✨الهی✨

✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨

 

 بار خدایا ! تاکی میان من و تو ، منی و مائی بود.

منی از میان بردار تا منیت من تو باشد و من هیچ نباشم.

الهی ، تا با توام بیشتر از همه ام و چون با خودم ، کمتر از همه ام .

 

 ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨

 

 

 

حجاب من

حجاب من / نویسنده : zeinab z

خلاصه :
شخصیت اول داستان من زینب یه دختر گیلانیه یه دختر از یه خانواده ی مذهبی که در 11 سالگی به خواست پدرش
بین چادر و مانتو حجاب برتر یعنی چادر رو انتخاب کرده دختر بزرگ میشه غافل از اینکه از وقتی نه سالش بوده یه
حسایی نسبت به پسرعموش پیدا کرده و روز به روز حسش شدیدتر میشه اما میفهمه که پسرعموش یکی دیگرو
دوست داره و به دختر داستانمون میگه که ………… نکته مهم! تمام اسمها تخیلی هستند و هرگونه تشابه اسمی
کاملا تصادفیه

قسمت اول

گوشمو به تلفن نزدیکتر کردم تا بتونم صداشو بشنوم اما دریغ….
مامانم با دستش منو به آرومی هول داد که عقبتر برم منم که دیدم تلاشم برای شنیدن صداش بی فایدست بیخیال
شدمو رفتم سر میز و مشغول خوردن عصرونم شدم.
-زینب مامان چته نزدیک بود لهم کنی پشت تلفن. زن عموت بود
-خب چی میگفت؟
-هیچی حرفای همیشگی.تو هنوز عصرونتو تموم نکردی؟
پاشو پاشو برو درستو بخون کنکور داری مثلا.
میزو جمع کردمو بعد از خوردن چاییم به اتاقم رفتم کتابمو باز کردم تا مشغول خوندن بشم که قیافش اومد جلو چشمم
سرمو تکون دادم تا فکرمو متمرکز کنم و مشغول خوندن شدم.
به ساعت نگاه کردم 9 شب شده بود کش و قوسی به بدنم دادم و رفتم تو پذیرایی بابا اومده بود. بهش سلام کردمو
رفتم تو آشپزخونه تا به مامان کمک کنم.
برگ کاهویی از ظرف سالاد برداشتم
-مامان کمک نمیخوای؟
-چرا مامان جان میزو بچین
چشمی گفتمو میزو چیدم و بابارو صدا کردم تا بیاد برای شام
بعد از خوردن شام مسواک زدمو گرفتم خوابیدم.فردا صبح باید میرفتم مدرسه…
صبح با صدای بابا از خواب بیدار شدم. چون خوابم خیلی سنگینه ساعت کارساز نیست

چند دقیقه به همون حالت رو تختم نشستم که صدای اذانو شنیدم بعد از چند ثانیه بلند شدم رفتم دستشویی. تو آینه
روشویی به صورتم خیره شدم چشمای قهوه ایم پف کرده بودن یه مشت آب سرد به صورتم زدم تا چشمام بهتر بشه
وضو گرفتم اومدم سجادمو باز کردم از عمق وجودم نماز خوندم بعد نشستم دستامو بردم سمت خدا یه صلوات فرستادم
تا حرفام به سمت آسمون برن و شروع کردم به راز و نیاز با معبودم
استغفار کردم بابت همه ی گناهام از خدا خواستم کمکم کنه و مهر خودشو اهل بیتشو بیشتر و بیشتر به دلم بندازه،این
کار هر روزم بود. سر همه ی نمازام اینو از خدا میخواستم چون دلم میخواست مهرشون تو دلم صدها برابر بشه
وقتی از سجاده بلند شدم صورتم کاملا خیسه اشک بود به ساعت نگاه کردم 6 شده بود کارامو کردم که برم مدرسه
آماده شدم طبق معمول دیر کرده بودم ساعت یه ربع به 8 بود زنگ زدم به آژانس و رفتم مدرسه یواشکی به همه طرف
نگاه میکردم و مواظب بودم ناظممون نباشه اوف بالاخره این 38 تا پله ی لعنتی تموم شد و رسیدم طبقه ی بالا رفتم
سمت در کلاس و به درش نگاه کردم سوم کامپیوتر. کامپیوتر! همون رشته ای که به خواست عشقم اومدم. چون مدرسه
همه طرفش دوربین داشت خیلی ضایع بود اگه گوشمو میزاشتم رو در پس عادی ایستادم و یکم گوش کردم دیدم ای
دل غافل صدای معلممون از تو کلاس میاد داشت گریم میگرفت اگه میرفتم دفتر ایندفعه دیگه ناظممون پوستمو میکند با
اینهمه تاخیر و بار هزارمی که داشتم برگه میگرفتم برای معلم تا برم تو کلاس، با بدبختی رفتم سمت دفتر نظافتچیمون
خانم ریاحی با کمی فاصله از در ایستاده بود برگشت سمتم
ریاحی_سلام خوبی زارعی بیا تو
_ سلام مرسی
رفتم تو سلام کردم
خانم ناظم_ سلام به به خانم زارعی چه عجب کردین قدم رو چشم ما گذاشتین
یه لبخند ژکوند زدم و با مظلومیت بهش نگاه کردم
ناظم_ قیافتو اینجوری واسه من مظلوم نکن تو دوباره دیر کردی زارعی؟

سرمو انداختم پایین
ناظم_ مگه من بهت نگفتم شبا کمتر با لبتاب ور برو زود بخواب باز چرا دیر کردی ها زارعی؟
_ خانم به خدا من دیشب زود خوابیدم با لبتابم ور نرفتم زیاد نمیدونم چرا دیر شد
یکم بهم خیره شد و گفت
ناظم_ نامرو بهت میدم ولی دیگه نبینم دیر کنی ها
سرمو تکون دادم
اسم دبیرو بهش گفتم نوشت، نامرو ازش گرفتم خداحافظی کردم رفتم سمت کلاس
روزها و ماه ها پشت هم میگذشتن و به زمان کنکور نزدیکو نزدیکتر میشدم
دقیقا دو روز بعد از تولدم یعنی 13 مرداد زمان کنکور بود
تقریبا اماده بودم اما خیلی خیلی استرس داشتم و همش میترسیدم از رسیدن اونروز

 حجاب من / نویسنده : zeinab z

 

پانزده خرداد


 

قیام 15 خرداد جنبشی ماندگار و اثر گذار است و نقطه عطفی در کارنامه انقلاب اسلامی ایران به شمار می رود. این قیام، سر آغاز تحوّلات و دگرگونیهای شگفت آوری شد که به حق می توان از آن به عنوان «یوم اللّه» نام برد.

دستگيری امام خمينی (ره )

در سحرگاه 15 خرداد 1342، عوامل رژیم شاه به خانه ساده و بی‌آلایش حضرت امام در قم یورش بردند و امام خمینی (ره) که روز پیش از آن در روز عاشورای حسینی در مدرسه فیضیه قم، طی سخنان کوبنده‌ای پرده از جنایات شاه و اربابان آمریکایی و اسرائیلی او برداشته بودند، ‌دستگیر و به زندانی در تهران منتقل شدند. 

قيام پانزدهم خرداد قم

پس از انتشار خبر دستگيری امام (ره ) در پانزدهم خرداد 1342، بسياری از مردم قم، به منزل ايشان رفتند و به اتفاق فرزندشان، حاج آقا مصطفی ، در حدود ساعت شش بامداد، به سمت حرم مطهر حضرت معصومه (س) حرکت کردند. پس از مدتی، صحن مطهر و خيابان های اطراف، لبريز از جمعيتي شد که شعار “يامرگ يا خمينی” را با هيجان شديدی تکرار می کردند. در همان زمان، علما و مراجع وقت هم با صدور بيانيه هايی، خواستار آزادی فوری حضرت امام (ره )شدند.

در حدود ساعت ده صبح، با ورود نيروهای مسلّح برای تقويت نيروهای شهربانی قم، تيراندازی و رگبار مسلسل ها شروع شد و تعداد زيادی از مردم زخمی شده يا به شهادت رسيدند. شدّت تيراندازی به حدّی بود که امکان انتقال زخمی ها و اجساد شهيدان  نبود و اين کشتار، تا ساعت پنج عصر ادامه يافت.

حمام خون درتهران

درپانزدهم خرداد 1342، مردم تهران هم چون ساير شهرها، در اعتراض به دستگيری امام خمينی (ره ) به خيابان ها ريختند و قيام خونين خويش را آغاز کردند. سيل خروشان کشاورزان غيور و کفن پوش ورامين، دهقانان کن و نيز مردم جماران به سوی تهران سرازير شد. انبوه جمعيت بازاری، بار فروش، دانشگاهی و اقشار مختلف مردم، با فريادهای رعد آسای “يا مرگ يا خمينی” و “مرگ برشاه” تهران را به لرزه درآورد. شاه که در برابر قيام قهر آلود ملٌت، تاج و تخت خود را درحال زوال می ديد، با رگبار مسلسل به جنگ ملٌت مظلوم رفت و تهران را در پانزدهم خرداد 1342، به کشتارگاه مخوف و حمام خون تبديل ساخت.

شعر فی البداهه

مرحوم آقای واعظ زاده خوانساری که از عالمان و بزرگان عرفان و اهل منبر بود و با امام خیلی مأنوس بود، یک روز به من گفت: آقای برهانی! امروز بیا به زیارت حاج آقا روح اللّه برویم.  به محضر امام رفتیم. با توجه به سوابق رفاقتی که این دو با هم داشتند، امام به او فرمود: آقای واعظ زاده! ما به خاطر رفاقت با شما، همیشه بهره ای را هم می بردیم؛ چه از مباحث علمی و چه از اشعار ادبی؛ تا امام این را فرمود، مرحوم واعظ زاده رباعی زیر را خواند: گیرد همه کس کمند و من گیسویت جوید همه کس هلال و من ابرویت در دایره دوازده برج تمام یک ماه مبارک است، آن هم رویت امام هم فی البداهه این رباعی را در پاسخ او سرود: گشود چشم نگارم ز خواب ناز از هم نظر کنید درِ فتنه گشت باز از هم تو در نماز جماعت نرو که می ترسم کُشی امام و بپاشی صف نماز از هم

امام نماد انقلاب است


رهبر معظم انقلاب، در مراسم بیست ونهمین سالگرد رحلت امام خمینی(ره):

شباهت‌هایی میان امام خمینی و امیرالمومنین وجود دارد که مایه‌ی افتخار است؛

۱- در امیرالمؤمنین دو خصوصیت ظاهراً متضاد جمع شده بود: یکی «صلابت و ایستادگی و شدت» و یکی «لطافت و صفا و رقت».

۲- سه خصوصیت به‌ظاهر ناسازگار در امیرالمؤمنین جمع شده است: امیرالمؤمنین، هم انسان قوی و مقتدر و قدرتمندی است، هم درعین‌حال مظلوم است و هم درعین‌حال در حوادث گوناگون پیروز نهایی است.

➖امروز نقشه‌ی دشمن برای این است که مانند کشورهای روسیاه منطقه بر ایران مسلط شوند

قدرت اول موشکی منطقه هستیم و موشک مایه امنیت است

دشمن بداند اگر یکی بزند، ده تا میخورد

میخواهند یک شکل معیوب از برجام را تحمیل کنند

سازمان_انرژی_هسته‌ای موظف است سریعاً مقدمات و آمادگی‌های لازم برای رسیدن به ۱۹۰هزار سو را در چارچوب برجام -فعلاً در چارچوب برجام- فراهم بکند

متن کامل:

http://hawzahnews.com/detail/News/452467

درشب قدرچه کنیم تا بیشتر مورد عنایت امام زمان باشیم؟

 باید خواسته و حاجت خود در شب قدر را به خواسته و حاجت امام عصر در شب قدر نزدیک کنیم.

یه نوجوان شاید در شب قدر از خدا یک دوچرخه بخواد…

شاید یه جوان از خدا موتور سیکلت بخواد…

بعضی بزرگسال ها از خدا 

ماشین میخاند… 

بعضی همسر… 

بعضی پول…

حال افرادی که خواسته های بزرگ دارند به خواسته فردی که از خدا دوچرخه میخاد میخندند …

اما افرادی هستند که حاجت خیلی بزرگی دارند یعنی فرج

 این افراد خواسته شون مطابق و مشابه خواسته امام عصر هست یعنی فرج یعنی ظهور  

همه این نوع افراد میدونند اگه خواسته اونها که ظهور هست محقق بشه خواسته سایر گروههای پایین تر هم برآورده میشه …

به راستی ما تو کدوم دسته هستیم؟

دوچرخه میخایم ….

خونه میخایم….

پول میخایم…..

 یا ظهور را میخواهیم ؟

 پس بدونیم برای اینکه تحت عنایت ویژه امام عصر در شب قدر قرار بگیریم حاجت ما باید مطابق با حاجت حضرت در شب قدر باشه یعنی فرج و ظهور حضرت

 پس بیایید در راس همه حوائج خود از صمیم قلب فرج امام عصر را از خداوند بخواهیم که قطعا سایر حوائج ما در پیرو اون بدست میاد.

🌺ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ الفَرَج🌺

چقدر غریبی مولا

در شب قدر از خدا چه بخواهیم؟ 

 آيت‌الله‌العظمی جوادي آملي:

 ما در شب قدر از خدا چه بخواهيم، در جوار قبور مراجع و صلحا و صديقين و شهدا چه مسئلت كنيم؟

مسئله آمرزش گناه، مسئله حل مشكلات، مسئله شفاي بيماران، مسئله برقراري امنيت، همه اينها جزء فروعات خواسته ماست، ما يك مطلبي عظيم و مطلوب عزيز داريم كه در سايه آن مطلب و مطلوب اين مقصدها و مقصودها هم حاصل مي‌شود.

 از امام صادق(ع) سؤال مي‌كنند كه علامت شب قدر چيست؟ فرمود شب قدر رايحه خوبي دارد از بوي آن شب معلوم است كه اين شب، شب قدر است.

آنچه كه در شب قدر است معطر است، خود شب، خود زمان، عطر شب قدر را قلب قرآني درك مي‌كند نه شامه، آنها وقتي بوي بهشت را مي‌شنيدند مي‌فهميدند امشب شب قدر است.

ما در شب قدر از خدا حيات‌ قرآني طلب بكنيم 

ما پيرو كسي هستيم كه اين ايام، ايام شهادت اوست و غير از ذات مقدس پيامبر اعظم(ص) مردي به عظمت او خلق نشد.

اما خودش يك مطلبي دارد كه به ما فرمود ميسور شما نيست ولي پايين‌ترش را طلب بكنيد، وجود مبارك امير بيان فرمود من تا خدا را نبينم عبادت نمي‌كنم، منتها خدا با چشم ديده نمي‌شود با بصيرت و جان مشاهده مي‌شود.

🔹اين مقام ميسور ديگري نيست، اما پايين‌تر از اين مقام را مي‌شود تمني داشت و آن اين است كه ما تابع قرآنيم از يك سو، پيرو عترتيم از سوي ديگر، ما مطيع قرآن و عترتيم، اين معنا را در شب قدر از خدا بخواهيم كه به جايي برسيم كه بگوييم من تا قرآن را نبينم از او اطاعت نمي‌كنم، من تا علي و خاتم اوصيا(ع) را نبينم اطاعت نمي‌كنم، من تا امام زمانم را نبينم اطاعت نمي‌كنم، نه با چشم ظاهر كه با #چشم‌دل، اين معنا را مي‌توان گفت اين معنا را مي‌توان خواست، اين معنا را مي‌توان يافت، اين معنا ميسور هر كسي نيست. 

🔹مشكلات حل معيشت و اداي قرض و شفاي مرض اينها جزء ريزشهاي مائده قرآني است، ما به جايي برسيم كه قرآن حافظ ما باشد، عترت حافظ ما باشد، ما هرگز فاني را به جاي باقي نبينيم, تمام مشكلات دولت و ملت در اين است كه ما اشتباهي مي‌رويم.

آن چيزي كه اين مملكت را فلج كرده است براي آن است كه نماز ما ﴿تَنْهَي عَنِ الفَحْشَاءِ﴾ نيست قرآن به سرگرفتن ما, ما را به مقامي نمي‌رساند كه بگوييم «ما كنت اطيع قرآناً لم أره» ما در الفباي_دين مشكل داريم اين قرآن به سرها اين توسلها اين دعاها اين زيارتها براي اينكه ما را بيدار كند، ما باطل را حق ننگريم.

🔹شب قدر جاي اين حرفهاست اگر فرصت كرديد اعتكاف دهه سوم را از دست ندهيد ممكن است شما سي سال درس بخوانيد مجتهد مسلم بشويد اما راه اين #شب‌قدر شب ديگر است آن ﴿لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ﴾ به شما شامه مي‌دهد كه بوي بد سياست بازيها را ،حزب بازيها را، باند بازيها را استشمام مي‌كنيد در متن سياست هستيد مثل امام و سيد حسن‌ مدرس اما نه بيراهه مي‌رويد نه راه كسي را مي‌بنديد در متن انتخابات هستيد اما نه فريب مي‌دهيد نه فريب مي‌خوريد، اين بو كشيدن با درس و بحث حوزه و دانشگاه حاصل نمي‌شود، اين محصول شب قدر است و محصول اعتكاف است و محصول آن #چشم‌باطني است هدف همه ما اين باشد كه بگوييم خدا‌يا به بارگاه ولي‌ات پناهنده شديم.

🔹زير مجموعه اين دعاهاي ما، طهارت دل مي‌خواهد، شرح صدر مي‌خواهد، كينه زدايي مي‌خواهد، عداوت زدايي مي‌خواهد، دهها بيماري را كنار گذاشتن مي‌خواهد، آن‌گاه قرآن را به دست گرفتن مي‌خواهد.

فرصت مغفرت

رهبر معظم انقلاب: 

🔹شب قدر، فرصت مغفرت است. حالا که خدا به من وشما میدان داده که به سویش برگردیم، طلب مغفرت کنیم و معذرت بخواهیم. 

🔹اینجا که عذرخواهی درجه می آفریند وگناهان را میشوید از خدا عذرخواهی کنید. …والا روزی خواهدآمد که به مجرمین اجازه عذرخواهی نمیدهند و خطاب الهی به گناهکاران می آید که «انّا نسیناکم» ما شما را فراموش کردیم!

 76/10/26  

ویژگیهای شب های قدر 

🔹 « حضرت موسی (ع) گفت: «الهی من قرب تو را می خواهم.» فرمود: «قرب من از برای کسی است که بیدار باشد در شب قدر.» 

گفت: «الهی رحمت تو را می خواهم.» فرمود: «رحمت من برای کسی است که رحم کند فقرا را در شب قدر.» 

گفت: «خدایا من گذشتن از صراط را می خواهم.» فرمود: «این برای کسی است که تصدّق کند به صدقه ای در شب قدر.»

گفت: «خدایا از درخت های بهشت و میوه های آن می خواهم.» فرمود: «این برای کسی است که تسبیح کند به تسبیحه ای در شب قدر.»

 گفت: «خدایا نجات می خواهم.» فرمود: «نجات از آتش؟» گفت: «آری.» فرمود: «این برای کسی است که استغفار کند در شب قدر.» 

گفت: «خدایا رضای تو را می خواهم.» 

فرمود: «خشنودی من از برای کسی است که دو رکعت نماز بخواند در شب قدر.»

آداب الصلاه امام خمینی (ره)، ص: 333 و 334

اللهم استجب دعانا

شب قدر، شب احیای خویش، با دم مسیحایی دعاست

شبی است که باید قدر خویش را بشناسی،

تقدیر خویش را رقم بزنی

و خویشتنِ جدید را با قلم توبه و جوهر اشک ترسیم کنی . . .

امشب رحمت دوست جاریست
مانند رود
نه
مانند باران
اگر دلتان لرزید
بغضتان ترکید
کسی اینجا
محتاج دعاست…