مهنــا
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
بار خدایا ! تاکی میان من و تو ، منی و مائی بود.
منی از میان بردار تا منیت من تو باشد و من هیچ نباشم.
الهی ، تا با توام بیشتر از همه ام و چون با خودم ، کمتر از همه ام .
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
دوشنبه 02/11/02
امام جواد(علیه السلام) در این روایت فرمود:
سه چیز است که اگر در کسی باشد سبب خوشنودی خداست:
زیاد استغفار کردن
همنشینی خوب
زیاد صدقه دادن
و سه چیز است که هرکس دارا باشد پشیمان نمیشود:
پرهیز از عجله و شتاب
مشورت در کارها
توکل بر خدا وقتی تصمیم به انجام کاری گرفت.
قالَ الْجَوادُ علیه السلام: « ثَلاثٌ یبْلُغْنَ بِالْعَبْدِ رِضْوانَ اللّهِ تَعالی: کثْرَةُ الاْسْتِغفارِ وَ لِینُ الْجانِبِ و کثْرةُ الصَّدَقَةِ وَ ثَلاثٌ مَنْ کنَّ فیهِ لَمْ ینْدَمْ: تَرْک الْعَجَلةِ وَ المْشَوَرَةِ وَ التَّوَکلِ عَلی اللّهِ عِنْدَ الْعَزْمِ»
(کشفالغمة، ج2، ص343)
دوشنبه 02/11/02
⭕️ اطلاعیه
اطلاعیه سازمان اداری و استخدامی کشور در خصوص ثبتنام آزمون استخدامی آموزش و پرورش
آزمون استخدام پیمانی وزرات آموزش و پرورش برای مشاغل آموزگاری، دبیری، هنرآموز و مشاغل کیفیتبخشی در معاونتهای پرورشی و فرهنگی، تربیت بدنی، مشاوره و سلامت برگزار میشود.
تاریخ آزمون مربی پرورشی، تربیت بدنی و سلامت: ۱۷ اسفندماه ۱۴۰۲
تاریخ آزمون آموزگاری: ۱۸ اسفندماه ۱۴۰۲
تاریخ آزمون سایر: ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
سه شنبه 02/10/26
لبخندانه موشکی بمناسبت اقتدار سپاه پاسداران جمهوری اسلامی ایران در نقطه زنی بدون نقص
اسمت چیه؟
_جلال
سه شنبه 02/10/26
حفظ آرامش هنگام بیاحترامی
روزی جوانی به ملاقات دانایی رفت و به او هتکحرمت نمود، اما دانا بیاعتنا به این اهانت، آرام او را نگاه کرد.
وقتی بعدها دوستانش راز این آرامش را از او پرسیدند، گفت:
تصور کنید کسی برای شما هدیهای بفرستد و شما آن را نگیرید، یا نامهای به دستتان برسد و شما آن را باز نکنید.
حال آنکه احتمال دارد محتویات نامه یا آن هدیه هیچ تأثیری بر شما نگذارد.
هرگاه مورد اهانت قرار گرفتید نیز اینگونه بیندیشید، هیچگاه آرامش خود را از دست نخواهید داد.
مقام و منزلتی که بیپیرایه باشد، هرگز با بیاحترامی دیگران خدشهدار نمیشود.
کسی نمیتواند ارزش آبشار نیاگارا را با انداختن آب دهان در آن کم کند!
دوشنبه 02/10/25
هر که بر طریق خداپرستى محکم و استوار باشد ، مصائب دنیا بر وى سبک آید ، گر چه تکه تکه شود.
(تحف العقول ، ص ۵۱۱)
شهادت جانسوز امام علی النقی الهادی(علیهالسلام) تسلیت باد.
دوشنبه 02/10/25
داستان به مناسبت شهادت امام هادی
مسعودی در مروج الذهب گفته است که عده ای نزد متوکل آمده و سخن چینی و بدگویی کردند که در منزل حضرت امام هادی اسلحه و نامه های زیادی از طرف شیعیانش از اهالی قم برای او فرستاده اند موجود است. او میخواهد علیه حکومت تو شورش کرده و انقلاب کند.
متوکل پس از شنیدن این جریان گروهی از ترکان را که از دژخیمان او بودند شبانه به خانه حضرت روانه کرد آنان در آن دل شب خانه امام هادی را مورد هجوم و تفتیش قرار دادند، ولی چیزی پیدا نکردند. دیدند حضرت در منزل در بسته ای لباس پشم پوشیده و روی ریگ و خاک، رو به قبله نشسته و قرآن میخواند.
مأموران متوکل آن امام مظلوم را به همان هیئت و حالت به نزد متوکل آوردند و این چنین گزارش دادند ما به جستجوی خانه علی النقی پرداختیم ولی چیزی نیافتیم دیدیم او رو به قبله نشسته و قرآن میخواند متوکل در کنار سفره شراب نشسته بود و در دستش جام شراب بود. برخاست و با احترام آن حضرت را در کنار خود نشانید و جام شراب را به حضرت تعارف کرد.
امام هادی فرمود: «والله ما يُخَامِرُ لَحْمِي وَدَمِی قَطُّ، فَأَعْفِنِی» به خدا سوگند! هرگز گوشت و خون من با شراب آمیخته نشده، مرا معاف بدار.
متوکل او را معاف داشت. سپس گفت: «اَنشِدنی شِعرا» برایم شعری بخوان.
امام فرمود: من با شعر چندان سر و کاری ندارم کم روایت میکنم متوکل گفت: باید بخوانی حضرت امام هادی این اشعار را که در دیوان امام علی ، و در مورد بی وفائی دنیا است خواند؛
باتُوا عَلَى قُلَلِ الْأَجْبَالِ تَحْرُسُهُمْ
غُلْبُ الرِّجَالِ فَلَمْ تَنْفَعُهُمُ الْقُلَلُ
شب را در های کوهها آرمیدند و مردان دلاور آنان را پاسداری کردند ولی قلههای کوه برای آنان سود نبخشید.
وَاسْتُنْزِلُوا بَعْدَ عِزُّ عَنْ مَعَاقِلِهِمْ
إِلَى مَقَابِرِهِمْ يَا بِئْسَ مَا نَزَلُوا
بعد از عزتی آنان را از پناهگاههای خود به سوی قبرهایشان فرود آوردند، آه چه بد فرود آمدند؟!
ناداهُمْ صَارِحٌ مِنْ بَعْدِ دَفْنِهِمْ
أَيْنَ الْأَسِرَّةُ وَالتَّيجَانُ وَالْحُلَلُ
بعد از دفن آنان، منادی صدا زد: تخت تاج و لباسهای شما کجا است؟!
أَيْنَ الْوُجُوهُ اللَّتِي كَانَتْ مُنَعَمَةٌ
مِنْ دُونِهَا تُضْرَبُ الْأَسْتَارُ وَالْكَلَلُ
کجا رفت آن چهره های مرفه که برابرشان پرده ها و آذین ها آویخته می شد؟
فَأَفْصَحَ الْقَبْرُ عَنْهُمْ حِينَ سَائَلَهُمْ
تِلْكَ الْوُجُوهُ عَلَيْهَا الدُّودُ
پس قبر به زبان فصیح از آنان پرسش کرد و گفت: این همان صورت های نیکویی هستند که کرم ها بر آنها میغلطند و محل تاخت و تاز کرمها شده اند.
قَدْ طَالَ مَا أَكَلُوا دَهْراً وَقَدْ شَرِبُوا
وَأَصْبَحُوا الْيَوْمَ بَعْدَ الْأَكْلِ قَدْ أَكِلُوا
آنها مدت طولانی خوردند و نوشیدند و اکنون خود خوراک خاک و کرمها شده اند.
راوی می گوید: «فَبَكَى الْمُتَوَكِّلُ حَتَّى بَلْتَ لِحْيَتَهُ دُمُوعُ عَيْنَيْهِ وَبَكَى الْحَاضِرُونَ»
متوكل تحت تأثیر اشعار حضرت قرار گرفت و چنان گریه کرد که ریشش خیس شد.
حاضران نیز گریه کردند سپس دستور داد امام هادی را با احترام به خانه اش باز گرداندند.
روایت شده است متوکل چنان متغیر شد که کاسه شراب را بر زمین زد و آن روز عيش او به عزا مبدل گردید.
پیام
همه امامان ، هدایت گران الهی در روی زمین هستند و امام هادی (ع) نیز در هدایت افراد نادان و غافل همواره تلاش و مجاهدت داشته اند.
البته هدایت گری داری مراحل مختلف است.
و قابلیت هدایت نیز با توجه به ظرفیت افراد، دارای مراتب است.
گاهی مخاطب هدایت گری قابلیت هدایت تامه دارد یعنی با یک تلنگر مسیر زندگی ش تغیر میکند اما گاهی هدایت تامه پیدا نمیکند اما میتوان با تلنگر و نصیحت و نهی از منکر او را به طور مقطعی از برخی گناهان بازداشت.
از این رو انسان تکلیف هدایت گری را باید حتی از این دسته از افراد دریغ نکند.
به عنوان مثال ، اگر چه متوکلِ ملعون با آنهمه جنایت که مرتکب شده بود لیاقت و قابلیت هدایت یافتن و اصلاح مسیر را نداشت اما ، امام هادی(ع) به طور موردی او را از غفلت در آن جلسه و گستاخی و میگساری در محضر امام معصوم بازداشتند.
یکشنبه 02/10/24
پادشاهی برای انتخاب وزیری جوان، مسابقاتی را بین جوانان برگزار نمود؛ دو جوان به مرحله نهایی رسیدند؛ مسابقه آنان به این شکل بود پادشاه هر روز پنج نخ ماهیگیری به آنان میداد و آنها باید ده روز از دریاچه ماهی میگرفتند؛ کسی که در انتهای ده روز ماهی بیشتری میگرفت به عنوان برنده مسابقه انتخاب میشد.
جوان اول که بسیار پر انرژی و باهمت بود از همان ابتدا برای نخها قلاب تهیه و به آنان وصل نمود، سپس ساعتی را به دنبال طعمه برای قلابها میگذارنید و سر انجام قلابهایی که ساخته بود را برای ماهیگیری به دریاچه میانداخت؛ او اینگونه هر روز با هر قلاب چند ماهی میگرفت.
اما جوان دیگر پس از دریافت نخها، ساعتی به کلبهای میرفت و بعد از آن به امور دیگر زندگی خود میپرداخت!
روز نهم بود و کمکم همه به این نتیجه رسیده بودند که جوان اول برنده مسابقه میشود زیرا جوان دوم تا آن لحظه هیچ ماهی نگرفته بود!
جالب آنکه روز نهم، جوانِ دوم در شهر راه افتاد و تمام مردم شهر را به ضیافت مهمانیِ فردا که روز آخر مسابقه بود با حضور جناب پادشاه دعوت نمود!
روز پایانی مسابقه بود، جوان اول که آثار خوشحالی در چهره او پیدا بود طبق معمول با نخها، قلاب ماهیگیری ساخت و به سمت دریاچه رفت؛
جوان دوم پس از ساعتی از کلبه بیرون آمد؛ همه شگفت زده شدند! او همراه خود تور ماهیگیری بیرون آورد! او با نخهایی که هر روز میگرفت تور ماهیگیری درست کرده بود! سپس به قسمتی از دریاچه رفت که رودخانهای به آن وارد میشد و تور خود را به گونهای جلو مسیر ورودی رودخانه بست که هیچ ماهیِ متوسط و بزرگی نمیتوانست از آن عبور کند و ماهیان در تور او گرفتار میشدند.
هر نیمساعت، تور جوان دوم مملو از ماهیان بزرگ میشد؛ در تور او در همان مرتبه اول به اندازه تمام ده روز جوان اول ماهی گرفتار شد!
او در پایان روز دهم چند هزار ماهی بزرگ صید کرده بود!
همه از هوش او شگفت زده شده بودند؛ چرا که طی این مدت، او نه تنها به کارهای روز مره خود هم پرداخته بود بلکه همه مردم و پادشاه را به ضیافت ماهیِ تازه دعوت کرده بود!
پادشاه از ذکاوت او بسیار خوشحال شد به خصوص آنکه جوان تور را طوری بافته بود که فقط ماهیان بزرگ در آن گرفتار میشدند و ماهیان کوچک میتوانستند از سوراخهای تور عبور کنند و وارد دریاچه شوند تا در دریاچه رشد نمایند؛ همچنین از این مسئله خوشحال بود که جوان، بزرگ فکر کرده بود و ماهیان دریاچه را برای مردم قرار داده است.
پادشاه او را به عنوان وزیر خود معرفی نمود و به او توصیه کرد از جوان دیگر در کارها کمک بگیرد.