✨الهی✨

✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨

 

 بار خدایا ! تاکی میان من و تو ، منی و مائی بود.

منی از میان بردار تا منیت من تو باشد و من هیچ نباشم.

الهی ، تا با توام بیشتر از همه ام و چون با خودم ، کمتر از همه ام .

 

 ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨

 

 

 

قابل توجه افرادي كه خيلي دوست دارند ماه رجب رو روزه بگيرند اما به هر دليل اين امكان رو ندارند

 


قابل توجه افرادي كه خيلي دوست دارند ماه رجب رو روزه بگيرند اما به هر دليل اين امكان رو ندارند:

 

?صدوق در « ثواب الاعمال » و « امالي» به اسناد خود از حضرت رسول اكرم حضرت محمد صلي الله عليه و آله وسلم روايت نموده است كه فرمود:

 

?«هركس سي روز از رجب را روزه بدارد منادي از آسمان ندا خواهد نمود كه اي بنده ي خدا اما آنچه از تو گذشته است براي تو آمرزيده شد پس عمل را در مابقي عمر از سر بگير …»


از ايشان پرسيده شد اگر كسي به هر دليلي عاجز ازين روزه باشد چه كند تا به همچين ثوابي كه توصيف فرموديد برسد؟


فرمودند:
« در عوض هر روز گرده ناني به تصدق بدهد كه قسم به كسي كه جانم به دست اوست هرگاه چنين تصدقي هر روزه بدهد به آنچه توصيف كردم و بيشتر از آن خواهد رسيد؛ چه هرگاه تمام خلايق كلا از اهل آسمانها و زمين جمع شوند بر اينكه مقدار ثواب آن را اندازه بگيرندبه عشر آن چيزي كه در بهشت از فضايل و درجات عائل مي گردد نمي رسند.»

 

گفتند: يا رسول الله اگر كسي اين صدقه را هم نتواند براي اينكه به ثوابي كه توصيف فرمودي نائل شود، چه بايدش كرد؟
فرمودند:

 

?« در هر روز از ماه رجب تا سي روز تمام شود اين تسبيح را يك صد مرتبه بگويد:

?سبحانَ الاِلهِ الجليل سبحان من لا يَنبَغي التسبيحُ الا له، سبحان الاَعَزِّ الاكرم سبحانَ من لَبِسَ العِزَّ و هو له اهل » 

 

?به نقل از كتاب المراقبات / اعمال ماه رجب / ثواب شگفت روزه ي ماه رجب


ـــــــــــــــــــــــ
✅با نشر احادیث رسانه دینی باشیم … .

?برگرفته از سایت هدانا?

بهتر از نیکی انجام دهنده آن است.


امام هادی علیه السلام فرمودند:
بهتر از نیکی، انجام دهنده آن است و زیباتر از زیبا، گوینده ی آن است، و برتر از علم، عمل کننده ی به دانش است.


بحار، ج75، ص 370

 

امام هادی علیه السلام فرمودند:
هرکس مطیع و پیرو خدا باشد از قهر و کارشکنى دیگران باکى نخواهد داشت.
بحار، ج50، ص177

داستان عجيب شيعه شدن مردی از اهل اصفهان نزد امام هادی (ع)


امروز که زمين و آسمان مي گريد
از بهر غريب سامرا مي گريد
جا دارد اگر كه شيعه خون گريه کند
چون مهدي صاحب الزمان مي گريد

 

شهادت جانسوز امام هادي(ع) تسليت باد

 

? داستان عجيب شيعه شدن مردی از اهل اصفهان نزد امام هادی (ع)

 

♦️قطب راوندى (ره) از جماعتى از مردم اصفهان نقل می ‏كند كه گفتند: در اصفهان مردى بود به نام عبد الرّحمن و شيعه شده بود [با اينكه در آن وقت شيعيان در اصفهان، بسيار كم بودند]، به او گفته شد، علّت چيست كه شيعه شده و به امامت حضرت هادى عليه السّلام اعتقاد دارى، و امامت افراد ديگر را قبول ندارى؟».

 

?او گفت:
سرگذشتى، با امام هادى عليه السّلام دارم كه موجب شيعه شدن من شده است، و آن اينكه: من فقير بودم، ولى در سخن گفتن و جرئت، قوى بودم، در آن سالى كه جمعى از مردم اصفهان براى دادخواهى نزد متوكّل (دهمين خليفه عبّاسى) عازم شهر سامرّاء شدند، و مرا با خود بردند، سرانجام به در خانه متوكّل رسيديم، روزى در كنار در قلعه متوكّل بوديم، ناگاه شنيدم متوكّل فرمان احضار امام هادى عليه السّلام را داده است، از بعضى از حاضران پرسيدم: «اين شخصى را كه متوكّل، فرمان احضارش را داده كيست؟».او گفت: «اين شخص، مردى از آل على عليه السّلام است، رافضيان به امامت او اعتقاد دارند، سپس گفت: «ممكن است متوكّل او را احضار كرده تا بكشد».

 

?من تصميم گرفتم در آنجا بمانم تا ببينم كار به كجا می کشد، و اين (امام هادى عليه السّلام) كيست؟ ناگاه ديدم امام هادى عليه السّلام سوار بر اسب وارد شد، همه حاضران به احترام او، در جانب راست و چپ او به راه افتادند و آن‏ حضرت در ميان دو صف قرار گرفت، و مردم به تماشاى سيماى او پرداختند، همين كه چشمم به چهره او افتاد، محبّتش در قلبم جاى گرفت، پيش خود دعا مى ‏كردم تا خداوند وجود او را از گزند متوكّل حفظ كند،

 

او كم‏ كم در ميان مردم آمد، در حالى كه به يال اسبش نگاه مى‏ كرد، و به طرف راست و چپ نمى ‏نگريست، و من همچنان پيش خود دعا مى‏ كردم، وقتى كه آن بزرگوار به مقابل من رسيد به من رو كرد و فرمود:
«خداوند دعاى تو را به استجابت رسانيد، بدان كه عمر تو طولانى می ‏شود و اموال و فرزندانت زياد می گردند».

 

?از هيبت و شكوه او، لرزه بر اندام شدم و با اين حال به ميان دوستانم رفتم، آنها گفتند: «چه شده، چرا مضطرب هستى؟». گفتم: خير است، و ماجراى خود را به هيچ كس نگفتم، تا به اصفهان بازگشتيم، خداوند در پرتو دعاى آن حضرت، به قدرى ثروت به من داد كه اكنون قيمت اموالى كه در خانه دارم- غير از اموالم در بيرون خانه- معادل هزار هزار درهم است، و داراى ده فرزند شده ‏ام، و اكنون عمرم به هفتاد و چند سال رسيده است، من به امامت او اعتقاد يافتم به دليل آنكه او بر افكار پنهان خاطرم، آگاهى داشت، و دعايش در مورد من به استجابت رسيد.

 

منبع: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم, شیخ عباس قمی , ص433

 

خوشخویی

 


خوش‌خویی در سه چيز است:

 

دورى كردن از کارهای حرام

 

طلب حلال

 

و فراهم‌آوردن آسایش و رفاه برای خانواده

 


امیرالمؤمنین_علیه_السلام ؛ بحار_الأنوار : ج 71

 

تلنگر


یک سنگریزه در کفش، گاه تو را از
حرکت باز مےدارد.


 سنگریزه‌ها ‌را ‌دریاب❗️


یک نگاه نامهربانانه به پدر، به مادر
گاه کار همان سنگریزه را مےکند.

 

شیطان گفت : مرا در سه جا ياد كن


عن محمد بن علي الباقر عليهما سلام قال

لمّا دعا نوح عليه السّلام ربّه عزّ و جلّ على قومه أتاه إبليس فقال: يا نوح، إنّ لك عندي يدا اريد أن اكافئك عليها، فقال له نوح… اذكرني في ثلاث مواطن؛ فإنّي أقرب ما أكون من العبد إذا كان في إحداهنّ

۱- اذكرني إذا كنت مع امرأة جالسا ليس معكما أحد

۲- اذكرني عند غضبك

۳- و اذكرني إذا حكمت بين اثنين

?منبع : تحرير المواعظ العددية صفحه ۳۰۲

 

حضرت باقر عليه السّلام فرمود:

پس از اينكه نوح درباره امتش نفرين كرد شيطان آمد و گفت… مرا در سه جا ياد كن كه در اين سه مورد من از هر وقت به انسان نزديكترم

۱- موقعيكه با زن نامحرمى خلوت كرده اي

۲- در هنگام غضب [نيز كنار تو ام ]

۳-در هنگام قضاوت بين ۲ نفر نيز با تو ام

 

۱- فرقی نمیکند که این خلوت بصورت حضوری باشد یا غیره( به عنوان مثال كسي كه پشت رايانه نشسته و داخل اينترنت است . با يك كليد مي تواند بدترين صحنه ها را ببيند و يا كسي كه در منزل ماهواره دارد . با فشار دادن يك دكمه ي كنترل پست ترين مناظر قابل ديدن است ) 

و يا فرق نمي كند كه آن نامحرم آشنا باشد يا غريبه
( چه دختر خاله و پسر خاله باشند چه غريبه)
و يا فرق نمي كند كه در منزل تنها باشد ؛يا محل كار
( چه در اتاقي تنها در اداره و يا مطب و چه درمغازه)

 

۲-در خانواده ای که وضع مالی مناسبی نداشتند ، پدر آن خانواده یک «میز» می خرد که آن را خیلی دوست داشته است . روزی پسرش وارد اتاق می شود و کاری می کند که منجر به شکسته شدن میز می شود
پدر بسیار ناراحت می شود و غضب می کند و ضربه ای به صورت کودک می زند که منجر به كر شدن کودک می شود .
چند روز بعد وقتی پدر به دیدن کودک خود در بیمارستان می رود کودک به او می گوید : پدر جان اگر من بزرگ شدم و کار کردم و پول میز را به تو دادم ، تو گوشهايم را به من بر می گردانی؟
پدر تا این را می شنود از بغض نمی تواند جلوی گریه خویش را بگیرد و از بیمارستان خارج می شود
روز بعد هم خود کشی می کند
در نتیجه یک غضب به خاطر یک مال دنیا منجر به نا شنوا شدن کودک و یتیم شدن و بی سر پرست شدن یک خانواده می شود.

سعی کنیم وقتی غضب می کنیم خود را کنترل کنیم برای کنترل غضب هم راه های در احادیث ائمه علیهم السلام بیان شده است‌.

۳-قضاوت فقط كار قاضي هاي دادگاه نيست ، ما در روز بسيار در معرض قضاوت قرار گرفته ايم . به عنوان مثال:
دعوا بين دوستمان و يك انسان غريبه است ؛ هواي كدام را داريم؟
دعواي فرزندمان با يك كوك نا آشنا ؛ حق را به كدام طرف ميدهيم؟
شغل وكالت داريم و متوجه مي شويم موكلمان بر حق نيست ؛ چه مي كنيم؟
كسي با ما درد دل مي كند كه مثلا همسرم اين را گفته ؛ و ما متوجه مي شويم كه حق با همسرش است ؛ آيا باز هم به تاييد حرف او سر تكان نمي دهيم ؟
و …

 

داستانک‌

دو بچه خط خود را پيش امام حسن عليه السلام بردند و از وى خواستند كه بگويد كداميك از خطها بهتر است.
على عليه السلام كه آنها را می ‏ديد، فرمود:
«پسرم درباره حكم خود دقت كن، كه خداوند در روز قيامت، از همين حكم نيز از تو سؤال خواهد كرد»

يا بنى، انظر كيف تحكم فان هذا حكم و الله سائلك عنه يوم القيامه‏


(در اينجا انسان‏هاى معمولى مسأله را با ديد سطحى نگاه مى‏كنند، زيرا اوّلًا مورد قضاوت خطّ است. ثانياً طرفين دعوا دو كودك هستند. امّا غافل از آنكه كم يا زياد، كودك يا بزرگ، هر چه هست قضاوت است و انسان بايد در قيامت پاسخگو باشد)

? منبع
ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، جلد ‏ ۵ صفحه ۲۰۱

پذیرش ولایت اهل بیت


مردی به امام باقر علیه السلام عرض کرد:

«من اهل شام هستم، ولایت شما را قبول دارم و از دشمنان شما بیزارم، اما پدرم از دوستداران بنی امیه بود. او مال زیادی داشت و پسری جز من نداشت. خانه اش درشهر رمله بود و در آنجا باغ کوچکی داشت. پس از آنکه پدرم از دنیا رفت، اموال او را جستجو کردم اما اثری از آنها نیافتم. شک ندارم که او اموال خود را در جایی دفن کرده تا به دست من نیفتد.»


امام باقرعلیه السلام فرمود:«آیا دوست داری پدرت را ببینی و از او سوال کنی؟»


مرد گفت:« آری، به خدا من فقیر و محتاجم.»


امام نامه‌ای نوشت و به مُهر خود مزیّن کرد و فرمود:«این نوشته را امشب به بقیع ببر و در وسط بقیع نام پدرت را فریاد بزن. به ناگاه شخصی نزد تو می‌آید. این نامه را به او بده و بگو من فرستاده امام باقر علیه السلام هستم. او پدرت را می آورد. هر چه خواستی از او بپرس.»


مرد نوشته امام را گرفت و رفت.

فردا خدمت امام باقر علیه السلام رسید و گفت:«خدا بهتر می‌داند علم را نزد چه کسی قراردهد. دیشب به بقیع رفتم و امر شما را انجام دادم. مردی آمد و گفت:«همین جا باش تا پدرت را بیاورم.» سپس مرد سیاهی را آورد و گفت:« این پدر تو است.»


گفتم:«نه این پدر من نیست!»


گفت:«چرا، آتش و دود جهنّم و عذاب دردناک الهی چهره‌اش را تغییر داده است.»


به آن مرد سیاه گفتم:« تو پدر منی؟!»


گفت:«بله.»


گفتم:«چرا قیافه ات اینقدر عوض شده؟»


گفت:«پسرم! من بنی امیه را دوست داشتم و آنها را بر اهل بیت رسول خدا برتری می‌دادم. خداوند مرا گرفتار عذاب خود کرده است. چون تو اهل بیت را دوست داشتی، من مالم خود را از تو پنهان کردم، اما امروز پشیمانم. برو به باغم، زیر درخت زیتون صدهزار درهم گذاشته‌ام. آن را بردار، پنجاه هزار درهم از آن را به امام باقرعلیه السلام بده، باقی آن هم برای خودت باشد.»


مرد شامی سهم امام را پرداخت.

امام فرمود:«به زودی پشیمانی پدرت از ضایع‌کردن حق ما اهل بیت برایش مفید خواهد شد و از عذابش کم خواهد کرد.»

 

? منبع : بحار الانوار، ج ۴۶ ص ۲۴۵ حدیث ۳۳

موانع صالح شدن

 

قال امیرالمومنین(علیه السلام)لَوْلاَ خَمْسُ خِصَالٍ لَصَارَ النَّاسُ کُلُّهُمْ صَالِحِیْنَ :

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: اگر پنج خصلت نبود، همه مردم جزو صالحان مى شدند:

 

۱◀️ أَوَّلُهَا الْقَنَاعَة بِالْجَهْلِ
قانع بودن به نادانى،(نیاموختن علم ودانش)

 

۲◀️ وَالثانی الْحِرْصُ عَلَى الدُّنْیَا
حرص به دنیا،

 

۳◀️ وَالثالث الشُّحُّ بِالْفَضْلِ
بخل ورزى نسبت به زیادى مالی که دارد(دست دهنده نداشتن)

 

۴◀️وَالرابع الرِّیَاءُ فِى الْعَمَلِ
ریا کارى در عمل (نبود اخلاص )

 

۵◀️ وَالخامس اْلإِعْجَابُ بِالرَّأْیِ
و خود رایى (عدم مشورت با دیگران).

 

? منبع
مواعظ العددیه باب احادیث پنجگانه ص ۳۹۳

چرا در این زمان عذاب های نابودکننده اتفاق نمی افتاد؟


چرا در این زمان عذاب های نابود کننده همانند آنچه در امت های گذشته اتفاق می افتاد وجود ندارد در حالی که گناهان بیشتر شده است؟!

?عذاب های عمومی و فراگیر و استیصالی همانند آنچه در امت های گذشته اتفاق می افتاد به خاطر وجود پیامبر گرامی و اهل بیت ایشان از زمینیان برداشته شده است و خداوند تا زمانی که اهل بیت در دنیا باشند افراد را گرفتار عذاب استیصال و فراگیر نخواهد کرد.

 

?خداوند خطاب به پیامبرش می گوید:

 

«خداوند آنان را به خاطر حضور تو در میان آنان عذاب نمی کند»

?انفال33

?امام سجاد فرمود:

« ما مایه امنیت زمینیان از عذاب و هلاک شدن هستیم»

?امالی صدوق ص186

 

?در روایتی آمده است که جابر از امام باقر سوال کرد به چه علت زمین محتاج به حضور امام است .فرمود:

 

« برای آنکه عالم بر صلاح و امنیت خود باقی بماند چرا که خداوند زمینیان را عذاب نمی کند در صورتی که بینشان امامی باشد چرا که پیامبر فرمود اهل بیت من مایه امان برای زمینیان هستند و وقتی آنان نباشند زمینیان را آنچه مکروه می دارند خواهد رسید»

?علل الشرایع ج1 ص123

 


?بنابراین عذاب عمومی و استیصالی ظالمین در دنیا اتفاق نمی افتد و خداوند به حساب آنان در سرای دیگر خواهد رسید .

 

اما این مانع از آن نیست که عذاب های غیر فراگیر و عمومی بر ظالمین و گناهکاران نازل شود و آن هم پس از اتمام حجت و رسیدن دعوت الهی می باشد چنان که می فرماید:

« مجازات نخواهیم کرد مگر آنکه پیامبری مبعوث کنیم ( و اتمام حجت کنیم)»

?اسراء15

?ومی فرماید:

« هیچ شهری را هلاک نکردیم مگر آنکه برای آن هشدار دهندگانی بود»

?شعراء208

?خداوند از طریق اسباب اراده خود را در دنیا محقق می سازد چنان که می فرماید:

« خداوند ابا دارد از این که پدیده ها بدون دخالت علتشان به وجود آید»

?الکافی ج1 ص183

 

در روایات ما بیان شده است که خداوند از طریق زلزله ، سیل ، خشکسالی ، بیماری های مختلف ، و سایر پدیده های طبیعی ، گرانی ، زمامداران ظالم و… افراد سرکش و ظالم را در دنیا مجازات می کند.

?بحار الانوار ج70 ص366 باب138

 

اما متاسفانه امروزه با کشف علت های طبیعی و حمل این حوادث بر اتفاقات طبیعی عالم بسیاری از مردم از متذکر شدن به این حوادث غافل هستند و بدون پند گرفتن به مسیر خود ادامه می دهند اما همین حوادث اگر در امت های گذشته اتفاق می افتاد دلیل روشنی بر عذاب و هلاکت آنان تلقی می شد

امام على عليه السلام و كاسب بى ادب

 

در ايامى كه اميرالمؤ منين عليه السلام زمامدار كشور اسلام بود، اغلب به سركشى بازارها مى رفت و گاهى به مردم تذكراتى مى داد.

 

روزى از بازار خرمافروشان گذر مى كرد، دختر بچه اى را ديد كه گريه مى كند، ايستاد و علت گريه اش را پرسش كرد. او در جواب گفت: آقاى من يك درهم داد خرما بخرم، از اين كاسب خريدم به منزل بردم اما نپسنديدند، حال آورده‌ام كه پس بدهم كاسب قبول نمى كند.

 

حضرت به كاسب فرمود: اين دختر بچه خدمتكار است و از خود اختيار ندارد، شما خرما را بگير و پولش را برگردان.


كاسب از جا حركت كرد و در مقابل كسبه و رهگذرها با دستش به سينه على عليه السلام زد كه او را از جلوى دكانش رد كند.

 

كسانى كه ناظر جريان بودند آمدند و به او گفتند، چه مى كنى اين على بن ابيطالب عليه السلام است!!

كاسب خود را باخت و رنگش زرد شد، و فورا خرماى دختربچه را گرفت و پولش را داد.


سپس به حضرت عرض كرد: اى اميرالمؤ منين عليه السلام از من راضى باش و مرا ببخش.

 

حضرت فرمود: چيزى كه مرا از تو راضى مى كند اين است كه: روش خود را اصلاح كنى و رعايت اخلاق و ادب را بنمايى.

 

? منابع

داستانها و پندها ۱/۴۶

بحار الانوار، ۹/۵۱۹