ضایع نکردن حق یک مورچه

? یک روز جناب میرزا تشریف آوردند و مقداری سبزی خریداری نمودند.

 

? پس از نیم ساعت دیدم ایشان سبزی به دست به طرف مغازه‌ام می‌آیند، خیلی ناراحت شدم زیرا با خود فکر کردم که شاید سبزی‌ها خراب بوده و آقا پس آوردند.

 

? خیلی خجالت کشیدم و در فکر بودم که چه بگویم. در همین خیالات بودم که دیدم ایشان با آن قد خمیده و چهره ملکوتی وارد مغازه شدند و فرمودند: این سبزی‌ها را از کجا برداشتی و به من دادی؟ عرض کردم: چطور مگه؟

 

? فرمودند: وقتی سبزی‌ها را منزل بردم، دیدم یک مورچه در میان سبزی‌ها است و احتمال دادم که لانه‌ی مورچه باید در درون مغازه شما باشد و من او را آواره کرده‌ام.

 

✨ حالا خودم او را آورده‌ام تا از جایی که برداشته‌ای بگذارم تا به راحتی به سوی لانه‌اش حرکت نماید.

 

? کتاب خاطراتی از آینه‌ی اخلاق، صفحه ۳۹، به نقل از حجت‌الاسلام حاج محمد تهرانی فرزند میرزا جواد آقا

 

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.