مهنــا
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
دوشنبه 03/09/12
دلم به شانه هایِ بابا
و آغوشِ مادر گرم بود …
غمِ بزرگم ، اسباب بازیِ محبوبم بود ،
که در چاهِ فاضلاب افتاد …
و داغِ بی پایانم ؛
ماهیِ مرده ای بود ، که توی باغچه به خاکش سپردم …
کاش کودک بودم … و از فریب و بدی ها سر در نمی آوردم ،
درست شبیهِ زمانی که بزرگترها به هوایِ آمپول و دکتر ، مرا با خودشان به مهمانی و خرید نمی بردند …
من هیچ نمی فهمیدم …
و گاهی نفهمیدن ، بزرگترین نعمت است …
کاش دوباره کودک می شدم !
در روزگاری ؛
که شانه های مردانه هم زیرِ بارِ اندوه ، کم می آورد …
خسته ام …
خیلی خسته …
مرا به کودکی ام برگردانید …
دوشنبه 03/09/05
ی وقتایی از خدا میپرسم:
چرا انقدر باید منتظر بمونم؟
و اون در جواب میگه:
یا به دردت نمیخوره،
یا دارم قشنگ ترش میکنم،
یا دارم بهترش رو برات اماده میکنم
به زمان بندی من اعتماد کن.
صبر داشته باش :)
چهارشنبه 03/07/18
وقتی که حرف میزنیم
بیشتر میخواهیم خودمان را قانع کنیم تا دیگران را.
کسی که قانع شده باشد
کسی که به اندیشههای خود ایمان داشته باشد
اصلا حرف نمیزند
فریدون تنکابنی
یکشنبه 03/07/08
به اهل آسمان
از یک زمینگیر دنیا
ما را دیگر طاقت ماندن نیست
کاری کنید …
ان شاالله نحن بهم لاحقون
جمعه 03/06/30
یادداشت روزهای آخر
شهریور عاشق انار بود، اما هیچ وقت حرف دلش را به انار نزد… آخر انار شاهزاده ی باغ بود تاج انار کجا و شهریور کجا! انار اما فهمیده بود میخواست بگوید او هم عاشق شهریور است، اما هر بار تا می رسید فرصت شهریور تمام میشد… نه شهریور به انار می رسید و نه انار می توانست شهریور را ببیند؛ دانه های دلش خون شد و ترک برداشت سالهاست انار سرخ است، سرخ از داغی و تندی عشق… و قرن هاست شهریور بوی پائیز می دهد!
از مجموعه روزهای آخر تابستان