موضوع: "اخلاق"

انسان

کسی که دربارۀ پول و دستمزدش زیاد اصرار نمی کند و خیال می کند دیگران انصاف دارند، احمق نیست،
 مناعت طبع دارد.

 کسی که به موقع می آید و برای با کلاس بودن، عده ای را منتظر نمی گذارد، احمق نیست،
 منظم و محترم است.

 کسی که برای حل مشکلات دیگران به آنها پول قرض می دهد یا ضامن وام آنها می شود و به دروغ نمی گوید که ندارم و گرفتارم، احمق نیست،
کریم و جوانمرد است.

 کسی که از معایب و کاستی های دیگران می گذرد و بدی ها را نادیده می گیرد، احمق نیست،
 شریف است.

 کسی که در مقابل بی ادبی و بی شخصیتی دیگران با تواضع و محترمانه صحبت می کند و مانند آنها توهین و بد دهنی نمی کند، احمق نیست،
 مودب و باشخصیت است.

 کسی که به حرف های پشت سرش گفته می شود اهمیت نمی دهد، بی خبر نیست،
 صبور و با گذشت است.

” انسان بودن هزینه سنگینی دارد “

خوشرو باشیم


امام علی علیه السلام :

خوش رویی ، احسانی بی خرج و زحمت است…

غررالحکم ، ح 1503

عذرخواهی

امام حسین (علیه‌السلام) :

اگر کسی در گوش راستم مرا دشنام دهد و در گوش چپم عذرخواهی کند ، گذشت می‌کنم ؛ به این دلیل که پدرم علی (علیه السلام) از جدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) روایت کرده که :

 کسی که عذرخواهی دیگران را نپذیرد ، چه عذرش موجّه باشد چه ناموجّه ، بر حوض کوثر وارد نخواهد شد ، و به شفاعت من نمی‌رسد .

 احقاق الحق ، ج ۱۱ ، ص ۴۳۱

مثلث خود مشغولی چيست؟


- رنجش، عصبانیت و ترس، “مثلث خودمشغولی” را به وجود می‌آورند.

شاید جالب باشد که بدانید، تمام نواقص اخلاقی از این سه واکنش سرچشمه می‌گیرند.

“رنجش” واکنش ما در برابر آن قسمت از گذشته‌مان است که مسایل طبق خواسته و روال ما پیش نرفته، از این طریق ما دوباره به گذشته باز می‌گردیم و در آن زندگی می‌کنیم.

“عصبانیت” روش رویارویی ما با زمان حال و واکنشی به منظور انکار واقعیت است.

“ترس” احساسی است که وقتی ما به آینده‌مان فکر می‌کنیم دچار آن می‌شویم و به بیان دیگر ، واکنش ما در مقابل ناشناخته‌ها و احساس نگرانی از به وقوع نپیوستن رویاهایمان است.

این واکنش‌ها در مقابل آدم‌ها، مکان‌ها و وقایع گذشته، حال و آینده زمانی ظاهر می‌شود که انتظارات ما از آن‌ها برآورده نشود.

مثلث رهايى

اما راه حل کلیدی برای رهایی از خودمشغولی:

 پذیرش را جایگزین رنجش

 عشق را جایگزین عصبانیت

 ایمان را جایگزین ترس کنیم…

با انصاف باشیم

کسی آمد محضر آیت الله میلانی در مشهد.

در اطراف حرم امام رضا علیه السلام مغازه داشت.

عرض کرد: مغازه دارم در اطراف حرم، در ایامی که شهر شلوغ است و زائر زیاد، قیمت اجناس را مقداری بالا میبرم و بیشتر از نرخ متعارف میفروشم. حکم این کار من چیست؟

آیت الله میلانی فرمود: این کار “بی انصافی” است.

مغازه دار خوشحال از این پاسخ و اینکه آقا نفرمود حرام است، کفشهایش را زیر بغل گذاشت و دست بر سینه عقب عقب خارج میشد.

آقای میلانی با دست اشاره کرد به او که برگرد!

برگشت!

آقا دهانش را گذاشت کنار گوش مغازه دار و گفت:

داستان کربلا را شنیده ای؟

گفت:بله!

گفت: میدانی سیدالشهدا علیه السلام تشنه بود و تقاضای آب کرد و عمر سعد آب را از او دریغ کرد؟

گفت: بله آقا، شنیده ام.

آقای میلانی فرمود: آن کار عمر سعد هم “بی انصافی” بود!

 

این روزها باانصاف باشیم



کوک چهارم


چندین بار توسط چندین نفر این قانون به ما گفته شد

آجر را بردار، اما هیچ وقت بر روی دیوار نگذار

چرا که به محض گذاشتن آجر، توقع دارند آجر بعد و بعدتر

اما ما بازماندگان کسانی بودیم که کوک چهارم را می فهمیدند …خنگ نبودیم…

 پای درس استاد مرحوم  علامه محمد تقی جعفری  

 بعد از پایان کلاس شرح مثنوی معنوی مولانا جلال الدین، 

استاد علامه محمدتقی جعفری گفت:

من خیلی فکر کردم و به این جمع‌بندی رسیده‌ام که رسالت همه پیغمبران در این عبارت خلاصه می‌شود، و آن. ” کوک چهارم ” است.

مریدان پرسیدند؟ “کوک چهارم"چیست؟

علامه با آن لهجه شیرین ٱذری در تمثیل چنین شرح می‌دهد :

یک شخصی کفشهایش را برای تعمیر نزد کفاشی می‌برد،

 کفاش با نگاهی می‌گوید این کفش سه کوک می‌خواهد و هر کوک مثلا ده تومان میشود و خرج تعمیر کفش کلا می‌شود سی تومان.

مشتری هم قبول می‌کند. پول را می‌دهد و می‌رود تا ساعتی دیگر برگردد و سوار کفش تعمیر شده بشود.

کفاش دست به کار می‌شود. کوک اول، کوک دوم و در نهایت، کوک سوم و تمام…!!

اما با یک نگاه عمیق در می‌یابد اگر چه کار تمام است، ولی یک کوک دیگر اگر بزند عمر کفش بیشتر می‌شود و کفش، کفش‌تر خواهد شد.

از یک سو، قرار مالی را گذاشته و نمی‌شود طلب اضافه کند و از سوی دیگر، دو دل است که کوک چهارم را بزند یا نزند.

او میان نفع و اخلاق، میان دل و قاعده‌ی توافق، مانده است.

یک دو راهی ساده که هیچ کدام خلاف عقل نیست.

اگر کوک چهارم را نزند، هیچ خلافی نکرده، اما اگر بزند، به رسالت هزار پیامبر تعظیم کرده. 

اگر کوک چهارم را نزند، روی خط توافق و قانون راه رفته، اما اگر بزند، صدای لبیک او، آسمان اخلاق را پر خواهد کرد.

دنیا پر از فرصت کوک چهارم است، و ما کفاش‌های دو دل…

برایتان دعا می‌کنم که در این دنیای فانی همیشه و هر لحظه با نگاهتان، با کلامتان، و با قدمهایتان با مهرورزی و از سر وجدان کوک چهارم را برای ديگران بزنید، شما هم برای ما دعا کنید که کوک چهارم را بزنیم …

دنیایی سراسر خیر و نیکی خواهیم داشت اگر با هم مهربان باشیم.

عبادت چیست؟



از خواجه عبدالله انصاری پرسیدند:

 عبادت چیست ؟ 

فرمود :عبادت خدمت کردن به خلق است…

پرسیدند : چگونه؟ 

گفت : اگر هر پیشه ای که به آن اشتغال داری رضای خدا و مردم را در نظر داشته باشی این نامش عبادت است 

پرسیدند :پس نماز و روزه و خمس…این ها چه هستند؟

گفت : اینها اطاعت هستند که باید بنده برای نزدیک شدن به خدا انجامدهد تا انوار حق بگیرد

هدیه خدا


زغال های خاموش را درکنار زغال های روشن میگذارند تا روشن شود،چون همنشینی اثردارد…

ماهم مثل همان زغال های خاموشیم٬اگرکنار افرادی روشن بشینیم که گرما وحرارت دارند٬ مابه طبع آنها نور وحرارت و گرما پیدا میکنیم.

پس همیشه آدمی را انتخاب کنید که به شما انرژی مثبت ببخشد.

“غرور “ هديه ى شيطان است

 و “دوست داشتن “ هديه ى خداست ؛

و چه زشت و قبیح است وقتی 

هديه ى شيطان را به رخ هم ميكشيم

و هديه ى خداوند را از يكديگر پنهان ميكنيم…

توفیق بده خوب باشم و خوب بمانم


الهی 
یادم بده آن‌قدر مشغول عیب‌های خودم باشم، که عیب‌های دیگران را نبینم یادم بده اگر کسی را بد دیدم،قضاوتش نکنم،دعایش کنم 

یادم بده، بدی دیدم ببخشم ولی بدی نکنم،چرا که نمیدانم بخشیده میشوم یا نه 

یادم بده اگر دلم شکست ،نفرین نکنم ، دعا کنم ،اگر نتوانستم ، سکوت کنم 

یادم بده اگر سخت بگیرم سخت می‌بینم

یادم بده به قضاوت کسی ننشینم چرا که در تاریکی همه شبیه به هم هستیم 

یادم بده از آدم‌ها خرده نگیرم ، اگر بد شدند،حتما جایی بدی دیدند 

خدایا بدی‌ها را از سر راهم در حال و آینده، بردار 

توفیق بده خوب باشم و خوب بمانم

شکرت ای خدای بزرگ و مهربانم

رازداری


از شرایط زندگی امن، نگه داری اسرار است. هرچه اسرار بیشتر فاش گردد، مشکلات نیز افزون تر می‌شود. مؤمن به همان اندازه که در برابر راز دیگران مسئول است، اسرار خود را نیز باید پوشیده دارد و اجازه ندهد کسی از آنها آگاه شود.

 امام علی علیه السلام می‌فرماید: 

سِرُّک اَسیرُکَ فَإِنْ اَفْشَیْتَهُ صِرْتَ اَسِیرَهُ. 

راز تو، اسیر تو است، ولی همین که آن را فاش کنی، تو اسیر آن خواهی شد.

امام صادق علیه السلام نیز می‌فرماید: «اِفْشاءُ السِّرِّ سُقُوطٌ؛ فاش ساختن راز، [در حکم] سقوط زندگی است». 

گاه افشای راز مانع کام یابی و موفقیت انسان می‌شود؛ زیرا دشمنان و حسودان با آگاهی از اسرار وی می‌کوشند موانعی بر سر راهش ایجاد کنند و میان او و مقصودش فاصله اندازند. 

امام علی علیه السلام می‌فرماید: «اَنْجَحُ الُأمُورِ ما اَحاطَ بِهِ الْکِتْمانُ؛ موفق ترین کارها آن است که پنهان بماند. » و نیز فرمود: «لا بَأْسَ بِاَنْ لا یُعْلَمَ سِرُّکَ؛ اشکالی ندارد که کسی از سرّ تو آگاه نباشد». 

بنابراین، آگاه ساختن دیگران از هر پیشامد یا هر کار و برنامه ای که قصد انجام دادن آن را داریم، درست نیست و اعتماد به هر کسی اشتباه است؛

زیرا چه بسا که بعضی به ویژه دوستان از اسرار فرد سوءاستفاده کنند.

 حضرت علی علیه السلام در جایی دیگر فرمود: اُبْذُلْ لِصَدِیقِکَ کُلَّ الْمَوَدَّةِ وَ لا تَبْذُلْ لَهُ کُلَّ الطُّمَأْنِینَةِ. همه محبت خود را نثار دوستت کن، ولی هرگز به وی اعتماد نکن!