مهنــا
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
بار خدایا ! تاکی میان من و تو ، منی و مائی بود.
منی از میان بردار تا منیت من تو باشد و من هیچ نباشم.
الهی ، تا با توام بیشتر از همه ام و چون با خودم ، کمتر از همه ام .
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
جمعه 99/03/30
حضرت علی (ع)میفرمایند:
«وَ حَذِّرْهُ صَوْلَةَ الدَّهْرِ وَ فُحْشَ تَقَلُّبِ اللَّیالی وَ الاَیّامِ»
فرزندم! قلب خود را از یورش و حمله ی روزگار و دگرگونیهای شبها و روزها برحذر دار.
خصوصیت روزگار این است که به همه حمله میکند و البته به هرکس به گونه ای.
به فقیر به شکلی حمله میکند و به غنی به شکلی دیگر و تاریخ آینه ی نمایش حمله ی روزگار به انسانها است.
انسان باید همواره آماده چنین حمله ای به خود باشد و خدا را در هر حال از دست ندهد.
همه ی ما مورد هجوم روزگار قرار گرفته ایم و اگر نتوانیم این هجوم را ببینیم و جنس روزگار را نشناسیم مشکلمان دو برابر شده است.
کسی که جنس روزگار را نمی شناسد قبول ندارد که قرار دنیا همین است. پس هر مشکلی که برای او به وجود میآید باعث ناراحتی او میشود. مثلاً اگر در کنکور قبول نشده است تقصیر را به گردن فقیربودن پدرش میاندازد و آن دیگری اگر در ازدواجش موفق نبوده گناه آن را به حساب پدر ثروتمندش میگذارد.
انسان باید بفهمد که روزگار سراسر فاجعه است و باید برای رهایی از حملههای پی در پی آن به خدا وصل شود.
هیچ کس نباید به روزگار اطمینان و اعتماد کند و از تقلب لیالی و ایامِ آن خود را در امان بپندارد.
نه میتوان به خوشیهای موقتِ آن دلگرم بود و نه باید سختیهای آن را غیر عادی دانست، باید با خدا زندگی کرد تا در هر حال غافل گیر نشویم و متوجه باشیم چه دنیا به مراد ما باشد و چه نباشد در وضعیت ما نباید تغییری پدید آید. برای کسی که خدا دارد داشتن دنیا مانند نداشتن آن است چون ارتباط خود را با خدای خود محکم کرده و همه ی بندهای دیگر را گسسته است. گفت:
غیر آن زنجیر زلف دلبرم گر
دو صد زنجیر آید بگسلم
می گوید من فقط زنجیر زلف دلبرم را میخواهم، آن زنجیری که مرا به خدا وصل میکند و بقیه ی زنجیرها را پاره میکنم و به آنها دل نمی بندم.
حضرت فرزندشان را از دو چیز برحذر میدارند؛ یکی «صَوْلَةَ الدَّهْرِ» و دیگر «فُحْشَ تَقَلُّبِ اللَّیالی وَ الاَیّامِ». فَحش و فُحش هر دو به کار رفته است. «فُحش» به معنای «زشتی» و «فَحش» به معنای «آشکاری» است.
معنای فرمایش حضرت این است که از گردش آشکار دنیا، یا از گردش بدِ دنیا حذر کن. به این دنیا نچسب زیرا دنیا مانند دُم ماهی است. هرقدر هم که تلاش کنی نمی توانی دم ماهی را بگیری و اگر هم آن را گرفتی تا میخواهی خبر دهی که آن را گرفتم، دوباره از دستت دررفته است، جنس دنیا چنین است.
با این دید نگاه کنید که حقیقتاً ثروتمندان هم دنیا ندارند. آنها تمام عمرشان را صرف میکنند تا آنچه را که دائم در حالِ از بین رفتن است، حفظ کنند، که این بدبختی بزرگی است.
آیا کسی که تمام انرژی اش را در طول شبانه روز به دروغ گفتن و خیانت کردن میگذراند تا بتواند اتومبیل آخرین مدل و خانه ی اشرافی داشته باشد و بعد هم یک سگ بخرد تا از خانه اش نگهبانی کند، خوشبخت است؟
خوشبخت کسی است که وظیفه ی الهی اش را انجام میدهد. اگر دارای خانه و ماشین شد، از آنها استفاده میکند و اگر نه، هیچ گاه برای به دست آوردن این چیزها از مسیر صحیح دینی خارج نمی شود، تا از مقصد اصلی باز ننماند.
پنجشنبه 99/03/29
نماز حاجت روز پنجشنبه به توصیه آیتالله بهجت قدسسره
آیتالله بهجت قدسسره اطرافیان و شاگردان خود را بسیار به خواندن نماز روز پنجشنبه توصیه میکردند و میفرمودند: «آیتالله سید مرتضی کشمیری هر وقت این نماز را میخواند، هدیهای برای او میرسید».
شیوه خواندن نماز از کتاب جمالالاسبوع سیدبنطاووس
چهار رکعت (دو نماز دورکعتی)
1- در رکعت اول بعد از حمد 11بار سورۀ توحید
2- در رکعت دوم بعد از حمد 21بار سورۀ توحید
3- در رکعت سوم بعد از حمد 31بار سورۀ توحید
4- در رکعت چهارم بعد از حمد 41بار سورۀ توحید
5- بعد از سلام نماز دوم 51بار سورۀ توحید
۶- و 51بار «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد» را بخواند
7- و سپس به سجده برود و 100بار «یاالله یاالله» بگوید و هرچه میخواهد از خدا درخواست کند.
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمود:
اگر از خدا بخواهد که کوهی را نابود کند کوه نابود میشود؛
نزول باران را بخواهد بهیقین باران نازل میشود؛
همانا هیچچیز مانع میان او و خداوند نیست؛
خداوند متعال بر کسی که این نماز را بخواند و حاجتش را از خدا نخواهد غضب میکند.
کتاب بهجت الدعا، ص٣٨٠ـ٣٨١
تا قبل غروب آفتاب روز پنج شنبه فرصت خواندن دارید.
پنجشنبه 99/03/29
بسیاری از ماها بر اساسِ خیالات زندگی میکنیم. غرق در خیالات هستیم.
یه کلمهای تو قرآن داریم که چند بار تکرار شده:«يَحْسَبُونَ».
يَحْسَبُونَ یعنی پیش خودشون خیال میکنند که…، پیش خودشون حساب میکنند که…، فکر میکنند که…، گمان میکنند که…
«يَحْسَبُونَ» أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ (اعراف/30)
خیال میکنند راهی که میرن درسته. دارن اشتباهی میرن، امّا خیال میکنند درست میرن و هدایت شده هستند.
«يَحْسَبُونَ» أَنَّهُمْ عَلى شَيْءٍ (مجادله/18)
خیال میکنند کسی هستند، امّا هیچی نیستند.
ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا، وَ هُمْ «يَحْسَبُونَ» أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا (کهف/104)
سعی و تلاش و زحماتشون در زندگی دنیا گم و نابود شده، و از بین رفته، امّا خیال میکنند که کارهای خوبی انجام دادند.
«يَحْسَبُونَ» أَنَّمَا نُمِدُّهُم بِهِ مِن مَّالٍ وَ بَنِینَ، نُسَارِعُ لَهُمْ فِی الْخَیْرَاتِ، بَل لَّا یَشْعُرُونَ. (مومنون/55و56)
خیال میکنند اینهمه مال و اموال و اولادی که بهشون دادیم، برای اینه که میخوایم درهای خیرات رو با سرعت به روشون باز کنیم؟! فکر میکنند به نفعشونه. نمی فهمند که اینا همه برای امتحانشون هست.
حتّی یه جا میفرماید:
یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا (نساء/60)
فکر میکنند ایمان دارند، به زغم و گمان خودشون ایمان دارند، خیال میکنند، ولی در واقع ایمان ندارند..
خلاصه این یه اقیانوسی است، که خیلیها توش غرق شدند خیالات…
یکی خیال میکنه پسر بهتره
یکی خیال میکنه دختر بهتره
یکی خیال میکنه این ازدواج به نفعشه، و اگر با فلان دختر یا فلان پسر ازدواج کنه خوشبخته
یکی خیال میکنه فلان مدرک نجاتش میده
یکی خیال میکنه فلان شغل رو داشته باشه تمومه
یکی خیال میکنه فلان رفیقش به دردش میخوره
یکی خیال میکنه فلان کشور بره، دیگه نونش تو روغنه
خیال.. خیال.. خیال…
سعی کنیم از این خواب و خیالها بیدار بشیم..
و تو دنیای واقعی زندگی کنیم
چهارشنبه 99/03/28
پرنده هایی که روی شاخه نشستند، هرگز ترس از شکستن شاخه ندارند…زیرا اعتماد آنها به شاخه ها نیست، بلکه به بالهایشان است…
همیشه به خودت اعتماد داشته باش، خودت را باور کن!
همیشه خودت را نقد بدان، تا دیگران تو را به نسیه نفروشند…
سعی کن استاد تغییر باشی، نه قربانی تقدیر…
"در زندگیت به کسی اعتماد کن که به او ایمان داری نه احساس”
و هرگز، به خاطر مردم تغییر نکن! این جماعت هر روز تو را جور دیگری می خواهند…
مردم شهری که همه در آن می لنگند، به کسی که راست راه می رود می خندند . . .
سه شنبه 99/03/27
دکتر الهی قمشهای چه زیبا میگوید:
- وقتی نمیبخشید
- وقتی به کاری که دوست ندارید ادامه میدهید
- وقتی وقتتان را تلف میکنید
- وقتی از خودتان مراقبت نمیکنید
- وقتی از همه چیز شکایت میکنید
- وقتی با پشیمانی و افسوس زندگی میکنید
- وقتی شریک نادرستی برای زندگیتان انتخاب می کنید
- وقتی خودتان را با دیگران مقایسه میکنید
- وقتی فکر میکنید پول برایتان خوشبختی میآورد
- وقتی شکرگزار و قدرشناس نیستید
- وقتی در روابط اشتباه میمانید
- وقتی بدبین و منفیگرا هستید
- وقتی با یک دروغ زندگی میکنید
- وقتی درمورد همه چیز نگرانید
قدم به قدم به نابودی روح و روان خودتان نزدیک تر می شوید…
دوشنبه 99/03/26
پسربچه ای پرنده زیبایی داشت. او به آن پرنده بسیار دلبسته بود. حتی شبها هنگام خواب، قفس آن پرنده را کنار رختخوابش می گذاشت و می خوابید.
اطرافیانش که از این همه عشق و وابستگی او به پرنده باخبر شدند، از پسرک حسابی کار می کشیدند.
هر وقت پسرک از کار خسته می شد و نمیخواست کاری را انجام دهد، او را تهدید می کردند که الان پرنده اش را از قفس آزاد خواهند کرد و پسرک با التماس می گفت: نه، کاری به پرنده ام نداشته باشید. هر کاری گفتید انجام می دهم.
تا اینکه یک روز صبح برادرش او را صدا زد که برود از چشمه آب بیاورد و او با سختی و کسالت گفت، خسته ام و خوابم میاد، برادرش گفت: الان پرنده ات را از قفس رها می کنم، که پسرک آرام و محکم گفت: خودم دیشب آزادش کردم رفت، حالا برو بذار راحت بخوابم.
که با آزادی او خودم هم آزاد شدم.
این حکایت همه ما است.
تنها فرق ما، در نوع پرنده ای است که به آن دلبسته ایم.
پرنده بسیاری پولشان، بعضی قدرتشان، برخی موقعیتشان، پاره ای زیبایی و جمالشان، عده ای مدرک و عنوان آکادمیک و خلاصه شیطان و نفس، هر کسی را به چیزی بسته اند و ترس از رها شدن از آن، سبب شده تا دیگران و گاهی نفس خودمان از ما بیگاری کشیده و ما را رها نکنند.
پرنده ات را آزاد کن