✨الهی✨

✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨

 

 بار خدایا ! تاکی میان من و تو ، منی و مائی بود.

منی از میان بردار تا منیت من تو باشد و من هیچ نباشم.

الهی ، تا با توام بیشتر از همه ام و چون با خودم ، کمتر از همه ام .

 

 ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨

 

 

 

علل ایجاد کبد چرب...

====================

علل ایجاد کبد چرب چیست؟

عادات و رفتارهای غلط بسیاری ایجاد کننده این بیماری هستند که بارزترین و مهم ترین آنها مصرف‌:

‌• الکل و مشروبات الکلی
• مصرف مواد غذایی چرب
• اضافه وزن
• نداشتن فعالیت بدنی سالم یعنی همان ورزش و تحرک مفید
• سوء تغذیه
• فشار خون بالا
• بارداری
• مصرف داروهایی همچون آسپرین و تتراسایکلین  هستند.

منبع:مجله سلامتی
======================

وَ رَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُوْنَ

وَ رَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُوْنَ

*****************
سوره زخرف آیه ۳۲
*****************

داستان_واره

✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨

اختیار اشک‌هایش، دست خودش نیست.

به قدری گریه کرده که چشمانش سرخ شده.

هر بار که می‌خواهد حرف بزند، بغض به او اجازه نمی‌دهد.

سرانجام، بر اشک و بغض خود، غلبه می‌کند و حرفش را می‌زند.

بیست سالش بود.

پدر و مادرش در محلّه به آدم‌هایی فهیم معروف‌ بودند.

پدرش، معتمد محلّ بود. مادرش هم اهل کمک کردن به این و آن.

خودش زمانی شاگرد اوّل مدرسه بوده و مُکبّر مسجد.

خانه بر خلاف ظاهرش، جای نفس کشیدن نبود.

نفسش به تنگ آمده بود از آب و هوای خانه.

پدر به خانه که می‌آمد، حوصلۀ حرف زدن با کسی را نداشت. چرا داشت؛ امّا با تلفن و با دوستانش.

مادر هم دائم دم در تکاپو و در حال باز کردن گِره از زندگی این و آن.

او هم خودش بود با تنهایی‌هایش.او بود و غصّۀ یک پدر بی‌حوصله و مادر گرفتار.

خواهرش هم به قدری کوچک‌تر از او بود که توان پُر کردن جای خالی پدر و مادر را نداشت.

خانه، پدر و مادر داشت؛ امّا مثل این که نداشت.

کسی از راه رسید. حفرۀ زندگی‌اش را دید و با زغال‌های براوفرخته‌ای که شبیه سنگ‌های درخشان بود، حفرۀ زندگی‌اش را پُر کرد.

او همیشه در حال آتش گرفتن بود و خودش را در میان نور می‌دید. راهی که در پیش گرفته بود، حالا او را رسانده بود به آخرِ خطّ زندگی.

او مدّت‌هاست شمارش معکوس را شروع کرده است.

تکیه داده بودم به دیوار ندامتگاهی که چند ماهی است میزبان اوست و در حالی حرف‌هایش را می‌شنیدم که حکمش صادر شده و او هنوز نگاهش به برق امیدی است که در گوشۀ دلش، سو سو می‌زند.

چه کار باید کرد؟ پدر و مادر مقتول، رضایت نمی‌ دهند.
____________________________________________

‌ اگر والدین باور می کردند که نپرداختن به امور تربیتی می تواند فرزند آنان را در مسیر انحرافات قرار دهد،انگیزه کافی برای پرداخت به مسائل تربیتی را پیدا می کردند.

استادعباسی_ولدی

✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨

مناجات العارفین

مناجات العارفین

****************************
گواراست طعم دوستی تو

****************************

اعتماد به خدا....

_______________________________________________

ساعت ۱۰ صبح دکتر به همراه پرستار وارد اتاق بیمار میشود

ده تخت هم داخل اتاق است . دکتر میگوید :
“به این چلو کباب بدید با کره،
به تخت کناری غذا ندهید،
به او سوپ بدهید ،
به این کته ی بی نمک بدهید
مریضا همه یک جور به دکتر نگاه میکنند
حتی به کسی هم که میگوید غذا ندهید ،
او میفهمد امروز جراحی دارد و نباید غذا بخورد
چون میداند که دکتر خیرش را میخواهد اعتراضی نمیکند

حالا اگر بلند شود و داد بزند که چرا به آن مریض چلوکباب بدهند به من ندهند دکتر میفهمد این شخص روانی است!????

ما هم نباید بگوییم چرا به فلانی خانه ی دو هزار متری دادی به من ندادی؟!
باید به خدا اعتماد کنیم
همان طور که مریض میفهمد و به دکتر اعتراض نمیکند ما هم به خدا نباید اعتراض کنیم و هر چه به ما میدهد راضی باشیم .

برگرفته از کتاب ⇦طریق وصل
ایت الله مجتهدی تهرانےرحمه الله علیه
_______________________________________________

اجتناب از حرام و اذیت و آزار مومنان

اجتناب از حرام و اذیت و آزار مومنان

اطاعت از خدا ، رسول و ولی خدا

اطاعت از خدا ، رسول و ولی خدا

**************************************************

 یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَی ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیوْمِ الْآخِرِ ذلِک خَیرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلًا

 ای کسانی که ایمان آورده اید! خدا را اطاعت کنید و از رسول و اولی الامر خود (جانشینان پیامبر) اطاعت کنید. پس اگر درباره چیزی نزاع کردید آن را به حکم خدا و پیامبر ارجاع دهید، اگر به خدا و قیامت ایمان دارید. این (رجوع به قرآن و سنّت برای حلّ اختلاف) بهتر و پایانش نیکوتراست.

 پیامها

1 - مردم باید نظام اسلامی را بپذیرند و از رهبران الهی آن در قول و عمل پشتیبانی کنند.

2- اسلام مکتبی است که عقاید و سیاستش بهم آمیخته است. اطاعت از رسول وولی الامر که امری سیاسی است، به ایمان به خدا و قیامت که امری اعتقادی است، آمیخته است.

3- سلسله مراتب در اطاعت باید حفظ شود.

4- اولی الامر باید همچون پیامبر معصوم باشند، تا مانند پیامبر اطاعت از آنان، لازم و بی چون وچرا باشد.

5- اطاعت از حاکمی واجب است که مؤمن و از خود مردم با ایمان باشد.

6- نشانه ی ایمان واقعی، مراجعه به خدا و رسول، هنگام تنازع و بالا گرفتن درگیری هاست و اطاعت در شرایط عادّی کار مهمّی نیست.

7- یکی از وظایف حکومت اسلامی ایجاد وحدت و حلّ تنازعات است.

8- دین کامل باید برای همه ی اختلاف ها، راه حل داشته باشد.

9- پذیرش فرمان از حکومت های غیر الهی و طاغوت، حرام است.

10- اگر همه ی فرقه ها، قرآن و سنّت را مَرجع بدانند، اختلاف ها حل شده، وحدت و یکپارچگی حاکم می شود.

11- مخالفان با احکام خدا و رسول و رهبران الهی، باید در ایمان خود شک کنند.

12- برنامه عملی اسلام بر اساس برنامه اعتقادی آن است.

13- دوراندیشی و رعایت مصالح درازمدّت، میزان ارزش است.

سوره نساء، آیه 59

منبع: تفسیر نور؛ ج 2؛ص90

آیه گرافی

آیه گرافی

==============================

اگر فراموش کردیم و یا به خطا رفتیم بر ما مگیر
بقره ۲۸۶

==============================

درمحضربزرگان

~۰~۰~۰~۰~۰~۰~۰~۰~۰~۰~

درمحضر آیت الله فاطمی نیا

فرزند ایشان نقل میکنند:

☘ روزي با پدر ميخواستيم برويم به يك مجلس مهم. وقتي آمدند بيرون خانه، ديدم بدون عبا هستند. گفتم عبايتان كجاست؟

گفتند مادرتان خوابيده و عبا را رويشان کشیده ام. به ايشان گفتم بدون عبارفتن آبروريزی است.

ايشان گفتند اگر آبروي من در گروی اين عباست و اين عبا هم به بهای از خواب پريدن مادرتان است، نه آن عبارا می خواهم نه آن آبرو را.

منبع :درمحضربزرگان
_______________________________________________

بلند همتی

==================
==================

قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام …

إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُحِبُ‏ مَعَالِيَ‏ الْأُمُورِ وَ يَكْرَهُ سَفْسَافَهَا الْحَدِيثَ.

امام صادق عليه السلام مي فرمايند:

خداوند همتهاي بلند و شريف را دوست دارد و از چيزهاى پست بيزار است.

منبع:وسائل الشيعة ؛ جلد‏17 ،صفحه 73 ؛ باب 25

داستانك:

روزی حضرت رسول ـ صلّی الله علیه و آله ـ در مسافرت به شخصی برخوردند و میهمان او شدند. آن شخص پذیرائی شایانی از حضرت نمود، هنگام حركت آن جناب فرمود: چنانچه خواسته‌ای از ما داشته باشی از خداوند درخواست می‌كنم تو را به آرزویت نائل نماید.

عرض كرد: از خداوند بخواهید به من شتری بدهد كه اسباب و لوازم زندگی‌ام را بر آن حمل نمایم و چند گوسفند كه از شیر آنها استفاده كنم، پیغمبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ آنچه می‌خواست برایش تقاضا نمود. آن گاه رو به اصحاب كرده فرمودند: ای كاش همت این مرد نیز مانند پیرزن بنی اسرائیل بلند بود و از ما می‌خواست كه خیر دنیا و آخرت را برایش بخواهیم.
عرض كردند: ‌داستان پیرزن بنی اسرائیل چگونه بوده است،
آن جناب فرمود: هنگامی كه حضرت موسی خواست با بنی اسرائیل از مصر به طرف شام برود …از هر كس جویای محل قبر یوسف شد اظهار بی‌اطلاعی می‌نمود به آن جناب اطلاع دادند كه پیرزنی است ادعا دارد من قبر یوسف را می‌دانم در كجاست، دستور داد او را احضار كنند… عجوزه گفت: یا موسی «علم قیمت دارد»، من سالها است این مطلب را در سینه خود پنهان كرده‌ام، در صورتی برای شما اظهار می‌كنم كه سه حاجت از برای من برآوری. حضرت فرمود: حاجت‌های خود را بگو. گفت:
اوّل آنكه جوان شوم؛
دوّم: به ازدواج شما درآیم؛
سوّم: در آخرت هم افتخار همسری شما را داشته باشم.
حضرت موسی از بلند همتی این زن كه با خواسته‌خود جمع بین سعادت دنیا و آخرت می‌كرد متعجب شد، از خداوند درخواست نمود هر سه حاجت او برآورده شد.

منبع: كتاب داستانها و پندها ، آیت الله محمد محمدی اشتهاردی ، جلد چهارم صفحه 57
=======================