه بیانگر شکایت از روشِ معاشرتی و رفاقت آمیز مفضّل بن عمر (یکی از شخصیّتهای شیعه و شاید نماینده و وکیل امام صادق علیه السلام در کوفه) با یک عدّه کبوترباز و افراد به ظاهر بی بندوبار بود. 

درین نامه از حضرت خواسته شده بود مفضّل را از رفت و آمد با کبوتربازان و گرم گرفتن با آنها منع فرماید. 

امام صادق علیه السلام پس از خواندنِ آن نامه، نامه ای دربسته برای مفضّل، به وسیله همان چندنفر فرستاد و فرمود این نامه را جز به دست مفضّل به کسی ندهند.

موقعی نامه حضرت به دست مفضّل رسید که امضاکنندگانِ نامه، همه در خانه او حاضر بودند، 

او نامه را در حضور آنان باز کرده و خواند و سپس به دستِ آنها داد و گفت: می‌دانید که این نامه از امام صادق علیه السلام است، آن را بخوانید و بگویید چه باید کرد؟

آنها نامه را گرفته خواندند و متوجّه شدند امام درین نامه تنها دستورِ 

چند قلم معامله به مفضّل داده که انجامش مستلزم رقمی درشت پول نقد می‌باشد و باید مفضّل تهیه کند.

آنها با خواندنِ نامه، همه سر به زیر انداخته و گفتند:

این کارها نیازمند به رقمِ بزرگی پول نقد است که باید پیرامون آن فکر کنیم و در صورت امکان فراهم و جمع آوری نموده به تو تسلیم نمائیم.

مفضل آنها را برای صرف غذا دعوت به ماندن کرد و نگذاشت از خانه بیرون روند و در همان موقع از پیِ کبوتربازان فرستاد و چون همه حاضر شدند، در حضورِ آن عدّه از بزرگان کوفه نامه امام را برای آنها خواند.

کبوتربازان بدون هیچ گونه تعلُّل و عذرتراشی از جای برخاسته، رفتند و هنوز مفضّل و میهمانانش از خوردنِ غذا دست نکشیده بودند که برگشتند و هریک مبلغی درخورِ توانائی خود از یک هزار و دوهزار درهم و رقمهائی از دینار آوردند و همه را یک جا جمع کرده تسلیم مفضّل نموده و رفتند.

در این موقع مفضّل روی سخن به امضاکنندگان نامه شکوائیه کرد و گفت: شما از من می‌خواهید که امثال این جوانان… را به خود راه ندهم و بدون توجه به این که امکان سر به راست کردنِ آنها در کار است و ممکن است در یک چنین مواردی باری از دین بردوش نهند، آنان را از دور و برِ خود بِرانم. 

شما چنین پندارید که خداوند محتاج به نماز و روزه شماها می‌باشد، که مغرور بدان شده اید! 

امّا در مقام گذشتِ مالی و کمک به دین خدا هریک عذرتراشی و تعلُّل می‌کنید و انجامِ امرِ امام را به دفع الوقت می‌گذرانید!

امضاکنندگانِ نامه که انتظار یک چنین گذشتِ مالی و بلندهمّتی را از کبوتربازان نداشته و رفاقت مفضّل با آنان را برمبنای بی بندوباریِ اخلاقی و امثال آن تلقّی کرده بودند، این عمل را پاسخِ دندان شکن و قانع کننده ای برای نامه خود و برخورد منفی و سکوت امام صادق علیه السلام نسبت به آن دانستند و حتّی از شکایتِ خود از مفضّل به امام نادم گردیده، برخاستند رفتند.

منهج المقال، ص۳۴۳

 
مداحی های محرم