مهنــا
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
بار خدایا ! تاکی میان من و تو ، منی و مائی بود.
منی از میان بردار تا منیت من تو باشد و من هیچ نباشم.
الهی ، تا با توام بیشتر از همه ام و چون با خودم ، کمتر از همه ام .
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
دوشنبه 97/08/28
خــــــــدای مــن
گُم شده ام در هزار راه های بیراهـــــــه
یاد حرف استادم بخیر که میگفتن :
اگر سر جلسه ی امتحان بگویم پنج دقیقه وقت دارین چه میکنید ؟
تمـــــام سعیتونُ برای نمره گرفتن میگزارین؟یا با بند کفشتون بازی میکنید ؟
شرح حال من است انگار گویی به بند کفشی ســـــرگرمم ….
هـمان بـازیـچـه هـای دنــیـا …
مرا در صـــــراط مستقیمت قرار بده
تا کــــــــی سرگردانی…
تا کــــــــی غـــــفلت….
مرا از آرامشت پر کن…
………………………………………….
خداجونم دلم گرفته میدونم که میدونی چرا ولی چراتموم نمیشه؟!
شنبه 97/08/26
ریـــــــشه هـای قـالی را تـا مـی کـنیمتـا سـالم بـماند ؛
ولیریشه ی زندگی یکدیگر را با تبر نامهربانی قطع می کنیم ! و اسمش را مـــی گذاریمبـرخـورد مـنطقی !!
دل مـی شکنیمو اسمش می شود فهم وشعور !
چشمی را اشڪبار می کنیمو اسمش را می گذاریم حق !
غــــــافل از اینکه اگر در تمام این موارد فقط کمی صبوری کنیم ، دیگر مجــــبور نیستیم عذرخواهی کنیم . . .
ریشهٔ زندگی انسانها را دریابیم و چون ریشه های قالی محترم بشماریم …
گـاهی مـتـفاوت بـاش
بـخـشـش را از خـورشـیـد بـیـامـوز
√◄که ترازوئی ندارد
√سبک و سنگین نمی کند
√جدا نمی سازد
√و فرقی نمی گذارد
√به هـــــــمه از دم روشنایی می بخشد
محبت را بی محاسبه پخش کن
دروازه های قلبت رابه روی همه بگشا
و باور داشته باشخدایی که در این نزدیکی ست،
بهترینها را برایت رقم زده است.
جمعه 97/08/25
دنیا شبیه امروز است غم و شادی آن با هم است
هم شهادت امام حسن عسکری است که با مظلومیت در تاریکستان جهل آدمیان به شهادت رسید
هم آغاز امامت منجی عالم بشریت حضرت مهدی (عج) است که انسان هایی بی شمار در انتظار او هستند
عاقبت یک روزمغرب محو مشرق می شود
عاقبت غربی ترین دل نیز عاشق می شود
شرط می بندم زمانیکه نه زود است و نه دیر
مهربانی حاکم کل منـاطق می شود
پنجشنبه 97/08/24
همیشه، یک ساعتی هست که تمومی نداره. شبیه ساعتهای دیگهست، جوری که بهش شک نمیکنیم. بعد، واردش میشیم و توش گیر میافتیم. ساحل اون طرفی رو میبینیم، ولی خیال میکنیم هیچوقت اونجا نمیرسیم. بیهوده دست و پا میزنیم. انگار هرچی زمان میگذره، داریم ازش دورتر می شیم. وقتی ثانیه ها میچسبن به ته کفشهامون، وقتی داریم هر دقیقه رو مثل یه توپ آهنی دنبال خودمون میکشیم، خیال میکنیم اون بیرون، روزها و شبها پشت سر هم میان و میرن، فصلها جای هم رو میگیرن و ما اینجا فراموش شدیم…
“ژوئل اگلوف”
از کتاب: منگی
سه شنبه 97/08/22
پيامبراکـرم(صلی الله علیه وآله):هنگامی که آخر شب میشود خــداوند سبحان مي فرمايد: آيادعاکننده اي هست تا دعايش را اجابت کنم؟
آيا استغفارکننده اي هست تاگناهانش را ببخشم؟
امالي صدوق