✨الهی✨

✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨

 

 بار خدایا ! تاکی میان من و تو ، منی و مائی بود.

منی از میان بردار تا منیت من تو باشد و من هیچ نباشم.

الهی ، تا با توام بیشتر از همه ام و چون با خودم ، کمتر از همه ام .

 

 ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨

 

 

 

شهدای خدمت

بی خیال هرزه‌ها و صهیونیست‌های فارسی زبان

تمام ملت ایران،

تکرار میکنیم

تمام ملت ایران،

عزادارند…

رئیسی عزیز، سیدالشهدای خدمت،

خادم الرضا،مردم قدرشناس

شهادت آیت الله رئیسی

 همه مراقب باشیم!!

 صهیونیست ها و ضد انقلاب به شدت در حال شبهه پراکنی، تحریک احساسات و هیجانات و اختلاف افکنی هستند. مبادا ما ناخواسته در این ایام تکمیل کننده پازل آنها شویم.

 در این روزها باید چند موضوع در دستور کارمان باشد:

 تبیین خدمات ارزنده شهید رئیسی و دیگر همراهانشان

 تقویت وحدت و همدلی اجتماعی

 پرهیز از گمانه زنی های امنیتی و مقصریابی

 تبیین استحکام نظام برای عبور از شرایط فعلی

 زدودن دلواپسی و نگرانی از افکارعمومی مردم

مبادا در این شرایط به دنبال یقه گیری سیاسی باشیم.

مبادا به دنبال گمانه زنی های بی اساس و بی سند و مدرک باشیم.

مبادا کاراگاه بازی در بیاوریم …

دستگاههای امنیتی در حال پیگیر ابعاد مختلف حادثه هستند و پس از به نتیجه رسیدن، اقدامات مقتضی انجام میگردد. اجازه بدیم هر کسی به وظیفه خودش عمل کند.

شهدا را یاد کنیم

یادبودمجازی آیت الله سیّدابراهیم رئیسی

https://fatehe-online.ir/6

روی لینک بزنیم و فاتحه ای قرائت کنیم

حال خوب

آدمی به مرور آرام می‌گیرد، بزرگ می‌شود 

بالغ می‌شود و پای اشتباهاتش می‌ایستد 

آنها را به گردن دیگران نمی‌اندازد و دنبال مقصر نمی‌گردد 

گذشته‌اش را قبول می‌کند، نادیده‌اش نمی‌گیرد 

و اجازه می‌دهد هر چیزی که بوده در همان گذشته بماند.

آدمی از یک جایی به بعد می ‌فهمد 

که از حالا باید آینده‌‌اش را از نو بسازد 

اما به نوعی دیگر می‌فهمد 

که زندگی یک موهبت است، یک غنیمت است، 

یک نعمت است و نباید آن را فدای آدم‌های بی‌مقدار کرد!

اصلا از یک جایی به بعد

حالِ آدم، خودش خوبِ خوب می‌شود…

پشیمانی از گناه 

هَر وَقت بَعد از اون گُناه…

خُدا انقدر زِنده نِگَهِت داشت

 ڪه وضو بِگیری

وایستی جلوشو نَماز بِخونی…

یَعنی پَذیرفتَتِت

خُدا از تو نا اُمید نیست…

سخت نگیر


​یه جاهایی اشتباه کردی چون برات لازم بود ، 

یه روزایی اعتماد کردی و ضربه خوردی چون باید درس میگرفت ، 

یه مواقعی در روابط سمی و نامناسب وارد شدی و دلشکسته شدی چون نیاز به تجربه داشتی 

ولی الان انقدر به خودت سخت نگیر و خودتو سرزنش نکن چون تمام اشتباهات بخشی از مراحل رشد تو بوده، مراحلی که باید ازشون عبور کنی تا گوهر وجودیت رشد کنه و به کسی که میخوای و واقعا باید باشی تبدیل بشی، 

پس لطفا خودتو سرزنش نکن 

چون تو با اشتباهاتت تعریف نمیشی و تمام این مسیرها بخشی از مراحل رشد و بلوغ فکری توعه تا خودتو بشناسی و بدونی از زندگیت چی میخوای 

و حالا آدمای مناسب رو هم به زندگی خودت وارد میکنی پس سخت نگیر رفیق، 

قدرِ خودت و لحظات زیبای زندگی رو بدون و ازش لذت ببر

در محضرخدا

درگوشی‌ با‌ خدا

ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ؛

ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺗﻮ، ﻭﺿﻮﯾﯽ ﺳﺎﺩﻩ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﺪ

ﻭ ﻗﻨﻮﺗﯽ ﺳﺎﺩﻩ ﺗﺮ

ﺭﮐﻮﻋﯽ ﺳﺒﺰ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻭ ﺳﺠﻮﺩﯼ ﺳﺒﺰﺗر 

ﺩﺭ ﻣﺤﻀﺮ ﮐﺒﺮﯾﺎﺋﯽ ﺍﺕ، ﻣﺎﺋﯿﻢ ﻭ ﺳﺠﺎﺩﻩ ﻋﺸﻖ،

ﺑﺎ ﺗﻨﯽ ﺧﺎﮐﯽ ، ﺭﺍﮐﻊ ﻭ ﺳﺎﺟﺪ

وابستگی و رنج

نباید جهانت را آنقدر خالی کنی که تمام تمرکز و حواست روی یک‌ نفر باشد! جهانت که خلوت باشد، زیاد دقت می‌کنی به رفتار آدم‌ها و زیاد توقعت بالا می‌رود و خیلی زود می‌رنجی و خیلی زود دلگیر می‌شوی و طاقتت کم می‌شود و آدم‌ها را از خودت فراری می‌دهی.

جهانت که خلوت باشد، از همان چند نفری که تمام توجهت را روی آن‌ها گذاشته‌ای، توقع داری جای تمام آدم‌های نداشته را برای تو پر کنند و این به هیچ‌وجه شدنی نیست!

شدنی نیست که آدم‌ها تمام حواسشان به تو باشد! شدنی نیست که مدام برنجی و برنجانی و روابطت بدون مشکل پیش برود!

جهانت که خالی باشد، این تویی که بیشتر وابسته‌ خواهی‌ شد و این تویی که بیش از هر زمان دیگری رنج خواهی‌ کشید…

و اگر‌ جهانت را از خدای بی انتها پر کنی دیگر جایی برای درد و رنج باقی نمیگذاری…

سید حسینی 

در گوشی با خدا

در گوشی‌ با خدا

خــــدای مهربانی‌های بی‌بهانه ،

همیشه جایی در حوالی دلتنگی‌های من ️جــــــاری می‌شوی در ابریِ چشمانم

و می‌باری آنقدر ️ تا زلال شوم

می‌باری آنــقدر ️ ڪه آسمانی شود هـــوای دلم ،

آنقدر ڪه با همه روحم حست ڪنم ️داشــــــــــتنِ تـــــــــــو  به همه‌ نداشتن‌های دنیا مـی‌ارزد.

توبه گرگ مرگ است

توبه گرگ مرگ است

این ضرب المثل در مورد کسی به کار می رود که دست از عادتش برندارد و با وجود توبه های مکرر بازهم به کارها و عادت های ناپسندش ادامه می دهد

آورده اند كه …

گرگ پیری بود كه در دوران زندگیش حیوانات و جانواران و پرندگان زیادی را خورده بود و به دیگران هم زیان فراوان رسانده بود.

روزی تصمیم گرفت برای اینكه حیوانات دیگر هم او را دوست داشته باشند ، به نقطهٔ دور دستی برود و توبه كند . به همین قصد هم به راه افتاد .

در راه گرسنه شد، به اطرافش نگاه كرد ، اسبی را دید كه در مرغزاری می چرد . 

 پیش اسب رفت و گفت !

می خواهم به سرزمین دوری بروم و توبه كنم، اما حالا خیلی گرسنه ام از تو می خواهم كه در این راه با من شریك بشوی ؟!

اسب گفت :

كه از دست من چه كاری بر می آید ؟ 

گرگ گفت :

اگر خودت را در این راه قربانی كنی من می توانم از گوشت تو سیر شوم و از گرسنگی نجات پیدا كنم و هم اینكه دیگران از گوشت تو می خوردند و سیر می شوند . تو با این كار خودت به همنوعان خود كمك می كنی . 

اسب برای نجات جان خود بفكر حیله افتاد و رو به گرگ كرد و گفت :

عمو گرگ ! 

من آماده ام كه در این كار خیر شركت كنم و خودم را قربانی كنم . 

اما دردی دارم كه سالهای زیادی است كه زجرم می دهد.

از تو می خواهم در دم را چاره كنی ،‌بعد مرا قربانی كنی !‌

گرگ جواب داد :

دردت چیست حتماً چاره اش می كنم ، اگر هم نتوانستم پیش روباه می روم تا درد ترا علاج كند .

اسب گفت : چه گویم ؟

چند سال قبل، پیش یك نعلبند نادان رفتم كه سم هایم را نعل بزند، اما نعلبند نادان نعل را اشتباهی روی گوشت پایم زد و این درد از آنروز مرا زجر می دهد . 

 از تو می خواهم كه نزدیك بیایی و زخمهای مرا نگاه كنی . 

گرگ گفت :

بگذار نگاه كنم، اسب پاهایش را بلند كرد و چنان لگد محكمی به سر گرگ زد كه مغزش بیرون ریخت، گرگ كه داشت می مرد به خودش گفت :

آخر ای گرگ !

پدرت نعلبند بود،

مادرت نعلبند بود ؟

ترا چه به نعلبندی ؟ 

اسب هم از خوشحالی نمی دانست چه كند ؟ هی می رقصید و به گرگ می گفت توبه گرگ مرگ است .