مهنــا
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
شنبه 03/11/06
السلام علیک یا باب الحوائج یا امام موسی کاظم (علیهاسلام)
پروردگارا درود فرست بر امام امين و معتمد خلق حضرت موسى بن جعفر كه نيكوكار و وفادار و پاك و مهذب است.
▪️بر موسی جعفر شه والا صلوات
▪️بر زاده ی آزاده ی زهرا صلوات
▪️او باب حوائج است از سوی خدا
▪️از او بطلب حاجت خود با صلوات
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
سه شنبه 03/10/25
جانم امیرالمومنین حیدر
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَةِ
أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ عَلیِّ بنِ أَبِی طالِب وَ الْأَئِمَّةِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ
از کعبه ی حق بانگ جلی می آید…
آوای خوش لم یزلی می آید..
بشنو که سروش وحی حق می گوید..
آغوش گشایید که علی ع می آید…
میلاد باسعادت مظهرالعجائب اسدالله الغالب حضرت مولی الموحدین مولا امیرالمومنین علی ابن ابیطالب (ع) مبارک باد
شنبه 03/10/01
غربت آن نیست که ندانند کجایی
و بگیرند سراغت،
غربت آن ست که بدانند کجایی
و نگیرند سراغت…
یکشنبه 03/04/31
تغییر ذائقه آدمها در تمثیل مولوی
آن يکي افتاد بيهوش و خميد
چونک در بازار عطاران رسيد
بوي عطرش زد ز عطاران راد
تا بگرديدش سر و بر جا فتاد
يک برادر داشت آن دباغ زفت
گُربُز و دانا بيامد زود تفت
اندکي سرگين سگ در آستين
خلق را بشکافت و آمد با حنين
هم از آن سرگين سگ داروي اوست
که بدان او را همي معتاد و خوست
الخبيثات لِلخبيثين را بخوان
رو و پشت اين سخن را باز دان
مر خبيثان را نسازد طيبات
درخور و لايق نباشد اي ثقات
داستان
شعر فوق بخشی از تمثیل جالب مولوی است ، خلاصه ش این جوری میشه؛
مردی در بازار عطرفروشان از حال میره ، برادرش میاد میگه من میدونم چِش شده و بلدم خوبش کنم.
ی کم پهن میاره، میگیره جلو دماغش ، بوی پهن همان و به هوش آمدن همان
بهش میگن مگه میشه مگه داریم؟!
بوی بد مدفوع اینو خوب کرد!!!
همون داداشِ دکترطور میگه میدونید چیه ؟
برادرم دباغ است و کارش پاک کردن پوست حیوانات از مدفوع و کثافات است. او به بوی بد عادت کرده و لایههای مغزش پر از بوی سرگین و مدفوع است و به این بوهای بد عادت کرده و به بوی خوش عطر عادت نداره برای همین وقتی از کنار فروشگاه عطر و ادکلن عبور میکرد حالش بد شد.
برداشت
اگر ذائقه آدم عوض بشه از دروغ و پلیدی بیشتر حال میکنه تا راست و راستی ، خدا نکنه در جامعه آدمها ذائقه شون تغییر کرده باشه .
لغت
گُربُز: باهوش
تفت: در شعر با سرعت رفتن معنی میده
زفت: بازم در شعر بالا همان معنی رفتن با عجله معنی میده
حَنین: اشتیاق
حسینی لیلابی