موضوع: "شعر"

تغییر ذائقه  آدمها

تغییر ذائقه آدمها در تمثیل مولوی

آن يکي افتاد بيهوش و خميد

چونک در بازار عطاران رسيد

بوي عطرش زد ز عطاران راد

تا بگرديدش سر و بر جا فتاد

يک برادر داشت آن دباغ زفت

گُربُز و دانا بيامد زود تفت

اندکي سرگين سگ در آستين

خلق را بشکافت و آمد با حنين

هم از آن سرگين سگ داروي اوست

که بدان او را همي معتاد و خوست

الخبيثات لِلخبيثين را بخوان

رو و پشت اين سخن را باز دان

مر خبيثان را نسازد طيبات

درخور و لايق نباشد اي ثقات

داستان

شعر فوق بخشی از تمثیل جالب مولوی است ، خلاصه ش این جوری میشه؛

مردی در بازار عطرفروشان از حال میره ، برادرش میاد میگه من میدونم چِش شده و بلدم خوبش کنم.

ی کم پهن میاره، میگیره جلو دماغش ، بوی پهن همان و به هوش آمدن همان

بهش میگن مگه میشه مگه داریم؟!

بوی بد مدفوع اینو خوب کرد!!!

همون داداشِ دکترطور میگه میدونید چیه ؟

برادرم دباغ است و کارش پاک کردن پوست حیوانات از مدفوع و کثافات است. او به بوی بد عادت کرده و لایه‌های مغزش پر از بوی سرگین و مدفوع است و به این بوهای بد عادت کرده و به بوی خوش عطر عادت نداره برای همین وقتی از کنار فروشگاه عطر و ادکلن عبور میکرد حالش بد شد.

برداشت

اگر ذائقه آدم عوض بشه از دروغ و پلیدی بیشتر حال میکنه تا راست و راستی ، خدا نکنه در جامعه آدمها ذائقه شون تغییر کرده باشه .

لغت 

گُربُز: باهوش

تفت: در شعر با سرعت رفتن معنی میده

زفت:  بازم در شعر بالا همان معنی  رفتن با عجله معنی میده

حَنین: اشتیاق

حسینی لیلابی

منزلت حضرت عباس علیه السلام در كلام امام زمان عج

▪️بسیار گریست، تا که بی تاب شد آب

▪️خون ریخت ز دیدگان و خون‌آب شد آب

▪️از شدت تشنه کامی‌ات ای سقا

▪️آن روز ز شرم روی تو آب شد آب

  ┄┅═✧☆☆✧═┅  ┄┅═✧☆☆✧═┅

منزلت حضرت عباس علیه السلام در كلام امام زمان عج

امام زمان عجل اللّه تعالي فرجه الشريف در بخشي از سخنان زيباي خود درباره عمويش عباس عليه السّلام چنين مي گويد:

سلام بر ابوالفضل،عباس بن اميرالمؤمنين ، همدرد بزرگ برادر كه جانش ‍ را فداي او ساخت و از ديروز بهره فردايش را برگزيد، 

آنكه فدايي برادر بود و از او حفاظت كرد و براي رساندن آب به او كوشيد و دستانش قطع گشت. 

خداوند قاتلانش را لعنت كند. 

(المزار، محمد بن مشهدى، از بزرگان قرن ششم)

تاسوعا و عاشورای حسینی تسلیت باد

حجاب یعنی...

با نور حجاب خو بگیر ای بانو

از فاطمه رنگ و بو بگیر ای بانو

بازیچه قلب های آلوده مشو

از چشم پلید رو بگیر ای بانو

مهدی شریفی

۲۱ تیر ماه روز ملّی  «عفاف و حجاب» گرامی باد.

 

سوگ محرم

چون قلم بر سر غمنامهٔ هجران آید

دل به جان، آه به لب، اشک به مژگان آید

 صائب تبریزی

محرم 

این روزها غم تو مرا می‌کشد حسین

شب‌های ماتم تو مرا می‌کشد حسین

 

تا آن‌ دمی که منتقم تو نیامده‌ است

سرخی پرچم تو مرا می‌کشد حسین

 

از لحظه ورودیه تا آخرین وداع

هر شب محرّم تو مرا می‌کشد حسین

 

هنگام پر کشیدن یاران یکی‌ یکی

اشک دمادم تو مرا می‌کشد حسین

 

داغ علی اصغر و عباس و اکبرت

غم‌های اعظم تو مرا می‌کشد حسین

 

از قتلگاه تو چه بگویم؟ حکایت

انگشت و خاتم تو مرا می‌کشد حسین

 

بر نیزه در مقابل چشمان خواهری

گیسوی درهم تو مرا می‌کشد حسین

یوسف رحیمی

فرارسیدن ماه محرم، ماه خزن و اندوه، تسلیت و تعزیت 

قلب آواره

هر شب من و اشک و عکس تار حرمت

تقدیر من این است: دچارِ حرمت

یک قلب برای زندگی کافی بود

آن هم که شد آواره کنار حرمت…

 محدثه نبی حسینی

روز دختر

دختر، یعنی مهربونی بی‌انتها

دختر، نغمه شورانگیز آفرینش

و جهان، مهربانی اش را از نگاه روشن آنان وام می‌گیرد

دختران فرشتگانی هستند از آسمان

برای پر کردن قلب ما با عشق بی پایان

دختران عزیز روزتون مبارک

حکایت جمعه

حكايت من و جمعه، حكايت تلخی ست

و تا نيامدن تو غروب دلگير است

شب آرزوها

ای خالق ليلة الرغائب

پايان بده بر همه مصائب

عمريست كه آرزويم اين است

از ره برسد امام غائب

مصطفی محمدی

ایران تسلیت

کجاست محتشم امشب به پا کند روضه؟

دلم به وسعت دریای بی کران تنگ است

 محمدحسن محمدی