مهنــا
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
بار خدایا ! تاکی میان من و تو ، منی و مائی بود.
منی از میان بردار تا منیت من تو باشد و من هیچ نباشم.
الهی ، تا با توام بیشتر از همه ام و چون با خودم ، کمتر از همه ام .
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
یکشنبه 01/07/10
چقدر این متن درسته:
«چه رسم جالبی است
محبتت را میگذارند پای احتیاجت؛
صداقتت را میگذارند پای سادگیت؛
سکوتت را میگذارند پای نفهمیت؛
نگرانیت را میگذارند پای تنهاییت؛
و وفاداریت را پای بی کسیت؛
و آنقدر تکرار میکنند که خودت باورت میشود که تنهایی و بیکسی و محتاج!
پس محبتت، صداقتت، سکوتت، نگرانیت و وفاداریت را برای همه خرج نکن!»
سه شنبه 01/06/15
امام رضا علیهالسلام:
اَنَّ رَجُلاً اَتَى سَيِّدَنا رَسولَ اللّه ِ صلي الله عليه و آله فَقالَ يا رَسولَ اللّه، عَلِّمْنى خُلُقا يَجْمَعُ لى خَيْرَ الدُّنْيا وَ الآْخِرَةِ. فَقالَ صلي الله عليه و آله لا تَكْذِبْ.
مردى نزد سرور ما رسول خدا که درود خدا بر او و خاندانش باد آمد و گفت: به من اخلاقى بياموز كه سبب خير هم دنيا و هم آخرت برای من باشد. پیامبر درود خدا بر او و خاندانش باد فرمود: دروغ نگو
فقه الرضا عليه السلام، ص۳۵۴.
یکشنبه 01/06/13
التماس دعا میگیم به اون کسایی که یواش یواش دارن ساکشونو جمع میکنن
تا پیاده برن دست بوس آقا
سلام عاشق
التماس دعا، ما رو هم فراموش نکنید…
یه زمانی کسی میرفت کربلا خیلی تو چشم بود
ولی الان کسایی که جاموندن بیشتر تو چشمن
یا اباعبدالله(علیه السلام)….
پایم که جامانده….
دلم را میفرستم به زیارت ارباب…
انگار که قسمت نیست….
چشمانم کربلایی شوند….
امسال هم دلم راهی کربلا میشود….
در آن زمین که پناه تمام عالم بود
فقط برای من روسیاه جا کم بود؟؟؟
🌸 هان ای کسانی که به زیارت مولایمان شرفیاب می شوید:
از قول جاماندگان اربعین به مولایمان بگویید:
ای آقایی که قوانین عبور را در مرزها به هم میزنی
و قانون عاشقی را حاکم میکنی !
کنار پل صراط منتظر
کرمت می مانیم
تا بیایی قوانین عبور
را کنار بزنی و عاشقانت را
بی حساب عبور بدهی…
صلی الله علی روحک یا اباعبدالله الحسین و رحمه الله و برکاته
از همه دوستانی که زائر کربلا هستن التماس دعا داریم
یکشنبه 01/05/23
⁉️آیا نماز ظهر عاشورا توسط امام حسین(ع) در میدان نبرد که خطر جانی بسیارداشت،عمل صحیحی بود؟
⁉️چرا مراسم عزاداری امام حسین(ع) پیش از شهادت ایشان (دهه اول محرم)صورت میگیرد؟
❇️پاسخ این پرسشها و سوالات بسیار دیگری در نرم افزار شبهات محرمی
لینک دانلود نرم افزار?
?http://cafebazaar.ir/app/?id=shobahat.sobolassalam.ir&ref=share
دوشنبه 01/05/17
نقل میکرد:
این قدر وضع مالیم به هم خورد که به زنم گفتم:زن بردار بریم نجف،الان عزادارا میان خونمون شلوغ میشه آه در بساط نداریم.
زنم بهم گفت: مرد حسابی ، تو تاجر این شهری، با این همه دبدبه و کبکبه، شب اول محرمی همه از نجف بلند میشن میان کربلا، ما از کربلا بلندشبم بریم نجف، بابا پول نداریم نمردیم که، خدا هست، امام حسین هست، درس میشه.
بهش گفتم: زن اگه امام حسینم بخواست کاری بکنه تا الان کرده بود
میگفت: هرچی به زنم گفتم بیا بریم توجه نکرد و حرف خودشو زد، فقط برای آخرین بار رفتم باهاش اتمام حجت کنم.
گفتم: زن اگه نیای بریم میانا، آبرومون میره ها. بازم گوش نکرد و کار خودشو کرد.
همینجوری که استرس داشتم و نمیتونستم یه جا بند بشم و هی خودمو میخوردم:
دیدم عصر شده، یه دفعه اولین دسته ی عزاداری آقا ابی عبدالله وارد خونه شدن.
رفتم پیش زنم، با عصبانیت بهش گفتم:
دیدی اومدن، دیدی آبرومون رفت، حالا خوبت شد؟
آبرومونو بردی حالا برو جواب بده…
بازم کار خودشو میکرد و به من توجهی نمیکرد.
تو همین لحظه دومین دسته اومدن، سومین دسته، چهارمین دسته، هی دسته های عزاداری امام حسین وارد خونه میشدن و هی من نگران تر…
اذان مغرب شد…
وایستادن نماز خوندن…
عشا رو که خوندن رفتم گفتم: ما امشب چیزی نپختیم، یه چیز ساده ای میل کنید مث نون و پنیرو هندونه ایشالله از فردا شروع میکنیم…
میگفت:
شام خوردن و رفتن حرم زیارت، نصف شب شد خوابیدن، تا خوابشون برد بلند شدم قبامو پوشیدم، عبامو انداختم، عرق چینمو سرکردم و نعلینمو پا.شال و کلا کردم برم نجف.
رفتم به زنم گفتم: زن این تو و این عزادارا و این امام حسین…
من دیگه تحمل موندن و آبروریزی ندارم…
میرم نجف و تو کربلا نمیمونم…
فقط تو کربلا یه کار دارم!
زنم گفت: چی کار؟
گفتم: الان میرم بین الحرمین، حرم حسینم نمیرم ، میرم حرم عباس…
به عباس میگم: برو به این داداشت بگو خیلی مشتی هستی، خیلی با مرامی، خوب آبروی این چن سالمونو حفظ کردی…?
هرچی زنم گفت: بمون نرو…
منو تنها نزار. محل نذاشتم و از خونه زدم بیرون اومدم تو کوچه، باید دست راست برم حرم حسین گفتم نمیرم قهرم، پیچیدم برم حرم عباس تو راهم دیدم یه حجره بازه…
(قدیما تو بین الحرمین عرب ها حجره و دکان کاسبی داشتن)
خیلی تعجب کردم، گفتم:ساعت از نصف شبم گذشته، چطور میشه یه حجره باز باشه.
تو دلم گفتم این دیگه کیه که تا این موقع شب ول نکرده کاسبی رو؟!کنجکاو شدم بینم کیه.رفتم جلو دیدم آ سید حسینه…
آسید حسین استادم بوده و من اینجا تو همین حجره شاگردیه همین آسید حسینو میکردم…
خیلی خوشحال شدم.رفتم جلو
آسید حسین سلام علیکم جوابمو داد سلام علیکم.
گفتم : آسید حسین چی شده تا این موقع حجره موندی؟
بهم گفت: این چیزارو ول کن، روضه نداری امسال؟!
اشک تو چشام جمع شد و گفتم آسید حسین تو که وضع مارو میدونی تو کربلا ورشکست شدم یکی نیست حتی یه پول سیاهی برای روضه ی امام حسین بهم بده آسید حسین یه نگاهی بهم بهم انداخت گفت:
چی میخوای؟
گفتم: چیو چی میخوام؟
گفت:برای روضت چی لازمته؟
گفتم:برنج میخوام،شکر میخوام، چایی میخوام، گوشت میخوام، هیزم میخوام، سیب زمینی میخوام، پیازمیخوام.فلان و فلان و فلان میخوام …
بهم گفت: بیا بردار برو گفتم: چیو بردارم برم؟ گفت:
همینایی که الان گفتی هرچه قدر میخوای ببر،
نگاه کردم تو دکانش دیدم پر از همه چیزاییه که میخوام…
گفتم: من پول ندارم آسید حسین
گفت: کی پول خواست از تو؟
سرم داد کشید مث همون روزای استادو شاگردی: بیا هرچی میخوای بار گاری کن بردار بروهمه چیو بار گاری زدیم تموم شد
گفتم: آ سید حسین، ممنونتم کمکم کردی نذاشتی آبروم بره…ولی من این همه بارو چطوری ببرم؟
اومد جلو تکیه داد به زنجیر آویزونه دم حجرش
روشو کرد طرف حرم حسین صدازد:عباس،اکبر،قاسم،عون،جعفر بیاین این بارارو ببرید
تو دلم گفتم: نگاه آسید حسین چقدر شاگرد گرفته، من یکی بودم شاگردشا…
تا این موقعم بیدارن شاگرداش…
خواستم برم خونه بهم گفت وایسا کارت دارم رفت از ته حجرش یه چیزی بیاره
وقتی اومد دیدم دوتا شمع دونی خوشگل سبز رنگ گذاشت به دستم گفت اینم هدیه ی مادرم فاطمه، برو یه گوشه از روضتو روشن کن. نفهمیدم منظورش از مادرش فاطمه چیه؟
اینقدر خوشحال بودم که گفتم حالا که که کارمون درست شد برم حرم آقا از آقا معذرت خواهی کنم…
بگیم آقا غلط کردیم نفهمیدیم. ببخشید، اما این دوتا شمعدونی تو دستام بود اذیتم میکرد.گفتم: میرم اینارو میدم به خانمم و بهشم میگم کارمون جورشده و برمیگردم حرم.
رسیدم سرکوچه دیدم گاری با بار جلو در گذاشته و زنم داره دورش میگرده و بال بال میزنه
رسیدم دم در خونه زنم بهم گفت: کجا ریش گرو گذاشتی؟
کجا نسیه آوردی؟
بهش گفتم: زن کارمون راه افتاده و درست شده،این شمعدونی هارو بگیر من برم از آقا معذرت خواهی کنم بعد که اومدم تعریف میکنم برات.
زنم گفت حالا از کی گرفتی اینارو؟
گفتم: از آسیدحسین.اون ایناروبهم داد.
زنم دادزد سرم که: مرد! ورشکست که شدی دیونه شدی؟
گفتم:چرا؟
گفت:آسیدحسین20ساله مرده
گفتم: زن به عباس قسم من الان بین الحرمین درحجره ی آ سید حسین بودم
باورش نشد. گفت صبر کن خودم بیام ببینم چی شده.؟
رفتیم بین الحرمین، تا به حجره ی آسید حسین رسیدیم دیدم در حجره ی آسید حسین خاک گرفته،عنکبوتا تار* *بستن.یه وقت یادم افتاد خودم آسید حسینو غسل دادم، خودم کفنش کردم، خودم خاکش کردم.
به زنم گفتم تو برو خونه
خودم اومدم تو حرم حسین چسبیدم به ضریح و گفتم آقا غلط کردم
برات کربلاتونو از دست حضرت عباس بگیرید
اَلسلٰامُ عَلَیْکََ یٰا اَبَا الْفَضْلِ الْعَبٰاس
دوشنبه 01/05/17
◾️روز عاشورا اینطور به هم تسلیت بگویید:
?أعْظَمَ اللَّهُ أُجُورَنَا بِمُصَابِنَا بِالْحُسَيْنِ وَ جَعَلَنَا وَ إِيَّاكُمْ مِنَ الطَّالِبِينَ بِثَأْرِهِ مَعَ وَلِيِّهِ الْإِمَامِ الْمَهْدِيِّ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ
?خداوند اجر ما را در مصیبت امام حسین علیه السلام زیاد گرداند و ما و شما را از خونخواهان او در رکاب حضرت مهدی علیه السلام قرار دهد.
مصباح المتهجد ج۲، ص۷۷۳
دوشنبه 01/05/17
◾️تشکیک دردستگاه امام حسین علیه السلام شغل شیاطین
در ثواب انتشار شریک باشید
دوشنبه 01/05/10
چشمِ دِلم به سَمتِ حرم باز ميشود
بايک سلام صبحِ من آغاز میشود
پر مے كِشد دِلم به هوایِ طَوافِ تو
وقتے كه لحظه،لحظه ىِ پرواز ميشود
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَین
وَعَلٰى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
وَعَلىٰ اَوْلادِ الْحُسَيْنِ
وَعَلىٰ اَصْحٰابِ الْحُسَيْن
◾▪◾▪
جمعه 01/05/07
نماز آخرین روز ماه ذیالحجه، روز آخر سال قمری
به نقل از کتاب اقبالالاعمال مرحوم سیدبنطاووس رحمهالله
برای آخرین روز ماه ذیالحجه که روز آخر سال قمرى نیز است، مرحوم «سیدبنطاووس» نقل کردهاست که در این روز، دو رکعت نماز مىخوانى و در هر رکعت، یک مرتبه سوره «حمد» و ده مرتبه سوره «قل هو اللّه» و ده مرتبه «آیةالکرسى» را مىخوانى و پساز نماز مىگویى:
وقتى چنین کردى شیطان مىگوید: واى بر من! هرچه در مدت این سال زحمت کشیدم (و او را وسوسه کردم) با این عمل، همه را از بین برد و سالش را به خیر پایان داد!
اَللّهُمَّ ما عَمِلْتُ فى هذِهِ السَّنَةِ مِنْ عَمَل نَهَیْتَنى عَنْهُ وَلَمْ تَرْضَهُ،
خدایا آنچه انجام دادم در این سال از اعمالى که مرا از آن نهى فرمودى و راضى بدان نبودى
وَنَسیتُهُ وَلَمْ تَنْسَهُ،
و من آن را فراموش کردم ولى تو فراموشش نکردى
وَدَعَوْتَنى اِلَى التَّوْبَةِ بَعْدَ اجْتِرائى عَلَیْکَ،
و مرا به بازگشت بسویت خواندى بعد از دلیرى کردنم بر تو،
اَللّهُمَّ فَاِنّى اَسْتَغْفِرُکَ مِنْهُ فَاغْفِرْ لى،
خدایا من از آن اعمال آمرزش مى طلبم پس بیامرز آنها را
وَما عَمِلْتُ مِنْ عَمَل یُقَرِّبُنى اِلَیْکَ فَاقْبَلْهُ مِنّى،
و هر عملى که انجام دادم از اعمالى که مرا به تو نزدیک گرداند پس آن را از من قبول کن
وَلا تَقْطَعْ رَجآئى مِنْکَ یاکَریمُ.
و قطع مکن امیدم را از خودت اى بزرگوار.
وقتى چنین کردى شیطان مىگوید: واى بر من! هرچه در مدت این سال زحمت کشیدم (و او را وسوسه کردم) با این عمل، همه را از بین برد و سالش را به خیر پایان داد!
اقبال الاعمال، ج٢، ص٥١