موضوع: "شعر"

فراموش نمی کنند


میدانی؟هیچ کس 
هیچ چیز را

واقعا “فراموش” نمی کند؛

فقط آدم ها یک وقت هایی

از “به یادآوردن” خسته می شوند…

نقاشی دنیا


من و دنیا همدیگر را رنگ میکنیـم 

من با مداد سیاه ، دنیا با مداد سفید

من روزهای او  را  او موهای من را

عصرجمعه


چه قطور شده کتاب تاریخ نیامدنت

هزار و چند فصل دارد دلتنگی زمین

فصل آخر هنوز هم ناتمام….

قصه نیامدنت به سر نمیرسد؟!

غایب منم ز غفلت

عالم پر است از تو، غایب منم ز غفلت

تو حاضری ولیکن من آن نظر ندارم

ای واقف اسرار ضمیر



ای واقـف اسـرار ضمیـر همه کس

در حالـت عجـز دستگیر همه کس

یا رب تو مرا توبه ده و عذر پذیر

 ای تـوبه ده و عـذر پذیرِ همه کس

آدم های زندگیتان


برخی آدمها به زندگیتان می آیند

تا برایتان نعمت باشند

و برخی نیز عبرت


فراموش نمی شوی

در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست

راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست

آنجا جز آن که جان بسپارند چاره نیست

هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بود

در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست

ما را ز منع عقل مترسان و می بیار

کان شحنه در ولایت ما هیچ کاره نیست

از چشم خود بپرس که ما را که می‌کشد

جانا گناه طالع و جرم ستاره نیست

او را به چشم پاک توان دید چون هلال

هر دیده جای جلوه آن ماه پاره نیست

فرصت شمر طریقه رندی که این نشان

چون راه گنج بر همه کس آشکاره نیست

نگرفت در تو گریه حافظ به هیچ رو

حیران آن دلم که کم از سنگ خاره نیست

سکوت

سکوت میکنم

اما دلم بی وقفه فریاد میزند

چقدر جای تو اینجا خالیست 

 

مانی دانته

هفت درس مولانا


 درس اول

عشق را بی معرفت معنا مکن

زر نداری مشت خود را وا مکن

____________________

 درس دوم

گر نداری دانش ترکیب رنگ

بین گلها، زشت یا زیبا نکن

________________

 درس سوم

پیرو خورشید یا آیینه باش

هر چه عریان دیده ای افشا مکن

__________________

 درس چهارم

ای که از لرزیدن دل آگهی

هیچ کس را هیچ جا رسوا مکن

____________________

 درس پنجم

دل شود روشن زشمع اعتراف

با کس ار بد کرده ای، حاشا مکن

__________________

 درس ششم

زر بدست طفل دادن ابلهی ست

اشک را نذر غم دنیا مکن

___________________

 درس هفتم

خوب دیدن شرط انسان بودن است

عیب را در این و آن پیدا مکن