مهنــا
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
شنبه 03/09/03
آیا باور دارید که در زندگی هیچ چیزی اتفاقی نیست؟؟
هر چیزی به دلیلی روی میدهد.
هر شخصی را که ملاقات می کنیم نقشی در زندگیمان خواهد داشت، چه آن نقش کوچک باشد چه بزرگ.
برخی آزارمان خواهند داد، خیانت خواهند کرد و باعث گریه مان خواهند شد تا قوی تر و قوی تر شویم.
برخی به ما درس می دهند، نه بخاطر اینکه تغییرمان دهند، بلکه به این دلیل که ما را متوجه اشتباهاتمان کنند و باعث ترقی و رشدمان گردند.
و برخی بر ایمان الهام بخش خواهند بود و به ما عشق خواهند ورزید تا باعث خوشبختیمان شوند…
چهارشنبه 03/08/30
برایت آرامشی میخواهم از جنس صدای باران ، بوی خاک نمناک و روزنه ی نوری از لابلای شاخ و برگ درختان
یکشنبه 03/08/27
داستان جالب از زندگی سرور زنان عالم
هنگام شهادت بانوی اسلام، حضرت زهرا(علیها السلام)، امیرمؤمنان علی(علیه السلام) در کنار بستر ایشان جعبه ای را مشاهده کرد، پرسید این چیست؟
حضرت فاطمه(علیها السلام) عرض کرد: در میان این جعبه، حریر سبزی است که داخل آن صفحه ای سفید وجود دارد و در آن صفحه چند سطر نوشته شده.
[حضرت] علی(علیه السلام) فرمود: مضمون آن چیست؟
دختر پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) پاسخ داد: در شب عروسی و زفاف، من در جایگاه عبادت خود نشسته بودم، مستمندی آمد و تقاضای جامه ای کرد، من دو پیراهن داشتم، یکی نو که در آن شب پوشیده بودم و دیگری کهنه، همان پیراهن نو را به او دادم. صبحگاه پدرم برای دیدن ما آمد، فرمود تو که جامه نو داشتی چرا نپوشیدی!؟
گفتم: مگر شما نفرمودید هر چه انسان صدقه و کمک به مستمندان کند، برایش باقی می ماند، من هم آن جامه نو را به بینوائی دادم.
فرمود: اگر جامه نو را می پوشیدی و کهنه را به فقیر می دادی برای شوهرت بهتر بود و آن بینوا هم به پوشاک می رسید.
عرض کردم در این کار هم از شما پیروی کردم؛ زیرا مادرم خدیجه(سلام الله علیها) هنگامی که افتخار شرفیابی خدمت شما پیدا کرد و تمام اموال خود را در اختیار شما گذاشت، همه آنها را در راه خدا بخشیدی تا به جائی رسید که سائلی از شما پیراهنی خواست، جامه خود را به او دادی و در این امور مانند شما کسی نیست! پدرم گریه کرد و مرا به سینه چسبانید. در این هنگام فرمود: جبرئیل نازل شده و از جانب خداوند به تو سلام می رساند و می گوید: به فاطمه بگو هر چه از ما می خواهد درخواست کند که من او را دوست دارم. گفتم: «یا اَبَتَاهُ! شَغَلَتْنِی عَنِ الْمَسْئَلَةِ لَذَّة خِدْمَتِهِ، لَاحَاجَةَ لِی غَیرَ لِقَاءِ رَبِّی الْکرِیمِ فِی دَارِ السَّلَامِ»؛ پدر جان! مرا شیرینی فیض حضورش چنان به خود مشغول داشته که به یاد درخواست چیزی نیستم و جز لقاءِ پروردگار، آرزویی ندارم.
پدرم دست های خود را بلند کرد و به من نیز دستور داد دستم را بلند کنم و فرمود: «اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِاُمَّتِی»؛ (خدایا امّت مرا ببخش و بیامرز!) جبرئیل فرود آمد و عرض کرد: خداوند می فرماید: کسانی از امّت تو که محبّت فاطمه و همسر او و فرزندانش را داشته باشند، آمرزیدم!
من تقاضای سندی برای این موضوع کردم. جبرئیل این حریر سبز را آورد که در آن نوشته است: «کتَبَ رَبُّکمْ عَلی نَفْسِهِ الرَّحْمَة» و جبرئیل و میکائیل نیز گواهی دادند.
پدرم فرمود: آن را حفظ کن و در هنگام وفات سفارش کن که با تو در قبر گذارند، می خواهم در روز قیامت که زبانه های آتش شعله می کشد، درخواست آمرزش امّت کنی”
رَیاحینُ الشَّریعَه، محلاتی، ذبیح الله، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۹۶ ش، ج۱، ص ۷۲.
جمعه 03/08/18
«سكينه» در اصل از ماده سكون به معنى آرامش و اطمينان خاطرى است كه هر گونه شك و ترديد و وحشت را از انسان زائل مىكند و او را در طوفان حوادث ثابت قدم مىدارد.
و نتايج بسيارى را براى او در پى دارد، از جمله: از ملامتها نمىهراسد، توكّل دارد، اگر چيزى را از دست بدهد غمناك نمىشود و اگر چيزى را به دست آورد طغیان و نافرمانی نمىكند.
حبل المتین تفسیر سوره فتح/۴