موضوع: "زندگی"

هفت بهشت زندگی!


نکته های راهگشا برای زندگی

هفت بهشت زندگی!

۱. بهشت اول: «آغوش مادریست که با تمام وجود بغلت کرد و شیرت داد!»

۲. بهشت دوم: «دستان پدریست که برای راه رفتنت با تو کودکی کرد.»

۳. بهشت سوم: «خواهر یا برادریست که برای ندیدن اشکهایت، تمام اسباب بازیهایش را به تو داد.»

۴. بهشت چهارم: «معلمی بود که برای دانستنت با تمام بزرگی‌اش هم سن تو شد تا یاد بگیری.»

۵. بهشت پنجم: «دوستی‌ست که روز ازدواجت در آغوشت کشید و چنان در آغوشش فشرد که انگار آخرین روز زندگیش را تجربه می‌کند!»

۶. بهشت ششم: «همسرتوست که با تمام وجود در کنار تو معمار زندگی مشترکتان است. گویی دو شاخه از یک ریشه‌اید.»

۷. بهشت هفتم: «فرزند توست که خالق زیبایی‌های آینده است…»

آری شاید هر کدام از ما تمام هفت بهشت را نداشته باشیم اما بهشت همین حوالیست…

مادرت را بنگر؛ پدرت را ببین؛ خواهر یا برادرت را حس کن؛ به معلمت سر بزن؛ دوستت را به یاد بیاور؛ همسرت را در آغوش بگیر و فرزندت را ببوس… یک وقت دیر نشود برای بهشت رفتنت! بهشت را با همه قلبت حس کن! بهشت همین نزدیکیست…

اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا

غذای مهمانی

 بسم الله الرحمن الرحیم

 اگر پدر یا همسر یا اقوام، خمس و زکات نمی‌دهد یا پول حرام وارد زندگى می‌كند، مثلا تو معامله سر مردم کلاه می‌گذارد، آیا مى‌‏توان از غذاى و اموال او استفاده کرد؟

 جواب: ببینید دو چیز است: 

1. می‌دانید خمس و زکات نمی‌دهد یا سر مردم کلاه می‌گذارد.

2. یقین به حرمت غذا و اموال او.

◇ به اولی می‌شود یقین و اطمینان پیدا کرد اما به دوم نه، شک پیدا می‌شود ولی یقین نه مگر موارد بسیار بسیار نادر.

◇ تا یقین به حرمت این اموال پیدا نکردید می‌تواند از آن استفاده کنید. درست است که یقین دارید او اهل خمس نیست یا سر مردم کلاه می‌گذارد، ولی لازمه‌اش یقین به حرمت تمام اموال او نیست.

دقت شود این فرد بخشی از پول و اموالش حلال و بخش دیگر بخاطر ندادن خمس و دزدی اشکال دارد ولی شما نمی‌دانید این وسایل دقیقا از کدام بخش تهیه شده و از کدام پول خریده شده چون پولهای او به صورت مخلوط در حساب و کارت است. بخاطر همین استفاده از آن اموال برای شما جايز است و بر شما تكليفى نيست.

● چند نکته:

 تحقیق در این زمینه (خمس و زکات بر پدر واجب شده و یا او پرداخت کرده) بر شما لازم نیست.

 در امر به معروف و نهى از منكر نسبت به پدر و مادر♡ ، واجب است:

 احترام ايشان مراعات شود و هرگونه بى‌‏احترامى حرام است، و 

بايد با مراعات ادب اخلاق خوش و با تواضع و بردبارى در صحبت و گفتار، نرم و ملايم آنها را به كار خير دعوت كرد و 

باید حتماً دقت داشته باشید که تذكّرات در خلوت باشد نه در جلوى مردم و به صورت خيرانديشى باشد، نه به صورت انتقاد و بدانيد سهل انگارى در فروع دین و امور مالی، هميشه دليل برعدم ايمان به اصل دين نيست.

خامنه‌ای، اجوبه، س 929 و 930؛ توضيح‏المسائل مراجع، 1795؛ مکارم جامع المسائل 

احکام خمس مقام معظم رهبری، آیت الله سیستانی، آیت الله مکارم، آیت الله جوادی، استفتاء توضیح المسائل 

زندگی مومنانه

ادامه پست قبلی …

٨. هر وقت غصه دار شدید، برای خودتان و برای همه مؤمنین و مؤمنات از زنده ها و مرده ها و آنهایی که بعدا خواهند آمد، استغفار کنید. غصه‌دار که می‌شوید، گویا بدنتان چین می‌خورد و استغفار که می‌کنید، این چین ها باز می شود .

 

٩. تا می گویم شما آدم خوبی هستید، شما می گویید خوبی از خودتان است و خودتان خوبید. خدا هم همین طور است. تا به خدا می گویید خدایا تو غفّاری، تو ستّاری، تو رحمانی وخدا می فرماید خودت غفّاری، خودت ستّاری، خودت رحمانی وکار محبت همین است .

 

١٠. با تکرار کردن کارهای خوب، عادت حاصل می شود. بعد عادت به عبادت منجر می شود. عبادت هم معرفت ایجاد می کند. بعد ملکات فاضله در فرد به وجود می آید و نهایتا به ولایت منجر می شود .

 

١١. خدا عبادت وعده ی بعد را نخواسته است ؛ ولی ما روزی سال های بعد را هم می خواهیم، در حالی که معلوم نیست تا یک وعده ی بعد زنده باشیم .

 

١٢.  لبت را کنترل کن. ولو به تو سخت می گذرد، گله و شکوه نکن و از خدا خوبی بگو. حتّی به دروغ از خدا تعریف کن و این کار را ادامه بده تا کم کم بر تو معلوم شود که به راستی خدا خوب خدایی است و آن وقت هم که به خیال خودت به دروغ از خدا تعریف می کردی، فی الواقع راست می گفتی و خدا خوب خدایی بود .

  

١٣. از هر چیز تعریف کردند، بگو مال خداست و کار خداست. نکند خدا را بپوشانی و آنرا به خودت یا به دیگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگ تر از این نیست . 

اگر این نکته را رعایت کنی، از وادی امن سر در می آوری. هر وقت خواستی از کسی یا چیزی تعریف کنی، از ربت تعریف کن . 

بیا و از این تاریخ تصمیم بگیر حرفی نزنی مگر از او. هر زیبایی و خوبی که دیدی رب و پروردگارت را یاد کن، همانطور که امیرالمؤمنین علیه السلام در دعای دهه‌ی اول ذیحجه می فرماید: به عدد همه چیزهای عالم لا اله الا الله بگو “

 

١۴. دل های مؤمنین که به هم وصل می‌شود ، آب کُر است. وقتی به علــی علیه السّلام متّصل شد، به دریا وصل ! است شخصِ تنها ، آب قلیل است و در تماس با نجاست نجس می شود ، ولی آب کُر نه تنها نجس نمی شود ، بلکه متنجس را هم پاک می کند “

 

١۵. هر چه غیر خداست را از دل بیرون کن. در “الا"  تشدید را محکم ادا کن، تا اگر چیزی باقی مانده، از ریشه کنده شود و وجودت پاک شود. آن گاه “الله"را بگو همه ی دلت را تصرف کند.

زندگی مومنانه

​١۵- توصیه حاج میرزا اسماعیل دولابی برای یک زندگی مومنانه که فوق العاده است:

١. هر وقت در زندگی‌ات گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته ی یار است .

 

٢. زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذکر بعد و عبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد، دعوا و جدال نکن و آن را سالم به بعدی برسان. اگر این کار را بکنی، دائمی می شود؛ دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود.

 

٣. اگر غلام خانه‌زادی پس از سال ها بر سر سفره صاحب خود نشستن و خوردن، روزی غصه دار شود و بگوید فردا من چه بخورم؟ این توهین به صاحبش است و با این غصه خوردن صاحبش را اذیت می کند. بعد از عمری روزی خدا را خوردن، جا ندارد برای روزی فردایمان غصه دار و نگران باشیم .

 

۴. گذشته که گذشت و نیست، آینده هم که نیامده و نیست. غصه ها مال گذشته و آینده است ، حالا که گذشته و آینده نیست، پس چه غصه ای؟ تنها حال موجود است که آن هم نه غصه دارد و نه قصه .

 

۵. موت را که بپذیری، همه ی غم و غصه ها می رود و بی اثر می شود. وقتی با حضرت عزرائیل رفیق شوی، غصه هایت کم می شود. آمادگی موت خوب است، نه زود مردن. بعد از این آمادگی، عمر دنیا بسیار پرارزش خواهد بود. ذکر موت، دنیا را در نظرت کوچک می کند و آخرت را بزرگ. آمادگی باید داشت، نه عجله برای مردن .

 

۶. اگر دقّت کنید، فشار قبر و امثال آن در همین دنیاقابل مشاهده است؛ مثل بداخلاق که خود و دیگران را در فشار می گذارد .

 

٧. تربت، دفع بلا می‌کند و همه ی طوفان ها و زلزله ها با یک سر سوزن از آن آرام می شود. مؤمن سرانجام تربت می‌شود. اگر یک مؤمن در شهری بخوابد، خداوند بلا را از آن شهر دور می‌کند .

 

ادامه در پست بعدی

ماجرای هپکو...

هیچکس نمیداند در اراک چه گذشت و او چه کرد….

من بیست سال در اراک زندگی کردم.

وقتی می‌گویند هپکو من دقیقاً می‌دانم دارند از چه حرف می‌زنند. افتخار مدرسهٔ دولتی من این بود که هر سال ما را ببرد اردوی بازدید کارخانه هپکو.

من خیلی کوچک بودم که فهمیدم هپکو اولین و بزرگ‌ترین کارخانهٔ تولید تجهیزات سنگین، نه فقط در ایران، که در کل خاورمیانه است. موقع بازدید هپکو محو عظمتش شده بودم. در ۱۳سالگی بابت گزارشی که از آن بازدید نوشتم، در مدرسه تقدیر شدم، تازه گزارشی که مال سال ۸۳ بود، قبل عصر اینترنت، قبل این همه رشد و بالندگی صنایع کشور.

مادر شاگردم طلاق گرفت و رفت.

پدر دوستم از فرط غم، سرطان گرفت.

یکی از آشناهایم از شدت استیصال درگیر اعتیاد شد.

همه‌شان کارگر هپکو بودند

و همهٔ این بلاها، طی چهار سال اتفاق افتاد، از ۹۴ تا ۹۸ که بزرگ‌ترین کارخانهٔ تجهیزات سنگین خاورمیانه با سر زمین خورد.

کارگران هپکو در دولت مردی که برای بازدید از کارخانه‌ها از اتومبیل ضدگلوله‌اش پیاده نمی‌شد، به خاک سیاه نشستند. دولت بنفش، هپکو را دو بار به ثمن بخس، به بی‌تعهدترین و غیرمتخصص‌ترین گزینه‌های غیربومی واگذار کرد. هم‌زمان، تمام قطعاتی را که پیش از آن کارگران اراکی با دست هنرمند خودشان در هپکو می‌ساختند، وارد کرد!!! تولیدات هپکو ماه‌ها خاک می‌خورد و بازار پر از قطعهٔ خارجی بود…

به همین سادگی، صنعتی‌ترین شهر ایران که سهم مردمش از همهٔ ثروتش فقط دود و سرطان و کمبود بوده و هست، به آشوب کشیده شد. فضا امنیتی شد. اعتصاب پشت اعتصاب. بی‌فایده. هپکو شده بود درد لاعلاج، اسباب نفرت کارگرانی که روزگاری وقتی آرم کارخانه را می‌دیدند، سینه‌شان را جلو می‌دادند و به آن افتخار می‌کردند…

سیدابراهیم رئیسی هپکو را نجات داد.

رئیسی امید را به کارگران اراکی برگرداند.

رئیسی یکی از مهم‌ترین کارخانه‌های ایران را احیا کرد.

رئیسی نان گذاشت سر سفرهٔ #نان_گزیده_ها

رئیسی با همان صبر و آرامش و تقوا و متانت عجیبش، درد کارگران هپکو را شنید و خودش آستین بالا زد تا دوباره چراغ کارخانه روشن شود.

 در خیابان آزادی تهران، هنگام عبور تابوت شهید سیدابراهیم رئیسی، وقتی کارگران هپکو با صدای بلند زار می‌زدند و به سر و سینه می‌کوفتند.

روی برگه‌ای نوشته بودند: «جامعهٔ کارگری ایران داغدار شد».

کارگرهای هپکو، رئیس جمهور مملکتشان را یکی مثل خودشان و از خودشان می‌دانستند.

راوینو

​آیه‌های خاص برای آرامش و نجات


​آیه‌های خاص برای آرامش و نجات

وقتی زلزله شد بخون

«إِنَّ اللَّهَ یُمْسِكُ السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضَ أَن تَزُولَا وَلَئِن زَالَتَآ إِنْ أَمْسَكَهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِّن بَعْدِهِ إِنَّهُ كَانَ حَلِیماً غَفُوراً»

برای شفای بیمار

«وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ»

برای بی خوابی و برای گریه بچه

««فَضَرَبْنا عَلی آذانِهِمْ فِی الْکَهْفِ سِنِینَ عَدَداًثُمَّ بَعَثْناهُمْ لِنَعْلَمَ اَیُّ الحِزْبَیْنِ اَحْصی لِما لَبِثُوآ اَمَداً»»

برای ترس بچه 

➖وَقُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ وَأَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَنْ يَحْضُرُونِ

➖لَا تَخَفْ إِنِّي لَا يَخَافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ

برای طلب روزی

➖ وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ ۚ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ ۚ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ ۚ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا

➖اللَّهُمَّ رَبَّنَا أَنْزِلْ عَلَيْنَا مَائِدَةً مِنَ السَّمَاءِ تَكُونُ لَنَا عِيدًا لِأَوَّلِنَا وَآخِرِنَا وَآيَةً مِنْكَ ۖ وَارْزُقْنَا وَأَنْتَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ

وقتی از سگ ترسیدی بخون

➖«يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطَارِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ فَانْفُذُوا ۚ لَا تَنْفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطَانٍ»

➖«وَكَلْبُهُمْ بَاسِطٌ ذِرَاعَيْهِ بِالْوَصِيدِ »

برای طلب فرزند

«رَبِّ لا تَذَرْنی‏ فَرْداً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْوارِثینَ»

تلنگر

✔️ وقتی که درمان نیست، درد را باید پایان یافته دانست و آخرین امید را از آن برید.

 زاری از پس مصیبت گذشته نزدیک‌ترین راه برای جلب بدبختی‌های دیگر است.

 آن‌چه روزگار می‌ستاند نگهداریش محال است، اما شکیبایی لطمات سرنوشت را به بازی می‌گیرد.

 کسی که مالش را دزیده‌اند و لبخند می‌زند، خود چیزی از کف دزد می‌رباید؛ و آن کس که بیهوده افسوس می‌خورد از مایه‌ی خود می‌دزدد.

ویلیام شکسپیر

لبخند


عاشق خوشی های ساده که باشی

زندگی بهت لبخند میزنه،

خیلی ساده …

هدیه کوثر بلاگ


هدیه کوثربلاگ رسید از مسئولان آموزش و فرهنگ سازی فضای مجازی ممنونم 

اولین تصویر از محل دفن آیت الله رئیسی