مهنــا
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
شنبه 98/11/19
خود دریابید: برای خودت دعا کن که آرام باشی.
وقتی طوفان می آید، تو همچنان آرام باش تا طوفان از آرامش تو آرام بگیرد
برای خودت دعا کن تا صبور باشی؛
آنقدر صبور باشی تا بالاخره ابرهای سیاه آسمان کنار بروند و خورشید دوباره بتابد
برای خودت دعا کن تا خورشید را بهتر بشناسی….
ﺯﻧﺪﮔﻲﻫﻴﭻﮔﺎﻩ ﺑﻪ ﺑﻦبست نمیرسد. کافیست چشم باز کنیم و راههای گشوده ی بیشماری را فرا روی خود ببینیم
خـــدا که باشد، هرمعجزه ای ممکن میگردد
ایمان داشته باش که قشنگترین عشق,
نگاه مهربان خــــداوند به بندگانش است
زندگی را به او بسپار….
و مطمئن باش
که تا وقتی پشتت به خــــدا گرم است
تمام هراس های دنیا،
خنده دار است…
شنبه 98/11/19
اگر میخواهی برکت و آرامش و سعادت وارد زندگیت شود یک اصل مهم را وارد زندگیت کن
قبل از اینکه هر کسی را در طی روز ملاقات کنی
اول خداوند رو ملاقات کن
برای خودت چای بریز و در خلوت خودت همنشین خدا شو
او بهترین مونس جهان هستی است
از آرزوهایت بگو از مشکلاتت از راههای نرفته ای که توان آن را نداری
او بهترین شنونده دنیاست
میشنود لبخند میزند و حتی قبل از درخواست تو دست به کار میشود
به من بگو
میتوانی با زیباترین، مهمترین، در دسترس ترین، تواناترین، داناترین و مهربانترین
شخص اول تمام عوالم، دوست و همنشین شوی؟؟
اگر جوابت مثبت است
هیچ وقت اصل مهم زندگیت را فراموش نکن
او هر روز صبح قبل از طلوع آفتاب بی صبرانه منتظر توست
م.ضمیری
یکشنبه 98/10/22
شب هستُ دلـــم چشــم به آسمان دوخته و خدایی که همین نزدیکیـست
چه آشوبی میشود دلــم وقتی اَمَّنْ یُجیــــبْ میخوانمُ
با چشمانی بارانـــی صدایـت میزنم
میگویــم خدایــا ببین مُضطرّ شده ام و کیست
غیرِ تو که صدایِ بنده ی درماندهاش را بشنودُ
و دعایَش را اجابت کُند؟
غیرِ تو چه کسی میتواند گشایش ایجاد کُند
برایِ گرههای ناگشودنی؟!
چه کسی غیرِ تو میتواند آرامشُ اطمینان را
به قلبــم ببخشد آن لحظه هایی که
ناآرام صدایت میزنم
یکشنبه 98/09/24
مرد و زنی نزد حکیمی رفتند و از او خواستند برای بدرفتاری فرزندانشانتوجیهی بیاورد.مرد گفت: “من همیشه سعی کردهام در زندگی به خداوند معتقد باشم. همسـرم هم همین طور؛اما چهار فرزندم نسبت به رعایت مسائل اخلاقی بیاعتنا هستند و آبروی ما را دردهکده بردهاند. چرا با وجودی که هم منو هم همسرم به خدا ایمان داریم، دچار این مشکل شدهایم؟”
حکیم به آنها گفت: “ساختمان خانه خود را برایم تشریح کنید.”
مرد با تعجب جواب داد:
“این چه ربطی به موضوع دارد؟
حیاط بزرگ است و دیوارهای کوتاهی
دارد. یک ساختمان بزرگ وسط آن قرار
گرفته که داخل آن اتاقهای بزرگ با
پنجرههای بزرگ، اثاثیه درون ساختمان
هم بسیار کامل است. در گوشه حیاط هم
انبار بزرگی داریم، آن سوی حیاط هم
آشپزخانه و حمام و توالت قرار گرفته است.”
حکیم پرسید :
“درون این خانه بزرگ چه قدر خدا دارید؟”
زن با تعجب پرسید :
”منظورتان چیست! مگر میتوان درون
خانه ، خدا داشت؟”
حکیم گفت:
بله فقط اعتقاد داشتن کافی نیست!
باید خدا را در کل زندگی پخش کرد و در
هر بخش از زندگی و فکر و کارمان سهم
خدا را هم در نظر بگیریم.
برایم بگویید در هر اتاق چه قدر جا برای
کارهای خدایی کنار گذاشتهاید؟
آیا تا به حال در آن منزل برای فقیران
مراسمی برگزار کردهاید؟
آیا از آن آشپزخانه برای پختن غذا
برای در راه ماندهها و تهیدستان استفادهای
شدهاست؟
آیا پردهای که به پنجرهها آویختهاید
نقشی خدایی بر آنها وجود دارد؟
بروید و ببینید چه قدر در زندگی خودتان
خدا را پخش کردهاید و رد پای خدا را در
کجاهای منزلتان میتوانید پیدا کنید.
اگر چهار فرزند شما به بیراهه کشانده شدهاند،
این نشان آن است که در آن منزل، حضور خدا
را کم دارید.
اعتقادی را که مــدعی آن هستید به
صورت عملی در زندگیتان پخش کنید،
خواهید دید که نه تنها فرزندانتان بلکه
بسیاری از جوانان و پیروان اطراف شما
هم به راه راست کشانده خواهند
شد.
جمعه 98/05/18
مناجات زیبای دکتر چمرانخدایا از بد کردن آدمهایت شکایت داشتم به درگاهت اما شکایتم را پس میگیرم …
من نفهمیدم! فراموش کرده بودم که بدی را خلق کردی تا هر زمان که دلم گرفت از آدمهایت، نگاهم به تو باشد…
گاهی فراموش میکنم که وقتی کسی کنار من نیست ،
معنایش این نیست که تنهایم …معنایش این است که همه را کنار زدی تا خودم باشم و خودت …
با تو تنهایی معنا ندارد !
مانده ام تو را نداشتم چه میکردم …!
دوستت دارم ، خدای خوب من