مهنــا
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
بار خدایا ! تاکی میان من و تو ، منی و مائی بود.
منی از میان بردار تا منیت من تو باشد و من هیچ نباشم.
الهی ، تا با توام بیشتر از همه ام و چون با خودم ، کمتر از همه ام .
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
سه شنبه 95/08/04
• پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود:من دَخَل السوق فاشتری تحفة…
هر کس به بازار رود و هديه اي براي خانواده اش بخرد و ببرد،
(پاداش او) مانند کسي است که براي نيازمندان صدقه مي برد(و هنگامي که هديه را به خانه مي برد) بايد، قبل از پسران، به دختران بدهد،
زيرا کسي که دخترش را شادمان کند، مانند کسي است که يک بنده از فرزندان اسماعيل را آزاد کرده است.
و هر کس(بادادن هديه اي)چشم پسري را روشن کند، گويا از ترس خدا گريسته است و هر کس از ترس خدا بگريد، خداوند او را داخل نعمت هاي بهشت کند.
وسائل الشیعه ج15، ص227
سه شنبه 95/08/04
• امام على علیه السلام :
• ما أقبَحَ الخُضوعَ عِندَ الحاجَةِ وَالجَفاءَ عِندَ الغِنى.
• چه زشت است فروتنى هنگام نياز و درشتى هنگام بی نيازى.
• نهج البلاغه(صبحی صالح)، نامه 31،ص404
سه شنبه 95/08/04
یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیطانِ إِنَّهُ لَکمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ
ای کسانی که ایمان آورده اید! همگی در صلح و آشتی در آئید(و تسلیم مطلق خداوند شوید) و گام های شیطان را پیروی نکنید که او دشمن آشکار شماست.
توضیح
آیه مربوط به تسلیم همه افراد جامعه است، که در دین خدا چون و چرا نکنند، و تسلیم امر خدا و رسول او گردند.بر مؤمنین واجب است تسلیم امرخداورسول شوندو برای خود صلاح دید و استبداد برأی قائل نباشند و به غیر آن طریقی که خدا و رسول بیان کرده اند طریقی دیگر اتخاذ ننمایند.
وقتی بر هر مؤمنی دخول در سلم واجب باشد، قهرا هر طریقی که بدون سلم طی کند خطوات شیطان و پیروی از آن پیروی از خطوات شیطان خواهد بود.
پیام ها
روایات متعدّد،دخول در سِلم را ورود در تحت رهبری معصوم دانسته اند. مثل«ولایة علی بن ابی طالب حصنی»دخول در حِصن و دژ، دخول در سِلم و سلامتی و آرامش است و چه آرامشی بالاتر از اینکه انسان احساس کند رهبرش الهی، معصوم، آگاه، دلسوز و پیشگام ترین افراد در همه کمالات می باشد.
قرآن،ایجاد رابطۀ مسالمت آمیز با گروه های زیر را مطرح کرده است:
1-با مشرکانِ بی آزار. 2.با اهل کتاب. 3.با دیگر مسلمانان.
سوره بقره، آیه 208
تفسیر نور،ج1،ص323-
المیزان،ج 2،ص151-
نورالثقلين،ج 1،ص 205
یکشنبه 95/08/02
ابوبصیر می گوید:روزی امام صادق (علیه السلام) به اصحابش فرمود:
⚜آیا شما را خبر ندهم به چیزی که خدا اعمال بندگانش را جز با آن قبول نمی کند؟
عرض کردند: آن چیست؟
فرمود:شهادت به یگانگی خدا و پیامبری محمد، اعتراف به دستورهای خدا، دوستی با ما، بیزاری از دشمنانمان، تسلیم در مقابل ائمه، پرهیزگاری، جدیت، آرامش و در انتظار قائم بودن.
سپس فرمود:برای ما دولتی است که هر وقت خدا بخواهد، تاسیس خواهد شد. هر کس می خواهد از یاران قائم ما باشد، باید در انتظار باشد، پرهیزگاری را شیوه خویش کند، به اخلاق نیک، آراسته گردد و در همان حال در انتظار قائم ما به سر برد.
√اگر چنین بود و پیش از قیام قائم، مرگش فرا رسید، به ثواب کسانی که قائم را درک می کننند، نائل خواهد گشت.
√ای شیعیان! بکوشید منتظر ظهور آن جناب باشید. ای گروهی که مورد توجه و رحمت خدا واقع شده اید، پیروزی گوارایتان باد!
الغیبه، نعمانی، ص200،ح16
یکشنبه 95/08/02
✍شهید ثانی به همراه کاروانی در حال سفر بود. در بین راه به جایی به نام رمله رسیدند. شهید خواست به مسجدی که معروف است به جامع ابیض برود، بخاطر زیارت کردن انبیایی که در آنجا مدفون هستند. پس دید که در، قفل است و در مسجد هیچ کسی نیست.
پس دستش را بر روی قفل گذاشت و کشید. به اعجاز الهی در باز شد. او داخل شد و در آنجا مشغول به نماز و دعا گردید و بخاطر توجّه وی بسوی خداوند متعال، متوجّه حرکت کاروان نشد و از قافله جا ماند.
????پس متوجّه شد که کاروان رفته و هیچ کسی از آنها نمانده است. نمی دانست چه کار باید بکند و در مورد رسیدن به آنها فکر می کرد، با توجّه به اینکه وسایل او نیز بار شتر بوده و همراه کاروان رفته است.
بنابراین شروع کرد پیاده به دنبال کاروان راه رفتن تا اینکه از پیاده راه رفتن خسته شد و به آنها نرسید و از دور هم آنها را ندید.
وقتی در آن وضعیّت سخت و دشوار گرفتار شده بود ناگهان مردی را دید که به طرف او می آمد، و آن مرد بر سوار استری بود. وقتی آن سوار به او رسید گفت: «پُشت سر من سوار شو.»
پس شهید ثانی را پشت خود سوار کرد و مثل برق در مدّت کوتاهی او را به کاروان رساند و او را از استر پیاده کرد و فرمود: «پیش دوستانت برو.» و او وارد کاروان شد.
شهید می گوید: «در جستجوی آن بودم که در بین راه او را ببینم ولی اصلاً او را ندیدم و قبل از آن هم ندیده بودم.»
منبع : نجم الثاقب