موضوع: "دلتنگی"

شب زیارتی آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام 

شب جمعه است،شب زیارتی آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام 

از راه دور سلام می‌فرستیم به تو آقاجان

اَلسَّلاَمُ عَلَي الْحُسَيْنِ 

وَ عَلَي عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ 

وَ عَلَي أَوْلاَدِ الْحُسَيْنِ 

وَ عَلَي أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ

اولین پنجشنبه زمستان

اولین پنجشنبه زمستان و دی ماه و ياد درگذشتگان

اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ

التماس دعا 

اولین پنجشنبه دی ماه است

پنجشنبه ها دلمان هوای عزیزانی را دارد که

مدتهاست از آنها دوریم

همان روزی که دل هوایشان را میکند

برای آرامش روحشون هدیه‌ای پیشکش درگذشتگان، 

پدران و مادران آسمانی کنیم و بخوانیم فاتحه و صلوات

دوست داشتن ها

​کاش می شد

حالِ خوب را،

لبخندِ زیبا را،

بعضی دوست داشتن ها را،

خشک کرد؛

لایِ کتاب گذاشت

و نگه شان داشت…

معصومه صابر

دلتنگ مولا

السَّلامُ‌عَلَیکَ‌یاصاحِبَ‌الزَّمان 

مولای من…یا صاحب الزمان

▫️چقدر جای دستان بخشنده شما

▫️طنین گرم صدایتان لبخند ملیح پدرانه تان

▫️گام های استوار و حیدری تان… خالیست!

چقدر دنیا شما را کم دارد…

کاش خورشید ظهورتان از این تاریکی ها نجاتمان دهد

و روزهای تلخ ندیدنتان تمام شود

الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج

زنها هزار راه بلدند

زنها هزار راه بلدند برای بیان احساسشان

اشک ها و لبخندهایشان را باور نکنید …

زنها را، احساساتشان را، از رفتارهایشان بفهمید و بشناسید

 حالشان را از آشپزخانه و سفره و غذاهایشان بپرسید 

گاهی که  همه جاسرد و تاریک 

می شود و غذایشان می سوزد یا 

بی نمک یا شور می شود …

و سفره هایشان  بدون هیچ تزیینی  هول هولکی چیده می شود؛

بدانید بچه و کار و خستگی و بیماری و… بهانه است 

 آنها غمگینند …?

دلشکسته

ای آیه‌ی مکرر آرامش

می‌خواهمت هنوز

آری هنوز هم، دریای آرزوی تو

در این دل شکسته‌ی من موج می‌زند

راهی به دل بجو…

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

حمید مصدق 

دلتنگ

گاهی باید پشت پنجره ایستاد و با شهر حرف زد…

شاید تنها مُسَکِن برای دلِ تنگت باشد…

شاید کسی صدایت را نشنود!

ولی تمام حرف هایت روی سر این شهر پر هیاهو خالی میکنی…

دلتنگی

هرگز دلم ز کوی تو جائی دگر نرفت

یکدم خیال روی توام از نظر نرفت

جان رفت و اشتیاق تو از جان بدر نشد

سر رفت و آرزوی تو از سر بدر نرفت

 

عبید زاکانی

زندگی می گذرد

زندگی میگذرد…!

هر کس سهمی از عمر دارد ؛ تا آنجا که از دست برآید باید چنان زندگی کرد که تلخ نباشد و برای دیگران هم تلخی نیاورد که زندگی همه اش شوخی است…

قصه درد

باشد آن روز که گویم به تو راز دل خویش؟

یا کنم بر تو بیان شرح نیاز دل خویش؟

دوستی کو و مجالی؟ که بر او عرضه کنم

قصهٔ درد و غم دور و دراز دل خویش

اوحدی مراغه ای

 
مداحی های محرم