✨الهی✨

✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨

 

 بار خدایا ! تاکی میان من و تو ، منی و مائی بود.

منی از میان بردار تا منیت من تو باشد و من هیچ نباشم.

الهی ، تا با توام بیشتر از همه ام و چون با خودم ، کمتر از همه ام .

 

 ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨

 

 

 

شرط دوست داشتن




کسی نیست بگوید خـدا را دوست
 ندارم همه دوست دارند؛امّا شرطِ دوستْ داشتنتبعیت است؛

اگر واقعا خدارو دوست داریبه احترامش گـُناه نکن.

 القلب حرم الله

اگر کربلا نبود...

 

افسوس گذشته


امیرالمومنین(علیه السلام):

افسـوس های گذشته را در دل خود بیدار مکن، زیرا تو را از آمادگی برای پیروزی باز می دارد.

غررالحکم_ص۷۶۶

 

جمعه یعنی...

 

جمعه یعنی
عطر نرگس در هوا سر میکشد
جمعه یعنی
قلب عاشق سوی او پر میکشد
جمعه یعنی
روشن از رویش بگردد این جهان
جمعه یعنی
انتظار مَهدی صاحب زمان

 


تعجیل در فرج صاحب العصر صلوات

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ و عَجِّل فَرجَه

آموختن بالغ از کودک


یک کودک، سه چیز می تواندبه یک انسان بالغ بیاموزد؛

بدون دلیل شاد بودن،

همیشه مشغول کاری بودن،

و اعلام خواسته ی خویش با تمام قوا…!

نتیجه فکر گناه

🔹عن امیرالمؤمنین (ع): مَنْ كَثُرَ فِكْرُهُ فِي الْمَعَاصِي دَعَتْهُ إِلَيْهَا.

 هرکس بسیار درباره گناهان فکر کند، (این فکر) او را به گناه می کشاند.

 غررالحکم، ص623

مادر

امام رضا علیه‌السلام: 

هرگاه می خواهی دعایت به عرش برسد و مستجاب گردد ، اول در حق پدر و مادرت نیڪی کن .

بحار‌الانوار ج‌۶۱ ص‌۳۸۱

عرض ارادت

 

یک باره دلم گفت که بنویس کلامی
در وصف بلند مرتبه و شاه مقامی
دستی به روی سینه نهادم و نوشتم
از من به حسین بن علی عرض سلامی

هوس دیدار...

 

رو به قِبلِه میشوَم با دیدَنِ عَکسِ حَرَم
کَربَلایی کن مَرا با جانِ مَن بازی نکن
رو به قِبلِه مینِشینَم خَستِه با حالی عَجیب
اَز تَهِ دِل٘ مینِویسَم اَنت فیٖ قلبیٖ حبیب
.
.
هرکه کوچک شد به پاى تو بزرگش میکنند
خادم پایین مجلس از همه بالاتر است
.

زود قضاوت نکنیم...

روزى مردی نزد عارف اعظم آمد و گفت:من چند ماهى است در محله اى خانه گرفته ام
روبروى خانه ى من يک دختر و مادرش زندگى مى کنند ؛

هر روز و گاه نيز شب مردان متفاوتى آنجا رفت و آمد دارند…مرا تحمل اين اوضاع ديگر نيست ؛

-عارف گفت: شايد اقوام باشند
-گفت: نه ؛ من هر روز از پنجره نگاه ميکنم گاه بيش از ده نفر متفاوت مي آيند بعد از ساعتى ميروند ؛

عارف گفت: کيسه اى بردار براى هرنفر يک سنگ درکيسه انداز …چند ماه ديگر با کيسه نزد من بیا
تا ميزان گناه ايشان بسنجم …

مرد با خوشحالى رفت و چنين کرد.

بعد از چند ماه نزد عارف آمد و گفت: من نمى توانم کيسه را حمل کنم از بسسنگين است ؛ شما براى شمارش بیایید.

عارف فرمود: يک کيسه سنگ را تا کوچه من نمی توانی بیاوری، چگونه میخواهی با بار سنگين گناه نزد خداوند بروى ؟

[حال برو به تعداد سنگها حلاليت بطلب و استغفار کن …]

چون آن دو زن همسر و دختر عارفى بزرگ هستند که بعداز مرگ وصيت کرد شاگردان و دوستدارانش در کتابخانه او به مطالعه بپردازند .

 اى مرد آنچه ديدى واقعيت داشت اما حقيقت نداشت

همانند تو که در واقعيت مومنی اما درحقيقت شيطان …

 
مداحی های محرم