✨الهی✨

✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨

 

 بار خدایا ! تاکی میان من و تو ، منی و مائی بود.

منی از میان بردار تا منیت من تو باشد و من هیچ نباشم.

الهی ، تا با توام بیشتر از همه ام و چون با خودم ، کمتر از همه ام .

 

 ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨

 

 

 

دعای مباهله

 

امام صادق علیه‌السلام به نقل از امام باقرعلیه‌السلام فرمودند: اگر بگویم اسم اکبر(اسم اعظم) در این دعاست درست است و اگر مردم بدانند چه اجابتی در آن نهفته است، سراسیمه به تعلیم آن روی می‌آورند. من این دعا را بر حاجاتم مقدم می‌کنم و دعایم به اجابت می‌رسد.

این همان دعای مباهله است که (پس از دستور مباهله) در آیه شریفه «فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ‏» جبرئیل بر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم نازل شد و ایشان را از این دعا آگاه ساخت.

به ایشان فرمود: تو و جانشینت (امام علی علیه‌السلام)  و دو نوه‌ات و دخترت بیرون روید و با این دعا با آن گروه مباهله کنید.
امام صادق علیه‌السلام می‌فرمایند: گنج‌های دانشی که نزد خداوند است، بهتر و باقی‌تر (از هر چیز) است، پس با این دعا از خداوند طلب شفاعت کنید و از کسانی که اهلیتش را ندارند _ همچون سفیهان و منافقان _ کتمان نمایید.

دعا این است:

«اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ بَهَائِكَ بِأَبْهَاهُ وَ كُلُّ بَهَائِكَ بَهِيٌّ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِبَهَائِكَ كُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ جَلَالِكَ بِأَجَلِّهِ وَ كُلُّ جَلَالِكَ جَلِيلٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِجَلَالِكَ كُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ جَمَالِكَ بِأَجْمَلِهِ وَ كُلُّ جَمَالِكَ جَمِيلٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِجَمَالِكَ كُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَدْعُوكَ كَمَا أَمَرْتَنِي فَاسْتَجِبْ لِي كَمَا وَعَدْتَنِي

اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ عَظَمَتِكَ بِأَعْظَمِهَا وَ كُلُّ عَظَمَتِكَ عَظِيمَةٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِعَظَمَتِكَ كُلِّهَا اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ نُورِكَ بِأَنْوَرِهِ وَ كُلُّ نُورِكَ نَيِّرٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِنُورِكَ كُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ رَحْمَتِكَ بِأَوْسَعِهَا وَ كُلُّ رَحْمَتِكَ وَاسِعَةٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِرَحْمَتِكَ كُلِّهَا اللَّهُمَّ إِنِّي أَدْعُوكَ كَمَا أَمَرْتَنِي فَاسْتَجِبْ لِي كَمَا وَعَدْتَنِي

اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ كَمَالِكَ بِأَكْمَلِهِ وَ كُلُّ كَمَالِكَ كَامِلٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِكَمَالِكَ كُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ كَلِمَاتِكَ بِأَتَمِّهَا وَ كُلُّ كَلِمَاتِكَ تَامَّةٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِكَلِمَاتِكَ كُلِّهَا اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ أَسْمَائِكَ بِأَكْبَرِهَا وَ كُلُّ أَسْمَائِكَ كَبِيرَةٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِأَسْمَائِكَ كُلِّهَا اللَّهُمَّ إِنِّي أَدْعُوكَ كَمَا أَمَرْتَنِي فَاسْتَجِبْ لِي كَمَا وَعَدْتَنِي

اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ عِزَّتِكَ بِأَعَزِّهَا وَ كُلُّ عِزَّتِكَ عَزِيزَةٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِعِزَّتِكَ كُلِّهَا اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ مَشِيَّتِكَ بِأَمْضَاهَا وَ كُلُّ مَشِيَّتِكَ مَاضِيَةٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِمَشِيَّتِكَ كُلِّهَا اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِقُدْرَتِكَ الَّتِي اسْتَطَلْتَ بِهَا عَلَى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ كُلُّ قُدْرَتِكَ مُسْتَطِيلَةٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِقُدْرَتِكَ كُلِّهَا اللَّهُمَّ إِنِّي أَدْعُوكَ كَمَا أَمَرْتَنِي فَاسْتَجِبْ لِي كَمَا وَعَدْتَنِي

اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ عِلْمِكَ بِأَنْفَذِهِ وَ كُلُّ عِلْمِكَ نَافِذٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِعِلْمِكَ كُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ قَوْلِكَ بِأَرْضَاهُ وَ كُلُّ قَوْلِكَ رضا [رَضِيٌ‏] اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِقَوْلِكَ كُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ مَسَائِلِكَ بِأَحَبِّهَا إِلَيْكَ وَ كُلُّ [و كلها] مَسَائِلِكَ إِلَيْكَ حَبِيبَةٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِمَسَائِلِكَ كُلِّهَا اللَّهُمَّ إِنِّي أَدْعُوكَ كَمَا أَمَرْتَنِي فَاسْتَجِبْ لِي كَمَا وَعَدْتَنِي

اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ شَرَفِكَ بِأَشْرَفِهِ وَ كُلُّ شَرَفِكَ شَرِيفٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِشَرَفِكَ كُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ سُلْطَانِكَ بِأَدْوَمِهِ وَ كُلُّ سُلْطَانِكَ دَائِمٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِسُلْطَانِكَ كُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ مُلْكِكَ بِأَفْخَرِهِ وَ كُلُّ مُلْكِكَ فَاخِرٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِمُلْكِكَ كُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَدْعُوكَ كَمَا أَمَرْتَنِي فَاسْتَجِبْ لِي كَمَا وَعَدْتَنِي

اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ عَلَائِكَ بِأَعْلَاهُ وَ كُلُّ عَلَائِكَ عَالٍ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِعَلَائِكَ كُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ آيَاتِكَ بِأَعْجَبِهَا وَ كُلُّ آيَاتِكَ عَجِيبَةٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِآيَاتِكَ كُلِّهَا اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ مَنِّكَ بِأَقْدَمِهِ وَ كُلُّ مَنِّكَ قَدِيمٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِمَنِّكَ كُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَدْعُوكَ كَمَا أَمَرْتَنِي فَاسْتَجِبْ لِي كَمَا وَعَدْتَنِي

اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِمَا أَنْتَ فِيهِ مِنَ الشُّئُونِ وَ الْجَبَرُوتِ اللَّهُمَّ وَ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِكُلِّ شَأْنٍ وَ كُلِ [وَ بِكُلِ‏] جَبَرُوتٍ لَكَ
اللَّهُمَّ وَ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِمَا تُجِيبُنِي بِهِ حِينَ أَسْأَلُكَ يَا اللَّهُ يَا لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ أَسْأَلُكَ بِبَهَاءِ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ يَا لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ أَسْأَلُكَ بِجَلَالِ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ يَا لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ أَسْأَلُكَ بِجَمَالِ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ يَا لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ أَسْأَلُكَ بِعَظَمَةِ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ يَا لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ أَسْأَلُكَ بِكَمَالِ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ يَا لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ أَسْأَلُكَ بِقَوْلِ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ يَا لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ أَسْأَلُكَ بِشَرَفِ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ يَا لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ أَسْأَلُكَ بِعَلَاءِ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ يَا لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ أَسْأَلُكَ بِكَلِمَاتِ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ يَا لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ أَسْأَلُكَ بِعِزَّةِ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ يَا لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ أَسْأَلُكَ بِلَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ يَا لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ»

 

سپس به اندازه‌ای که نفس قطع شود بگو: «يَا اللَّهُ يَا رَبَّاهْ»

 

بعد از آن بگو: 

«أَسْأَلُكَ سَيِّدِي فَلَيْسَ مِثْلَكَ شَيْ‏ءٌ وَ أَسْأَلُكَ بِكُلِّ دَعْوَةٍ دَعَاكَ بِهَا نَبِيٌّ مُرْسَلٌ أَوْ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ مُؤْمِنٌ امْتَحَنْتَ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ اسْتَجَبْتَ دَعْوَتَهُ مِنْهُ وَ أَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ بِمُحَمَّدٍ نَبِيِّكَ نَبِيِّ الرَّحْمَةِ وَ أَتَقَدَّمُ بَيْنَ يَدَيْ حَوَائِجِي بِمُحَمَّدٍ يَا مُحَمَّدُ يَا رَسُولَ اللَّهِ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي أَتَوَجَّهُ إِلَى رَبِّكَ وَ رَبِّي وَ أُقَدِّمُكَ بَيْنَ يَدَيْ حَاجَتِي يَا رَبَّاهْ يَا اللَّهُ يَا رَبَّاهْ أَسْأَلُكَ بِكَ فَلَيْسَ كَمِثْلِكَ شَيْ‏ءٌ وَ أَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ بِمُحَمَّدٍ خَلِيلِكَ وَ نَبِيِّكَ نَبِيِّ الرَّحْمَةِ وَ بِعِتْرَتِهِ وَ أُقَدِّمُهُمْ بَيْنَ يَدَيْ حَوَائِجِي وَ أَسْأَلُكَ بِحَيَاتِكَ الَّتِي لَا تَمُوتُ وَ بِنُورِ وَجْهِكَ الَّذِي لَا يُطْفَأُ وَ بِالْعَيْنِ الَّتِي لَا تَنَامُ أَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدِ قَبْلَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ»

اکنون حاجات خود را از خداوند بخواهید تا برآورده گردد، ان شاء الله.

(إقبال الأعمال، ج‏١، ص۵١٧)

اگر غدیر عید ولایت است، مباهله عید فضیلت است.

 حجت الاسلام پناهیان:

اگر غدیر عید ولایت است مباهله عید فضیلت است. چون بزرگترین فضیلت علی(ع) در روز مباهله و آن‌هم صریحاً در قرآن کریم بیان شده.


امام رضا(ع) به مأمون فرمودند: بالاترین فضیلت علی(ع) آیۀ مباهله است. چون در این آیه علی(ع) نفس پیامبر(ص) اعلام شده است. باید غربت مباهله برطرف بشود، این خیلی مهمتر از بسیاری دیگر از ایام الله است.

در جهان اسلام احدی نیست که منکر مباهله و این فضیلت باعظمت علی(ع) بشود.

آیۀ صریح قرآن است و داستان مباهله را همه بیان کرده‌اند.

عاشقان اهل بیت(ع) کجا هستند که بزرگترین جشن محبت را برگزار کنند، و سرور خود را در نزول آیۀ مباهله به اهل عالم نشان بدهند؟

قبول کنیم ما هنوز در مکتب محبت اهل بیت(ع) آنچنان که باید رشد نکرده‌ایم.

شادی از نزول آیۀ مباهله، موجب صعود دل‌ها در عزای محرم است. باشکوه‌ترین تجمع اهل بیت(ع)در طول تاریخ اسلام در مباهله است.

باید داستان مباهله را به کودکان خود بیاموزیم. آی اهل محرم ببینید حسین(ع) در آغوش پیامبر(ص) است. چرا فریاد شادی و هلهله سر نمی‌دهید؟

تنها منتظرید اباعبدالله(ع) در گودی قتل‌گاه بیفتد تا فریاد عزا سر کنید؟

الان باید عالم را باخبر کنید تا علت گریه‌ها و فریادهای عاشورای شما را بفهمند.

www.hadana.ir

احوال دنیا


حال دنيا را چو پرسيدم من از فرزانه ای؟
گفت: يا آب است؛ يا خاک است يا پروانه ای!

 

گفتمش احوال عمرم را بگو؛ اين عمر چيست؟
گفت يا برق است؛ يا باد است؛ يا افسانه ای!

 

گفتمش اينها که ميبينی؛ چرا دل بسته اند؟
گفت يا خوابند؛ يا مستند؛ يا ديوانه ای!

 

گفتمش احوال جانم را پس از مردن بگو؟
گفت يا باغ است؛ يا نار است؛ يا ويرانه ای!

 

“ابوسعيد ابوالخير”

 

خواسته های خوارکننده



امام حسن عسکری علیه السلام:

ما أقبَحَ بِالمُؤمِنِ أن تَكونَ لَهُ رَغبَةٌ تُذِلُّهُ؛

چه زشت است براى مؤمن كه خواسته‌اى داشته باشد كه او را به خوارى كشاند.

 

? تحف العقول، ص489

ما انسان‌های عجیبی هستیم!!!

 

ما انسان‌های عجیبی هستیم!!!

قتی به دستفروش فقیری می‌رسیم که جنس خود را به نصف قیمت می‌فروشد با کلی چانه زدن او را شکست می‌دهیم و اجناسش را به قیمت ناچیز می‌خریم!

بعد به یک کافی‌شاپ لوکس شخص ثروتمندی می‌رویم و یک فنجان قهوه را ده برابر قیمت نوش جان می‌کنیم و انعامی اضافه نیز روی میز می‌گذاریم و شادمانیم!

شادمانیم که فقیران را فقیرتر می‌کنیم
شادمانیم که ثروتمندان را ثروتمندتر می‌کنیم…

کمی تأمل

تعهد

********************************************

قانونی داریم در ازدواج به نام تعهد

یعنی؛ من تعهد دارم نسبت به شریک زندگی ام:

تعهد احساسی (محبت و مهربانی)

تعهد حمایت

تعهد مسئولیت‌

 تعهد وفاداری

تعهد جنسی

********************************************

توکل

آقایی می‌گفت مرحوم آخوند ملافتحعلی هر شب در سامرا یکی دو نفر را به شام دعوت می‌کرد. یک وقت بعد از نماز مغرب و عشا به من گفت: شما هم بیایید. با ایشان به منزل رفتیم. آن مرحوم از خانواده سؤال کردند: نان گرفته‌اید؟ گفتند: خیر.

 

در سامرا هم قریب صد سال بود که نانوایی وجود نداشت، بلکه زن‌های عرب در خانه‌هایشان نان می‌پختند و صبح و عصر می‌فروختند و شب در شهر نان نبود.

 

در هر حال، فرمود: بفرمایید بالا، خدا می‌داند که من میهمان دارم. پس از اینکه مقداری نشستیم، دامادش آمد و پرسید: آیا نان تهیه شده است؟ آخوند گفت: نه ‌خیر، ولی بیرون خانه بروید و دو سه قدم این طرف درِ خانه و دو سه قدم به طرف دیگر بروید.

 

داماد ایشان از خانه بیرون رفت و برگشت. ناگهان دیدم دامانش پر از نان است. آن شب شام خوردیم و از هیبت آخوند رحمه‌الله نتوانستم از دامادش در این‌باره سؤال کنم؛ لذا صبح نزد داماد ایشان رفتم و گفتم: چه سرّ و رمزی میان شما و آخوند بود، بگو بدانم از کجا و از چه کسی نان گرفتی؟

 

گفت: ما به فرمایش آخوند متعبدیم، به همان صورت که فرمود عمل کردم و دو سه قدم این طرف رفتم و دو سه قدم به طرف دیگر، و ناگهان شخصی به من گفت: دامانت را بگیر، گرفتم، و او پر از نان کرد!

 

✨آیا کسی با اینکه می‌داند در خانه نان ندارد، می‌تواند بگوید: بفرمایید داخل، خدا می‌داند که میهمان دارم، و به این صورت نان تهیه کند؟!✨

 

? در محضر بهجت، ج ۲، ص ۳۹۰

حدیث قدسی

 

يابنَ آدَمَ، خَلَقتُ الأَشياءَ لِأَجلِك و خَلَقتُكَ لِأَجلی

 

ای فرزند آدم همه چیز را برای تو آفریدم و تو را برای خودم

 

? مکیال المکارم، ج ۲، ص ۳۷۳

بيانات مهم رهبر انقلاب اسلامی درباره فاجعه ميانمار


 ساعتی پیش در ابتدای جلسه درس خارج فقه صورت گرفت:

 

رهبرانقلاب: این مسأله‌ی حقیقتاً فاجعه‌آمیز میانمار حقیقتاً یک حادثه‌ی کم‌نظیر است. جلوی چشم کشورهای اسلامی، دولتهای اسلامی، جلوی چشم یک میلیارد و نیم مسلمان، جلوی چشم مجامع جهانیِ مدعی و دولتهای ریاکارِ دروغگویِ مدعیِ حقوق بشر، یک دولت بیرحمی جمع مردم بی‌پناه را می‌کشند، آتش می‌زنند، خانه‌هایشان را ویران می‌کنند، بیرون می‌کنند. حقیقتاً حادثه‌ی عجیبی است این و هیچ عکس‌العملِ به معنای واقعی کلمه هم مشاهده نمی‌شود.

راه چاره این است که دولتهای مسلمان عملاً وارد بشوند. نمی‌گوییم لشگرکشی کنند به آنجا، اما فشار سیاسی بیاورند، فشار اقتصادی بیاورند…. در مجامع جهانی علیه آنها فریاد بکشند.

جمهوری اسلامی این افتخار را برای خودش باید حفظ کند که علناً، صریحاً علیه ظلم حرف بزند، چه این ظلم در مناطق اشغال‌شده‌ی به وسیله‌ی صهیونیستها باشد، چه در کشور یمن و بمباران مردم یمن باشد، چه در بحرین باشد، چه در هر نقطه‌ی دیگری و چه در میانمار.

باید نسبت به اینها جمهوری اسلامی موضع شجاعانه و صریح خودش را اتخاذ کند.

۹۶/۶/۲۱

صدای مامانم چقدر قشنگه...

 

دیشب خواب پریشونی دیده بودم. داشتم دنبال کتاب تعبیر خواب می گشتم که مامان صدا زد امیر جان مامان برو سه تا سنگک بگیر.

اصلا حوصله نداشتم گفتم من که پریروز نون گرفتم. مامان گفت خوب دیروز مهمون داشتیم زود تموم شد. الان هیچی نون نداریم.

گفتم چرا سنگگ، مگه لواشی چه عیبی داره؟

مامان گفت می دونی که بابا نون لواش دوست نداره.

گفتم صف سنگگ شلوغه . اگه نون می خواهید لواش می خرم.

مامان اصرار کرد سنگک بخر، قبول نکردم.

مامان عصبانی شد و گفت بس کن تنبلی نکن مامان حالا نیم ساعت بیشتر تو صف وایسا.


این حرف خیلی عصبانیم کرد. آخه همین یه ساعت پیش حیاط رو شستم . دیروز هم کلی برای خرید بیرون از خونه علاف شده بودم.

داد زدم من اصلا نونوایی نمی رم. هر کاری می خوای بکن!
داشتم فکر می کردم خواهرم بدون اینکه کار کنه توی خونه عزیز و محترمه اما من که این همه کمک می کنم بازهم باید این حرف و کنایه ها رو بشنوم.

دیگه به هیچ قیمتی حاضر نبودم برم نونوایی.

حالا مامان مجبور می شه به جای نون برنج درسته کنه. اینطوری بهترم هست.

با خودم فکر کردم وقتی مامان دوباره بیاد سراغم به کلی می افتم رو دنده لج و اصلا قبول نمی کنم.

اما یک دفعه صدای در خونه رو شنیدم. اصلا انتظارش رو نداشتم که مامان خودش بره نونوایی. آخه از صبح ده کیلو سبزی پاک کرده بود و خیلی کارهای خونه خسته اش کرده بود.

اصلا حقش نبود بعد از این همه کار حالا بره نونوایی. راستش پشیمون شدم. کاش اصلا با مامان جر و بحث نکرده بودم و خودم رفته بودم .

هنوز هم فرصت بود که برم و توی راه پول رو ازش بگیرم و خودم برم نونوایی اما غرورم قبول نمی کرد.


سعی کردم خودم رو بزنم به بی خیالی و مشغول کارهای خودم بشم اما بدجوری اعصبابم خورد بود.

یک ساعت گذشت و از مامان خبری نشد. به موبایلش زنگ زدم صدای زنگش از تو آشپزخونه شنیده شد. مامان مثل همیشه موبایلش رو جا گذاشته بود.

دیر کردن مامان اعصابمو بیشتر خورد می کرد.

نیم ساعت بعد خواهرم از مدرسه رسید و گفت: تو راه که می اومدم تصادف شده بود. مردم می گفتند به یه خانم ماشین زده . خیابون خیلی شلوغ بود. فکر کنم خانمه کارش تموم شده بود.


گفتم نفهمیدی کی بود؟

گفت من اصلا جلو نرفتم.


دیگه خیلی نگران شدم. یاد خواب دیشبم افتادم .فکرم تا کجاها رفت.

سریع لباسامو پوشیدم و راه افتادم دنبال مامان.

رفتم تا نونوایی سنگکی نزدیک خونه اما مامان اونجا نبود.

یه نونوایی سنگکی دیگه هم سراغ داشتم اما تا اونجا یک ساعت راه بود و بعید بود مامان اونجا رفته باشه هر طوری بود تا اونجا رفتم، وقتی رسیدم، نونوایی تعطیل بود. تازه یادم افتاد که اول برجها این نونوایی تعطیله.

دلم نمی خواست قبول کنم تصادفی که خواهرم می گفت به مامان ربط داره. اما انگار چاره ای نبود.

به خونه برگشتم تا از خواهرم محل تصادف رو دقیقتر بپرسم.
دیگه دل تو دلم نبود. با یک عالمه غصه و نگرانی توی راه به مهربونیها و فداکاریهای مامانم فکر می کردم و از شدت حسرت که چرا به حرفش گوش نکردم می سوختم.

هزار بار با خودم قرار گذاشتم که دیگه این اشتباه رو تکرار نکنم و همیشه به حرف مامانم گوش بدم وقتی رسیدم خونه انگشتم رو گذاشتم روی زنگ و با تمام نگرانی که داشتم یک زنگ کشدار زدم.

منتظر بودم خواهرم در رو باز کنه اما صدای مامانم رو شنیدم که داد زد بلد نیستی درست زنگ بزنی …؟


تازه متوجه شدم صدای مامانم چقدر قشنگه …

یه نفس عمیق کشیدم و گفتم الهی شکر و با خودم گفتم قولهایی که به خودت دادی یادت نره.

 
مداحی های محرم