مهنــا
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
بار خدایا ! تاکی میان من و تو ، منی و مائی بود.
منی از میان بردار تا منیت من تو باشد و من هیچ نباشم.
الهی ، تا با توام بیشتر از همه ام و چون با خودم ، کمتر از همه ام .
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
جمعه 96/08/12
حضرت جواد الا ئمّه به نقل از پدران بزرگوارش از امام حسين صلوات الله عليهم اجمعين در حديثي بسيار طولاني حکايت فرمايد:
روزي بر جدّم رسول خدا صلي الله عليه و آله وارد شدم، شخصي به نام أبي بن کعب حضور داشت و سؤال و جواب هايي پيرامون ائمّه اطهار عليهم السلام مطرح شد تا جايي که جدّم رسول الله صلي الله عليه و آله اظهار داشت:
خداوند متعال در صُلب يازدهمين خليفه ام، نطفه اي پاک و منزّه قرار داده است که تمام انسان هاي مؤمن به وسيله آن شادمان و راضي خواهند شد.خداوند تبارک و تعالي در عالم ذرّ عهد و ميثاق ولايت او را گرفته است و کساني نسبت به او کافر خواهند شد که منکر خداوند باشند.
او امامي است پرهيزکار و پاک، مسرور کننده و رضايت بخش، هدايت گر و هدايت بخش، حکم به عدل مي نمايد و بر اجراي عدالت دستور مي دهد.
در تمام امور، خداوند حکيم را تصديق مي کند و خداوند هم او را تصديق و تأييد خواهد کرد، او از ديد افراد، مخفي و پنهان مي گردد تا زماني که آمادگي ظهور و بيان احکامش در جامعه آشکار شود.
در طالقان گنج هاي ارزشمندي در انتظار اوست که نه طلا است و نه نقره، بلکه مرداني قوي و پايدار خواهند بود.خداوند متعال هنگام فرزندم، از تمام شهرها و دورترين نقاط اصحاب او را گرد يکديگر جمع مي نمايد که به تعداد اصحاب جنگ بدر - يعني سيصد و سيزده نفر - خواهند بود.و طوماري در دست دارد که در آن نام تمام اصحاب و يارانش با معرّفي کامل از جهت نسب، شهر، شغل و فاميل خانوادگي ثبت و ضبط گرديده است.
امام حسين عليهالسلام افزود: أُبي بن کعب سؤال کرد: علائم و نشانه هاي ظهور او چگونه و چيست؟
جدّم رسول الله صلي الله عليه و آله در جواب او، فرمود:
بيرقي مخصوص او قرار گرفته است که هر موقع زمان ظهورش فرا رسد بيرق، باز و گسترده خواهد شد و خداوند متعال آن را به سخن درخواهد آورد، پس صاحبش را صدا مي زند و مي گويد:
اي ولي الله! ظاهر شو و دشمنان خدا را به هلاکت برسان.همچنين شمشيري مخصوص او، در قلاف قرار داده شده است، که هنگام خروج حضرتش شمشير از قلاف بيرون آيد و با قدرت خداوند به سخن آيد و گويد:
اي ولي الله! خارج و ظاهر شو، چون که ديگر بر تو جايز نيست که نسبت به دشمنان خدا ساکت و آرام بنشيني.پس در همان حال، ظاهر و خارج مي گردد و دشمنان خداوند متعال را در هر کجاي عالَم و در هر حالتي بيابد، پس از إتمام حجّت، به قتل خواهد رساند.و او تمام حدود و احکام الهي را به اجراء در خواهد آورد، در حالتي که جبرئيل سمت راست و ميکائيل سمت چپ و شعيب فرزند صالح جلوي او قرار دارد.و به همين زودي قبل از قيام قيامت، او را خواهيد يافت و من تمام امور خود را به خداوند واگذار مي کنم.
اي أُبي! خوشا به حال کسي که در آن زمان حجّت خدا را درک کند و خوشا به سعادت کسي که دوستدار او، و معتقد و مؤمن به ولايت و امامت او باشد، همانا که خداوند متعال آن افراد مؤمن را از شدائد و هلاکت ها نجات مي بخشد.
منابع:
اعلام الوري طبرسي/ ج2/ ص190-186
کمال الدين صدوق: 264، ح11
عيون اخبار الرضا (عليهالسلام): ج1/ ص120
شنبه 96/08/06
پ.ک.ک و پژاک براین باورند که در زمان جنگ نباید هیچ دانش آموزی برای تحصیل به مدرسه برود.
باید تمامی دانشآموزان کُرد به کوههای قندیل رفته و در جنگ با ارتش ترکیه پ.ک.ک را یاری نمایند.
پ.ک.ک جهت نیل به این مسئله به بهانههای واهی مدارسی که دانشآموزان کُرد در آنجا تحصیل میکنند را آتش زده و با اتهام زنی به معلمین ، مدیران و مستخدمین مدارس آنها را به قتل میرساند.
دوشنبه ۱ آبان ۱۳۹۶
نزدیکهای صبح است که کانال ناسیونالیسم کُردی، با به اشتراک گذاری یک لینک گروه تلگرامی کُردهای نوار غربی ایران را جهت پیوستن به این گروه فرا میخواند.
با مرور پروفایلهای مربوط به گردانندگان (ادمینها و غیرادمینهای هماهنگ با ادمینها ) این گروه معلوم میشود که این گروه ،کار مشترک پژاک، پ.ک.ک ، کومله و دمکرات میباشد.
کانال ناسیونالیسم کردی که متعلق به حزب تروریستی دمکرات کردستان ایران است چند روزی است که به جهت شکست سیاستهای اربابانشان در عراق و جهت جبران و کاست فشار ایران بر علیه اقلیم، فراخوان حضور کُردها در خیابانهای شهرهای غربی ایران را میدهد ولی این فراخوانها هرگز جامه عمل به تن نمیپوشد.
خبرگزاری فرات متعلق به سازمان تروریستی پ.ک.ک ضمن انتقاد از این فراخوانها پیشنهاد میدهد که ائتلاف احزاب تروریسم کُرد بایستی از نقطه حرف به نقطه عمل رسیده و مدیریت مبارزات خیابانی کردها در ایران از انحصار تروریستهای دمکراتها بیرون بیاید.
و دقیقا صبح فردای این پیشنهاد، گروه تلگرامی تازه تأسیس با عنوان روژهلات پشتیبان باشور در کانال ناسیونالیسم کردی مجال تبلیغ پیدا میکند.
با ورود به گروه و مشاهده انبوه اکانتهایی که به گروه جوین میشوند و همچنین هرج و مرج موجود در آن از شکلگیری تازه این مجموعه پرده برمیدارد.
هوداران پژاک و پ.ک.ک به سیاستهای دمکراتها اعتراض و آنها را ترسو خطاب می کنند!
ادمین های گروه با حرفهایگری و با اتخاذ سیاست سؤال و جوابهای پینگ-پُنگی هواداران دو آتشه را به آرامشدن سوق میدهند.
یکی از ادمینها پیشنهاد نظم بخشی و انسجام بیشتر به گروه را می دهد و در همان لحظه ادمین دیگری متنی را به عنوان متن و نقطه انسجام پین میکند.
در متن پین شده نوشته شده :
“دختر 12 سالهای در اسلام آباد اورمیه توسط یک سپاهی بازنشسته که مستخدم یک مدرسه بوده مورد تجاوز قرار گرفته و بایستی دامنه اعتراض به این مسئله که از دیشب شروع شده بزرگتر شده و به مسئله باشور (کردستان عراق) پیوند بخورد!”
همزمان با این رویکرد، اخبار تجاوز به سرعت برق و باد از طریق رسانههای تحت نفوذ تروریسم کُرد در فضای مجازی منتشر میشود.
و پازلها جوری چیده شده که در کمتر از چند دقیقه حتی روزنامه ایران وابسته به دولت نیز در دام خبری تروریستها افتاده و بر خبر تجاوز صحه می گذارد!
تروریسم کُرد که طرح سناریوی آشوبش مو به مو به اجرا درآمده در ادامه ضمن فراخوان و تحریک مردم جهت اعتراض به این مسئله عناصر آموزش دیدهاش را وارد معرکه کرده و دیری نمیکشد که دو مدرسه ،ماشین های پرسنل مدارس، مساجد و پایگاههای بسیج به نام خشم مردم به آتش کشیده میشود!
بررسیها و اظهارات فرمانداری و معاونتسیاسی استاندار و مدیرکل آموزش پرورش استان آذربایجان غربی نشان می دهد که مسئله تجاوز از بیخ و بن کذب محض بوده و اصل مسئله برخورد خارج از حیطه مستخدم مدرسه با دختردانشآموز کُرد بوده که والدین ایشان را جهت اعتراض به مدرسه کشانده و نهایتا با رضایت والدین دانش آموز مسئله فیصله یافته بوده است.
واکاوی کِشدار شدن این مسئله فرضیات و احتمالات زیر را دور از ذهن نمیکند:
۱- یک یا چندین تن از طراحان این سناریو از بستگان و یا همسایگان آن خانواده کُرد معترض بودهاند.
۲-این سیستم دقیقا متد تروریستهای پ.ک.ک میباشد که در شرق ترکیه بسیاری از مدارس را به تعطیلی کشانده و پرسنل آموزش و پرورش را از آن مداس فراری داده است.
در تعطیلی مدارس بسیاری از دانشآموزان کُرد جهت حضور در کوههای قندیل مدیریت شدهاند.
۳-پیاده سازی این سناریو در محلهای با ترکیب جمعیتی متشکل از کُرد و تورک صورت گرفته و با تحریک جامعه کُردی در آن محله ، مهاجرت تورکهای آن محل را تسریع خواهد داد.
۴- انتخاب اورمیه به عنوان محل اجرای این سناریوها و انتشار جهتدار اخبار آن ، کُرد نشاندادن این شهر عمدتا تورک آذربایجانی را در قالبهای خبری جا خواهد انداخت.
۵-حضور عناصر حرفهای و آموزش دیده پژاک و پ.ک.ک در غرب آذربایجان جدی بوده و در صورت بیتفاوت بودن به این مسئله چالشهای امنیتی عمیقی را متوجه منطقه خواهد کرد.
شنبه 96/08/06
اهمیت آموزش از منظر امام حسن مجتبی علیه السلام | راه گرامیداشت اهل البیت چیست؟!
آیت الله العظمی جوادی آملی با اشاره به روایت سالروز شهادت امام مجتبی(سلام الله علیه) طبق برخی از اقوال، بیان داشتند: طبق نقل مرحوم صدوق و برخی از محدّثان، شهادت امام مجتبی(سلام الله علیه) هفتم صفر میباشد، باید توجه داشته باشید که گرامیداشت ائمه(ع)به تذكره معارف آنهاست.
ایشان به حدیثی از وجود مبارك امام مجتبی علیه السلام اشاره کردند و اظهار داشتند: امام مجتبی علیه السلام به ما فرمود: «كونوا اوعیة العلم بمصابیح الهدی»؛ مهمترین وظیفه حوزوی و دانشگاهی خصوصاً و توده مردم عموماً، عمل به وصیت امام مجتبی(ع) است. ایشان فرمود «ظرف دانش باشید و چراغ هدایت»؛ وقتی ظرف علم شدید از بنان و بیان شما علم نشأت میگیرد، آنگاه وقتی حرف میزنید عالمانه است، چیزی مینویسد عالمانه است، قیام و قعودتان عالمانه است. یك ظرف عطر وقتی درش باز میشود جز بوی خوب چیز دیگر ندارد، وقتی یك فرد دانشگاهی و حوزوی حرف میزند یا كاری انجام میدهد یا چیزی مینویسد، نباید جز علم، اثر دیگری داشته باشد.
معظم له خاطرنشان کردند: امام مجتبی(ع) میفرماید تا نفس میكِشی یا درس بده یا درس بخوان، یا بحث كن، یا مطالعه كن، یا كتاب بنویس، تا بشوی چراغ هدایت، آن درسی كه راه را به دیگران نشان بدهد! وجود مبارك امام صادق(ع) به مفضّل فرمود: تو شاگرد مایی، تو شیعه مایی، تو وقتی مُردی باید بچههایت از تو كتاب های تو را ارث ببرند نه نوشته های دیگران را بگیری در كتابخانهات بگذاری. همین تفکر است که باعث شده امثال ابوریحان ها بعد از هزار سال همچنان با عظمت بمانند. اینها گذشته از اینكه حرفهای تازه آوردند عمر را در راه علم صرف كردند، اینها را اهل بیت علیهم السلام تربیت كردند.
آیت الله العظمی جوادی آملی در ادامه، به روال جلسات گذشته به شرح نامه های نهج البللاغه پرداختند و در خصوص نامه 67 نهج البلاغه ابراز داشتند: … دستور حضرت این است كه به انسان متمكّن میگوید: «المسكین رسول الله» یعنی شما كه از نظر مسائل مالی قدرت دارید آن نیازمندی كه به تو مراجعه كرده است میدانی چه كسی او را فرستاده؟ این را خدا فرستاده. اگر كسی قدرتی داشت و مشكل این آقا را حل نكرد فرستاده خدا را رد كرده است، بعد هم طولی نمیكشد كه قدرت از او گرفته میشود. اگر ما این را باور كردیم تا آنجا كه ممكن است مشكل مردم را حل میكنیم.
به نقل از سایت هدانا
پنجشنبه 96/08/04
با توجه به اینکه اموات دستشان از اعمال خیر کوتاه است؛ به احسان و دعاى فرزندان و خویشان و دوستان مؤمن خود، نیازمندند.
مرحوم «علاّمه مجلسى» مى فرماید: دعا کردن براى اموات در نماز شب و بعد از نمازهاى فریضه و همچنین یاد آنها در مکان هاى زیارتى خوب است و براى پدر و مادر باید بیشتر دعا کرد و اعمال خیر براى آنان بجا آورد. عمده خیرات براى پدر و مادر، اداى قرض آنان و اداى حقوق خدا و خلق از جانب آنان است.
در روایتى آمده است که رسول خدا(ص) می فرمایند: براى مردگان خود هدیه بفرستید! گفتند: هدیه براى آنان چیست؟ فرمود: صدقه و دعا.
همچنین فرمودند: ارواح مؤمنان هر جمعه، به آسمان دنیا در برابر خانه ها و منزل هاى خود مىآیند و با صداى غمناکى ندا مىدهند که اى خانواده ما، اى فرزندان ما و اى پدر و مادر و خویشان ما! به ما مهربانى کنید؛ از اموالى که در دست ما بود (و اکنون در اختیار شماست) با دادن درهمى و قرص نانى و جامه اى نسبت به ما ترحّم آورید، که خداوند شما را از جامه بهشت بپوشاند!
رسول خدا(ص) که این جملات را فرمود گریه کرد و صحابه نیز همراه او گریستند.
همچنین آن حضرت (ص) بیان کردند: هر صدقه اى که براى میّت داده مىشود، فرشتهاى آن را به مانند طبقى از نور مىگیرد و به کنار قبر مىآورد و مىگوید: «اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا اَهْلَ الْقُبُورِ» این هدیه را خانواده شما براى شما فرستاده اند. آنگاه آن میّت این هدیه را تحویل مى گیرد و وارد قبرش مى کند که همین سبب فراخى قبرش (و آسایش و آسودگى او) مى گردد.
در این رابطه نیز مرحوم «علاّمه مجلسى» مى فرماید: «در حدیث صحیحى آمده است که امام صادق(ع) در هر شب براى فرزند خود و در هر روز، براى پدر و مادر خود، دو رکعت نماز مى خواندند (و به روح آنان هدیه مى کردند) در رکعت اوّل سوره «انّا انزلناه» و در رکعت دوم سوره «کوثر» را مى خواندند».
نکته قابل توجّه آن است که انجام کارهاى خیر، جهت اموات براى کسانى که آن را انجام مى دهند نیز ثواب و پاداش فراوان دارد.
امام صادق(ع) فرمودند: ثواب اعمال خیر، براى کسى که براى مردگان انجام مى دهد، براى او و براى آن مرده، هر دو نوشته مى شود.
به گزارش «خیرات کتاب»کمک به اموات، از کانالهای گوناگونی امکانپذیر است هر کار خیری در این راستا مفید است ولی بعضی بر بعضی برتری دارند.
۱- نماز و دعا: روزی رسول خدا از کنار قبری که یک روز قبل، شخصی را در آن به خاک سپرده بودند، عبور می کرد دید بستگانش در کنار آن قبر به گرد هم آمده و گریه می کنند، پیامبر فرمود:
«انجام دو رکعت نماز سبک که شما آن را کوچک می شمرید، برای صاحب این قبر بهتر از همه دنیای شما است.» (مجموعه ورام، مطابق نقل میزان الحکمه، ج ۸، ص ۱۳)
۲- شریک ساختن اموات در عبادات: نیاز اموات به هدایا و اعمال نیک ما بسیار بیشتر از آن است که با هدایایی که ما به ندرت برایشان می فرستیم برطرف شود. شایسته است هر گاه توفیقی حاصل شد و عبادتی انجام دادیم، ایشان را نیز در عمل خود شریک سازیم.
از امام صادق(علیه السلام) سوال شد بعد از مرگ چه چیزی به میت واصل خواهد شد؟ فرمود:«حج و صدقه و روزه، به نیابت از او، به او واصل می شود.»(المحاسن البرقی ،ص ۷۲/ بحارالانوار، ج ۶،ص ۲۹۴)
۳- قرآن خواندن: هرگاه به زیارت قبور می روید حتما قرآن بخوانید اگر قرآن به همراه ندارید، سوره های کوچکی که از حفظ می دانید بخوانید، هر چند یک سوره باشد(می توانید آن را بارها بخوانید).
از امام رضا(علیه السلام) نقل است که: «هیچ مومنی نیست که زیارت قبر مومنی کند و هفت بار سوره انا انزلناه را بر او بخواند، مگر اینکه خداوند او و صاحب قبر را می آمرزد.»(محجة البیضاء، ج ۸، ص ۲۹۰)
و نیز فرمود: هر گاه مؤمن آیة الکرسى را بخواند و ثوابش را براى مردگان گورستان قرار دهد، خداوند بهر حرفى از آیة الکرسى فرشتهاى را قرار دهد که براى او تسبیح خدا کنند تا روز قیامت.(ارشاد القلوب، ترجمه رضایى، ج۱، ص ۴۱۵)
۴- صدقه برای اموات: گاهی می توانیم به نیت اموات صدقه بدهیم. صدقه برای اموات در روایات بسیار نیک و
مستوجب پاداش فراوان معرفی شده است: امام رضا(علیه السلام) فرمود:
هر گاه مرد به نیت مردگان صدقه بدهد خدا به جبرئیل فرمان دهد که هفتاد هزار فرشته بر قبر او بفرستند در دست هر فرشته اى طبقى از نور باشد به قبر او ببرند و بگویند سلام بر تو اى دوست خدا این ارمغان فلانى فرزند فلانى است که براى تو فرستاده پس قبرش روشن و نورانى شود و خدا هزار شهر در بهشت به او عنایت فرماید و هزار حوریهى بهشتى به عقدش در آورد و هزار حله بهشتى بر او بپوشانند و هزار حاجت او برآورده شود. (إرشاد القلوب إلى الصواب، ج۱، ص ۱۷۶)
۵- اطعام کردن: اموات به غذایی که توسط اهل دنیا برایشان فرستاده شود نیازمندند مخصوصا این که سفر آخرت طولانی است و توشه اموات برای این سفر طولانی بسیار کم است. بنابراین اموات بسیار محتاج محبت بازماندگان خود هستند .
۶- ترویج سنتهای حسنه و اقدام به کارهایی که آثار آنها برای طولانی مدت بماند: البته همه کارهای نیک می توانند هدایای ارزشمندی برای اموات باشند اما هر عملی که تداوم و تاثیر بیشتری داشته باشد، سودمندتر است ساختن یک بنا، یا ترویج یک سنت حسنه، حتی شریک ساختن اموات در ثواب تربیت نیکوی فرزندان از جمله اقداماتی است که یک حساب بانکی پایدار برای اموات باز می کند
سه شنبه 96/08/02
بشنوید / مداحی فارسی و عربی ویژه اربعین
بانوای: حاج میثم مطیعی
متن و ترجمه
پشت سر: مرقد مولا، روبرو: جاده و صحرا
بالخلف: مَرْقَد سَيِّدِنا (أمیرالمؤمنین) في المُقابِل: الطّريق والصَحْراء
بدرقه با خود حيدر پيش رو، حضرت زهرا
مُرافَقَة مع حيدر قُدُماً مع السَّيِّدَة الزَّهراء
اينجا هر كي هرچي داره نذر حسين كرده
الكُلُ هُنا يَفْدي بِكُلُ مايَمْلِك لِلحُسَين
هرستوني كه رد ميشيم سيل جوونمرده
كُلَّما مَرَرْنا مَن عَمودٍ نَرى سَيْلاً من الشَّبابِ الشَّهم
(يا حسين لبيكَ يا حسين لبيكَ يا حسين يابن الزهرا )
اومديم پاي پياده روز و شب، توو دل جاده
أَتَيْنا سَيْراً عَلى الأقدامِ ليلاً وَ نَهاراً في قَلبِ الطَريق
اومديم مولا ببينه شيعه مشتاقِ جهاده
أتَيْنا لِيَرى سَيِدَنا بأَنَّ الشيعَةَ مُشْتاقَةٌ للجِهاد
تا دم آخر مي مونيم پاي همين مكتب
وَ سَنَبْقى مُتَمَسّكينَ حتى النِّهايَةِ بِهذَه العَقيدَة
مرده باشه مگه شيعه، تنها بشه زينب
هَلْ ماتَوا الشيعَةَ لِيَتْرُكوا زَيْنَبَ وَحيدَة؟!
(يا حسين لبيكَ يا حسين لبيكَ يا حسين يابن الزهرا )
بِالنَّحيبِ والحَنينِ، حانَ يَومُ الأربَعينِ
با سوز و گريه روز اربعين فرارسيد
جِئْنا لكِن بِالمَدينَة تَنْتَظِر أُمُّ البَنينِ
ما آمديم اما ام البنين در مدينه چشم به راه است
جِئْنا مَشْياً حتَّى نُعْلِن أنّا عَلَى العَهْدِ
پياده آمديم تا اعلام كنيم كه همچنان بر عهد و پيمان خويشيم
نَنْتَقِم مِن كُلِّ طاغٍ يَوْماً مَعَ المَهْدي
و روزي همراه حضرت مهدي( عج) از همه ي طاغوت ها انتقام مي گيريم
(يا حسين لبيكَ يا حسين لبيكَ يا حسين يابن الزهرا )
نَحْنُ أصْحابُ الشَّهامَة صامِدون حتّى القِيامَة
ما صاحبان شهامت و شجاعتيم و تا قيامت استوار خواهيم بود
إنّا كُلٌّ كالمَسامير لانُبالي بالمَلامَة
مانند ميخ هايي هستيم كه به هيچ سرزنشي توجه نمي كند ( و ضربه ها فقط محكمترش خواهد كرد)
رُغْمَ أنْفِك يا تَكْفيري إنَّ الحُسَيْنَ يَبْقى
اي تكفيري! به كوري چشم تو حسين جاويدان است
نَجْعَلُ بِكَفِّ العَبّاس أيامَكُم سَوْداء
و ما با دست عباس، روزگار شما را سياه مي كنيم
(يا حسين لبيكَ يا حسين لبيكَ يا حسين يابن الزهرا )
شاعر: محسن رضوانی
سه شنبه 96/08/02
حضرت رقیه (ع) در عاشورا
در بعضی روایات آمده است: حضرت سکینه سلام الله علیها در روز عاشورا به خواهر سهسالهای (که بهاحتمال قوی همان حضرت رقیه (ع) باشد) گفت: «بیا دامن پدر را بگیریم و نگذاریم برود کشته بشود.»
امام حسین (ع) با شنیدن این سخن بسیار اشک ریخت و آنگاه رقیه (ع) صدا زد: «بابا! مانعت نمیشوم. صبر کن تا تو را ببینم.»
امام حسین (ع) او را در آغوش گرفت و لبهای خشکیدهاش را بوسید. در این هنگام آن نازدانه ندا در داد که:
العطش العطش، فان الظما قد احرقنی
بابا بسیار تشنه ام، شدت تشنگی جگرم را آتش زده است.
امام حسین (ع) به او فرمود: «کنار خیمه بنشین تا برای تو آب بیاورم». آنگاه امام حسین (ع) برخاست تا به سوی میدان برود، باز هم رقیه دامن پدر را گرفت و با گریه گفت:
یا ابه این تمضی عنا؟
بابا جان کجا میروی؟ چرا از ما بریدهای؟
امام (ع) یک بار دیگر او را در آغوش گرفت و آرام کرد و سپس با دلی پرخون از او جدا شد.
آخرین دیدار امام حسین (ع) با حضرت رقیه (س)
وداع امام حسین (ع) در روز عاشورا با اهلبیت (ع) صحنهای بسیار جانسوز بود، ولی آخرین صحنۀ دلخراش و جگرسوز، وداع ایشان با دختری سهساله بود که در ذیل میخوانید:
عمر سعد به آنها اجازه داد به آنها آب بدهند. وقتی که نوبت به حضرت رقیه (ع) رسید آن حضرت ظرف آب را گرفت و دوان دوان به سوی قتلگاه حرکت کرد. یکی از سپاهیان دشمن پرسید: کجا میروی؟ حضرت رقیه (ع) فرمود: «بابایم تشنه بود. میخواهم او را پیدا کنم و برایش آب ببرم.
هلال بن نافع که از سربازان دشمن بود، میگوید: من پیشاپیش صف ایستاده بودم. دیدم امام حسین (ع) پس از وداع با اهلبیت خود، به سوی میدان میآید. در این هنگام ناگاه چشمم به دخترکی افتاد که از خیمه بیرون آمد و با گامهای لرزان، دوان دوان به دنبال امام حسین (ع) شتافت و خود را به آن حضرت رسانید. آنگاه دامن آن حضرت را گرفت و صدا زد:
یا ابه! انظر الی فانی عطشان.
بابا جان، به من بنگر، من تشنه ام.
شنیدن این سخن کوتاه ولی جگرسوز از زبان کودکی تشنهکام، مثل آن بود که بر زخمهای دل داغدار امام حسین (ع) نمک پاشیده باشند. سخن او آنچنان امام حسین (ع) را منقلب ساخت که بیاختیار اشک از دیدگانش جاری شد. با چشمی اشکبار به آن دختر فرمود:
الله یسقیک فانه وکیلی.
دخترم، میدانم تشنه هستی خدا ترا سیراب میکند، زیرا او وکیل و پناهگاه من است.
هلال میگوید: پرسیدم «این دخترک که بود و چه نسبتی با امام حسین (ع) داشت؟»
به من پاسخ دادند: او رقیه (ع) دختر سهسالۀ امام حسین (ع) است.
به یاد لب تشنه پدر آب نخورد!
عصر عاشورا که دشمنان برای غارت به خیمهها ریختند، در درون خیمهها مجموعا ۲۳ کودک از اهلبیت را یافتند.
به عمر سعد گزارش دادند که این ۲۳ کودک، بر اثر تشنگی در خطر مرگ هستند.
عمر سعد به آنها اجازه داد به آنها آب بدهند. وقتی که نوبت به حضرت رقیه (ع) رسید آن حضرت ظرف آب را گرفت و دوان دوان به سوی قتلگاه حرکت کرد. یکی از سپاهیان دشمن پرسید: کجا میروی؟ حضرت رقیه (ع) فرمود: «بابایم تشنه بود. میخواهم او را پیدا کنم و برایش آب ببرم.»
او گفت: آب را خودت بخور. پدرت را با لب تشنه شهید کردند!
حضرت رقیه (ع) در حالی که گریه میکرد، فرمود: «پس من هم آب نمیآشامم.»
نیز در کتاب مفاتیح الغیب ابن جوزی آمده است که صالح بن عبدالله میگوید: موقعی که خیمهها را آتش زدند و اهلبیت رو به فرار نهادند، دختری کوچک به نظرم آمد که گوشۀ جامهاش آتش گرفته، سراسیمه میگریست و به اطراف میدوید و اشک میریخت. مرا به حالت او رحم آمد. به نزد او تاختم تا آتش جامهاش را فرونشانم. همین که صدای سم اسب من را شنید اضطرابش بیشتر شد. گفتم: ای دختر قصد آزارت ندارم. بهناچار با ترس ایستاد. از اسب پیاده شدم و آتش جامهاش را خاموش نمودم و او را دلداری دادم. یکمرتبه فرمود: ای مرد، لبهایم از شدت عطش کبود شده، یک جرعه آب به من بده. از شنیدن کلام رقتی تمام به من دست داده ظرفی پر از آب به او دادم. آب را گرفت و آهی کشید و آهسته رو به راه نهاد. پرسیدم: عزم کجا داری؟ فرمود: خواهر کوچکتری دارم که از من تشنهتر است. گفتم: مترس، زمان منع آب گذشت، شما بنوشید.
از کتاب سرور المومنین نقل شده است: حضرت رقیه (ع) هربار هنگام نماز، سجاده پدر را پهن میکرد و آن حضرت بر روی آن نماز میخواند. ظهر عاشورا نیز، طبق عادت، سجاده پدر را پهن کرد و به انتظار نشست. ولی بعد از مدتی، ناگهان دید شمر وارد خیمه شد.
گفت: ای مرد، سؤالی دارم، بابایم حسین (ع) تشنه بود، آیا آبش دادند یا نه؟!
گفتم: ای دختر نه و الله تا دم آخر میفرمود: (اسقونی شربه من الما)
میفرمود: یک شربت آب به من بدهید، ولی کسی او را آبش نداد بلکه جوابش را هم ندادند.
وقتی که آن دختر این سخن را از من شنید، آب را نیاشامید و بعضی از بزرگان میگویند اسم او حضرت رقیه خاتون (ع) بوده است.
کنار سجاده، چشم به راه پدر بود!
از کتاب سرور المومنین نقل شده است: حضرت رقیه (ع) هربار هنگام نماز، سجاده پدر را پهن میکرد و آن حضرت بر روی آن نماز میخواند. ظهر عاشورا نیز، طبق عادت، سجاده پدر را پهن کرد و به انتظار نشست. ولی بعد از مدتی، ناگهان دید شمر وارد خیمه شد.
رقیه (ع) به او گفت: آیا پدرم را ندیدی؟ شمر بعد از آنکه آن کودک را در کنار سجاده، چشم به راه پدر دید، به غلام خود گفت: این دختر را بزن! غلام به این دستور عمل نکرد. شمر خود پیش آمد و چنان سیلی بهصورت آن نازدانه زد که عرش خداوند به لرزه درآمد.
کنار پیکر خونین پدر، در شب شام غریبان
در کتاب مبکی العیون آمده است: در شب شام غریبان، حضرت زینب (ع) در زیر خیمه نیمسوخته، اندکی خوابید. در عالم خواب مادرش حضرت فاطمه زهرا (ع) را دید. عرض کرد: مادرجان آیا از حال ما خبر داری؟!
حضرت فاطمۀ زهرا (ع) فرمود: تاب شنیدن ندارم. حضرت زینب (ع) عرض کرد: پس شکوهم را به چه کسی بگویم؟
حضرت فاطمۀ زهرا (ع) فرمود: «من خود هنگامی که سر از بدن فرزندم حسین (ع) جدا میکردند، حاضر بودم. اکنون برخیز و رقیه (ع) را پیدا کن».
حضرت زینب (ع) برخاست. هر چه صدا زد، حضرت رقیه (ع) را نیافت.
با خواهرش امکلثوم (ع) در حالی که گریه میکردند و ناله سر میدادند، از خیمه بیرون آمدند و به جستجو پرداختند تا اینکه نزدیک قتلگاه صدای او را شنیدند. آمدند کنار بدنهای پارهپاره، دیدند رقیه (ع) خود را روی پیکر مطهر پدر افکنده و در حالی که دستهایش را به سینۀ پدر چسبانیده است درد و دل میکند.
حضرت زینب (ع) او را نوازش داد. در این وقت سکینه (ع) نیز آمد و با هم به خیمه بازگشتند. در مسیر راه، سکینه (ع) از رقیه (ع) پرسید: چگونه پیکر پدر را جستی؟ او پاسخ داد: «آنقدر پدر پدر کردم که ناگاه صدای پدرم را شنیدم که فرمود: بیا اینجا، من در اینجا هستم.»
—————————————-
روایتی دیگر
عصر روز سه شنبه در خرابه در کنار حضرت زینب(س) نشسته بود. جمعی از کودکان شامی را دید که در رفت و آمد هستند.
پرسید: عمه جان! اینان کجا می روند؟ حضرت زینب(س)فرمود: عزیزم این ها به خانه هایشان می روند. پرسید: عمه! مگر ما خانه نداریم؟ فرمودند: چرا عزیزم، خانه ما در مدینه است. تا نام مدینه را شنید، خاطرات زیبای همراهی با پدر در ذهن او آمد.
بلافاصله پرسید: عمه! پدرم کجاست؟ فرمود: به سفر رفته. طفل دیگر سخن نگفت، به گوشه خرابه رفته زانوی غم بغل گرفت و با غم و اندوه به خواب رفت. پاسی از شب گذشت. ظاهراً در عالم رؤیا پدر را دید. سراسیمه از خواب بیدار شد، مجدداً سراغ پدر را از عمه گرفت و بهانه جویی نمود، به گونه ای که با صدای ناله و گریه او تمام اهل خرابه به شیون و ناله پرداختند.
خبر را به یزید رساندند، دستور داد سر بریده پدرش را برایش ببرند. رأس مطهر سید الشهدا را در میان طَبَق جای داده، وارد خرابه کردند و مقابل این دختر قرار دادند. سرپوش طبق را کنار زد، سر مطهر سید الشهدا را دید، سر را برداشت و د رآغوش کشید.
بر پیشانی و لبهای پدر بوسه زد و آه و ناله اش بلند تر شد، گفت: پدر جان چه کسی صورت شما را به خونت رنگین کرد؟ پدر جان چه کسی رگهای گردنت را بریده؟ پدر جان «مَن ذَالَّذی أَیتَمَنی علی صِغَرِ سِنِّیِ» چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟ پدر جان یتیم به چه کسی پناه ببرد تا بزرگ بشود؟ پدر جان کاش خاک را بالش زیر سرم قرار می دادم، ولی محاسنت را خضاب شده به خونت نمی دیدم.
دختر خردسال حسین(ع) آن قدر شیرین زبانی کرد و با سر پدر ناله نمود تا خاموش شد. همه خیال کردند به خواب رفته. وقتی به سراغ او آمدند، از دنیا رفته بود. شبانه غساله آوردند، او را غسل دادند و در همان خرابه مدفون نمودند.
شرح شمع: صفحه 310 - نفس المهموم456 -الدمع الساکه141
دوشنبه 96/08/01
در آسمان کردستان بودیم وسوار بر هلیکوپتر دیدم شهید صیاد مدام به ساعتشان نگاه میکردند.
علت را پرسیدم، گفتند: وقت نماز است و همان لحظه به خلبان اشاره کردند که همینجا فرود بیا تا نمازمان را اول وقت بخوانیم.
خلبان گفت: این منطقه زیاد امن نیست، اگر صلاح میدانید تا رسیدن به مقصد صبر کنیم.
شهید صیاد گفتند: هیچ اشکالی ندارد! ما باید همینجا نمازمان را بخوانیم.
خلبان اطاعت کرد و هلیکوپتر نشست.
با آب قمقمهای که داشتند وضو گرفتیم و نماز را به امامت ایشان اقامه کردیم…
…وقتی طلبههای شیراز از آیتالله بهاءالدینی درس اخلاق خواستند؛ ایشان فرمودند: بروید از صیاد شیرازی درس زندگی بگیرید. اگر صیاد شیرازی شدید، هم دنیا را دارید و هم آخرت را…
شهید علی صیاد شیرازی
روایان: سرهنگ غلامحسین دربندی، سردار برقی
? کتاب امیر دلاور، صفحات ۶۹ و ۷۷
شنبه 96/07/29
?ماه صفر دومین ماه قمری است که برای نامگذاری آن دو دلیل ذکر می شود:
?نخست این که از صُفْرَة به معنای زردی گرفته شده، زیرا زمان انتخاب نام با فصل پاییز و زرد شدن برگ درختان مقارن بوده است.
?دلیل دوم این که از صِفْر به معنای خالی گرفته شده است، چرا که با پایان یافتن ماه های حرام(رجب، ذی القعده، ذی الحجه و محرم) قبایل بار دیگر وارد جنگ می شدند و شهرها خالی می شد.
?معروف است که صفر ماهی منحوس است. در چرایی منحوس بودن ماه صفر دلایلی از جمله رحلت پیامبر اکرم(ص)، شهادت امام حسن(ع) و امام رضا(ع) در این ماه را ذکر می کنند. همچنین ابتدای ماه صفر با ورود کاروان اسرا به شهر شام مصادف است، و نیز آغاز جنگ صفین در نخستین روز صفر بوده است.
?در برخی از روایات اسلامی آمده است که مسلمانان از انجام کارهای مهم در ماه صفر، پرهیز و برای دفع آفات و بلایای این ماه بسیار صدقه دهند. به همین دلیل مسلمانان از این ماه به عنوان ماهی نحس و بد یمن یاد می کنند، چرا که در این ماه وحی قطع می شود. حضرت علی(ع) در این مورد فرموده است: با رحلت پیامبر(ص) چیزی قطع شد که با فوت هیچ احدی قطع نشد.
جمعه 96/07/28
اشاره:
1. مطلب زیر در اوّلین جشنوارة برترینهای فرهنگ مهدویّت(1381) از جمله آثار برگزیده بود.
سلام. حال من خوب نیست، امّا همیشه برای سلامتی شما، شمع روشن میكنم. مدتی است كه همه را از خود، بیخبر گذاشتهاید. حتماً میدانید كه پدربزرگ مرد! برای پدر هم نفسی بیش نمانده است. جمعة پیش، سخت بیمار بود. از بستر برنمیخاست. چشمهایش، پشت پنجره افتاده بود. قلبش تا لبها بالا آمده بود و همانجا میتپید. زمزمه میكرد، میگفت:
دوست را گر سر پرسیدن بیمار، غم است
گو بران خوش، كه هنوزش نفسی میآید
مادر و مادربزرگ، خیلی بیتابی میكنند. هر سال كه نرگس باغ، شكوفه میدهد، آنها هم به خود وعده میدهند كه امسال میآیی. مادر، دیگر خانهداری نمیكند. معلم شده است. دعای عهد، درس میدهد، به ماهیهای حوض. زنگهای تفریح، سماور را آتش به جان میكند و حافظ میخواند. انتخاب غزل را به خود حافظ میسپارد. همیشه میگوید: حافظ مگر همین یك شعر را دارد؟ بعد میخواند:
مژده ای دل، كه مسیحا نفسی میآید
كه ز انفاس خوشش بوی كسی میآید
از غم هجر مكن ناله و فریاد كه دوش
زدهام فـالـی و فریادرسـی میآیـد
این از خانه. دو سه جملهای هم از روزگارمان برایت بنویسم. نمیدانم چرا آسمان بخیل شده است، نمیبارد. زمین سنگدلی میكند، نمیرویاند. ماه و خورشید، چشم دیدن همدیگر را ندارند. خیابانها پر از غولهای آهنی شدهاند. كوچهها امن نیستند. مردم، جمعههای خودشان را به چند خندة تلخ میفروشند. هیچ حادثهای ذائقهها را تغییر نمیدهد. مثل اینكه همه سنگ و چوب شدهایم. عجیب است! دامادها از حجله میترسند. عروسیها را در كوچههای بنبست میگیرند. اذان، رنگ پریده به خانهها میآید. نماز، زمینگیر شده است. رمضان، مهمان ناخوانده را میماند كه سرزده، بزم مردم را بر هم میزند. از روزه در شگفتم كه چرا افطار را خوش نمیدارد. حج، هزار زخم از خال مغیلان بر تن دارد. جهاد، بهانهگیر شده است. آدمها كیسههایی پر از خمس و زكات، به دیوارهای گورشان آویختهاند. نپرس موریانهها، چه به روزگار مسجد آوردهاند. از همه تلختر اینكه، عصرهای جمعه، دلم نمیگیرد.
شنیدهای دیگر كسی پای شعرهایش، تخلص نمیگذارد و شاعران، یعنی زمینخوردگان وزن و قافیه؟ نمیدانم وقتی این نامه را میخوانی، كجا ایستادهای. هر جا هستی، زودتر بیا.
از بس شما را ندیدهایم چشمانمان هرزه شده است. بیم دارم اگر چندی دیگر بگذرد، ندبه خوانهای مسجد، پیرتر شوند. آدمها همه دیرباورند و زود رنج، بهانه میگیرند. میگویند:
او نیز ما را فراموش كرده است.
امّا من میدانم كه شما، همه را به اسم و رسم و نیت، به یاد دارید.
دوست دارم باز برایت بنویسم. امّا یادم آمد كه باید به گلدانها آب بدهم. مادرم گفته است، اگر به شمعدانیها آب بدهم، آنها برای آمدن تو دعا میكنند. راست میگوید. از وقتی كه مرتب آبشان میدهم، دستهای سبزشان را رو به آسمان گرفتهاند.
والسلام علیكم و رحمة الله و بركاته
رضا بابایی
ماهنامه موعود شماره 100
جمعه 96/07/28
منطبق کنندگان آیات کتاب «خدا» با اندیشه های «خود» چه صفاتی دارند؟
? پیامبر گرامی اسلام (ص) : [مَنْ فَسَّرَ الْقُرْآنَ بِرَأْیِهِ فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارعوالي اللئالي]
کسی که قرآن را به رأی و نظر خود تفسیر کند، جایگاهش آتش جهنم است.»
? امام علی (علیه السلام) : «وَ آخَرُ قَدْ تُسَمَّی عَالِماً وَ لَیْسَ بِهِ فَاقْتَبَسَ جَهَائِلَ مِنْ جُهَّالٍ وَ أَضَالِیلَ مِنْ ضُلَّالٍ وَ نَصَبَ لِلنَّاسِ أَشْرَاکاً مِنْ حَبَائِلِ غُرُورٍ وَ قَوْلِ زُورٍ قَدْ حَمَلَ الْکِتَابَ عَلَی آرَائِهِ وَ عَطَفَ الْحَقَ عَلَی أَهْوَائِه یُؤْمِنُ النَّاسَ مِنَ الْعَظَائِمِ وَ یُهَوِّنُ کَبِیرَ الْجَرَائِم»
[نهج البلاغة،]
و دیگری که نام عالم بر خود نهاده در صورتی که عالم نیست، نادانیهایی از نادانان و گمراهیهایی از گمراهان فراگرفته، و برای مردمان دامهایی بافته از رشتههای غرور و گفتار دروغ گسترده است. کتاب خدا را با اندیشههای خود منطبق میکند، و حق را با هوای نفس خود پیوند میدهد. مردمان را از گناهان بزرگ ایمن میسازد، و بزرگترین جرمها را برایشان آسان جلوهگر میکند.»
?اساسا در این حدیث امام علی (ع) ، آن دسته از کسانی که نام خود را عالم گذاشته اند و لباس علما بر تن نموده اند اما کتاب خدا را با اندیشه های خود منطبق می کنند و حق را با هوای نفس خود پیوند می دهند ، عالم دینی ندانسته اند و علومشان را هم نادانی و گمراهی و دام هایی از رشته های غرور و دروغ برای مردم برشمرده اند .
?به هر حال وظیفه ی عالمان دینی در طول تاریخ این بوده است که به کشف و بیان معارف حقیقی اسلام ناب بپردازند و قرآن کریم را با توجه به قواعد تفسیری از اهل بیت (ع) گرفته و بصورت خالص و صحیح در اختیار مردم قرار دهند تا مایه ی هدایت بشر باشد .
اگر عالمان دینی چه سهوا و از روی مطالعه نکردن و جهل دچار تفسیر به رای و تحریف معارف اسلامی شوند و یا عمدا و از روی رسیدن به اهداف شومی دست به چنین کاری بزنند ، هم باید خود را برای آتشی عظیم مهیا سازند و هم جامعه را به آتش دنیوی و اخروی گرفتار خواهند کرد .
متاسفانه نمونه هایی از این تفسیر به رای ها، در سال های اخیر در فضای سیاسی کشور رخ داده است . از ماجرای مذاکره ی اباعبدالله (ع) در کربلا تا استنباط غلط در موضوع مشروعیت و مقبولیت از سیره ی سیاسی امیرالمومنین(ع) تا تفسیر اشتباه آیات 56 الی 58 سوره مبارکه انفال که هر کدام موجب موضع گیری علمای اسلام گردیده است .