✨الهی✨

✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨

 

 بار خدایا ! تاکی میان من و تو ، منی و مائی بود.

منی از میان بردار تا منیت من تو باشد و من هیچ نباشم.

الهی ، تا با توام بیشتر از همه ام و چون با خودم ، کمتر از همه ام .

 

 ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨

 

 

 

مثبت بیندیشیم


 مثبت و خدایی بیندیشیم

 این روایت رو امروز فراموش نکنیم:)

شفاعت کبری


گذشتِ امام حسين ازحضرت على اكبر است كه خداوند مقام شفاعت كبرى را به حضرت عنايت مى كند.

 

✅ جائى كه رسول خدا به حسين عليهما الصّلوة و السّلام مى ‏فرمايد:
وَ إنَّ لَكَ فِى الْجنَانِ لَدَرَجَاتٍ لَنْ تَنَالَهَا إلَّا بِالشَّهَادَةِ!

«حقّاً در بهشت براى تو منزلت و درجتى است، كه بدون شهادت بدان دست نخواهى يافت!»

 

? به معنى آن مى ‏باشد كه : وجب به وجب در تمام اين سفر بايد با اراده و اختيار و تحمّل مشاقّ و مصائب، و صبر در راه خدا و ايثار و فداى نفْس و قربانى نمودن على اكبر آنهم بدين كيفيّت، به مقصود برسى.

 

✅ على اكبر علیه السلام روح و جان سيّد الشّهداء عليه السّلام بود.

 

? امام ‌شناسى ،ج‏ ۱۵
به نقل بعضی از تواریخ، روز ۱۱ شعبان سال ۴۳ هجری قمری میلاد حضرت علی اکبر علیه السلام است.

شخصیت علی‌اکبر از دیدگاه دشمن

 

ابوالفرج اصفهانی از مغیره روایت کرد: روزی معاویه بن ابی سفیان به اطرافیان و هم نشینان خود گفت: به نظر شما سزاوارترین و شایسته ترین فرد امت به امر خلافت کیست؟ اطرافیان گفتند: جز تو کسی را سزاوارتر به امر خلافت نمی شناسیم! معاویه گفت: این چنین نیست.

بلکه سزاوارترین فرد برای خلافت، علی بن الحسین(علیهما السلام )است که جدّش رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می باشد و در وی شجاعت و دلیری بنی هاشم، سخاوت بنی امیه و فخر و فخامت ثقیف تبلور یافته است.

 

نقل است روزی علی اکبر(عليه السلام) به نزد والی مدینه رفته و از طرف پدر بزرگوارشان پیغامی را خطاب به او میبرد، در آخر والی مدینه از علی اکبرسئوال کرد نام تو چیست؟

فرمود: علی سئوال نمود نام برادرت؟ فرمود: علی آن شخص عصبانی شد، و چند بار گفت: علی، علی، علی، « ما یُریدُ اَبُوک؟ » پدرت چه می خواهد، همه اش نام فرزندان را علی می گذارد،

این پیغام را علی اکبر(عليه السلام) نزد اباعبدالله الحسین (عليه السلام) برد، ایشان فرمود : والله اگر پروردگار دهها فرزند پسر به من عنایت کند نام همه ی آنها را علی می گذارم و اگر دهها فرزند دختر به من عطا، نماید نام همه ی آنها را نیز فاطمه می گذارم.

 

? منبع : الارشاد ص ۴۵۸

حكايتي از آراستگی جوانی

 

حضرت علی علیه السلام با غلامش (قنبر) برای خرید پیراهن وارد بازار کوفه شدند و به مرد پیراهن فروش فرمودند: دو پیراهن لازم دارم. مرد عرض کرد: یا امیر المؤمنین علیه السلام! هر نوعی پیراهنی بخواهید من دارم.


همین که حضرت علیه السلام فهمید این شخص او را می شناسد از او گذشت و به جوان لباس فروش دیگری رسیدند که سرگرم خرید و فروش بود و از او دو پیراهن یکی به سه درهم و دیگری را به دو درهم خریدند.


سپس به قنبر فرمودند: پیراهن سه درهمی را تو بپوش!
قنبر عرض کرد: سرورم! پیراهن سه درهمی بر اندام شما سزاوارتر است؛ زیرا شما به منبر می روید و مردم را موعظه می کنید. لباس وزین بر اندام خطیب، زیباتر است.


حضرت فرمودند: قنبر! تو جوانی و جوانی، شکوه و آراستگی می طلبد؛ از طرفی، من از پروردگارم حیا می کنم که خود را بر تو در لباس ، برتری دهم؛ زیرا از پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله شنیدم که فرمودند: از آنچه می پوشید به آن ها (غلامان و خدمتگذاران) بپوشانید و از آنچه می خورید به آنان بخورانید.


حضرت علی علیه السلام پیراهن دو درهمی را پوشیدند، آستین آن از دست ایشان بلندتر بود، پس مقدار زیادی از آن را بريدند و دستور دادند برای نیازمندان کلاه درست کنند.


جوان عرض کرد: اجازه فرمایید سر آستین پاره را بدوزم.
امام علیه السلام فرمود: بگذار همچنان بماند، گذشت عمر سریع تر از آراستن لباس است.

 

? منبع : گفتار فلسفی جوان از دیدگاه عقل و احساسات، ص ۴۳

تبریک

حدیث به مناسبت روز جوان

 امام صادق عليه السلام عَلَيكَ بِالأَحداثِ فَإِنَّهُم أسرَعُ إلى كُلِّ خَيرٍ


جوانان را درياب، زيرا كه آنان سريع تر به كارهاى خير روى مى آورند.

 

? منبع : كافى، ج ۸، ص ۹۳، ح ۶۶

 

امام على عليه السلام: فى وَصِيَّتِهِ لاِبْنِهِ الحَسَنِ عليه السلام اِنَّما قَلْبُ الْحَدَثِ كَالاَْرضِ الخاليَةِ ما اُ لْقىَفيها مِنْ شَىْ ءٍ قَبِلَتْهُ فَبادَرتُكَ بِالاَْدَبِ قَبْلَ اَنْ يَقْسُوَ قَلْبُكَ وَيَشْتَغِلَ لُبُّكَ 

 

در وصيّت به فرزندش امام حسن عليه السلام: دل جوان ، مانند زمين كشت ناشده است .آنچه در آن افكنده شود، مى پذيرد . از اين رو ، پيش از آن كه دلت سخت گردد و خِرَدَت سرگرم شود ، به تربيت تو همت گماشتم.

 

? منبع : نهج البلاغة ، از نامه ۳۱

 

پيامبر صلي الله عليه و آله: اوصيكُمْ بِالشُّبّانِ خَيْرا فَاِنَّهُمْ اَرَقُّ اَفـْئِدَةً اِنَّ اللّه َ بَعَثَنى بَشيرا وَ نَذيرافَحالَـفَنِى الشُّبّانُ وَ خالَفَنِى الشُّيوخُ، ثُمَّ قَرَاَ فَطالَ عَلَيْهِمُ الاَْمَدُ فَقَسَتْ قُلوبُهُمْ


شما را به نيكى با جوانان سفارش مى كنم، چرا كه آنان، دل هاى رقيق ترى دارند، به راستى كه خداوند، مرا بشارت دهنده و هشدار دهنده برانگيخت، جوانان با من هم پيمان شدند و پيران با من به مخالفت برخاستند. آن گاه اين آيه را خواندندو عمر آنان به درازا كشيد و دل هايشان سخت گرديد.

 

? منبع : سفينة البحار، ج ۲، ص ۱۷۶

 

پيامبر صلي الله عليه و آله: مَنْ تَعَلَّمَ فى شَبابِهِ كانَ بِمَنْزِلَةِ الْوَشْمِ فِى الْحَجَرِ وَ مَن تَعَلَّمَ وَ هُوَ كَبيرٌكانَ بِمَنْزِلَةِ الْكِتابِ عَلى وَجْهِ الْماءِ


هر كس در جوانى اش بياموزد ، آموخته اش مانند نقش بر سنگ است و هر كس دربزرگ سالى بياموزد، مانند نوشتن بر روى آب است.

 

? منبع : نوادر راوندى ، ص ۱۳۲ ح ۱۶۹

 

امام باقر عليه السلام: كانَ اَبى زَيْنُ الْعابِدينَ عليه السلام اِذا نَظَرَ اِلَى الشَّبابِ الَّذينَ يَطْـلُبونَ الْعِلْمَاَدْناهُمْ اِلَيْهِ وَ قالَ : مَرحَبا بِكُمْ اَ نْتُمْ وَدائِعُ الْعِلْمِ وَ يوشِكُ اِذْ اَ نْتُمْ صِغارُ قَوْمٍ اَنْ تَـكونواكِبارَ آخَرينَ


پدرم ‌امام زين العابدين عليه السلام ، هر گاه به جوانانى كه دانش مى اندوختند ، مى نگريست ،آنان را به خود نزديك مى كرد و مى فرمود : آفرين بر شما كه امانت هاى مردم براى آموختن دانشيد و به زودى شما كم سالان جامعه بزرگان جامعه اى ديگر مى شويد.

 

? منبع : الدرالنظيم فى مناقب الائمه اللهاميم ص ۵۸۷

 

پيامبر صلي الله عليه و آله: يا عَلىُّ بادِر بِاَرْبَعٍ قَبْلَ اَرْبَعٍ : شَبابِكَ قَبْلَ هَرَمِكَ وَ صِحَّتِكَ قَبْلَ سُقْمِكَوَ غِناكَ قَبْلَ فَقْرِكَ ، وَ حَياتِكَ قَبْلَ مَوْتِكَ


اى على چهار چيز را پيش از چهار چيز درياب جوانى ات را پيش از پيرى وسلامتى ات را پيش از بيمارى و ثروتت را پيش از فقر و زندگى ات را پيش از مرگ

 

? منبع : من لا يحضره الفقيه ، ج ۴، ص ۳۵۷ ح ۵۷۶۲

مثل پرطاووس

 

قدیم‌ها وقتی که قرآن می‌خواندند، برای این‌که نشانه بگذارند که تا کجا خوانده‌اند از پر طاووس استفاده می‌کردند، و هیچ گاه هیچ کس از پر کلاغ استفاده نمی‌کرد، چون قرآن زیباست و چیزی هم که در دل آن قرار می‌گیرد باید زیبا باشد.


امام حسین(علیه السلام) حقیقت قرآن است، پس اگر کسی می‌خواهد در دل او جای بگیرد و در کنار او قرار بگیرد، و همراه و همگام با او باشد شرطش این است که یک زیبایی‌هایی از خود نشان بدهد.


حبیب بن مظاهر به خاک و خون کشیده شده بود، امام حسین(علیه السلام) بر بالین او آمد و یک جمله به او گفت که اشاره به همین حقیقت داشت.

 

حضرت فرمود: «لَقَد کُنتَ فاضِلاً»
حبیب تو آدم با فضیلتی بودی، یعنی آن چیزی که مرا به تو پیوند داد، فضیلت تو بود. و این یک درس و بلکه یک پیغام به همه ماست که اگر می‌خواهید با من حسین بن علی(علیه السلام) جوش بخورید و پیوند و ارتباط برقرار کنید، باید اهل فضیلت باشید.

 

?مثل شاخه های گیلاس محمد رضا رنجبر

شیطان چگونه ذوب می شود؟

 

امام باقر (ع) مي‌خواستند يكي از شيعيان را عيادت كنند، به جابر جُعفی فرمودند:اي جابر! تو نیز دنبال من بیا.


وقتي كه امام به در آن خانه رسيد، كودكی آمد. امام به آن کودک فرمودند:نام تو چيست؟

 

او پاسخ داد : محمّد


امام سؤال كردند : كُنيه ات چيست؟


گفت : على


امام فرمودند: تو به شدت از شيطان دور شده اى زيرا شيطان هنگامى كه بشنود كسى صدا مى‌زند اى محمد اى على آب می‌شود همان گونه كه مس آب مى‌شود.

 

? منبع : کلینی كافي، ج ۶ ص ۲۰

مبادا شیطان، شما را به درد خودش مبتلا سازد

 هشدار امیرالمومنین علیه السلام در بزرگترین خطبه نهج البلاغه : مبادا شیطان، شما را به درد خودش مبتلا سازد.

 

? فاعْتَبِرُوا بِمَا كَانَ مِنْ فِعْلِ اللَّهِ بِإِبْلِيسَ إِذْ أَحْبَطَ عَمَلَهُ‏ الطَّوِيلَ‏ وَ جَهْدَهُ الْجَهِيدَ

 

? وَ كَانَ قَدْ عَبَدَ اللَّهَ سِتَّةَ آلَافِ سَنَةٍ لَا يُدْرَى أَ مِنْ سِنِي الدُّنْيَا أَمْ مِنْ سِنِي الآْخِرَةِ عَنْ كِبْرِ سَاعَةٍ وَاحِدَة…


? فاحْذَرُوا - عِبَادَ اللَّهِ - عَدُوَّ اللَّهِ أَنْ‏ يُعْدِيَكُمْ‏ بِدَائِه‏.

 

? از آنچه خداوند نسبت به ابليس انجام داد عبرت بگيريد، زيرا اعمال فراوان و كوشش‏ هاى مداوم او را با تكبّر از بين برد.

 

? او شش هزار سال عبادت كرد كه مشخّص نمى ‏باشد از سال‏هاى دنيا يا آخرت است، امّا با لحظه ای تكبّر همه را نابود كرد…

 

? اى بندگان خدا از دشمن خدا (ابلیس) پرهيز كنيد، مبادا شما را به بيمارى خود (استکبار) مبتلا سازد.

 

? منبع : نهج البلاغه خطبه ۱۹۲

وسایل هدایت

=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=

داود نبى(ع) و كسب روزى

=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=

حجت الاسلام والمسلمین شیخ حسین انصاریان درباره وسایل هدایت می‌گوید به داود(ع) خطاب رسید: خیلى دوستت دارم، ولى در زندگى تو یك نقطه هست كه آن را دوست ندارم. عرض كرد: مولاى من! آن نقطه چیست؟

خطاب رسید: زندگى‌‏ات از پول بیت‌المال اداره مى‏‌شود، بر تو كه پیغمبرم هستى نمى‌‏پسندم. دولت و حكومت و ارتش باید باشد، اما تو یك كلاس دیگرى دارى. گریه كرد، گفت: محبوب من! من از فردا دیگر از بیت‌المال مصرف نمى‏‌كنم، اما به این مردم خدمت مى‏‌كنم.

قرآن مجید مى‏‌گوید: از همان وقت به آهن گفتم وقتى در دست داود مى‏‌روى، نرم شو.

آهن در دست او عین خمیر نرم بود، هر شكلى كه مى‏‌خواست به آن مى‏‌داد.

 

=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=

زنبیل‏‌بافى سلیمان(ع) براى امرار معاش

=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=

حضرت سلیمان(ع) هم همین طور، این مسأله را از پدرش دیده بود. خدا یك سلطنتى به او داد كه به هیچ كس آن سلطنت را به آن شكل و كیفیت نداده است، جن و پرنده‌‏ها و انسان‏ها و باد برایش كار مى‏‌كردند.

خودش چطورى زندگى‌‏اش را اداره مى‌‏كرد؟ خودش براى خرج خود و زن و بچه‏‌اش ساعتى را گذاشته بود، زنبیل بافى مى‌‏كرد، مى‌‏فروخت و با همان زندگى خودش را اداره مى‏‌كرد. براى نمازش هم در مسجدهاى بیت‌المقدس مى‌‏رفت و جاهایى كه مردم او را نشناسند، در آن صف‏هایى مى‌‏نشست كه آستین پاره‏‌ها مى‌‏نشستند. آن وقت وقتى حالش را مى‏‌دیدند، در دل مى‏‌گفتند: این عجب موجودى است، بپرسیم كیست؟ خانه‌‏اش كجا است؟ با او ارتباطى برقرار كنیم؟ چراغ هم كه در مسجدها نبود. آقا جان! اسم خود را ممكن است بفرمایید؟ اشك سلیمان مى‌‏ریخت و مى‏‌گفت: « مسكینٌ مع المساكین » یعنی كسى نیستم، من هم افتاده‌اى از طایفه افتادگان هستم.

=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=

هر چه گرفتارى قلب ما در این دنیا بیشتر باشد، مرگ و دل كندن ما از این دنیا سخت‏‌تر خواهد بود. راحت زندگى كنیم كه بتوانیم راحت به خدا برسیم، و با ملكوت پیوند بخوریم.

=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=